تشبیهی که هیچ شباهتی به تشبیه ندارد
علی شعبانی
این روزها زمزمههایی برای گره زدن مجدد معیشت مردم به سیاستهای هستهای شنیده و دیده میشود و در آخرین مورد چند روز پیش در یکی از پیامرسانها، یکی از محکومان فتنه ۸۸ و اصلاحطلب با گرایش نهضت آزادی در یادداشتی با هدف پیشنهاد برای تعطیلی علوم و فعالیتهای هستهای به تشبیهی پرداخت که خلاصه آن این بود:
«محمد بن زکریای رازی براثر آزمایشات شیمیایی برای کشف «کیمیا» (علمی که خاک را طلا میکند) چشمانش آسیب دید و برای معالجت نزد کحّال (به زبان امروزی چشمپزشک) رفت. او برای معالجه زکریای رازی پانصد دینار گرفت و گفت کیمیا علمی است که من دارم نه آنکه تو دنبالش هستی. زکریا هم بعد از این توصیه علم کیمیا را رها کرد و دنبال علم طب رفت و موفقیتهایی کسب کرد. نگارنده یادداشت در ادامه علم کیمیا را به علوم هستهای ایران تشبیه کرده که زمامداران تصور میکنند گویی اگر به کمال رسد میتوان هر فلزی را با آن به طلا تبدیل کرد و به سعادت ابدی نائل شد؛ حالآنکه «کیمیا» درواقع همین فرصتهای زودگذرِ توسعه و جلب رضایت و خشنودی مردم است که در پرتو زیانهای هنگفت و هزینههای پایانناپذیر جستجوی «کیمیای هستهای» یکی پس دیگری از دست میروند. اما زمامداران کشور ما در جستوجوی کیمیای هستهای نصیحت هیچ ناصحی را برنمیتابند.»
در پاسخ به این یادداشت که در آن از صنعت ادبی تشبیه استفاده شده چند نکته را باید بیان نمود:
صنعت تشبیه یکی از بهترین صنایع ادبی برای انتقال مفاهیم است که نگارنده یادداشت مزبور در متن خود از این روش استفاده کرده است اما از چند اصل مهم غفلت یا تغافل داشته است:
تشبیه دارای ارکان چهارگانه است که عبارتاند از «مشبَّه»، «مشبَّهٌ به»، «وجه تشبیه» و چهارم «ادات تشبیه». مشبّه همان چیزی است که میخواهیم برای او شبیهی را مطرح کنیم. «مشبّه به» هم چیزی است که به نهاد اصلی جمله آن را تشبیه میکنیم و وجه تشبیه هم در حقیقت وجوه و مصادیق و مستندات شباهت دو چیز است.
حالا سراغ تشبیه نگارنده یادداشت مزبور میرویم. ایشان دنبال کردن صنعت هستهای توسط ایران را به تلاش زکریای رازی برای کشف کیمیا (علم یا عنصری برای تبدیل خاک به طلا) تشبیه کرده و آن را امری ناممکن و بیفایده توصیف نموده که نهایتاً ثمری ندارد و باید همانند زکریا بهجای کیمیا (که به توصیه یک طبیب دنبال علم طب رفت و نهایتاً مفید فواید و مزید توفیقات شد) ما هم قید هستهای را بزنیم.
اما در باب اشکالات این تشبیه به چند نکته اشاره میکنم:
اولاً: «مشبه» و «مشبه به» در تشبیه نگارنده هیچ شباهتی به هم ندارند؛ علم کیمیا در عالم واقع دیده نشده است اما علم هستهای و منافع متعددش در علوم پزشکی و کشاورزی و انرژی و... کاملاً مبرهن است و جهان آینده با پایان یافتن سوختهای فسیلی محتاجتر از امروز به علوم هستهای است.
ثانیاً: تشبیهِ «ضررهای دنبالهروی از علم کیمیا» به «تحریمهای استکبار به خاطر علم هستهای» هم هرگز درست نیست چون وجه تشبیه میان این دو وجود ندارد و اساساً ما بهخاطر علوم هستهای چشمانمان آسیب ندید بلکه به خاطر خباثت استکبار و وادادگی سیاستمداران غربگرا دچار مشکل شدیم. تحریم جمهوری اسلامی نیز از همان سالهای ابتدای انقلاب آغاز شد. اساس آن به موضوعات هستهای ربط نداشت و مشهور است که حتی سیمخاردار هم به ما نمیدادند و از سوی دیگر پس از اجرای برجام و توقف خسارتبار فعالیتهای هستهای در دوره دولت قبل، دیدیم که تحریمها در همان دولت اوباما هم لغو نشد و ترامپ هم که جای خود دارد و حالا هم که بایدن گویا در باتلاق خودساختهشان گیر کرده و هنوز راضی نشده که تحریمها در ازای اجرای مجدد برجام و توقف نسبتاً کامل فعالیت هستهای ما لغو شود.
ثالثاً: زکریای رازی (بر فرض اینکه حکایت شما درست باشد) علم غیرنافع را رها کرد و بهدنبال علم نافع رفت. مگر علم هستهای غیرنافع است که آن را رها کنیم؟
رابعاً: اینکه گفته شود زکریا نصیحت ناصح را پذیرفت و زمامداران جمهوری اسلامی هیچ نصیحتی نمیپذیرند، این هم خلاف قواعد تشبیه است چون «وجه شَبَه» در آن رعایت نشده است و دلیل آن این است که مسئولین نظام علیرغم اینکه در هشت سال دولت قبلی بر غیرقابلاعتماد بودن آمریکای خبیث و اذنابش تأکید کردند اما به اصرار دولت وقت برجام و برای آگاهی و عبرت عمومی را پذیرفتند و خسارت آن را به بهای تجربهای بزرگ قبول کردند و آن تجربه اینکه با اجاق این نامردها آبی گرم نمیشود.
خامسا: کحّال و فردی که زکریا را نصیحت کرد علم خوبی در پزشکی داشت اما نصیحت گران غربگرای ما علم کافی ندارند که اگر داشتند لااقل از نظام نمیخواستند تا (بدون لغو تحریمها، تضمین و راستیآزمایی آن) از سوراخ برجام توسط این مار خوشخطوخال بار دیگر گزیده شوند و همهچیز را در مقابل هیچ معامله کنند. اگر سواد قابلی داشتند به سوابق بدعهدی آمریکاییها در توافق با سایر کشورها و بلایی که بر سر رضاشاه، مصدق، محمدرضا پهلوی، قذافی و حتی زلنسکی در اوکراین آوردند، توجه میکردند.