kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۷۳۲۰
تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۱:۳۲
سالگرد شهادت پاسدار کمیته انقلاب اسلامی، شهید شاهرخ طهماسبی

شهید جاویدالاثر عملیات مهندسی

 

دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
با ابلاغ خط شکنجه و کلید خوردن عملیات مهندسی، واحد‌های مختلف بخش ویژه گروهک تروریستی مجاهدین خلق درصدد تهیه مقدمات عملیات و شناسایی سوژه‌های مشکوک برآمدند. از جمله اولین اقدامات تهیه خانه تیمی مناسب بود. بخش ویژه نظامی از این خانه‌های تیمی برای انتقال افراد مشکوک به آنجا و کسب اطلاعات برای یافتن علت ضربه‌ها به بدنه سازمان استفاده می‌کرد.
در اولین قدم یک زوج سازمانی به اسامی محمد قدیری و فریبا اسلامی‌، خانه‌ای را در خیابان سهروردی اجاره کردند. استفاده از یک زوج‌، پوشش مناسبی برای اجاره خانه و بعدا تبدیل آن به شکنجه‌گاه بود.
دو روز از اقامت محمد قدیری و فریبا اسلامی در خانه تیمی خیابان سهروردی نگذشته بود که یک جوان پاسدار 28 ساله را به آنجا آوردند. او شاهرخ طهماسبی یکی از اعضای کمیته انقلاب اسلامی مرکز بود که مدت‌ها توسط بخش ویژه منافقین تحت‌نظر قرار داشت. منافقین براین باور بودند که شاهرخ طهماسبی یکی از مسئولین شبکه عبدالله پیام (شبکه بی‌سیم کمیته انقلاب اسلامی برای تعقیب و مراقبت تیم‌ها و خانه‌های تیمی منافقین) است. منافقین تصور می‌کردند که این شبکه و اعضای آن‌، عوامل اصلی ضربات شش ماه گذشته به کادر مرکزی سازمان بوده و با نابودی آنها‌، شبکه فوق را از بین برده و سازمان را از زیر ضربات مرگبار بیرون می‌آورند.
بنا به گفته معاون عملیاتی واحد اطلاعات سپاه پاسداران‌، تنها فرد ربوده شده در عملیات مهندسی که ارتباط کمی با شبکه عبدالله پیام داشت‌، شاهرخ طهماسبی بود. وی در واقع اپراتور بی‌سیم‌های شبکه فوق بود و با معاون واحد اطلاعات سپاه در ارتباط بود. عزت شاهی از مبارزان سرسخت دوران طاغوت که در مقطعی مسئول بازپرسی کمیته مرکزی بود، در گفت‌و‌گویی درباره شاهرخ طهماسبی گفته است:
«... شهید طهماسبی توی اتاق بی‌سیم بود و معمولا گزارش‌ها را رد و بدل می‌کرد و با بچه‌های بی‌سیم صحبت می‌کرد. بچه خوبی هم بود اما خیلی هم توی این مسائل عملیاتی فعال نبود... آن موقع مسائل عملیاتی خیلی رعایت نمی‌شد. شناسایی طهماسبی از طریق بی‌سیم بود. از طریق (صحبت‌های پشت) بی‌سیم‌، طهماسبی (از نظر منافقین) یک غولی شده بود‌، چون همه‌اش توی بی‌سیم می‌گفت من طهماسبی‌ام... ایشان گزارش‌دهنده بی‌سیم بود و روی گزارشش خیلی حساب می‌کردند‌، روی این حساب او را شناسایی کردند. بعد از او هم طالب طاهری و میرجلیلی را گرفتند...»1
توضیحات یکی از مسئولین وقت بخش التقاط واحد سپاه نیز موید اظهارات عزت شاهی است:
«... آقای شاهرخ طهماسبی را هم به وسیله نفوذی‌هایشان شناسایی می‌کنند‌، چون در کمیته دو نفوذی مهم داشتند که بعدا دستگیر شدند. یکی در اتاق بی‌سیم بود که او اطلاعات را به سازمان داده بود. اپراتور اصلی شبکه بی‌سیم عبدالله پیام‌، صدای شهید شاهرخ طهماسبی بود. موقعی که روی شبکه بی‌سیم می‌آمد و واحدها را صدا می‌زد تنها صدای رسا مال او بود. گفته بودند این در اتاق اطلاعات عملیات است و همه چیز را می‌داند. بنابراین او را دزدیدند که از او اطلاعات دربیاورند...»2
ماموریت شناسایی و ربایش شاهرخ طهماسبی به تیم ویژه‌ای از منافقین واگذار شد که اعضای آن عبارت بودند از رضا میرمحمدی (فرهنگ)، حسین اسلامی (برادر فریبا اسلامی با نام مستعار مجتبی)، جمال محمدی پیشه‌ور (کمال) و علی عباسی دولت‌آبادی (هادی).
شاهرخ طهماسبی توسط تیم فوق در مرداد 1361 از خانه‌اش ربوده و به خانه تیمی خیابان سهروردی کوچه‌باغ منتقل شد.
حدود ساعت 12 به محمد قدیری و فریبا اسلامی گفته شد که به اتاق دیگری بروند چون گویا قرار است مقداری بمب به آن خانه بیاورند و نمی‌خواهند آنها شاهد باشند. اما وقتی فرهنگ و کمال، شاهرخ طهماسبی را با دست و چشم بسته آوردند‌، توسط صاحب خانه دیده شد ولی برای توجیه به وی گفتند که برادر همسر قدیری است و تصادف کرده که او را به منظور کمک به آن خانه آورده‌اند.
اما صاحب خانه که از انتقال فردی با دست و پا و چشم بسته به شدت وحشت کرده بوده با کمیته منطقه 7 تماس گرفت و موضوع گزارش داد. به همین دلیل قرار شد خانه تیمی خیابان سهروردی را سریعا تخلیه نمایند. بهرام (ناصر فراهانی) و فرهنگ به قصد سرقت و تهیه ماشین از خانه خارج شدند و قدیری و اسلامی و کمال که مسلح به یوزی و کلت بود به انتهای کوچه رفتند‌،‌ هادی نیز شاهرخ طهماسبی را در حالی که پتو به رویش ‌انداخته بودند، بیرون آورد و به وسیله اتومبیلی سرقتی‌، به خانه تیمی دیگری در خیابان شیخ صفی بردند.
بعد از انتقال شاهرخ طهماسبی به خانه تیمی واقع در خیابان شیخ صفی حوالی خیابان خواجه نظام‌الملک‌، منافقین طرح شکنجه او را به منظور گرفتن اطلاعات کلید زدند. آنها با تصور این که طهماسبی یکی از مسئولان شبکه اطلاعاتی عبدالله پیام است‌، درصدد بودند تا اولا علت ضربه خوردن خانه‌های تیمی را دریابند ثانیا میزان نشت اطلاعات از زندانیان منافقین را بسنجند و ثالثا اطلاعاتی که نظام از منافقین دارد را برآورد کنند.
شاهرخ طهماسبی را داخل حمام برده و شکنجه را شروع کردند. فریبا اسلامی در اعترافاتش گفته است:
«... گاهی او را به حمام می‌بردند و گاهی به گنجه‌ای که در‌ هال قرار داشت که این گنجه حدودا یک متر در یک متر بود و فضای تاریکی داشت و محفظه هوایش فقط دریچه بالای در بود. البته به جز درب اصلی و در بعضی مواقع من صدای خوردن شلاق یا کتک خوردن این برادر را می‌شنیدم که صدایش به صورت آه ضعیفی بود و اکثرا دهانش بسته بود‌، به جز مواقعی که با او کار داشتند. چون یک شب که من از خواب حدود ساعت 2 بیدار شدم، دیدم که او آب می‌خواهد و صدایش خیلی ضعیف به گوش می‌رسید ولی من نرفتم به او بدهم و رفتم و خوابیدم و کاری کردم که شمر در حق بچه‌های امام حسین علیه‌السلام کرد ولی این پایان کار نبود...»3
اکبر (محمدجواد بیگی) و بهرام و‌ هادی (علی عباسی دولت‌آبادی) و فرهنگ به جان شاهرخ طهماسبی افتاده بودند و با انواع و اقسام وسایلی که سازمان در اختیارشان گذارده بود، او را شکنجه می‌کردند. به او گفته بودند که تو را واحد اطلاعات سپاه پاسداران دستگیر کرده و بگو که در زمان‌های مختلف مانند 12 اردیبهشت (روزی که به بخش دیگری از مرکزیت منافقین ضربه زده شد) چه کار می‌کرده‌ای؟ اما طهماسبی در پاسخ آنها، حرف‌های بدون ارتباط و آدرس‌های جعلی گفته و تیم ویژه را کاملا فریب داد.
10 روز شکنجه مداوم شاهرخ طهماسبی برای اعضای تیم ویژه عملیات مهندسی منافقین‌، کوچک‌ترین نتیجه‌ای نداشت‌، بنابراین در مرحله بعد قتل او در دستورکار قرار گرفت. محمدجواد بیگی خود گفته است:
«... بچه‌ها گفتند که نتیجه‌ای نگرفتند و ناصر می‌گفت این ده روز ما زندانی او بوده‌ایم و فایده‌ای نداشت...»4
شاهرخ طهماسبی را داخل کارتن بزرگی قرار داده و آن را با طناب بسته‌بندی کرده و با یک اتومبیل سوبارو به مکانی که قرار بود او را دفن کنند، انتقال دادند. بعد از انتقال شهید طهماسبی، وسایلی که از او در حمام و محل شکنجه باقی مانده بود مانند کفش‌هایش را آتش زدند تا اثری از وی باقی نماند. وسایل شکنجه از جمله دو عدد پابند و دستبند پلیسی و دو عدد شلاق کابلی که به هم بافته شده و در دو سر گره داشت و همچنین یک میله سربی که داخل یک پوشش چرمی قرار گرفته بود (و برای ضربه زدن به سر مورد استفاده قرار می‌گرفت) به همراه مقداری سلاح و بمب دستی یا معدوم گردید و یا به خانه‌های تیمی دیگر منتقل شد.
براساس اعترافات محمدجواد بیگی یا همان اکبر‌، قرار بود شاهرخ طهماسبی را پس از به شهادت رساندن به محلی در اطراف عباس‌آباد برده و در همان‌جا دفن کرده و یا رها سازند. به همین دلیل نیروهای تحقیق و تفحص کمیته انقلاب اسلامی برای یافتن پیکر شهید به محل موردنظر رفتند. اما پس از چند روز تلاش و جست‌وجو در تپه‌های عباس‌آباد، سرانجام پیکر شکنجه‌شده‌ای کشف شد اما آن پیکر متعلق به شهید طهماسبی نبود.
به‌دلیل اینکه عناصر اصلی بخش ویژه نظامی گروهک تروریستی مجاهدین خلق که تحت مسئولیت محمد شعبانی‌، شکنجه شهید طهماسبی را برعهده داشتند، هیچ‌کدام دستگیر نشدند‌، اطلاعات زیادی از جزئیات ماجرا در دست نیست.
از تبعات غم‌انگیز چنین شرایطی آن بود که بالاخره پیکر شهید شاهرخ طهماسبی به دست نیامد و در نتیجه در کنار آرامگاه پاسداران شهیدی که در زیر شکنجه‌های وحشیانه منافقین به شهادت رسیده بودند، در بهشت زهرا، تنها سنگ یادبودی نیز برای شهید طهماسبی قرار داده شد.
شکنجه شاهرخ طهماسبی و به شهادت رساندن او سرآغازی برای خط شکنجه‌گری سازمان مجاهدین خلق تحت عنوان عملیات مهندسی بود. عملیاتی که هرچه از دوران آغازینش بیشتر سپری شد، ابعاد وحشیانه‌تری به خود گرفت و از شلاق زدن، به اتو کشیدن، سوزاندن، چشم درآوردن، پوست کندن و بریدن اعضای بدن خصوصا در مورد شهدای مظلومی همچون طالب طاهری و محسن میرجلیلی کشید.
شهید لاجوردی در مراسم خاکسپاری پاسداران شهید در بهشت‌زهرا در حالی که به شدت متأثر بود و می‌گریست، گفت:
«... روز قیامت که همه ما در پیشگاه خدا قرار می‌گیریم، می‌گوییم ‌ای خدا از اینها بپرس
«بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»، چرا این برادران ما را با این وضع کشتید؟... چرا اتوی داغ بر پشت و پهلو و کتف‌های این برادران عزیز ما گذاشتید؟ چرا زنده زنده چشم برادر ما را درآورید؟ چرا پوست صورتش را کندید؟ ‌ای بی‌انصاف‌ها... این برادران ما چه کرده بودند که دست و پای این برادران را در آب جوش پختید؟... چه کرده بودند که زنده زنده دندان‌های اینها را شکستید؟... چه کرده بودند که زنده به گورشان کردید؟... فکر می‌کنید با این کارها در میان مردم رعب و وحشت ایجاد می‌کنید؟ (فکر می‌کنید) این مردم ما می‌ترسند؟ اگر تمام خانه‌های تهران را از آمریکا بمب بگیرید و منفجر کنید، باز هم این مردم روی تل‌های خانه‌هایشان، فریاد زنده‌باد اسلام را سر می‌دهند...» 5
____________________________________
1- گفت‌و‌گو با عزت مطهری (شاهی)- عملیات مهندسی- محمدحسن روزی‌طلب و محمد محبوبی- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ دوم- 1397- صفحه 398 2- گفت‌و‌گو با برادر مسعود- همان 3- عملیات مهندسی- پیشین- صفحه 401 4- همان- صفحه 402 5- سخنرانی شهید اسداله لاجوردی در بهشت‌زهرا- مراسم تشییع و خاکسپاری پیکرهای پاسداران شهید- مرداد 1361