يادمان نرود، اگر باج بدهيم طلبکار مي شوند
اگرچه در طول تاريخ، نبرد بين اسلام و کفر با فراز و فرودهاي فراواني همراه بوده اما اين معارضه هرگز پاياني نداشته است، چرا که اصولا جمع بين حق و ظلم هيچ گاه ممکن نبوده و نيست و اين مصداق اقدامات ظالمانه گروهي است که در حال حاضر با عنوان کشورهاي غربي عضو گروه 1+5شناخته ميشوند و همچنان تلاش دارند تا با استفاده از شعارهاي فريبنده و بکار بردن انواع شگردهاي به ظاهر بشردوستانه و خير خواهانه، در برابر آزاده خواهان جهان ايستاده و زمام امور دنيا را در دست بگيرند.
اگرچه در طول تاريخ، نبرد بين اسلام و کفر با فراز و فرودهاي فراواني همراه بوده اما اين معارضه هرگز پاياني نداشته است، چرا که اصولا جمع بين حق و ظلم هيچ گاه ممکن نبوده و نيست و اين مصداق اقدامات ظالمانه گروهي است که در حال حاضر با عنوان کشورهاي غربي عضو گروه 1+5شناخته ميشوند و همچنان تلاش دارند تا با استفاده از شعارهاي فريبنده و بکار بردن انواع شگردهاي به ظاهر بشردوستانه و خير خواهانه، در برابر آزاده خواهان جهان ايستاده و زمام امور دنيا را در دست بگيرند.
اين کشورها و در رأس آنها دولت آمريکا با تصور اينکه به رغم بيداري ملتها هنوز مي توانند با دست آغشته به خون هزاران بي گناه در سراسر جهان، همچنان به رفتارهاي جنايتکارانه خود ادامه دهند، آنگاه که در برخورد با کشوري مانند ايران خود را بازنده و ناتوان مي يابند، با هزار ترفند مي کوشند تا با استفاده از اهرمهاي بين المللي و نفوذ در ساختار سازمان ملل، به خواسته هاي نامشروع خود دست يابند و هنگامي که بار ديگر تير آنها به سنگ مي خورد و با توفيق چنداني مواجه نمي شوند، خود را معادل کل کشورهاي جهان معرفي نموده و علي رغم اجماع بين المللي در حمايت از خواسته هاي به حق ايران، با وضع قوانين کاملاً يکجانبه فرا ملي، با اقداماتي مانند؛ جنگ بر عليه عراق و افغانستان يا تحريم ايران، نظام جهاني را به سُخره گرفته و خود مستقيماً وارد عمل مي شوند. همان گونه که اشاره شد، خوي استکباري اين گروه که تحت سيطره صهيونيستها قرار داشته و به چند کشور اروپايي به سرکردگي آمريکا محدود مي شوند، به آنان اجازه مي دهد تا براي دستيابي به اهداف پليد خود در اين مسير، از هر روش ناجوانمردانه اي از جمله؛ ترويج تروريسم و درگير ساختن مسلمانان با يکديگر و راه انداختن جنگ نيابتي با انقلاب اسلامي يا ترور دانشمندان و تبليغات منفي گرفته تا تحريم و تخريب چهره عدالت خواهانه ايران اسلامي و حتي جلوگيري از به گوش رسيدن نداي حق طلبانه جمهوري اسلامي ايران در رسانه هاي وابسته به خود بهره ببرند و سرانجام با متهم نمودن و مقصر جلوه دادن مردم و مسئولين اين ديار، با قيافه اي حق به جانب خود را طلبکار بدانند. اين گروه که سالها منابع و منافع اين سرزمين را به يغما برده اند، بار ديگر پس از انقلاب شکوهمند اسلامي نيز با بلوکه کردن دارايي ها و اجتناب از پرداخت ديون خود به ايران و در ادامه درگير ساختن ايران با صدها توطئه خًرد و کلان مانند؛ ايجاد آشوبهاي داخلي، جنگ تحميلي و حمايت همه جانبه از متجاوز، تبليغات گسترده عليه ايران، هدف قرار دادن هواپيماي مسافربري، تحريم، تخريب، جنگ رواني و وارد ساختن اتهاماتي همچون حمايت از تروريسم، ساخت بمب اتمي، نقض حقوق بشر، پولشويي و امثال آن به قول معروف «به مرگ مي گيرند تا به تب راضي شويم» و اين در حالي ا ست که در سايه خوشبيني هاي سادهلوحانه برخي از افراد جامعه، رسماً جاي شاکي و متهم عوض مي شود.
با اينحال چنانچه فراز و فرودهاي اين مسير پُر چالش را با دقت بيشتري مورد بررسي قرار دهيم، در خواهيم يافت که دشمن در هر شرايطي همواره بر سخن ناحق خود اصرار داشته و هرگونه نرمش از سوي مارا نشانه ضعف تلقي مي کند، در حالي که گاهي برخي از ما به رغم دستاوردهاي عظيمي که در طول حيات پر برکت انقلاب اسلامي کسب کرده ايم، به بهانه هاي مختلف مانند، کاستن از فشار تحريمها يا کاهش تهديدات، مرعوب دشمن مي شويم و به اشتباه کل مشکلات اقتصادي کشور را ناشي از تحريمها دانسته و راه حل اساسي را در برقراري رابطه با شيطان بزرگ جست وجو مي کنيم.
گويا فراموش کرده ايم که چه رسالت بزرگي را بر دوش داريم و خداوند براي تحقق اين رسالت چه ثروتهاي عظيمي را در اين سرزمين پهناور به وديعه گذاشته است، وجود انبوه نيروي انساني جوان، مستعد، خلاق و با انگيزه، برخورداري از منابع عظيم نفت و گاز و ساير منابع معدني و مواد اوليه، قرار گرفتن در مسير ترانزيتي سه قاره اروپا، آسيا و آفريقا و دسترسي به انواع راه هاي زميني، هوايي و دريايي، در اختيار داشتن هزاران کيلومتر مربع زمين هاي مستعد کشاورزي و آبهاي شيرين در زير و روي خاک کشور، دسترسي به ذخائر عظيم دريايي و برخورداري از جاذبه هاي گردشگري، همه و همه از جمله مواردي هستند که ايران اسلامي را به يکي از غني ترين و ثروتمند ترين کشورهاي جهان مبدل ساخته است. با اينهمه؛ آيا حق داريم از خالي بودن خزانه سخن به ميان آوريم و تحريمها را عامل بروز مشکلات اقتصادي بدانيم يا بايد مشکل را در جاي ديگر جست وجو کنيم؟ آيا گرفتار شدن در حواشي و بازي هاي سياسي را بايد عامل گرفتاريها بدانيم يا تحريم ها را؟ آيا بايد سوء مديريت در استفاده از فرصتها را مقصر بدانيم يا قطع رابطه با آمريکا را؟ آيا خام فروشي علم و دانش و منابع و مواد اوليه زيان بيشتري را در پي داشته يا تحريم و تهديد دشمنان؟ آيا نبايد عدم شايسته سالاري، ضعف در کنترل و نظارت، سطحي نگري و غفلت از طرح ها و برنامه هاي دراز مدت، بنيادين و زير بنايي را عوامل اصلي اين نابساماني ها بدانيم؟ آيا هنگام آن نرسيده که در مسير پيشرفت و آباداني کشور، همگي دست در دست يکديگر قرار داده و زير چتر ولايت، بيش از پيش توصيه ها و رهنمودهاي عميق و دقيق مقام معظم رهبري (دامه برکاته) را مبناي عمل خود قرار دهيم؟ بي شک گفتني ها دراين زمينه بسيار است و هيچ مسئولي مايل نيست که تاريخ از او همانند شاهان نالايق ايران در گذشته قضاوت کند، بنابراين به مصداق شعر معروف «آنچه خوبان همه دارند تو يکجا داري» بايد به ياد داشته باشيم که نياز ديگران به ما بيش از نياز ما به ديگران است و لذا همان گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامي (دامه برکاته) فرمودند، در عين حال بکار بردن نرمش قهرمانانه، بايد عزتمندانه و بدون يک قدم عقبنشيني از جايگاهِ حق خود دفاع نموده و در جريان يک اقدام پيشدستانه با طرح خواسته هاي مشروع و منطقي، غرب را در موضع انفعالي قرار دهيم، بديهي است که در غير اين صورت، نه تنها دستيابي به حقوق از دست رفته ناممکن خواهد بود، بلکه دشمن با گرفتن امتيازات جديد، در نهايت تنها بخشي از آن چيزي که تحت عنوان تحريم، به ناروا به ما تحميل نموده و تعاملات تجاري ما با ساير کشورهاي دنيا را با مشکل مواجه ساخته است، را برطرف خواهد نمود.
برخي از اين خواسته ها عبارتند از: پرداخت خسارت ناشي از دخالت در امور داخل ايران از جمله کودتاي 28 مرداد در قبل از انقلاب اسلامي، بازگرداندن اموال و دارايي هاي بلوکه شده بعد از انقلاب همراه با سود مربوطه، خسارت کامل حمله به هواپيماي مسافربري و ناوچه ايراني، خسارت ناشي از حمايت از رژيم بعثي عراق در طول 8 سال دفاع مقدس، خسارت ناشي از حمايت گروههاي تروريستي مانند منافقين در جريان حرکات خرابکارانه بر عليه انقلاب اسلامي، خسارت ناشي از ترور دانشمندان و مسئولين ايراني، خسارت ناشي از قطع برنامه شبکه هاي راديو تلويزيوني ايران، خسارت ناشي از تحريمها و امثال آن. البته تجارب گذشته نشان داده که معمولاً غربي ها قادر به استفاده از فرصتهايي که به آنها داده مي شود نيستند و به همين دليل ايران بايد با مراجعه به مراجع بين المللي از رفتارهاي ظالمانه آنان شکايت نمايد و غربي ها نيز بايد قبل از پيچيده شدن پرونده و از دست دادن فرصت جديد، ضمن عذر خواهي بابت رفتارهاي مداخله گرانه، يکجانبه و خصمانه خود عليه جمهوري اسلامي ايران، حق ايران در غني سازي را به رسميت شناخته و متعهد شوند تا از ادامه توطئه هاي خود بر ضد ايران و ساير کشورهاي همسو با ايران دست بردارند. نکته آخر اينکه؛ اصولا کشورهاي غربي و بخصوص آمريکا نمي توانند و حق ندارند که از موضع رهبري جهان، مدعي نظم جهاني شوند و تنها در حد يک عضو از اعضاي سازمان ملل مجاز به طرح مطالب خود هستند و لذا چنانچه احتمالاً تحت تاثير جوسازي دشمنان، بررسي بيش از پيش وضعيت هسته اي ايران مورد اجماع بين المللي قرار گرفت، بايد نام کشور مدعي تخلف مشخص و در صورت کذب بودن ادعاهاي مورد نظر، حق شکايت متقابل براي کشور مورد اتهام (ايران) محفوظ و تمام خسارات ناشي از اتهامات، در قالب يک قانون فراگير بينالمللي از کشور مدعي اخذ و براي پيشگيري از تکرار اين گونه توهم آفريني ها، تضمين هاي لازم ارائه گردد، علاوه بر آن بايد با بسيج جامعه جهاني، ضمن طرح دعواي مشابه، ترتيبي اتخاذ گردد، تا امکان بازرسي از زرادخانه هاي اتمي و تسليحات شيميايي کشورهايي مانند؛ رژيم اشغالگر قدس و حتي آمريکا و ساير کشورهاي غربي نيز فراهم گردد.