چگونگی جهاد تبیین امام علی(ع) در برابر خوارج(1)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
امام علی(ع) با چه منطقی با خوارج مستقیماً گفتوگو کرد و توانست با استدلالهای قوی خود 8000 نفر از آنها را قانع کرده و به جبهه حق برگرداند؟
پاسخ:
عدم پذیرش گفتوگو با «ابن عباس»
امام علی(ع) قبل از شروع جنگ نهروان، ابن عباس را احضار و به او فرمود: که به نزد این جماعت (خوارج) برود، و با سخنانی نصیحتگونه آنها را به طریق هدایت راهنمایی و اتمام حجت کند. ابن عباس طبق دستور امام بهترین لباسهای خود را خوشبو کرد و بر بهترین مرکب سوار شد و نزد خوارج آمد. خوارج هنگامی که ابن عباس را دیدند گفتند: ابن عباس تو خود را افضل مردم میدانی، ولی لباس ظالمان را میپوشی، و بر مرکب متکبرین مینشینی و نزد ما آمدهای... ابن عباس پس از پاسخ به این ایراد آنها به ایشان گفت: سخن ما راجع به لباس نیست، بگویید، چرا بر امیرالمؤمنین علی(ع) خروج کردهاید؟ خوارج در جواب او گفتند: اگر علی(ع) خود حاضر شود و با ما سخن بگوید، ما کفر او را بر او ثابت میکنیم. ابن عباس برگشت و به امام عرض کرد: شما جواب این قوم را بهتر از من میدهید.
گفتوگوی امام علی(ع) با خوارج
1- استناد به معاهده صلح حدیبیه
امام علی(ع) بعد از شنیدن گزارش گفتوگوی ابن عباس با خوارج، خودش مستقیماً با توجه به درخواست خوارج وارد صحنه گفتوگو با آنان شد و فرمود: السلام علیکم، آنها جواب سلام امام را دادند. حضرت فرمود: اینک منم علیابنابیطالب، بگویید تا از من چه دیدید که بر من خروج کردهاید؟ گفتند: سخن بسیار است. حضرت فرمود: من حاضرم تمام آنها را بشنوم. آنها به طرح سؤالات خود پرداختند و گفتند: چرا هنگامی که متن صلح میان خود و معاویه را مینوشتی، اسم خویش را از امارت مومنین حذف کردی؟ لاجرم تو امیرالمؤمنین نیستی، و ما همگان مومنانیم و راضی نیستیم که تو امیر باشی! تو همچنان امیر کافران باش و دست از سر ما بردار! امام علی(ع) در پاسخ به آنان فرمود: گوش کنید تا بفهمید در جواب مطلب اول چه میگویم: همانا همه میدانید که من در نزد حضرت رسول کاتب وحی و قضا و دبیر شروط و امان بودم. آن روز در صلح حدیبیه قرار شد که میان رسول خدا و ابوسفیان و سهیلابن عمرو کتاب صلح نوشته شود. من برحسب فرمان نوشتم. «بسمالله الرحمن الرحیم. هذا ما اصطلح علیه رسولالله، و اباسفیان و سهیلابن عمرو» در این هنگام سهیلابن عمرو گفت: من رحمن و رحیم ندانم و من تو را رسول خدا نمیدانم. چرا که اگر تو را به عنوان رسول خدا قبول داشتم، با تو جنگ نمیکردم و تو را به زیارت مکه باز نمیداشتم و... در این هنگام رسول خدا(ص) امر فرمود؛ به جای «بسمالله الرحمن الرحیم» به قانون جاهلیت بنویس: «بسمک اللهم» و لفظ رسولالله را نیز محو کنم. من هم چنین نوشتم: «بسمک اللهم هذا ما اصطلح علیه محمد ابن عبدالله» آنگاه پیامبر(ص) از این روز خبر داد، و مرا با معاویه و عمرو عاص کار به این گونه شد که نوشتند هذا ما اصطلح امیرالمؤمنین» آنها گفتند: ما اگر تو را امیرالمؤمنین میدانستیم با تو جنگ نمیکردیم، این لفظ را محو کن و بنویس علیابن ابیطالب. لذا من چنان کردم و اقتدا به رسول خدا(ص) کردم. در این هنگام خوارج گفتند: سؤال اول را پاسخی گفتی اکنون جواب سؤال دوم ما را بده!
2- اعتقاد به حق تعیین سرنوشت و انتخاب مردم
خوارج سؤال دوم را طرح کردند: هنگامی که به حکمین امر فرمودی در امر خلافت نظر کنند، اگر معاویه را سزاوارتر دانستند، او را اجابت کنند، و اگر نه تو را اطاعت نمایند. معلوم شد که تو در خلافت حق خود دچار شک و شبهه شدهای! پس ما بیشتر از تو دچار شک و شبهه خواهیم بود؟ امام علی(ع) در پاسخ سؤال دوم فرمود: من درباره خودم در شک و شبهه نبودم، و اینکه گفتم معاویه را سزاوارتر یافتید او را به خلافت برگزینید، در سخن طریق انصاف را پیشه کردم. اینکه من از اول به حکمین بگویم معاویه را خلع کنید، و کار را به نفع من تمام نمایید، این حرف که درست نیست!
ادامه دارد