kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۶۲۲۰
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۹

ستارگان کهکشان انقلاب

 

کامران پورعباس

انقلاب اسلامی ایران، کهکشانی است که شهدا، ستارگان آن هستند. در این سال‌ها از شهدای دفاع مقدس، شهدای ترور و شهدای مدافع حرم بسیار یاد شده است، اما از شهدای انقلاب اسلامی که در راه سرنگونی رژیم طاغوت جان خود را باختند، کمتر یاد شده است. در این گزارش، به مناسبت فرا رسیدن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، به مرور زندگی و مجاهدت‌های برخی از این شهدا می‌پردازیم:
شهید نواب صفوی و فداییان اسلام
سید مجتبی میرلوحی معروف به «نواب صفوی» جمعیت فداییان اسلام را برای مقابله با مخالفان مذهب و استقرار قوانین شریعت اسلامی در جامعه تشكیل داد. بدین ترتیب هسته اولیه و پیشتاز گروه‌های مبارز در تاریخ معاصر ایران شکل گرفت.
علاوه‌بر اینها، سید مجتبی در شهرهای مختلف سخنرانیهای آتشین و انقلابی و افشاگرانه علیه مفاسد و جنایات پهلوی ایراد نمود. سخنرانیاش در مشهد نقطه آغاز علاقه‌مندی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مبارزه سیاسی بود.
سرانجام نواب صفوی به همراه سه تن از یاران و همرزمانش به نام‏های خلیل طهماسبی، مظفرعلی ذوالقدر و سیدمحمد واحدی در صبحگاه 27 دی 1334 شمسی تیرباران شده و به خیل شهدا پیوستند.
نقل شده است که لحظاتی قبل از شهادت، سید مجتبی عمامه و عبايش را پوشید و تقاضاي آب نمود. آب سرد آوردند.
يارانش را مورد خطاب قرار داد و گفت: «زودتر غسل شهادت كنيد، امشب جدهام فاطمه‌زهرا(س) منتظر ماست.»با یارانش غسل شهادت نموده و نماز خواندند.
شهید آقازاده
آیت‌الله میرزا محمد خراسانی مشهور به «آقازاده» در شب نیمه شعبان 1294 هجری قمری در شهر نجف متولد شد. تحصیلات مقدمات و سطوح را در نجف گذرانید و بعد از طی همه مراحل درسی به درجه اجتهاد نایل شد. به درخواست علما و مردم خراسان و با سفارش پدرش در سال ۱۳۲۵ قمری به مشهد مقدس رفت و ریاست علمی و سیاسی آن اقلیم نورانی را به عهده گرفت. در دوران اقامتش در خراسان باشکوهترین درس خارج فقه و اصول را در روزگار خود داشت و شاگردان زیادی تربیت نمود.
این عالم مجاهد، نفوذ و اقتدار چشمگیری در میان مردم به‌دست آورد و در صف عالمان طراز اول خراسان قرار گرفت. به همه امور سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی شهر رسیدگی می‌کرد. خانه‌اش محل مراجعه علما و عامه مردم بود و هرکس بدانجا پناه می‌برد، در امان بود.
فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله آقازاده به قبل از دوران رضاخان می‌رسد. در جریان جنبش مشروطیت، همانند پدر به دفاع از مشروطیت و انتقاد از استبداد پرداخت و قویترین مهره مدافع مشروطه در خراسان بود. در مقابله با اشغال خراسان توسط روس‌ها نقش بسزایی ایفا نمود و اقدامات موثری را با مشورت پدر انجام داد. بعد از روی کار آمدن رضاخان نیز در عرصه علم و سیاست حضور فعالانه داشت و از جمله منتقدان سیاست دین‌زدایی بود و حکومت رعب وحشت وقت، هرگز نتوانست ساکت و یا وادار به سازشش کند.
رضاشاه بعد از قیام گوهرشاد، این قیام را بهانه فشار بر علما و به ویژه آقازاده قرار داد. مخالفتش با رضاشاه، فشارها را بیشتر کرد. به یزد تبعید و زندانی شد. بعدها به تهران منتقل و محکوم به اعدام شد، ولی با مخالفت علما و مراجع شیعه حکم اعدام لغو و در همان تهران زندانی شد.
امام خمینی از آیت‌الله آقازاده با عنوان «یک شخص بسیار نافذی در خراسان» یاد نموده و در یکی از بیاناتشان از فشارها در تهران بر ایشان سخن گفته‌اند.
آیت‌الله میرزا محمد آقازاده سرانجام در دیماه سال ۱۳۱۶ در پی تزریق نوعی آمپول مشکوک از سوی پزشک، در سن ۶۲ سالگی به شهادت رسید.
شهید سید محمدرضا سعیدی
آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی از پیشتازان و طلایه‌داران جهاد و شهادت جریان انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی است.وی از وکلای تام‌الاختیار امام خمینی در زمان طاغوت در تهران و از مدرسان حوزه علمیه قم بود.
در دوره تحصیل، در سفرهای تبلیغاتی خود، ضد رژیم پهلوی افشاگری می‌نمود. برای مدتی به زندان افتاد که با تلاش آیت‌الله بروجردی آزاد شد.با آغاز مبارزات علنی امام خمینی در سال 1340، به جمع یاران امام پیوست. در دورانی که امام در تبعید به سر می‌بردند، به همراه چند تن دیگر از علما پرچم مبارزات را به دست گرفتند.فعالیت‌های زیادی در انتشار افکار و نظرات رهبر کبیر انقلاب اسلامی در میان جوانان انجام داد که بسیار موثر بود؛ از جمله ترجمه رساله امر به معروف و نهی از منکر امام. اقدامات و مبارزاتش در نشر دیدگاه‌ها و اهداف رهبر نهضت اسلامی تأثیر شگرفی داشت.
در سال 1345، در پی افشاگری علیه رژیم اشغالگر قدس به مدت 61 روز دستگیر و زندانی شد.در سال 1349، در پی تصویب لایحه کاپیتولاسیون، همراه با علمای دیگر اعلامیه‌ای را منتشر و در آن از تمامی علمای اسلامی برای قیام علیه شاه ستمگر دعوت کرد.
رژیم پهلوی که از این اقدامات و گسترش مبارزات ترسیده بود، دستگیر و در زندان قزل قلعه محبوسش کرد.
در روز ۲۰ خرداد ۱۳۴۹، آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی از شاگردان برجسته امام خمینی و از چهره‌های درخشان مبارزاتی دوران پهلوی، پس از تحمل ۹ روز شکنجه‌های شدید در زندان به شهادت رسید.
شهید سید علی ‌اندرزگو
شهید‌اندرزگو در توسل و ارتباط با معصومین(ع) آرامش خاصی می‌یافت. هرگاه اسم حضرت علی‌اکبر(ع) می‌آمد،‌گریه می‌کرد عاشق آن حضرت بود و روضه حضرت را خوب می‌خواند.از جمله دعا‌های او این بود که خدایا به ما لیاقت شهادت بده.
شب نوزدهم رمضان مصادف با دوم شهریور ۱۳۵۷، ساواکی‌ها محاصره‌اش کرده و سید که نمی‌خواست زنده به دستشان بیفتد، به‌گونه‌ای حرکت کرد که فکر کنند مسلح است. پس رگبار گلوله را به سویش گشودند و با زبان روزه به شهادتش رساندند.
شهیده عشایر
قیام عشایر «لر و نفر» لارستان از نخستین قیام‌های مسلحانه در حمایت از نهضت امام خمینی بود که از فروردین 42 آغاز می‌شود و تا تیرماه 43 با شهادت افراد زیادی از این طایفه به پایان می‌رسد.
عشایر به پاسگاه عماده حمله کردند و مقدار زیادی مهمات و اسلحه هم به دست آوردند. پس از این حمله راه کوهستان در پیش گرفتند و یک سال در این شرایط زندگی کردند. محلشان را پیدا کرده و در 29 خرداد 43 درحالی که افراد عشیره و قوم درحال خواندن نماز بودند، نیروهای انتظامی شب به آنان حمله کرده و زنان و مردان را به گلوله بستند. درگیریها در روزهای بعد نیز ادامه یافت.
باختر بیگلری شهیده شاخص عشایر، شجاعانه در کنار همسرش جنگید، ابتدا شهادت همسر و پسرش را دید و خود نیز در 2 تیر 43 با گلوله عمال رژیم به شهادت رسید.
شهدای دانشجوی ضدآمریکایی
روز 16 آذر به مناسبت شهادت سه دانشجوى دانشکده فنى دانشگاه تهران، شهیدان احمد قندچى، مصطفی بزرگنیا و مهدی شریعت رضوى، روز دانشجو نامیده شده است. این دانشجویان به همراه جمعى از دانشجویان دیگر دانشگاه تهران، در اعتراض به ورود «نیکسون» (معاون رئیس‌جمهور آمریکا) دست به تظاهرات زده بودند که به وسیله مأموران شاه در صحن دانشگاه به شهادت رسیدند.
شهید قیام مسجد گوهرشاد
محمد جعفر دانشمند نوروزیان، 17 ساله در قیام مسجد گوهرشاد به شهادت می‌رسد.
در حمله دژخیمان رضاشاه به مسجد گوهرشاد بعد از آنکه مورد اصابت تیر قرار می‌گیرد، به همراه سایر شهدا و مجروحان، آنان را در کامیون ریختند و بردند. در بیمارستان هنوز زنده بود اما از بس که رویش پیکرهای دیگری ریخته بودند، حالش بد می‌شود. دو روز بعد خبر آوردند که شهید شده است.
خواهرزاده شهید تعریف می‌کند: اجازه عزاداری هم به هیچ وجه ندادند، حتی پدرم می‌گفت که می‌رفتم بی‌هوا در را باز می‌کردم، می‌دیدم مأمورها گوششان را گذاشتند به در کوچه که ببینند کسی عزاداری می‌کند یا نه؟ مادر بزرگم خدا بیامرز برای ما تعریف می‌کرد، می‌گفت صورتم را می‌گرفتم طرف رختخواب،‌ های‌های گریه می‌کردم که مبادا صدای من به بیرون برود.‌گریه می‌کردند لحاف می‌گرفتند جلو دهانشان که مبادا یک وقت صدایشان را مأمورها بشنوند. آن موقع‌ها خیلی خفقان بود و اینها هم از اول خیلی اسلامی بودند و موقعی که بی‌حجابی شد ناراحت شدند.»
شهیده کشف حجاب رضاخانی
شهیده سیده محترم بانو سادات قاضیان فینی، تنها شهیده حجاب و عفاف استان اصفهان و از شهدای کشف حجاب رضاخانی است.
در سفر زیارتی به شهر مشهد، مأموران رژیم پهلوی چادر از سرش کشیده و مورد ضرب و جرح شدید قرارش دادند. همراهانش بر بدن له‌شده‌اش پالتویی کشیده و کولش کردند و بردند. پس از حدود یک هفته بر اثر شدت جراحات به شهادت می‌رسد و در آستان مقدس امامزاده قاسم‌بن الحسن(ع) فین کاشان به خاک سپرده می‌شود.
شهدای خردسال سه ساله و شش ساله
شهید منوچهر شجاعی شش ساله، در شانزدهم آبان ۱۳۵۷، بر اثر اصابت گلوله توسط عوامل رژیم شاهنشاهی شهید شد.
یکی دیگر از شهدای مظلوم و خردسال انقلاب اسلامی، کودک سه ساله گیلانی شهید الیاس سالاری است.
صبح روز ۲۲ آبان ۱۳۵۷ در شهر لاهیجان تظاهرات مردم با شعار مرگ بر شاه برگزار گردید که با شلیک گاز اشک‌آور و تیرباران مردم توسط دژخیمان پهلوی مواجه شدند.
دایی الیاس که با در آغوش گرفتن الیاس در این راهپیمایی حضور داشت، ناگهان متوجه اصابت تیر شد. او در ابتدا فکر می‌کرد که تیر به خودش اصابت کرده، ولی بعد از زمین گذاشتن کودک متوجه می‌شود که تیر، پشت و سینه طفل سه ساله را شکافته و شکم خودش را هم زخمی کرده است. الیاس را به بیمارستان رساندند. در بعد از ظهر ۲۲ آبان ۵۷‌، طفل بی‌گناه که طاقت دوبار عمل جراحی را نداشت، مظلومانه و معصومانه به شهادت رسید.
شهید فاجعه فیضیه سال 42
یکی از شهدای فاجعه فیضیه در سال 42، طلبه جوانی به نام سيد يونس حسيني رودباري است.
سید یونس به دلیل مبارزات ضدطاغوت بارها دستگیر و زندانی و به شهرهای مختلف تبعید گردید. پس از آخرین تبعید به حوزه علمیه قم می‌رود و مدت هفت سال در قم تحصیل و در كلاس‌های علمای بزرگ از جمله امام خمینی شركت می‌نماید و تحت تأثیر مبارزات و دم مسیحایی آن بزرگمرد تاریخ قرار گرفته و عملاً به صفوف پیشتازان مبارزه با رژیم پهلوی می‌پیوندد.
سر انجام این سید جوان در یورش دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه قم در دوم فروردین سال 42، همراه با سایر طلبه‌ها مورد ضرب و شتم مأموران قرار می‌گیرد و بر اثر شدت جراحات، چند روز بعد در 31 سالگی به شهادت می‌رسد.
نقل شده است که امام خمینی پس از شهادت سید یونس رودباری در ملاقات با پدر و مادر شهید فرموده‌اند که من این سید را از فرزندم بیشتر دوست دارم.
شهید 15 خرداد 1342
ابوالقاسم اردستانی از نوجوانی در برنامه‌های مذهبی حضور فعال داشته و با نوحه‌خوانی و ذکر مصیبت اهل‌بیت(ع) دل‌های مُشتاقان و ارادتمندان را به فیض می‌رسانید.
در روز 15 خرداد 42، همراه با قیام‌کنندگان ورامینی با صدای دلنشین خود نوحه‌سرایی کرد و چنان با سوز و گداز خواند که اشک از چشمان قیام‌کنندگان و کفن‌پوشان سرازیر شد و با او همخوانی کردند.
سرانجام در روستای باقرآباد ورامین بر اثر اصابت گلوله به سر، توسط عوامل رژيم شاهنشاهي به شهادت رسيد.
شهدای شکنجه ساواک
شهیدان سید حسین و سید رضا دیباج از جمله شهدای قبل از انقلاب همدان هستند. سید رضا از سال 1341 در مبارزات ضدطاغوت بسیار فعال بود. اقدام به مشارکت و همراهی در ایجاد یک هسته مبارزاتی در قالب تشکیل جلسات منظم در سطح همدان کرد. در سال ۴۷ در رشته روانشناسی دانشگاه شیراز پذیرفته شد و به کمک تعدادی از دانشجویان مسلمان اقدام به تشکیل هسته مبارزاتی کردند.
در سال ۵۱ و در شرایطی که فعالیت‌های مبارزاتی آنها به اوج خود رسید، ساواک هسته را شناسایی و افراد را یکی پس از دیگری در شیراز دستگیر کرد. سید رضا در تیر ۵۱ در منزل پدرش در همدان دستگیر و بلافاصله به شیراز انتقال داده شد. از آنجایی که ساواک در شیراز و همدان مدرکی علیه او به دست نیاورد، به شدت مورد ضرب و شتم قرارش داد و در اثر همین ضربات وحشیانه و قرون وسطایی، رضا به آرزویش که شهادت بود دست یافت. در زندان عادل‌آباد شیراز در زیر شکنجه‌های مداوم به شهادت رسید.
برادرش سید حسین دیباج در سال ۱۳۳۰ در کربلای معلا چشم به جهان گشود. مادر شهید در خاطراتش نقل نموده است: «وقتی باردار بودم به کربلا سفر کردم و درست زمانی که صدای اذان از مناره‌های حرم حضرت اباعبدالله الحسین‌(ع) به صدا در آمد، فرزندم به دنیا آمد و در اولین فرصت به حرم رفتم و نوزاد را به دور حرم پر نور اباعبدالله الحسین(ع) طواف دادم و همانجا به آقا عرض کردم این هدیه‌ای است در راه تو و همین بهانه‌ای شد تا نام او را حسین بگذارند».
مادر بعد از شهادت حسین بار‌ها گفت: «هدیه‌ای را که از امام حسین‌(ع) گرفته بودم، به صاحبش باز گرداندم».
از همان دوران نوجوانی فعالیت‌های انقلابی خود را آغاز کرد.در سال ۱۳۴۹ وارد دانشگاه تهران شد. درست در همان دوران با مهارت لازم و با رعایت اصول مخفی کاری و با تشکیل گروه‌های چند نفره اقدامات تاثیرگذاری از خود بر جای گذاشت. بار‌ها در تظاهرات دانشگاه علیه رژیم شاهنشاهی شرکت کرد.
سیدحسین بعد از دستگیری و شهادت برادرش سیدرضا بسیار مسائل امنیتی و حفاظتی را رعایت می‌کرد، اما به جهت فعالیت‌های مبارزاتی خود تحت تعقیب نیرو‌های امنیتی قرار گرفت و در نهایت ۲۰ اردیبهشت ۵۳ نیرو‌های امنیتی به خانه‌اش حمله‌ور شدند و دستگیرش کردند. پس از تحمل سخت‌ترین بازجویی‌ها و شکنجه‌ها در طی هشت روز و سرایت عفونت به بدنش، به شهادت رسید.
شهید قیام 19 دی 56
غلامرضا همراهى، کارگری می‌کرد، گاهی هم چینی و لباس می‌فروخت. کاری به برنامه‌های مبارزاتی نداشت، اما اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. آوازه مبارزات آشکار مردم علیه رژیم به گوشش رسید. در جلسات علما شرکت کرد و دچار تحول عظیمی شد و مسیر زندگی‌اش به کلی تغییر کرد. نوارها و اعلامیه‌های امام خمینی را به خانه می‌آورد و تکثیر می‌کرد و می‌برد به شهرستان‌ها و توزیع می‌کرد.با شنيدن خبر اهانت روزنامه اطلاعات به حضرت امام خمينى، در تظاهرات روزهاى 18 و 19 دي‌ماه 56 شهر قم كه روحانيت آغازگر آن بود، شركت نمود. صبح روز 19 دی، غسل شهادت کرد و با اذعان به اين كه امروز به شهادت خواهم رسيد، براى آخرين‌بار به زيارت حضرت معصومه(س) رفت و در غروب همان روز به دست نيروهاى رژيم به شهادت رسید.
شهید قیام 29 بهمن 56
محمد تجلا دانشجوی دوره کاردانی دانشگاه تبریز بود. با افراد انقلابی نشست و برخواست زیادی داشت، برای مثال با  آیت‌الله قاضی طباطبایی در ارتباط بود و ایشان به نوعی محمد و دیگران را در مسیر انقلاب هدایت می‌کرد. با دوستانش به نوشتن اعلامیه‌ها و پیام‌های امام خمینی اقدام می‌کردند و هنگام اذان صبح در محل‌ها پخش می‌کردند.
در جریان قیام 29 بهمن تبریز، یکی از رئیس ‌کلانتری‌های تبریز جلوی مردم انقلابی که رو‌به‌روی مسجد جمع شده بودند، به مسجد توهین لسانی کرد و محمد که تحمل این اهانت به مقدسات اسلام را نداشت، یک سیلی محکم به گوش او زد که با شلیک یک گلوله پاسخ داده شد. مردم پیکر خونینش را منتقل کردند تا اینکه سرانجام در خیابان دارایی به شهادت رسید.
شهید قیام 10 فروردین 57
دهم فروردین سال ۱۳۵۷، یادآور قیام خونین مردم یزد علیه رژیم پهلوی است.رضا نامدار هنزائی در نشست‌های قرآنی و جلسات دینی حضور چشمگیری داشت و در این جلسات با هزینه خود به نوجوانان هدیه می‌داد. 10 فروردین ۱۳۵۷ در یزد هنگام شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به سر و قلب شهید شد. شهید نامداری در هنزا محل زادگاه خود در زمینی که وقف بود، در گرمای تابستان و با زبان روزه مسجدی را ساخته و از خود به یادگار گذاشته است.
شهیده سوم محرم سال 57
در سال 57 که انقلاب اسلامی به اوج خود رسید، بندر دیّر در استان بوشهر نیز یکی از کانون‌های انقلاب اسلامی بود.
سمنبر عاليپور در راهپیمایی‌ها و تظاهرات حضور فعال داشت. بدون هیچ چشمداشتی اقدام به تشکیل کلاس‌های سوادآموزی می‌نمود و توانست تعداد زیادی از خواهران را باسواد نماید. همچنین از این طریق خواهران مسلمان را به حضور در صحنه‌های انقلاب و تبعیت از فرامین امام خمینی فرامی‌خواند. صبح روز سوم محرم، غسل شهادت نمود و در راهپیمایی از ناحیه کمر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و خون زیادی از وی رفت. در راه انتقال با وجودی از درد به خود می‌پیچید اما حاضر نبود چادرش را از خود دور کند. به بیمارستان بوشهر اعزامش کردند که در بین راه در حوالی روستای زادگاهش، سرمستان، با دهان روزه به شهادت رسید.
شهدای عاشورای حسینی سال 57
در روز عاشورای حسینی سال 57‌، افسر درجه‌دار اسماعیل سلامت‌بخش و سرباز وظیفه ناصرالدین امیدی عابد که قبلاً طرح حمله به پادگان لویزان را ریخته بودند و منتظر فرصت مناسبی جهت این اقدام قهرمانانه بودند، در ساعت ‌12 ظهر طرح از پیش طراحی شده خود را مورد اجرا گذاشتند و ده‌ها نفر از گارد شاهنشاهی را به درک واصل کردند.
دو هفته قبل از عاشورای 57 متوجه می‌شوند که رژیم شاه قصد قتل‌عام مردم تهران در روز عاشورا را دارد و تصمیم می‌گیرند این عملیات را خنثی کند. آنها متوجه می‌شوند که در روز عاشورا، نخست‌وزیر با حضور امرای ارتش سخنرانی می‌کند و تصمیم می‌گیرند نقشه را در آنجا عملی کنند. قبل از ورود نخست‌وزیر، بیش از 300 فشنگ در آنجا شلیک و حدود60، 70 نفر را به درک واصل می‌کنند و هر دو بزرگوار نیز به شهادت می‌رسند. این اقدامات قهرمانانه از قتل‌عام مردم تهران توسط رژیم جلوگیری کرد.
شهدای قیام 17 شهریور 57
شهید محمدمهدی قطبی‌زاده وحدانی شرکت در راهپیمایی‌ها و پخش اعلامیه‌های حضرت امام را مانند یک وظیفه حیاتی انجام می‌داد. چندین مرتبه مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفته بود. وقتی روزنامه‌ها عکس امام خمینی را چاپ کردند، با شوق به خانه آورد و در قابی قرار داد که عکس خودش در آن قرار داشت. شب قبل از شهادت، عکس حضرت امام را بوسید و با ایشان خداحافظی کرد. در قیام 17 شهریور 57، وقتی به سوی تظاهرکنندگان آتش گشودند، در پیشاپیش جمعیت در حرکت بود و به شهادت رسید.
محبوبه دانش آشتیانی علاوه ‌بر قرآن و نهج‌البلاغه، کتاب‌هایی که درباره مسائل سیاسی و مبارزاتی نوشته می‌شدند، را نیز مطالعه می‌نمود. مطالعه باعث شد که از نظر فکری فراتر از هم‌سالان خود بیندیشد. در سال اول دبیرستان همزمان با تحصیل، فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود را به شکل منسجم آغاز کرد.
صبح روز 17 شهریور 1357، تظاهرکنندگان بی‌اعتنا به اخطارهای فرمانده نیروهای نظامی در صف‌های فشرده به طرف میدان ژاله تهران رفتند و در آنجا تجمع کردند. محبوبه که غسل شهادت کرده بود، خود را به ضلع شمالی میدان که محل تجمع زنان بود، رسانید.
دیری نگذشت که صدای گلوله و فریاد همه‌جا را گرفت و عده زیادی از تظاهرکنندگان در خون خود غلتیدند و به شهادت رسیدند. محبوبه دانش آشتیانی بنر استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را با خود حمل می‌کرد و شعار می‌داد که ناگهان گلوله قلبش را شکافت و به شهادت رسید.
معلم شهید
سهراب مصطفایی در دوران سربازی در سپاه دانش در یکی از روستاهای استان ایلام مشغول به تعلیم و تربیت دانش‌آموزان گردید. گرچه در آن دوران خبری از اردوهای جهادی نبود، اما از دل و جان هر آنچه در توان داشت را به اهالی روستای عرضه می‌نمود. نه تنها به کمک کشاورزان می‌رفت، بلکه در امورات دیگری که احساس می‌کرد به وجودش نیاز است، بدون درنگ وارد می‌شد و خدمت‌رسانی می‌نمود. بعد از اتمام دوران سربازی، در سال ۵۴ به استان بازگشت و در یکی از مدارس مشغول به خدمت گردید. در سوم آبان ۵۷ در تظاهراتی در لرستان حضور یافت و وقتی قصد نابود کردن یکی از اعضای ساواک را داشت، ناگهان بر اثر شلیک گلوله به شهادت رسید. مردم در‌اندک زمانی همان فرد ساواکی را به هلاکت رساندند.
شهدای نوجوان 9 و 10 دی 57
نهم و دهم دی‌ماه 1357، از روزهای خونین و فراموش‌نشدنی در تاریخ تحولات اجتماعی مشهد است. در این روزها، راهپیمایی‌های عظیمی در مشهد برپا و شهدای زیادی نیز تقدیم گردید.
الهه زینال‌پور دختر بچه‌ای 12ساله بود از طبقه‌ای کاملا مرفه و تحصیلکرده که با وجود وضعیت خوب اقتصادی که داشتند، با حضورش در راهپیمایی‌ها نشان می‌داد که برای رسیدن به شعار انقلاب اسلامی مرفه و فقیر معنا ندارد. در 9 دی 1357در چهارراه لشکر بر اثر برخورد با‌ تانک و ضربه مغزی شهید شد.
مهری زارع دختر بچه‌ای 13 ساله بود از طبقه اقتصادی متوسط که با شروع نهضت اسلامی در اجتماعات مردمی حضوری فعال داشت و با شرکت در راهپیمایی 10 دی 57 براثر برخورد با‌ تانک از ناحیه سر مجروح شد و پس از 3 ماه بستری شدن در بیمارستان امام رضا(ع) به شهادت رسید.
شهید 12 بهمن 57
قربانعلي داودي در فعاليت‌هاي سياسي عليه رژيم پهلوي حضوري فعال داشت و بازاريان شهر فارسان را عليه رژيم منحوس پهلوي دعوت به مبارزه مي‌كرد.
شهرستان فارسان در نزدیکی شهركرد مركز استان چهارمحال و بختياري واقع شده است.
در سال 1357 مبارزات شديدتري را عليه رژيم طاغوت آغاز و به علت همين فعاليت‌ها و نصب تصوير حضرت امام خميني بر درب مغازه، چماقداران چند مرتبه به مغازه حمله و شيشه‌ها را مي‌شكنند. در عاشوراي سال 57 به مغازه حمله و زخمي‌ا‌ش مي‌كنند.
در 12 بهمن 57 در راهپيمايي به مناسبت ورود حضرت امام خميني به ايران به‌عنوان یکی از عوامل اصلي شركت مي‌كند كه در مسير حركت از مسجد جامع فارسان به سمت سه راهي باباحيدر، جنایتکاران رژيم شاهنشاهي به تظاهركنندگان حمله‌ور شدند و قربانعلي داودي بر اثر ضرباتي كه بر سرش وارد كردند، دچار آسيب مغزي شد و بعد از انتقال به بيمارستان به شهادت رسید.
شهدای 22 بهمن 57
محمدمهدی کریمی همزمان با روزهای اوج انقلاب اسلامی کنار مردم انقلابی قرار گرفت و در اکثر تظاهرات و راهپیمایی‌ها حضور داشت. در 22 بهمن 1357، در خیابانی در تهران در حال رساندن پتو و ملحفه و سایر کمک‌های اولیه به مجروحان، خودرویش مورد اصابت گلوله مأموران سفاک رژیم قرار گرفت و بر اثر شدت جراحات به شهادت رسید.
شهید سیدحسن قدمی نیز در 22 بهمن 1357 در تصرف پادگان عشرت‌آباد(پادگان ولی‌عصر(عج) کنونی) شرکت داشت و به شهادت رسید.