kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۵۰۴۳
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۹
عواقب و عوارض بهره‌بری از چهره‌های مشهور در سیاست و رسانه 

آلودگی افکار عمومی و ابتذال سیاست با استفاده ابزاری از شبه‌سلبریتی‌ها

 
آرش فهیم
روی فرش قرمز جشنواره‌ها، کنار زمین فوتبال یا در صفحه فضای مجازی، این روزها محل اصلی عرض‌اندام جماعتی شده که به «سلبریتی» مشهور شده‌اند. مردم در ایران، بیش از آنکه هنرنمایی این گروه را روی پرده نقره‌ای یا زمین سبز تماشا کنند، آنها را در حاشیه و مشغول شعار دادن می‌بینند!
 سلبریتی‌ها، از پدیده‌های نوظهور در جهان امروز هستند که به‌واسطه رسانه‌های فراگیر، شبکه‌های تلویزیونی و فضای مجازی، پدیدآمده‌اند. در کشور ما نیز گروهی از بازیگران سینما و تلویزیون، فوتبالیست‌ها، خوانندگان و... به‌واسطه این ابزارهای رسانه‌ای به چهره‌هایی مشهور و به‌اصطلاح، سلبریتی تبدیل شده‌اند. بااین‌حال و برخلاف خیلی دیگر از کشورها، در ایران سلبریتی‌ها بیش از آنکه در حوزه تخصصی‌شان دیده شوند و مشغول باشند، در حاشیه عرصه‌هایی حضور دارند که احتمالاً حتی کتابی هم درباره آن نخوانده‌اند و البته این حضور در حد اظهارنظر است و بس! 
طی سال‌های اخیر بارها شاهد چنین دخالت‌ها و نظرپراکنی در مقام کارشناس بوده‌ایم. مثل بازیگر ازرده‌خارج و ساکن خارج از کشور که چند سال قبل بدون مطالعه و اطلاع دقیق اقدام به توصیه تزریق آمپولی خطرناک و مرگ‌آور برای معتادان کرده بود! یا فوتبالیست‌هایی که به‌خاطر سازوکارهای غلط مدیریتی از بودجه عمومی کشور و سرمایه‌ای که باید صرف زندگی محرومان می‌شد، به زندگی اشرافی و دستمزد نجومی رسیده‌اند و صرفاً با تکه‌پراکنی و شعار، ژست «مردمی» می‌گیرند، بدون اینکه حاضر باشند حتی ‌اندکی در سطح مردم عادی زندگی کنند! این در حالی است که مردمی بودن اساساً ربطی به ژست و شعار ندارد، بلکه به سلوک زیستی یک فرد مربوط است. همان‌طور که بسیاری از شخصیت‌های انقلابی در کشور ما برای مردمی بودن و مردمی ماندن، به مواهب مادی و دستمزدهای آن‌چنانی پشت‌پا زده‌اند و زندگی خود را در سطح اقشار کم‌درآمد نگه داشته‌اند، وگرنه اگر به شعار دادن و توئیت زدن باشد که هر قارونی می‌تواند ژست مردمی بودن بگیرد... اشتباه نشود... کسی با اظهارنظر افراد در سطوح و بخش‌های مختلف، مخالفتی ندارد، طبیعی است که همه و به‌خصوص سلبریتی‌ها در اظهارنظر آزاد هستند، اما مشکل آنجایی است که برخی از افراد، رسانه‌ها و جریان‌های سیاسی، سلبریتی‌ها را به «مرجع»هایی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی تبدیل کرده‌اند و برای اظهار نظرها و شعارهای آنها اصالت قائل هستند. تئوریسین یکی از جریان‌های سیاسی قبلاً گفته بود باید نظرات خودمان یعنی جریان سیاسی متبوع خود را از زبان سلبریتی‌ها به مردم منتقل کنیم. درواقع، نگاه برخی از سیاستمداران و گروه‌های سیاسی به سلبریتی‌ها نگاه ابزاری است و نه نگاه انسانی و اخلاقی! 
موضوع گزارش پیش‌رو نیز حول این مسئله است که استفاده ابزاری از هنرمندان، فوتبالیست‌ها و چهره‌های مشهور توسط جریان‌های سیاسی چه عوارضی دارد؟ تبدیل سلبریتی‌ها به مرجع سیاسی و اجتماعی چه عواقبی دارد؟ نحوه حضور درست و به‌جای سلبریتی‌ها در بزنگاه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی چگونه است؟ با ما همراه باشید!
سلبریتی یا شبه سلبریتی؟
قبل از پرداختن به آسیب‌های حرافی و زیاده‌گویی
چهره‌های مشهور، باید در «سلبریتی» دانستن آنها تأمل کرد.
 رضا اسماعیلی، نویسنده، کارشناس فرهنگی و شاعر، در این باره به گزارشگر کیهان می‌گوید: «سلبریتی اصیل و واقعی کسی است که به اعتبار قابلیت‌ها و مهارت‌های شاخص فردی و اجتماعی، در حوزه تخصصی خویش مرجعیت پیدا می‌کند و با کسب مقبولیت و محبوبیت اجتماعی مشهور می‌شود. اهمیت سلبریتی‌ها به‌واسطه دایره نفوذ و تأثیرگذاری گسترده آنها در بین اقشار جامعه است. از این منظر، نخبگان علمی، فرهنگی، اجتماعی-‌اندیشمندان، عالمان دینی، هنرمندان اصیل و ادیبان- باید در شمار سلبریتی‌های جامعه امروز ما باشند. چنان‌که در دهه اول انقلاب شخصیت‌هایی چون آیت‌الله طالقانی، علامه طباطبایی، استاد مطهری، شهید بهشتی، و شاعران و نویسندگانی همچون دکتر شریعتی، جلال آل‌احمد، طاهره صفارزاده، علی موسوی گرمارودی و... بزرگ‌ترین سلبریتی‌های جامعه بودند. شخصیت‌هایی که به‌واسطه برخورداری از فضیلت‌های انسانی، قابلیت‌های علمی و دینی، و توانمندی‌های فرهنگی و هنری، اسوه و الگو بودند و در بین مردم کوچه و بازار مقبولیت و محبوبیت ویژه‌ای داشتند. ولی آنچه امروز در جامعه شاهد آنیم، چیز دیگری است. این واقعیتی غیرقابل‌انکار است که امروز فرزانگان و فرهیختگان جامعه ما – با وجود تمام فضیلت‌ها و قابلیت‌هایی که دارند- سلبریتی‌های گمنام‌اند، و با کمال تأسف کسانی عنوان «سلبریتی» را یدک می‌کشند که جز صورت زیبا، قد رعنا و چشم فریبا هنر دیگری ندارند. کسانی که به مدد قدرت جادویی رسانه‌های تصویری و شبکه‌های اجتماعی، عنوان سلبریتی را غصب کرده‌اند، حال‌آنکه بیشتر شبه سلبریتی هستند تا سلبریتی.»
وی می‌افزاید: «از منظر تحلیل‌های جامعه‌شناختی، 
شبه سلبریتی‌ها قدرت و محبوبیت خود را نه به‌واسطه برخورداری از علم و هنر و قابلیت‌های شاخص فردی و اجتماعی، بلکه بیشتر به مدد قدرت جادویی رسانه‌های تصویری (سینما، تلویزیون، شبکه‌های اجتماعی و...) کسب کرده‌اند.»
او در پاسخ به این سؤال که چه چیزهایی باعث بیشتر دیده‌شدن سلبریتی‌ها می‌شود هم می‌گوید: «شاخص‌ترین ویژگی این شبه سلبریتی‌ها «متفاوت‌نمایی» و عبور از خط‌قرمزهای اجتماعی است. متفاوت‌نمایی از طریق ساختارشکنی‌های فرهنگی، اجتماعی، دینی و هنری به‌قصد بیشتر «دیده‌شدن». در واقع شبه سلبریتی‌ها شهرت کاذب خود را مدیون حرکت در مسیر مخالف آب به‌قصد بیشتر دیده‌شدن هستند.»
ابتذال سیاسی؛ نتیجه استفاده ابزاری 
از شبه سلبریتی‌ها
برخی از گروه‌های سیاسی اهمیت زیادی برای اظهارنظرهای سیاسی شبه سلبریتی‌ها قائل هستند و آنها را برجسته می‌کنند؛ این برجسته‌‌سازی، گاهی تبدیل به کاریکاتور می‌شود. مثل وقتی که روزنامه جریان سیاسی مدافع اشرافیت و سرمایه‌سالاری که در دوران سازندگی عامل گسترش بی‌عدالتی در جامعه بود، به استقبال شعار دادن یک فوتبالیست نجومی خوار رفت و آن را در صفحه اول با عنوان «مردمی» برجسته ساخت! اما سؤال این است که این رفتار چه تأثیری بر افکار عمومی و رفتار سیاسی مردم دارد؟
داوود طالقانی، منتقد فرهنگی و نویسنده کتاب «سلبریتی ایرانی» در این باره به گزارشگر کیهان می‌گوید: «پیش‌تر در کتابم توضیح داده بودم که حضور و تداخل و تقاطع سلبریتیسم با سیاست پیامدهای ناگواری خواهد داشت. پیامد نخست ابتذال سیاسی است. سیاست دست‌مایه‌ای برای شهرت می‌شود و به‌سان بازی با آن برخورد شده و سرنوشت یک ملت به استهزاء گرفته می‌شود. پوپولیستی شدن امر سیاسی در کشور پیامد دیگر سلبریتی‌های سیاسی است.»
وی تأکید می‌کند: «با فاز اپوزیسیون واردشدن و فضای انتقادی گرفتن به‌رغم حضور داشتن و مشارکت در ارکان مدیریتی، غیر از گول زدن مردم نتیجه‌ای ندارد.»
این منتقد فرهنگی در ادامه می‌گوید: «سومین پیامد حضور سلبریتی‌های سیاسی، پیش‌بینی‌ناپذیری و مهارناپذیری امر سیاسی در کشور است. با سلبریتی‌ها سیاست به امر دل‌بخواهی و سلیقه‌ای تبدیل می‌شود و معیارها و اصول از دست می‌رود.»
او تصریح می‌کند: «نتیجه نهایی و خطرناک سیاست سلبریتی‌شده طمع‌ورزی دشمنان است. آنان این فرصت را می‌یابند که از طریق برخی سلبریتی‌ها به سیاست ایران ضربه بزنند.»
طالقانی بیان می‌کند: «سلبریتی ایرانی که در این میان رشد کرده، عامل حیات و تجدید حیاتش همین نقش‌آفرینی در فاصله و شکاف و فضای معلق سیاست در ایران است. برخی از سلبریتی‌ها برای حفظ سرمایه نمادین خود و همچنین تقویت رابطه فر اجتماعی‌شان با هواداران و دنبال‌کنندگانشان مجبورند که علیه دولت و حاکمیت و قدرت سیاسی مصاحبه کنند و خطبه بخوانند، و درعین‌حال، در خدمت حاکمیت و دولت و قدرت سیاسی باشند. البته سرمایه و پول، نقش پل ارتباطی بین سلبریتی‌ها و قدرت در ایران را ایفا می‌کنند.» وی می‌افزاید: «سلبریتی‌ها در رایج‌ترین کارکردشان، به‌عنوان میانجی استفاده می‌شوند. مشهورترین کارکرد سلبریتی‌ها برای سیاست، در دستکاری افکار عمومی شناخته می‌شود.... ضمن اینکه سیاستمدارها نیز می‌توانند با نزدیک کردن خود به سلبریتی‌ها یا حتی سلبریتی شدن خود، از سرمایه نمادین ساخته شده استفاده کنند. تنها اتفاقی که دراین‌رابطه رخ می‌دهد، ذبح امر سیاسی به نفع سلبریتی و سرمایه است.»
شبه سلبریتی سیاسی، در کنار مردم نیست!
اما آیا هنرمند و ورزشکاری که در خدمت جریان‌های سیاسی نشان دارد و بدسابقه است، می‌تواند ادعای مردمی بودن هم داشته باشد؟ نقش‌آفرینی مثبت سلبریتی‌ها در عرصه عمومی چگونه رقم می‌خورد؟
سجاد مهرگان، کارگردان و کارشناس سینما و تلویزیون در گفت‌وگو با گزارشگر روزنامه کیهان می‌گوید: «من فکر می‌کنم که ما یک سیاستگذاری اشتباه در برخورد با سلبریتی‌ها داریم. این اشتباه از آنجا ناشی شده که به سلبریتی‌ها بیش از آن چیزی که هستند توجه می‌کنیم. وقتی یک مدیر به‌عکس گرفتن با سلبریتی علاقه‌مند است، لاجرم سلبریتی هم تصور می‌کند که جایگاهش خیلی بالاست. صادقانه بگویم که ما در حوزه سیاستگذاری اصلاً برخورد درستی با هنرمندان نداریم. ما کاری می‌کنیم که هنرمندی که مخالف است، بزرگ شود. طوری که در یکی از جلسات 5+1 در ایران یکی از شروط طرف غربی این بود که اجازه ملاقات با فیلم‌‌سازی را داشته باشند که به‌دروغ ادعا می‌کند که نمی‌گذارند از خانه‌اش بیرون بیاید! یعنی ما یک طراحی نداریم که چنین فردی در جایگاه خودش قرار گیرد. با بازیگران هم این مشکل را داریم. بازیگر در جایی قرار می‌گیرد که بیش از اینکه به درد مناسبات اجتماعی ما و کارکردهای سیاست‌گذارانه ما در جمهوری اسلامی بخورد بر ضدش عمل می‌کند.» وی تصریح می‌کند: «یکی از نقاط تحریف و انحراف، درگیرکردن سلبریتی‌ها به دوقطبی‌های سیاسی است. هنرمند یا ورزشکاری که درگیر دوقطبی سیاسی شود، دیگر متعلق به مردم نخواهد بود.» این نویسنده و کارشناس سینما، درباره نحوه حضور مثبت حضور سلبریتی‌ها در مسائل ملی، با ذکر یک مثال توضیح می‌دهد: «وقتی ماجرای 11 سپتامبر در آمریکا اتفاق افتاد اولین نفری که حتی قبل از رئیس‌جمهور آن کشور جلوی دوربین‌های تلویزیون رفت و اظهارنظر کرد، آرنولد شوارتزنگر بازیگر سینما بود؛ کسی که به‌عنوان نماد قدرت آمریکایی شناخته می‌شد و در آن شرایط ملتهب، حضور یافت و گفت که ما انتقام می‌گیرم. اساساً ما نباید از سلبریتی‌ها انتظاری بالاتر از موضوعات ملی داشته باشیم. تجربه تاریخی و جهانی نشان می‌دهد که سلبریتی‌ها به‌خاطر جنس رمانتیکشان برای موضوعات ملی و میهنی مناسب هستند. مثل سیل، زلزله، جنگ و... اما اگر با مسائل مذهبی و سیاسی دخیل شوند، باید منتظر عواقب نامطلوبی شویم.»
لزوم مقابله با مرجعیت شبه سلبریتی‌ها
اما چگونه باید مانع سلبریتی شدن افراد شد؛ آن هم در شرایطی که برخی از سیاست‌بازهای میان‌مایه نیز عطش تبدیل‌شدن به یک سلبریتی را دارند؟
میلاد جلیل‌زاده یک کارشناس رسانه درباره اینکه با سلبریتی‌ها چه باید کرد، به گزارشگر کیهان می‌گوید: «برای مهارکردن سلبریتی‌ها اول لازم است که بین دو نوع فعالیت تفاوت قائل شویم؛ یعنی کارکردن در متن یا حاشیه. هنرمند و ورزشکار واقعی، در متن فعالیت هنری و ورزشی قرار دارد و سلبریتی در حاشیه زیست می‌کند. فعالیت هنری و ورزشی لزوماً مساوی با سلبریتی بودن یک فرد نیست. چنان‌که از 
آن سو هم می‌بینیم بسیاری از سلبریتی‌ها هنرمند یا ورزشکار شاخصی نیستند.
 با توجه ‌به این نکته، باید ابزاری که از افراد، سلبریتی می‌سازد را تاحدامکان مهار کنیم و اجازه رشد سرطانی چنین پدیده‌ای را ندهیم و این منافاتی با قهرمان‌پروری در حوزه‌های فرهنگی و ورزشی ندارد. البته این واضح است که به‌هرحال بخشی از جامعه، به اخبار زرد علاقه دارد و چنین مسائلی را دنبال می‌کند اما تورم این نوع خبرها از یک سو و مسلح شدن سلبریتی‌ها به رسانه‌های شخصی، طوری که آنها را فراتر از تمام نهادها و چارچوب‌های مألوف جامعه قرار بدهد، می‌تواند مشکلاتی در پی بیاورد که به خود جامعه هنری هم صدماتی جدی می‌زنند.» 
وی در پایان تصریح کرد: «باید ساختارهای جامعه را طوری طراحی کنیم که جلوی رشد سلبریتی‌ها و مرجعیت یافتن آنها را بگیرد و به عبارتی برای مهار این آتش پیش‌رونده، باید مواد سوختنی را از سر راهش برداشت و یا آتش‌های بزرگ‌تری در کنارش ایجاد کرد (مثلاً مرجعیت‌بخشی به نخبگان) که هوا را از شعله‌های آن بربایند.»
حمایت از سلبریتی‌های گمنام 
یکی از راهکارهای مقابله با «شبه سلبریتی‌ها» و حرافی‌ها و زیاده‌گویی‌های آنان، توجه بیشتر نظام فرهنگی کشور به فرهیختگان و هنرمندان و نویسندگان متعهد و بی‌ادعاست.
رضا اسماعیلی، نویسنده و شاعر در این باره می‌گوید: «مسئولان و سیاست‌گذاران فرهنگی برای اعاده حیثیت از فرهنگ، هنر و ادبیات انقلاب و پاک‌کردن غبار مهجوری و گمنامی از چهره شاعران و نویسندگان نجیب و اصیل انقلاب باید گامی درخور و شایسته بردارند! همان‌طور که رهبر معظم انقلاب در طول چهار دهه گذشته بارهاوبارها بر توجه به شعر و ادبیات و سرمایه‌گذاری در این حوزه تأکید کرده‌اند. اکنون زمان آن است که صداوسیما با ساخت برنامه‌هایی فاخر و هدفمند، برای معرفی ادبیات انقلاب به مطالبه رهبری لبیک اجابت بگوید. برنامه‌هایی که با معرفی شایسته هنرمندان و ادیبان فرهیخته این مرز و بوم، بیننده را پای این صفحه جادویی میخکوب کند. 
برنامه‌هایی شایسته و‌اندیشیده با لحاظ همه مؤلفه‌های زیباشناختی و جلوه‌های تصویری، برنامه‌هایی در تراز فرهنگ انقلاب اسلامی و در راستای پاسداشت فرهنگ و ادب و تکریم ادیبان انقلاب. اگر امروز و بعد از گذشت بیش از چهل سال باز هم در تحقق این مهم تعلل و کوتاهی کنیم، مطمئن باشید که فردا فرصتی برای جبران نخواهیم داشت و در فردای تاریخ نصیب ما چیزی جز حسرت و پشیمانی و دریغ نخواهد بود.»