درسی از امام هادی علیهالسلام
آن حضرت فرمودهاند: « الدّنیا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَومٌ وَ خَسِرَ آخَرونَ؛ دنیا بازاری است که گروهی در آن سود میبرند و جمعی زیان میبینند.».(تحف العقول)
امامهادی علیهالسلام دنیا را به بازار و تجارتخانهای تشبیه فرموده است که ساکنان آن از دو گروه خارج نیستند: تعدادی سود برده و عدهای دیگر زیان دیدهاند. در این روایت زیبا دقتها و نکات ظریفی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱. امام علیهالسلام در این مقایسه نفرموده است «دنیا همانند بازار است». بلکه به جهت شدت همانندی بین مشبه(دنیا) و مشبه به(بازار)، ادات تشبیه حذف شده و اصطلاحا «تشیبه مؤكد» مورد استفاده قرار گرفته است: «دنیا بازار است.» به عبارت دیگر آدمی خواهناخواه در تمام لحظات حیات خود، در حال داد و ستد است و هر رفتار او بلکه اندیشه و افکار وی تجارتی پر سود یا زیانبار محسوب میگردد.
۲. معمولا بازاریان سه گروه هستند و علاوهبر کاسبان سود برده و زیان دیده، کسانی نیز هستند که مالالتجاره خود را به همان قیمت خرید، به فروش رسانیدهاند. این افراد پس از انجام چنین معاملههایی اظهار میدارند که نه سودی بردیم و نه زیانی کردیم. اما بازار دنیا از دو حال بیرون نیست و قسم سومی برای آن وجود ندارد: یا انسانها با دست پر از آن بیرون میروند یا خاک تحسر و دریغ بر سر میریزند.
۳. امام در این روایت، از کسانی که در بازار دنیا سود بردهاند با تصریح نام میبرد و به وسیله لفظ «قوم» از آنان یاد میکند. اما در مقابل، کسانی که زیان دیدهاند به کنایهای[ آخرون به معنای دیگران] از آنان بسنده میفرماید. گویی آنها را سزاوار نام بردن نمیبیند. کسانی که سالهای متمادی در دنیا زیستند ولی به جای عمل صالح، با کوله باری از خسران و توشهای از آتش دوزخ، چشم از جهان بستند هیچ شایسته اعتنا نیستند بلکه لایق غضب و ملامتند.
۴. دو گروه سود برده و زیانکار در حدیث، بدون هیچ مشخصهای و به وسیله دو کلمه نکره(قوم- آخرون) ذکر شدهاند. شاید این بینام و نشانی، اشاره به آن باشد که در لا به لای افراد گمنامی که هر صبح و شام در کوی و برزن میبینیم، چه بسا کسانی هستند که در بازار دنیا مشغول داد و ستدی پر سود با خالق مهربان خود میباشند از این رو سزاوار نیست هیچ کس به دیده تحقیر نگریسته شود.
تمثیلهایی از قبیل بازار، داد و ستد، تجارت و سود و زیان در موضوع دنیا و آخرت، پیشینهای قرآنی دارد و ریشه چنین دیدگاهی را میبایست در کتاب وحی جستوجو نمود. قرآن در این زمینه، سه بار از واژه تجارت سخن به میان آورده است. گاه از تجارت بدون سود گمراهان گفته: «فَما رَبِحَت تِجارَتُهُم «(بقره/۱۶)- گاه از تجارتی پر سود میگوید که هرگز کسادی ندارد: « تِجارَهًًْ لَن تَبُور (فاطر/۲۹) و گاه مؤمنان را دعوت به تجارتی میکند که آنان را از عذابی دردناک رهایی میبخشد: « یا أیّها الّذینَ آمَنُوا هَلْ أدُلُکُم عًلی تِجارهًْ تُنجيكُم مِن عَذابٍ أليم. (صف/۱۰)
همچنین در این موضوع، ۲۳ بار از کلمه شِراء (خريد و فروش) و مشتقات آن در قرآن سخن رفته است. مانند: « إنّ اللهَ اشْتَرى مِنَ المُؤمِنينَ أنفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنّ لَهُمُ الجَنهًْ؛ يقينا خدا از مؤمنان جانها و اموالشان را به بهای آنکه بهشت برای آنان باشد خریده است»(توبه/۱۱۱) یا در آیه لیله المبیت میفرماید: « وَ مِنَ الناسِ مَن يَشرى نَفسَهُ ابْتِغاءَ مَرضاتِ الله؛ و از مردم کسی است که جانش را برای خشنودی خدا میفروشد.» (بقره/۲۰۷)
نکته قابل توجه، سنخیت بین تجارت و بازار با موقعیت انسانها در دنیا است. زیرا آدمی زمانی که پا به عرصه هستی میگذارد، دارای «سرمایههای» متعددی است که در گذر عمر یکایک آنها را از دست میدهد. این سرمایهها عبارتند از: اعضا و جوارح، قوای بدن، عقل، نشاط جوانی، سلامت، موقعیت اجتماعی، مال و ثروت، آبرو و وجاهت و هر آنچه که در حیات زودگذر دنیا به وی تعلق دارد. با این توضیح که آخرین سرمایه انسان، حیات اوست و چنانچه همه نعمتها را از دست دهد تا زمانی که قلب او میتپد و هوشیاری او برقرار است در حال تجارت میباشد.
اگر چه در نگاه اول، آدمی مالک سرمایههای خود دانسته میشود. اما در حقیقت او صاحب چیزی نیست هر کدام از سرمایهها به طور موقت و تحت عنوان ودیعه نزد وی نهاده شده و پس ازاندکی همه آنچه که دارایی او محسوب میشود از او بازستانده خواهد شد.
انسانی که در حد فاصل دو نیستی در میدان حیات قرار دارد، مختار است به تباه کردن سرمایههای خویش بپردازد و به مدد همین سرمایهها برای خود نفرین و عذاب و خواری دنیا و آخرت بیندوزد یا آنکه داشتههای خود را با خداوند معامله کند و به آسایشی ابدی نایل آید. فرصتاندک عمر محل یک تجارت پر سود یا زیانیاندوه بار است.
کسانی که در این بازار سود میبرند چه شاخصههایی دارند؟
خداوند در سوره عصر همه انسانها را در خسارت و زیان معرفی میفرماید. جز آنان که چهار ویژگی را دارا باشند: ایمان آوردند، عمل صالح انجام دهند. نیز در زندگی اجتماعی خود بیتفاوت نباشند و به یکدیگر سفارش به حق کنند.(تواصوا بالحق) امر به معروف و نهی از منکر از مصادیق سفارش به حق است. و چهارمین ویژگی آنان اینکه در سختیهای مسیر ایمان، یاور یکدیگر بوده و سفارش به صبر و شکیبایی نمایند.(تواصوا بالصبر) دو ویژگی اخیر، ناظر به اهمیت والای همزیستی مومنان با یکدیگر و دوری از انزوا است. اینکه آنان در برابر هم مسئوليت دارند و هر مؤمن مىبایست با تلقین توان به افراد دیگر، جامعه را از رکود و خمودی خارج ساخته و سرشار از نشاط و احساس پر شور زندگی نماید.
اما قله بلند و پر افتخار معامله پرسود، از آنِ مجاهدانی است که سرمایه وجود خود را بر کف گرفته و به ازای آن چیزی جز لقای حق طلب نمیکنند. شهدا مظهر تام این تجارت هستند که نه بخشی از سرمایه، بلکه همه هستی خود را عرضه میکنند و یقین دارند که خالق مهربان، خود خریدار جانهای پاک و خونهای مطهرشان است و در ازای آنچه که میستاند، حیاتی ابدی در جایگاه شگفت انگیز و فوق تصورِ «عند ربهم یرزقون» به آنان عطا میفرماید. شهیدان سروران دنیا و آخرتند و در مقابل ایثار باشکوه خود به صف اقتدا گران سیدالشهدا علیهالسلام میپیوندند.
نکته مهم درباره شهیدان آن است که آنها برخلاف تجارتگران دیگر تنها خودشان از چنین داد و ستدی بهرهمند نمیشوند، بلکه جهاد و شهادت آنان برکات فراوانی را بر ملتها ارزانی میدارد. شهدا محل نزول رحمت خداوند هستند. مگر جز این است که اگر ایران اسلامی در طول ۴۳ سال از درون امواج دهشتناک و سیاه جنگ و توطئه و فتنه به سلامت عبور کرده، به یمن خونهای پاکی بوده که به پای درخت تناور انقلاب ریخته است؟
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی