kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۰۸۶۶
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۱:۵۴
محدودیت‌های اقدام در حکومت امیر مومنان(ع)- ۱۷

ماجرای حکمیت و تحمل برخی از بدعت‌ها

 

جواد سلیمانی
پذیرش حکمیت
وقتی که معاویه و عمرو عاص ادامه جنگ با علی(ع) در صفین را به ضرر خود دیدند و شکست‌شان را حتمی دانستند به فکر چاره افتادند و تنها چاره را در سوءاستفاده از سادگی و نفاقی که در بین لشکریان بود می‌دیدند. و بهترین راه برای ایجاد نفاق بین لشکریان و در نتیجه جلوگیری از شکست در جنگ، برسر نیزه کردن قرآن بود، این حیله جواب داد و کار را به حکمیت کشاند. و حضرت به علت اصرار و تهدید بخش زیادی از لشکرش مجبور شد حکمیت را بپذیرد و یک نفر را نماینده خود معرفی کند تا با نماینده معاویه برای حل و فصل دعوای بین خود با معاویه مذاکره کرده و بر مبنای قرآن قضاوت کنند.
قبول حکمیت ابوموسی
معاویه عمرو بن عاص را به عنوان نماینده خود معرفی کرد و شامیان در مورد نمایندگی عمروعاص هیچ اعتراضی نداشتند و بر حَکَم قرار ‌دادن وی اتفاق نظر داشتند. اما در لشکر علی(ع) تفرقه ایجاد شد و با نمایندگان پیشنهادی علی(ع) که مالک اشتر و ابن‌عباس بودند مخالفت کردند و با اصرار ابوموسی اشعری را به عنوان حَکَم (قاضی) بر علی(ع) تحمیل شد.1
پیش‌تر گذشت ابوموسی اشعری از شرکت در جنگ جمل خودداری کرده بود و معتقد بود کناره‌گیری‌کنندگان از جنگ اهل حق هستند و بقیه اهل باطل؛ با این حال وقتی حضرت علی(ع) دید بخش زیادی از لشکریانش خواهان این هستند که ابوموسی اشعری از طرف آن حضرت برای حکمیت برود آن را پذیرفتند.
در حالی که مغیره بن شعبه در دیداری که با معاویه داشت بیان می‌کند که با ابوموسی اشعری خلوت کردم و وی را آزمودم؛ گفتم: نظرت درباره کسانی که از جنگ کناره‌گیری کردند و از خونریزی کراهت داشتند چیست؟
ابوموسی گفت: «آنها برگزیدگان مردم هستند زیرا مسئولیت خون برادران‌شان را بر شانه حمل نمی‌کنند و شکم‌هایشان از اموال آنها سنگینی نمی‌کند.»2
وی در ناحیه‌ای از شام به سر می‌برد که خبر به وی رسید، یکی از غلامانش به وی خبر صلح را داد، ابوموسی سپاس خداوند را به جای آورد و همین که شنید حَکَم قرار‌ داده شده گفت: انا لله و انا الیه راجعون؛ معنی ظاهری این جمله این است که ابوموسی دوست نداشت حکم قرار‌ داده شود؛ ولي وقتی به اردوگاه علی(ع) رسید، پذیرفت که حکم باشد.
آری راز پذیرش حکمیت و ابوموسی اشعری به عنوان حکم این بود که پس از جنگ صفين، جوّ حاكم و منطق غالب بر افكار عمومى سپاه اميرمؤمنان عليه‏السلام، اعم از خوارج و يا يمنيانِ پيروِ اشعث بن‏قيس و ساير ياران حضرت، همان منطق ابوموسی اشعری بود. و ابوموسی در جریان حکمیت با عمرو عاص همداستان شد که علی(ع) را از حکومت عزل کند. و عمرو بن عاص هم متعهد شد که معاویه را از خلافت عزل کند و هر دو کار انتخاب خلیفه را به شورا بسپارند. ولی روز اعلان نتیجه مذاکره ابتدا ابوموسی اشعری علی‌(ع) را خلافت عزل کرد ولی
عمرو بن عاص خیانت کرد و گفت معاویه را به خلافت نصب
می‌کنم.
جمع‌بندی: نمونه‌های فوق نشان می‌دهد که گاه مصلحت اقتضا می‌کند که حاکم اسلامی برای حفظ وحدت و اتمام حجت و روشنگری به رغم میلش دست به اقدامی بزند که در شرایط مطلوب هرگز چنین نمی‌کرد. چنان‌که حضرت امام خمینی(ره) به رغم این‌که بنی صدر را برای ریاست جمهوری ایران مناسب نمی‌دانست. برای حفظ مصلحت جامعه اسلامی به انتخاب او رضایت داد.
تحمل برخی از بدعت‌های خلفا
سنت‏هاي نادرستي كه توسط خلفاي پيش از اميرمؤمنان(ع) به خصوص دو خليفة‏‏‍ نخست پايه‌ريزي گرديد، بعد از مرگ‌شان به يكي از معضلات حكومت آن حضرت مبّدل شد؛ به‌طوري كه مقابله با آنها موجب جدايي ياران آن ‏‏‏بزرگوار از ايشان مي‏شد. اين مطلب چيزي نيست كه تنها با تحليل زندگاني امير‏مؤمنان(ع) قابل اثبات باشد، بلكه خود بدان تصريح فرموده است. سليم‌بن‌قيس هلالي گويد يك بار حضرت در جمع اهل‏بيت(ع) و ياران خاص و شيعيانش فرمود: «قبل از من خلفا اعمالي را انجام داده‏اند كه در آن با رسول‌خدا(ص) مخالفت ورزيدند و در اين مخالفت تعمّد داشته‏اند و عهدشان را با آن حضرت شكستند و سنّت آن (حضرت) را تغيير داده‏اند؛ حال اگر من مردم را وادار به ترك آن اعمال كرده و آن سنت‏ها را به سنن پيشين و آنچه در دوران رسول‏خدا(ص) مرسوم بوده باز‏گردانم، سربازانم از من جدا مي‏شوند؛ به طوري كه تنها من و يا عدّة ‌اندكي از شيعيانم كه به برتري من عارفند و پيشوايي مرا با استفاده از قرآن و سنّت رسول‏خدا(ع) پذيرفته‏اند، باقي
مي‏مانند.»3 سپس امير‏مؤمنان حدود 30 مورد از سنّت‏هاي نو‏ظهور مخالف سنّت پيامبر(ص) را برشمرد و فرمود: «قسم به خدا به مردم دستور داده بودم در ماه رمضان جز براي (نمازهاي) واجب نماز جماعت برپا نكنند و به آنها اعلام كردم اجتماع براي نمازهاي نافله بدعت است؛ ولي برخي از سپاهيانم، از كساني كه همراه من مي‏جنگيده‏اند فرياد زدند: اي اهل اسلام سنّت عمر تغيير داده شده، ما را از نماز مستحبي در ماه رمضان نهي مي‏كند (سپس حضرت مي‏فرمايد: وضع به گونه‏اي آشفته شد) كه من ترسيدم در ناحيه‏اي از اطراف لشكرم شورش شود.
(آنگاه از مردم و امت خود شكوه كرده مي‏فرمايد) از تفرقه اين امت و تبعيت‌شان از امامان گمراه‌کننده و دعوت‌کنندگان به سوي آتش چه نكشيده‏ام.»4
همان‌گونه که حضرت تصریح فرموده برای حفظ وحدت و جلوگیری از شورش در جامعه اسلامی می‌بایست برخی از انحرافات را تحمل کند، با صبر و بردباری و دندان روی جگر گذاشتن و دعوت کردن نیروهای حزب‌اللهی و ولایت مدار به صبر و تحمل، جامعه اسلامی را از بحران‌ها و فتنه‌ها عبور می‌داد، البته این در جایی است که حفظ مصالح اسلام و حکومت اسلامی در گرو صبر و بردباری در برابر انحرافات باشد و گرنه اگر صبر موجب از بین رفتن اسلام و حکومت اسلامی‌شود در آن صورت مبارزه و قیام ولو به قیمت ایجاد تفرقه در جامعه ضرورت دارد.
پانوشت‌ها:
1- دينوري، ابوحنيفه احمد بن داود، الأخبارالطوال، ص192.
2- نصر بن مزاحم المنقری، وقعه صفین‌، ص 540؛ دينوري، ابوحنيفه احمد بن داود، الأخبارالطوال، ص198.
3- محمد‏بن يعقوب كليني، الروضه من الكافي، ج 8، ص 63 ـ 58.
4- محمدبن يعقوب کليني‌، همان‌، همان‌جا.