اخبار ویژه
آشنا با لهجه آمریکایی اما عاجز از درک زورگویی آمریکا
غربگرایان زبانانگلیسی آمریکاییها را خوب میفهمند اما از فهم زبان دیپلماسی و منطق آنها عاجزند.
روزنامه رسالت با اشاره به 20 سال سابقه مذاکرات نوشت: آمریکاییها
۲۰ سال است با دولتهای متفاوت در ایران پیرامون مناقشه هستهای گفتوگو میکنند. آمریکاییها بعد از پیروزی انقلاب به ویژه پس از اشغال لانه جاسوسی بنا را برعدم رسمیت شناختن انقلاب و جمهوری اسلامی گذاشتند و انواع توطئهها از جمله راهاندازی جنگ داخلی و خارجی برای تجزیه ایران و حمایت آشکار از گروههای تجزیهطلب و علىالخصوص با حمایت بیدریغ از تجـاوز حزب بعث عراق مرتکب انواع جنایات جنگی شدند. با چنین پیشینهای دیپلماتهای ما به ویژه در دولت یازدهم و دوازدهم با لبخند پشت میز مذاکره مینشستند و برای حل مشکلات با آمریکا و رفع تحریمهای ظالمانه و جلوگیری از ترورها و خرابکاریهای آنها گفتوگو میکردند.
دولتهای یازدهم و دوازدهم به این بهانه از مردم رأی گرفتند که بروند مناقشه هستهای با آمریکا را حـل كـنـنـد و تحريمهـا را لغو کننـد و با برقراری روابط، شر آمریکاییها را از سر ملت کم کنند. آنها با بیان این که گذشتگان زبان دیپلماسی را نمیفهمند و زبان آمریکاییها را نمیدانند از مردم رأی گرفتند با آنکه ردپای آنها قبل از این در گفتوگوهای هستهای وجود داشت.
رئیس دولت یازدهم و دوازدهم و رئیس تیم دیپلماسی او میگفتند ما زبان آمریکاییها را میفهمیم شما نمیفهمید برخی از ما ۳۰ سال در آمریکا زندگی کردیم و حتی با برخی از مقامات آمریکا رفت و آمد خانوادگی داریم، ما میدانیم چطور این مناقشه و سوءتفاهم با آمریکاییها را حل کنیم. رفتند سر میز مذاکره حتی به توافق رسیدند اما با آنکه میگفتند زبان انگلیسی را با لهجه آمریکا میفهمند فرق بین «لغو» تحریمها با «تعلیق، تحریمها را نمیدانستند!
براساس توافق، امتیازات نقد به آمریکاییها دادند، اما آمریکاییها نه تنها به یک تعهد خود عمل نکردند بلکه تحریمها و تهدیدها را چند برابرکردند. اینها آمدند در داخل به خاطر این دستاورد تقریبا هیچ به قول خودش به همدیگر مدال دادند و خود را قهرمان دیپلماسی کشور معرفی کردند بعد که ملت فهمیدند چه کلاهی سردولت گذاشتند عمر دولت به سر آمد ملت از رأی خود تبری جست و به دولت جدید با رویکرد انقلابی رای دادند. روحانی و ظریف با برجام، دست و پای دولت جدید را توی پوست گردوگذاشتند و بخشی از دیپلماسی دولت جدید رانقد کردن چک برجام با خسارات محض آن قرار دادند!
دولت رئیسی زیر بار حرف زور نمیرود و با تعریف واقعی و نوعی تعامل جهان را که در چشمانداز برنامه ۲۰ ساله جمهوری اسلامی بود در دستور کار خود قرارداده است.
این رویکرد، کشور را از موضع «بدهکاری» خارج و در جایگاه «طلبکاری» از غرب قرار داد.
اما برخی همچنان اصرار دارند که دولت و ملت ایران را «بدهکار» و آمریکا و سه کشور شرور اروپایی را طلبکار، جلوه دهند.
این روزها گاهی ظریف در عرصه رسانه ظاهر میشود و حرفهایی میزند که هیچ ربطی به نقدها پیرامون دستاورد تقریبا هیچ برجام ندارد.
آمریکاییها اخیرا در ترجمه جدیدی از برجام میگویند؛ «ما که از برجام رفتیم اما ایران باید در برجام بماند و به تعهدات خود عمل کند بدون این که انتظار داشته باشد ما حتی یک تحریم را برداریم!!» ظریف به جای این که پاسخ گستاخی آمریکاییها را بدهد هنوز از میوههای خیالی برجام سخن میگوید! ظریف حاضر نیست به این پرسش ملی پاسخ دهد که؛ چرا میلیاردها دلار خسارت به تأسیسات هستهای زدید بدون این که حتی یک تحریم را بردارید و صدها تحریم دیگر به آن افزودید؟
ظریف باید اعتراف کند زبان انگلیسی با لهجه آمریکاییها را میداند اما از فهم زبان دیپلماسی آمریکایی و منطق مقامات کاخ سفید عاجز است! این عجز خسارات جبرانناپذیری به دیپلماسی خارجی کشور در طول خدمت او در وزارت خارجه به ویژه ۸ سال دوران دولت روحانی زد.
نشنالاینترست: سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه ورشکسته است
سیاست خارجی آمریکا در منطقه غرب آسیا سالهاست که پرهزینه و کمفایده شده، اما با این وجود، دولت بایدن به همان دیپلماسی ناکارآمد ادامه میدهد.
نشریه آمریکایی نشنالاینترست در تحلیلی نوشت: برخی حامیانِ برقراری روابط و پیوندهای نزدیکتر میان واشنگتن و متحدان منطقهایاش در خاورمیانه، از ابتکارهای احتمالی جو بایدن برای قول و قرارهای جدید به ریاض در حوزه مسائل نظامی و راهبردی حمایت میکنند. این رویه در شرایطی جنبه عملیاتی به خود گرفته که بسیاری از تصمیمسازان و تحلیلگران آمریکایی نسبت به تداوم تعهد متحدان منطقهای به آمریکایی، و نظم مطلوب آمریکایی در خاورمیانه در دوره پس از جنگ روسیه و اوکراین، ابراز نگرانی میکنند. در شرایط کنونی که قدرتهای جهانی عملا بر شدت رقابتهای راهبردی افزودهاند، ارزیابی مجدد و بازنگری در دیدگاههای قدیمی حاکم در واشنگتن، کاملا ضروری است.
اندیشمندان دستگاه سیاست خارجی آمریکا که عمدتا در نگاه به مسائل بینالمللی، تحت تاثیر تحربیات خود از دوران جنگ سرد هستند، بر این باورند که بایستی برای اتحادهای بلندمدت، نوعی امتیاز و مزیت قائل شوند. آنها به سرمایهگذاری بیش از حد در عرصه روابط خارجی اعتقاد دارند و انتظار دارند که متحدانشان، تعهدی مشابه را به نظم جهانی غربی که توسط آمریکا رهبری میشود، داشته باشند. شاید این قاعده در مورد متحدان آمریکا در اروپا و شرق دور درست باشد، با این حال در خاورمیانه با چالشهای فراوانی روبهروست.
مقامات دولت بایدن وقتی سر کار آمدند، از قصد خود برای کاستن از اولویت منطقه خاورمیانه در سیاست خارجی آمریکا و در عوض، تمرکزِ توجهاتشان بر شرق دورتاکید کردند. در حالی که دولت بایدن این تصور را دارد که باید تمرکز خود را با هدف ایجاد توازن علیه چین و روسیه، از خاورمیانه دور کند، عملا این نکته را به خوبی فهمیده که از ظرفیتهای کافی جهت پیشبرد چنین دستورکاری بیبهره است و البته همچنان نیز در حال تلاش برای ایجاد نوعی تفوق و برتری منطقهای از طریق همکاری با شورای همکاری خلیجفارس و اسرائیل است.
دستورکاری که البته مانعی مهم و محکم با نام ایران و متحدان منطقهای آن را پیش رویِ خود دارد. در شرایط کنونی، ایالات متحده یا باید تعهد خود را به شرکای منطقهای و جاهطلبیهای آنها افزایش دهد و تلاشها جهت ایجاد توازن علیه روسیه و چین را کاهش دهد، و یا بر رقابت با قدرتهای بزرگ جهانی متمرکز شود و قید جاهطلبیهای خاورمیانهای خود را که سالها روی آنها سرمایهگذاری کرده، بزند.
سالهاست که بسیاری ازاندیشمندان سیاست خارجی آمریکا هشدار میدهند این سیاست، برای کسب سلطه منطقهای به واسطه اتحادش با شورای همکاری خلیجفارس و اسرائیل، نهتنها شُدنی نیست بلکه به شدت هزینهزا هم هست. آنها مشخصا به این نکته اشاره میکنند که سوگیریهای آمریکا در عرصه معادلات خاورمیانه، عملا توانایی آن را در شکل دادن به روند تحولات تضعیف میکند.
«استفان والت» استاد سرشناس علوم سیاسی دانشگاه هاروارد میگوید: «ما از برخی از کشورها تا ناکجاآباد حمایت میکنیم... و از دیگران هیچ سخنی به میان نمیآوریم. این بدان معناست که کشورهای دسته اول، عملا حمایت ما را امری بدیهی میپندارند و آن را ارج نمینهند. در این چارچوب، ما هیچ نفوذی نیز بر دسته دومِ کشورها نداریم».
راهحلی که این دسته از اندیشمندان پیشنهاد میدهند این است که واشنگتن باید نوعی رابطه امنیتیِ کاری با ایران و متحدان آن نیز برقرار کند و صرفا بر متحدانی مانند شورای همکاری خلیجفارس و اسرائیل تکیه نداشته باشد. مسئلهای که حداقل تا به امروز مورد بیتوجهی دولتهای آمریکا و به ویژه دولت بایدن قرار گرفته است. دولت بایدن به هیچ عنوان نه مایل و نه قادر به تغییر جهتگیری سیاست خارجی آمریکا نسبت به منطقه خاورمیانه نیست. مسئلهای که آمریکا را با این چالش روبهرو کرده که برخی متحدان منطقهای آن، عملا به سمت چین و روسیه گرایش پیدا کردهاند.
این همان چیزی است که سیاست خارجی آمریکا در منطقه خاورمیانه را به ورشکستگی کشانده است. اساسا دولت بایدن در شرایط کنونی نگرانیهای جدی را نسبت به تغییر جهتهای خود به ویژه در بحبوحه وقوع تغییرات قابل توجه در عرصه نظام و سیاست بینالملل دارد. در عین حال، این دولت در هراس است که اگر بخواهد جهتگیریهای تازهای را اتخاذ کند، اولا با حملات جدی منتقدان و البته رویههای تخاصمی متحدانی نظیر اسرائیل و عربستان سعودی روبهرو خواهد شد. دولت بایدن توانایی و ظرفیت کافی را نیز در خود نمیبیند که به سمت ایران و تعامل سازنده با این کشور حرکت کند و مدام تصویر دشمن را از تهران تبلیغ و ترویج میکند.
بایدن در حالی ریاست خود را آغاز کرد که قول داده بود عربستان را به مثابه دولتی یاغی معرفی کرده و با آن به همین نحو برخورد کند. مسئلهای که به هیچ عنوان رنگ واقعیت به خود نگرفت.
علیرغمِ ادعای مبهم دولت بایدن مبنی بر عدم حمایت از کارزارهای نظامی عربستان در منطقه (به ویژه علیه یمن)، آمریکا همچنان به تامین نیازهای تسلیحاتی عربستان ادامه میدهد و عملا به آن اجازه میدهد که همچنان به اقدامات تهاجمی خود علیه یمن ادامه دهد. در این رابطه برخی مقامهای ارشد دولت بایدن نیز تایید کردهاند که آمریکا و شرکتهای نظامی این کشور همچنان خدمات نظامی خود را به عربستان سعودی ارائه میکنند.
عربستان فکر میکرد که اقدام دولت ترامپ در خارج کردن آمریکا از توافق برجام و اِعمال سیلی از تحریمها علیه ایران در قالب کارزار فشار حداکثری به این معنا است که آمریکا در تنشهای ژئوپلیتیک منطقه به صورت تمامعیار حامی عربستان است. با این حال، اندکی بعد که ریاض با قدرت نماییهای حوثیهای یمنی روبهرو شد، متوجه شد چنین فرضی از اساس غلط بوده است. اکنون سعودیها دولت بایدن را تشویق میکنند تا زمینه را جهت تعریف نسخهای جدید از توافق برجام با ایران فراهم کند. حقیقتا سخت است وقتی میبینیم که سیاست خارجی نا منعطف آمریکا، حاضر نیست برای تامین نیازهای خود، به صورت خاص روی منابع نفتی کشورهایی نظیر ایران و ونزوئلا که تحت تحریم هستند، حساب کند. این حاکی از نوعی لجاجتِ غیرقابل توجیه در سیاست خارجی آمریکا است.
اینکه بایدن میخواهد بار دیگر روابط آمریکا را با رژیمی همچون سعودی توسعه بخشد، با تصویری که وی سعی داشت از خود بسازد، تناقض جدی دارد. این مسئله از همین حالا بایدن و شخصیتش را به بزرگترین قربانیِ سفر قریبالوقوع او به منطقه تبدیل کرده است. وی در این سفر به احتمال زیاد امتیازاتی را به متحدان واگذار خواهد کرد تا شرایط را در وضعیتِ کنونی آن حفظ کند و آسیب بیشتری به منافع آمریکا نرسد.
از این منظر، سیاست خارجی دولت بایدن، بیش از آنکه جلوهای از تغییر داشته باشد، عملا تداوم همان رویههای سابقِ دولتهای پیشین است و به امنیت آمریکا و مشکلات لاینحل آن کمکی نمیکند. تنها دستاورد این رویکرد، دفاع از وضعیت موجود پرهزینه است. این سیاست خارجی همواره هزینهزا بوده و منابع را تلف کرده است. موضوع نگرانکننده این است که اگر آمریکا به این سیاست ادامه دهد و در عین حال رقابتهای آن با دیگر قدرتهای جهانی نظیر چین و روسیه شدت یابد، وضعیت به مراتب خطرناکتری با هزینههای سنگینتر، گریبانگیر آمریکا خواهد شد.
مقام صهیونیست: ایران در آستانه پیروزی در ماراتن 40 کیلومتری است
وزیر سابق امور استراتژیک و اطلاعات اسرائیل گفت: ایران دیگر از آمریکا نمیترسد و این ترس فرو ریخته است.
قول یووال اشتاینیتز با رد این ادعا که فقط جمهوریخواهان میتوانند ایران را از دستیابی به بمب اتمی بازدارند، گفت: در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما که یک دموکرات بود، ایران بهاندازه کافی احساس ترس میکرد که به سمت غنیسازی 20 درصد نرود، اما خروج سراسیمهوار آمریکا از منطقه در یک سال گذشته، اعتبار قدرت نظامی آمریکا را در چشم ایران فرو ریخته است.
به گزارش روزنامه جروزالمپست، این وزیر سابق صهیونیست گفت: اگر ایران اجازه دستیابی به سلاح هستهای را داشته باشد، بحثهای ائتلاف دفاع هوایی خاورمیانه تحت حمایت آمریکا که شامل اسرائیل و کشورهای خلیجفارس میشود، بیمعنی خواهد بود. بایدن باید هرچه زودتر همزمان با سفر منطقهای خود یک تهدید معتبر نظامی علیه ایران به منظور جلوگیری از دستیابی این کشور به سلاح هستهای ترسیم کند. او باید به ایران این اطمینان را بدهد که در صورت پیشبرد برنامه هستهای، تهدید نظامی معتبری از سوی آمریکا وجود دارد.
اشتاینیتز گفت: کل این دیدار تنها زمانی ارزش دارد که یک نتیجه داشته باشد؛ تهدید نظامی علیه ایران. این همان چیزی است که ما در سال گذشته از دست دادیم و به ایران اجازه داد تا برنامه هستهای را گسترش دهد. اما در یادداشت اخیر بایدن در روزنامه واشنگتنپست، فقط به فشار دیپلماتیک و اقتصادی علیه ایران اشاره شده و خبری از فشار یا تهدید نظامی معتبر نیست.
وزیر سابق صهیونیست همچنین گفت: برای اولینبار در 25 سال گذشته، ایرانیها معتقدند که تهدید نظامی آمریکا دیگر وجود ندارد. این تهدید برای دور نگه داشتن ایرانیها از برنامه هستهای ضرورت دارد. این آخرین فرصت برای بایدن است و اگر ایران اجازه گسترش برنامه هستهای را داشته باشد، بحثهای ائتلاف دفاع هوایی خاورمیانه تحت حمایت آمریکا بیمعنی خواهد بود.
تمام صحبتها درباره نزدیکتر کردن اسرائیل و عربستان سعودی و اینکه شاید هواپیماهای ما بتوانند بر فراز حریم هوایی آنها در مسیر هند پرواز کنند، خیلی خوب است، اما اگر ایران پیش برود، همه مراحل را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
اشتاینیتز اظهار داشت: اگر برنامه هستهای ایران گسترش یابد، بسیاری از کشورهای منطقه، ائتلاف را از هم خواهند پاشید و با ایران همسو خواهند شد و اسرائیل مورد تهدید وجودی قرار خواهد گرفت. ایران از قبل موشکهای خود را آماده کرده است.
وی افزود: حتی اگر ایران به توافق برجام برگردد، آمریکا باید یک چماق بزرگ داشته باشد تا ایران را به تعهداتش پایبند نگه دارد. این مسئولیت برعهده آمریکا و شخص بایدن است. ایران در ماراتن 40 کیلومتری،
فقط 2 کیلومتر تا پایان دارد و تنها راه متوقف کردن آنها، احیای دوباره تهدید نظامی معتبر دوران اوباماست.