kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۵۰۲۳
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۴۰۱ - ۲۱:۲۳

برجام، بهانه است!(نگاه)

 
 
مهدی امامقلی
از آغاز دور جدید مذاکرات هسته‌ای در دولت سیزدهم حدود 7 ماه می‌گذرد. بااینکه در شرایط کنونی تحولات جهانی (پاندمی کرونا، جنگ سوریه و اوکراین، اختلافات داخلی اتحادیه اروپا، شکست آمریکا در پروژه‌های بین‌المللی و مشکلات اقتصادی در جهان، کم‌آبی، بحران انرژی و...) خود غربی‌ها بارها اعتراف کرده‌اند که برای بهبود وضعیت اقتصادی و مدیریت قیمت نفت به برجام نیاز دارند اما هنوز که هنوز است از مواضع استکباری خود عقب‌نشینی نکرده و در تکاپوی آن هستند تا جمهوری اسلامی ایران را به زانو دربیاورند.
قریب به دو دهه است که موضوع فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان در دستور کار نظام سلطه قرار گرفته تا به موازات تهاجم فرهنگی، جنگ اقتصادی و مقابله با ملت و انقلاب اسلامی ایران زیرفصل آن با شدت و حدت بیشتری ادامه یابد.
سیاهه آمریکا و اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران به‌ویژه طی چهار دهه گذشته مملو از خیانت‌ها و خباثت‌هاست که با حمایت‌های تسلیحاتی و مالی به رژیم بعث عراق در 8 سال جنگ تحمیلی علیه ایران و پیگیری ترور و کودتاهای متعدد در دهه 60 و بعدازآن با تهاجم فرهنگی و حجم گسترده‌ای از تحریم و تهدید علیه منافع ملی کشورمان به منصه ظهور و بروز رسیده است.
واضح آنکه، مشکل غربی‌ها صرفاً نظام اسلامی نیست بلکه مسئله آنها نظامی است که می‌خواهد مستقل باشد و زیر یوغ آمریکایی‌ها نباشد. یک جایی رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان نظام با اشاره به همین موضوع گفتند «اگر فرض کنیم یک نظامی غیر نظام جمهوری اسلامی هم سر کار بود و بنا بود مستقل باشد، این‌ها با آن مشکل داشتند. این تجربه نهضت ملّی جلوی چشم ما است. در نهضت ملّی، دکتر مصدّق به آمریکایی‌ها حسنِ‌ظن داشت، بلکه ارادت داشت امّا مایل نبود تکیه کند به آن‌ها؛- با انگلیسی‌ها البتّه بد بود- مایل به استقلال بود. آن‌کسی که عامل کودتا علیه دکتر مصدّق شد، نه یک انگلیسی، بلکه یک آمریکایی بود و پشت سرش بیش از دستگاه اینتلیجنت-سرویس انگلیس‌، سیای آمریکا قرار داشت؛ آمریکا این‌جوری است؛ یعنی با یک نظامی و با یک حکومتی هم که مطلقاً حکومت دینی هم نیست‌، حکومت انقلابی هم نیست- نهضت ملّی که یک حکومت انقلابی نبود؛ فقط دنبال استقلال کشور از زیر یوغ انگلیس‌ها بود و خیال می‌کرد آمریکایی‌ها کمکش می‌کنند- نتوانستند بسازند؛ با استقلال کشور مخالفند.»
متأسفانه در داخل کشورمان برخی فعالین سیاسی منتسب به طیف اصلاحات که تا بن دندان به تفکرات و تصورات لیبرالیستی زنجیر شده‌اند‌، بدون توجه به این واقعیت‌، هنوز به آمریکایی‌ها خوش‌بین هستند و ساز سازش کوک می‌کنند. این در حالی است که تاریخ و تجربه نشان داده هر کشوری که در برابر نظام سلطه سر خم کند‌، فرجامی جز سقوط و سرنگونی نخواهد داشت!
گرچه پیش‌ازاین در مطلبی به این موضع اشاره‌کرده‌ام اما مرور بخشی از آن خالی از لطف نیست؛ در لیبی پس‌ازآنکه قذاقی برای جلوگیری از تحریم‌ها (از سال 2001 به بعد) وارد فاز سازش با آمریکایی‌ها شد و در سال 2003 به تقصیر کشورش در حادثه هوایی لاکربی (بمب‌گذاری در هواپیمای آمریکایی) اعتراف و بعدها با مقامات آمریکایی نشست‌ و برخاست کرد و در عراق با آمریکا هم‌نظر شد‌، نمی‌دانست که زمینه‌های سقوط خود را در 10 سال بعد فراهم کرده است.
همراهی با آمریکا و امضای معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای از سوی قذاقی باعث شد که بازرسان آمریکایی و انگلیسی برای خلع سلاح لیبی وارد این کشور شوند. در همین حین‌، انگلستان در سال 2006 با لیبی معاهده‌ای نظامی به نام «نامه مشترک صلح و امنیت» امضا کرد مبنی بر اینکه اگر لیبی موردحمله قرار گیرد،‌ انگلستان حمایت از این کشور را تضمین کند. درحالی‌که هنوز 5 سال از روند اعتماد‌سازی‌های صوری و جلسات و همکاری‌های فرمالیته نگذشته بود آمریکا و یار دیرینه‌اش انگلیس‌، اعتراضات مردمی در لیبی را بهانه کرده و به این کشور حمله هوایی کردند! غربی‌های عهدشکن با ترفندهای مذاکره و متعهد‌سازی‌های صوری توانسته بودند قذافی را خلع سلاح کرده و موشک‌های با برد بیش از 300 کیلومتر را از لیبی خارج کنند تا هیچ‌یک از کشورهای عضو ناتو در تیررس موشک‌های لیبی قرار نگیرند!
علاوه‌بر عراق، سوریه، یمن و فلسطین، کشورهایی مانند چین، روسیه، هند و یا کشورهایی از آمریکای لاتین مانند اکوادور، پرو، ونزوئلا، کوبا و حتی کشوری مانند بلاروس در شرق اروپا که برای حفظ منافع ملی و استقلال‌خواهی خود در حال هزینه دادن هستند‌، از واقعیات و تجربیات تاریخی استعمار نو، درس عبرت گرفته و به آمریکایی‌ها باج نمی‌دهند.
بر همین اساس است که بهتر می‌توان به این سؤال پاسخ داد که «چرا غرب نمی‌خواهد تحریم‌ها علیه ایران را لغو کند؟». مشکل آنها نه انرژی هسته‌ای است و نه حقوق بشر. مسئله اصلی غرب‌، قدرت بازدارندگی و عمق نفوذ راهبردی ایران در منطقه غرب آسیا‌، توسعه فناوری هسته‌ای و موشکی و همین‌طور پیشرفت‌های اقتصادی ایران است.
امروزه قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران و ظهور و بروز ایران به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای و نقش آن در تغییر معادله موازنه قدرت- استقلال‌طلبی ایران و از دست رفتن منافع منطقه‌ای آمریکا- هدایت‌، تثبیت و تقویت محور مقاومت و شکل‌گیری ائتلاف‌های نوین منطقه‌ای- و اساساً نفوذ سیاسی و فرهنگی ایران در جهان، یک واقعیت مسلم و انکارناپذیر است.
حضور ایران در بازارهای جهانی، عضویت ایران در شانگهای و انعقاد قراردادهای همکاری بیست‌ساله با چین و روسیه دو ابرقدرت دیگر جهان‌، مناسبات گسترده تجاری و اقتصادی و پروژه‌های مشترک با همسایگان و همچنین الگوشدن ایران در دور زدن تحریم‌ها برای سایر کشورها‌، رتبه ۲۰ ایران در میان بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان و... واقعیاتی است که آمریکا نمی‌تواند آن را هضم کند!
فعال کردن لابی غربی- عربی- عبری از سوی نظام سلطه برای مقابله با ایران (از دزدی دریایی تا ترور و خرابکاری و...) و دست‌وپا زدن آمریکا برای فرار از لغو تحریم‌های ظالمانه علیه ایران به خاطر همین واقعیت است.
بر اساس آنچه در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۰۶ آمده‌، «آمریکا با چالشی بزرگ‌تر از ایران در جهان روبه رو نیست» و «این نگرانی‌ها زمانی رفع می‌شوند که حکومت ایران با اتخاذ تصمیمی راهبردی سیاست‌های خود را تغییر دهد. این هدف غایی سیاست آمریکا است»؛ تیری که بارها از سوی آمریکایی‌ها در چله کمان نهاده شده و هر بار به لطف خدا و هوشیاری ملت و رهبری نظام به سنگ خورده است.
همین چند روز پیش بود که هنری کیسینجر که یکی از استراتژیست‌های ارشد حوزه سیاست خارجی آمریکا است درباره مذاکرات فعلی برای بازگشت آمریکا به برجام با بیان اینکه «هیچ جایگزینی برای حذف قوای هسته‌ای ایران وجود ندارد» گفت: «الآن مشکل مذاکرات جاری هسته‌ای این است که بازگشتن به توافقی که از ابتدا ناکافی بود بسیار خطرناک است.» این واقعیت آمریکاست.
از این‌روست که می‌توان گفت مسئله برجام بهانه است. آمریکایی‌ها نمی‌خواهند از برنامه‌ریزی و فعالیت‌های گذشته خود علیه جمهوری اسلامی دست بکشند چه آنکه خود آنها بارها تأکید کرده‌اند تحریم‌ و فشار حداکثری تنها ابزار آمریکا در برابر ایران است.