kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۷۸۷۶
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۹:۵۵
گفت‌و‌گوی کیهان با پژوهشگر جوان خوزستانی

یزله بر دجله؛ روایت دل‌های سوخته مردم عراق از داغ شهادت حاج قاسم و ابومهدی

 
 
 
سمیه همت‌پور
روایت هنری و دراماتیک از انقلاب اسلامی به روایتی دقیق از قهرمان‌های نهضت انقلاب نیاز دارد. روایت قهرمان‌های نهضت نه تنها بدون روایت ملت قهرمان شدنی نیست؛ بلکه ظلم به قهرمان و ملت است. شهید قاسم سلیمانی قطعاً ویژگی‌های قهرمان مدرن را دارد: شجاعت، دلیری، خستگی‌ناپذیری، ایمان به هدف و... اما آنچه قهرمان مدرن ندارد و حاج‌ قاسم مُستغنی از آن است، ارتباط عمیق و دوسویه با مردم و جامعه است. چه اینکه فرهنگ مدرن بر فرد بناست و فرهنگ انقلابی تکیه به جامعه دارد. روایت فردی حاج‌قاسم بدون توجه به درهم‌تنیدگی اجتماعی‌اش، ظلم به او و آرمان اوست. ماجرا جایی جالب می‌شود که روشن‌فکران غرب‌زده این را دریافته‌اند و در تحریف شخصیت انقلاب تا جایی که ممکن است، منکر ارتباطات مردمی و اجتماعی‌اش می‌شوند. اینها که ابتدا در برابر روایت انقلاب و قهرمانی‌هایش سکوت کرده بودند، حالا از روایت این پدیده‌ها منصرف نیستند؛ بلکه روایتی فردی و محصور در خود به دست می‌دهند.
ماجرای تشییع باشکوه و بی‌نظیر حاج قاسم زمانی اهمیت دوچندان می‌یابد که این پدیده رهیافتی برای تحلیل‌های جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی در دهه چهارم انقلاب باشد. با این وصف، تأثیر بر علوم انسانی در ایران و شکستن تحلیل‌های پوسیده غرب‌زده از جامعه ایرانی یکی از مهم‌ترین دستاورد‌های روایت عزاداری حاج‌قاسم است. این موضوع زمانی مهم‌تر می‌شود که بدانیم جریان‌اندیشه‌ای در ایران در برابر پدیده‌های بسیار کوچک‌تر و بی‌رمق‌تر، واکنش‌های متعدد نظری می‌دهند؛ اما درباره پدیده شگفت‌انگیز تشییع حاج‌قاسم سکوت می‌کنند.جمع‌آوری و انتشار خاطره‌ها و لحظه‌های خبر شهادت، عزاداری، راهپیمایی، تشییع و... از کار‌های رسانه‌ای است که هم به آثار هنری و‌اندیشه‌ای مدد می‌رساند و هم خود سندی معتبر است برای نسل‌های بعد. البته این نوع خاطره‌نگاری غالباً در میان مجموعه‌های تاریخ‌نگاری مهجور و پیش‌ پا افتاده است و به همین دلیل، اهمیت جمع‌آوری روایت‌های مردمی دوچندان می‌شود.
کتاب «یزله بر دجله» روایت‌های مردم عراق از ایام شهادت حاج قاسم و ابومهدی المهندس است که جعفر الهایی پژوهش و تحقیق و نرگس لقمانیان و فاطمه ملکی، تدوین و نگارش این کتاب را برعهده داشته‌اند. آنچه در پی می‌آید مشروح گفت‌و‌گوی کیهان با پژوهشگر جوان این کتاب است. 
***
آقای الهایی نوشتن را از کجا شروع کردید؟
دانشجو بودم! رشته‌ تحصیلی‌ام هیچ ارتباطی با نویسندگی نداشت. در کنار درس، خودم را با کارهای فرهنگی در بسیج دانشجویی مشغول کرده بودم اما به هر عرصه‌ای که پا می‌گذاشتم آخر سر از نوشتن در می‌آوردم؛ تا این که در سال ۱۳۹۸ در دوره‌های دفتر تاریخ شفاهی اهواز شرکت کردم و همین که به خودم آمدم دیدم به عنوان پژوهشگر دفتر تاریخ شفاهی مشغول فعالیت هستم. فعالیت‌های پژوهشی‌ام حدوداً یک سال ادامه داشت. در نهایت تصمیم گرفتم به طور خاص موضوع کارآمدی انقلاب اسلامی در پاسخگویی به نیازهای همه‌جانبه بشر و تاثیر گسترده‌ای که انقلاب اسلامی در ورای مرزها داشته را مورد بررسی قرار دهم و این شد که کار پژوهش و نوشتن را در همین زمینه به طور جدی دنبال کردم.
چه شد که در این مسیر به سردار سلیمانی رسیدید؟
از آن روزی که دست شیطان بزرگ از آستین ناپاکش خارج شد و سردار سلیمانی به ناجوانمردانه‌ترین شکل ممکن به شهادت رسید؛ ما شاهد تعمیق و گسترش علاقه به انقلاب اسلامی و فرهنگ شهادت‌‌طلبي 
و گفتمان جهاد و مقاومت ميان جوانان و مردم کشورهای مختلف بودیم و این نشان داد که حقیقتاً انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری پیروان و هواخواهانی در سراسر دنیا دارد و واقعا حیف است که ما به این بُعد از پیوند و ارتباط مردم دنیا با انقلاب اسلامی نپردازیم؛ به همین جهت در اولین گام به فکر مرقوم کردن خاطرات مردم عراق از تشییع پیکر مطهر سردار سلیمانی افتادیم اگر چه زمینه بین‌الملل برای دفتر تاریخ شفاهی اهواز فضای تازه و بدیعی بود اما خداوند اراده کرد و موضوع خاطرات مردم عراق از تشییع حاج قاسم در دفتر تاریخ شفاهی اهواز کلید خورد.
یزله بر دجله چگونه خلق شد؟
اولین ارتباطات ما برای نوشتن کتاب با دانشجویان عراقی در اهواز رقم خورد! در آن مقطع زمانی به دلیل حساسیت‌هایی که وجود داشت حضور فیزیکی در کشور عراق به غایت سخت و دشوار بود برای همین در وهله نخست سراغ سوژه‌های عراقی رفتیم که در خودِ خوزستان بودند؛ برای مثال برخی از دانشجوهای عراقی دانشگاه شهید چمران اهواز با همان وسع‌اندکی که داشتند مراسم عزاداری برای حاج قاسم برگزار کردند و غذای عزایش را طبخ نمودند. گروهی دیگر از این دانشجویان عراقی در دانشگاه سوگواری‌شان را در قالب تعزیه به نمایش گذاشتند. ما سراغ همین افراد رفتیم و با آنها صحبت کردیم در نهایت با همین گفت‌وگوهای ابتدایی ارتباط‌های بعدی شکل گرفت و کار به خوبی پیش رفت. یکی از این راه‌های ارتباطی، روش گلوله برفی بود، با یک نفر ارتباط می‌گرفتیم و همان شخص، فرد مطلع دیگری را معرفی می‌کرد و این زنجیره‌ ادامه پیدا می‌کرد. 
انجام گفت‌و‌گوها بدون حضور فیزیکی شما در عراق چگونه میسر بود؟
زبان مادری من عربی است؛ به همین دلیل نیازی به ترجمه مصاحبه‌ها نداشتم و زمانی که با راوی گفت‌و‌گو می‌کردم ارتباط بسیار خوبی بین ما ایجاد می‌شد. بخشی از روایت‌ها در قالب فایل‌های صوتی برای من ارسال می‌شد البته با توجه به وضعیت اجتماعی، بعضی از خانم‌ها از لحاظ ارسال فایل صوتی محدودیت داشتند به خاطر همین گفت‌وگوها تلفنی صورت گرفت.
به نظر شما دلیل استقبال خوب مردم از این کتاب چه بوده است؟
ساختار کتاب به صورتی ‌است که نظرات مخالف و موافق در کنار هم آمده است. تمام مصاحبه‌ها به تصویر کشیده شده است. یکی از روایت‌هایی که در این کتاب آمده ماجرای تقابل حامیان مقاومت و مخالفان در عراق است؛ شب اول حادثه که پیکرها را به بیمارستان منتقل می‌کنند تعدادی از دکترها معترض می‌شوند و می‌گویند که باید پیکر حاج قاسم را از بیمارستان خارج کنیم، اما جواب موافق‌ها خیلی زیباتر است، دکترهای موافق که تعدادشان هم بیشتر است خیلی باشکوه مقابل مخالف‌ها می‌ایستند.یا در گوشه‌ای دیگر، جوکرها با شنیدن خبر شهادت رقص و پایکوبی کردند اما جواب مردم در برابر اینها خیلی برایم نقطه‌ی قوت بود؛ یکی از همین جواب‌ها، شعری عربی در پایان کتاب از یک شاعر عراقی است! این شعر را خیلی اتفاقی در یکی از شبکه‌های اجتماعی پیدا کردم و از همان طریق با شاعرش ارتباط گرفتم. شعر در همان روزها خطاب به جوکرها نوشته شده بود؛ عنوان شعر این است:«قاسم فقط برای ایران نیست» و با شور و‌گریه می‌گوید حاج قاسم برای همه ملت‌هاست، اینها تنها یک مورد از این تقابل‌هاست. روایت‌های بسیار جذابی در این کتاب وجود دارد که انسان را عمیقا متاثر می‌کند. یک شب داشتم مصاحبه انجام می‌دادم که به روایت عجیبی برخوردم؛ راوی می‌گفت همان شبی که ماشین حاج قاسم را در فرودگاه بغداد به آتش کشاندند و پیکر مطهر شهدا را به سردخانه منتقل کردند، نیمه‌های شب پیرزنی آرام آرام به سمت سردخانه می‌آید و بی‌توجه به فضای امنیتی و آنچه در پیرامونش وجود داشته با سوز و غمی حزین عزاداری می‌کند و دو رکعت نماز برای حاج قاسم می‌خواند و می‌رود. شجاعت این زن آن هم در آن شرایط خاص و حساس واقعا مثال زدنی است. زن‌های عراقی در سوگ حاج قاسم، یک سال عِصابه بستند. عصابه یک پارچه‌ سیاه ابریشمی که زنان سن‌وسال‌دار عرب به احترام عزیزان بزرگشان که به رحمت خدا رفته‌اند مانند عمامه و به نشان عزا دور سر می‌بندند. این اتفاق را اگر کسی نداند برایش خیلی پیش پا افتاده به نظر می‌آید که زنی پارچه‌ای سیاه دور سرش بسته اما این فرهنگ زنان عرب است و به محبت حاج قاسم یک سال تمام سیاه‌پوش شدند. 
چرا اسم «یزله بر دجله» برای کتاب انتخاب شد؟
در ابتدای کار برای عنوان کتاب عنوان «قادهًْ النصر» 
را پیشنهاد دادم که از صحبت‌های آیت‌الله سیستانی درباره حاج قاسم و ابومهدی المهندس استنباط کرده بودم و به معنای رهبران پیروزی ‌است اما تدوین مصاحبه‌ها که شروع شد و به تجمع مردم عراق در برابر سفارت آمریکا رسیدیم نظرمان عوض شد. ماجرا از این قرار بود که سفارت با رود دجله فاصله کمی داشت، پیر و جوان با دل‌های سوخته از داغ شهادت حاج قاسم و ابومهدی ریختند آنجا و شروع به یزله کردند، یزله‌ای حماسی و کوبنده؛ ممکن بود آمریکایی‌ها به آنها حمله کنند و به رگبار ببندندشان اما در سوگ رهبران پیروزی یزله رفتند و چشم در چشم آمریکایی‌ها خاک کرانه دجله را با کوبش پاهایشان زیر و زبر کردند، اینها حماسه‌ عراق بود در تشییع حاج قاسم، حماسه‌‌های مردمی و تاریخی شفاهی، و ما تنها کاری که انجام دادیم نشان دادن آن در قالب یک کتاب بود.