مثلث اسلام، ولایتفقیه، مردم راز ماندگاری انقلاب
محمد صرفی
به جرات میتوان ادعا کرد هیچ حکومتی در دوران معاصر مانند جمهوری اسلامی ایران آماج حملات و خصومت و توطئه نبوده است. طی 43 سالی که از عمر انقلاب میگذرد، نظام اسلامی با انواع و اقسام تهدیدهای ریز و درشت در سه حوزه سخت، نیمه سخت و نرم مواجه بوده و این تهدیدات همچنان و به اشکال مختلف ادامه دارد. اگر بخواهیم به صورت فهرست وار و خلاصه به عناوین برخی از این تهدیدات اشاره کنیم میتوان آنها را اینگونه برشمرد؛
1- سربرآوردن گروههای تجزیهطلب در ابتدای انقلاب
2- ترور گسترده مقامات کشوری در چند سال نخست انقلاب
3- برنامهریزی و اقدام به کودتا
4- جنگ تحمیلی 8 ساله با حمایت دوابرقدرت وقت دنیا
5- تحریم اقتصادی که به اعتراف غربیها در طول تاریخ مشابه نداشته است
6- تهاجم فرهنگی
7- راهاندازی جنگ روانی گسترده و بیامان رسانهای که طی سالهای اخیر وارد فاز شدیدتری شده است
8- ایجاد غائلهها و فتنههای خطرناکی همچون تیر78 و فتنه88
ایجاد و حمایت از گروههای تروریستی در اطراف ایران همچون جندالشیطان، داعش، الاهوازیه، کومله و دموکرات، پژاک و...
یک سؤال کلیدی برای ما و آنها
بی تردید هرکدام از این تهدیدات و مخاطرات برای براندازی یک نظام سیاسی کفایت میکنند. اینکه جمهوری اسلامی با همه اینها مواجه بوده و همچنان زنده مانده و به حرکت رو به جلوی خود ادامه داده و حتی قویتر هم شده است، به معجزه شباهت دارد. سؤالی که در اینجا مطرح میشود راز ماندگاری این انقلاب است. این سؤال هم برای ما و هم دشمن بسیار کلیدی و مهم است. برای ما از آن رو که بدانیم چگونه ایستادیم و ستونهای این بنا چیست و درپی حفاظت و تقویت آنها باشیم و برای دشمن تا بداند چرا تا کنون ناکام بوده و برای رسیدن به هدف اصلی خود که چیزی جز براندازی جمهوری اسلامی نیست، چه باید کند.
انقلاب؛ احیاگر اسلام و ایران
اسلام و ایران هر دو پیش از انقلاب وجود داشتند. اما کدام اسلام و کدام ایران؟ اسلام چه نقشی در کشور و جامعه داشت و ایران در دوره پهلوی و پیش از آن کجای معادلات جهانی بود؟ انقلاب سال 57 به این دو نقش و ماهیت جدیدی بخشید. اسلام از یک دین فردی و صرفاً معنوی و اخروی به نسخهای برای اداره حکومت تبدیل و جنبه سیاسی و اجتماعی آن پس از قرنها بار دیگر زنده شد.
در روزگاری که نه تنها اسلام، بلکه اساسا دین بما هو دین، جایگاهی در تحولات سیاسی و اجتماعی جهان نداشت و با نام «افیون تودهها»، از هر طرف با آن مخالفت میشد، و در روزگاری که ایران و ایرانی تحقیر میشد تا جاییکه آن کارگزار حکومت پهلوی میگفت ایرانیها حتی توانایی ساختن لولهنگ را هم ندارند، امام خمینی، پرچمدار نهضتی شد که هم اسلام را به جایگاه اصلی خود کشاند، و هم ایران و ایرانی را چنان عزتی داد که امروزه تحلیلگران بینالمللی اعتراف میکنند ایران، ابرقدرت نوظهور منطقه است و برای حل مسائل منطقه، چارهای جز مصالحه با ایران نیست.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این خصوص میفرمایند؛ «در حقیقت امام بزرگوارِ ما در این نهضت عظیمی که در کشورمان و در جهان اسلام به وجود آوردند، دو پرچم را بلند کردند و برافراشته نگاه داشتند: یک پرچم عبارت است از پرچم احیاء اسلام؛ به عرصه آوردن این قدرت عظیم و لایتناهی. پرچم دوم، پرچم عزت و سربلندی ایران و ایرانی. این دو تا پرچم برافراشته به دست قدرتمند امام بزرگوار ماست.» (14 خرداد 1388)
درواقع میتوان گفت اسلام به عنوان پیشران فکری و اعتقادی انقلاب، از چنان قدرت و استحکامی برخوردار است که با تکیه بر آن نظام جمهوری اسلامی توانسته طوفانها و مخاطرات پیش روی خود را پشت سربگذارد و از آنها عبور کند. نقش اساسی اسلام و معنویت برآمده از آن را بطور آشکار میتوان در گردنههای مختلف این 43 سال دید. نکته مهم دیگر اینکه شعارها و اهداف و آرمانهای انقلاب از آنجا که برآمده از اسلام هستند، با گذر زمان کهنه و فرسوده نشده و نمیشوند. چرا که اسلام اساساً منطبق بر فطرت بشری است و این فطرت با گذر زمان دستخوش تغییر و تحول نمیشود. ارزشهای اساسی برآمده از اسلام 1400 پیش نیز جذاب و مطلوب همگان بودند و هزاران سال دیگر نیز این ارزشها همچنان برای مردم جذابیت خواهند داشت. این استحکام بنیادین و در عین حال پویایی برآمده از متن دین، نقشی مهم در ماندگاری انقلاب اسلامی دارد.
دشمن نیز این موضوع را بهدرستی فهمیده و تمام تلاش خود را برای تضعیف این بنیان اعتقادی و فکری بکار بسته است. هجمه به کلیت اسلام، زیر سؤال بردن اسلام سیاسی، ناکارآمد جلوه دادن نسخه اسلامی حکومت، برکشیدن اعتقادات انحرافی و...جلوههایی از این تلاش مستمر و گسترده دشمن است.
ولایت فقیه؛ ستون خیمه انقلاب
عامل موثر بعدی در ماندگاری انقلاب اسلامی ایران، بدون شک نقش و جایگاه ولایت فقیه است. هر قیام و نهضتی نیازمند رهبر است. نگاهی به قیامهای ملی در دوران معاصر نشان میدهد آنهایی که رهبر نداشته یا از داشتن رهبری مقتدر محروم بودهاند، یا به هدف نرسیده یا به سرعت دچار انحراف و شکست شدهاند.
ولایت فقیه به عنوان نسخه رهبری انقلاب و جمهوری اسلامی از لابهلای کتابها بیرون آمد و برای نخستین بار نمود عینی و عملی پیدا کرد. استحکام، عمق و همهجانبهنگری این نسخه چنان است که ظرفیت بسیار بالایی برای حرکت در مسیرهای سخت را ایجاد میکند. نکته مهمی که ولایت فقیه را از دیگر مناصب مشابه در دنیای سیاست جدا میسازد، معنوی بودن آن است. مناصب و جایگاههای برتر سیاسی در نظامهای مختلف، بر قدرت و رقابت مادی برای دستیابی به آن تکیه دارند اما در نسخه ولایت فقیه، قدرت هدف نبوده و بلکه ابزاری برای تحقق آرمانهاست. نمود این موضوع مهم را میتوان در سلوک حضرت امام و جانشین خلف ایشان به وضوح دید.
گذشته از نسخه نظری ولایت فقیه، تعیین این نظریه در صحنه عمل نیز سربلند است. این حضرت امام(ره) بود که با یک سخنرانی خود از حسینیه ساده جماران، قلب میلیونها ایرانی را به طپش میانداخت و آنان را به حرکت درمیآورد. ایشان سیاستمداری کلاسیک نبود. نه تجربه کار سیاسی به معنای مرسوم آن را داشت و نه تحصیلی در این زمینه کرده بود. همین ویژگیها بهت و حیرت ناظران را برانگیخته بود. چگونه پیرمردی که تنها علوم دینی خوانده و از حوزه برآمده، چنین حرکتی را به راهانداخته است و چه در سر دارد. حضرت امام قواعد سیاستورزی را تغییر دادند و نسخه جدیدی از آن را به نمایش گذاشتند. در این نسخه چند چیز نقشی اساسی داشتند؛ تکیه بر مبانی اصیل اسلام، کنار گذاشتن بسیاری از محاسبات صرفاً مادی و مرسوم عالم سیاست(اگر بر اساس این محاسبات عمل میکردند درافتادن با رژیم پهلوی غیرممکن بود)، شجاعت و صراحت در بیان مواضع و نهراسیدن از خصومت دشمن و ملامت دیگران، اعتماد به مردم و دیدن آنها به عنوان رکنی مهم از انقلاب نه صرفاً ابزار حکمرانی.
دشمنان جمهوری اسلامی امید زیادی به دوران پس از امام داشتند و حتی گاهی آرزوهای خام خود را به زبان نیز میآوردند. آنان گمان میکردند پس از امام، طومار انقلاب اسلامی در هم پیچیده خواهد شد و اگر چنین نشود حداقل دوران افول انقلاب آغاز شده و این روند به کابوس آنان پایان خواهد داد. قرار گرفتن سکان انقلاب اسلامی در دست حضرت آیتالله خامنهای، این امید واهی را به باد داد.
در اغلب انقلابها، معمولاً دومین رهبر انقلاب به دلایل مختلف از مسیر پیشین تا حدی جدا میشود و دست به اقداماتی میزند که زمینه افول را مهیا میسازد. دشمنان خارجی و برخی جریانات داخلی طی سه دهه اخیر سعی فراوانی کردند که به طرق مختلف دستگاه محاسباتی رهبری را دچار اختلال کرده و ایشان را متقاعد و یا حتی مجبور سازند که در اصول و مبانی انقلاب و راه امام، تجدیدنظر کنند.
نگاهی به سیره سیاسی رهبر معظم انقلاب اسلامی نشان میدهد، ایشان همچون امام با تکیه بر مبانی اصیل اسلام و پافشاری بر اصول انقلاب و درسهای مکتب امام، با مخاطرات و بزنگاههای بیش از سه دهه اخیر مواجه شده و انقلاب را از گزند انحراف و توطئهها در امان داشتهاند. همین ویژگیها و کارنامه باعث شده است تا دشمن کینه و خصومتی عمیق و گسترده از ایشان داشته و از هیچ ابزاری برای بروز آن دریغ نکند و در این راه هیچ خط قرمزی برای خود قائل نباشد.
بدون شک میتوان گفت امروزه در جمهوری اسلامی هیچ جایگاهی همچون رهبری، آماج کینهورزی، هجمه، شبهه افکنی و تخریب از سوی دستگاه عظیم تبلیغاتی دشمن نیست. دشمن خیمه و عمود انقلاب اسلامی را به درستی تشخیص داده و میداند کجا را باید هدف بگیرد.
از همین روست که شهید سلیمانی آن مرد بزرگ مجاهد در وصیتنامه خود سه بار بهطور آشکار و جدی مردم، سیاسیون و علما را درباره جایگاه ولایت فقیه مورد خطاب قرار میدهد. خطاب به مردم مینویسد: «برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّفقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنهای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید.»
سیاسیون را فارغ از اختلاف سلایق، به اصول دعوت میکند و اصول را اینگونه برمیشمارد؛ «اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی اینکه نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او بهعنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی میخواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن [این است که] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه میگویم ولایت تنوری و نه میگویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمیکند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که میخواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!»
جمهوریت انقلاب اسلامی
ضلع سوم این مثلث مستحکم مردم هستند. بدون مردم نه انقلابی شکل میگرفت و نه پایدار میماند. این مردم بودند که به ندای حضرت امام پاسخ گفتند و رژیم پهلوی را سرنگون کردند. پس از انقلاب نیز تا همین امروز میتوان گفت توطئه و مخاطرهای نبوده است که مردم در خنثی سازی آن نقشآفرینی نکرده باشند. جنگ را مردم به پیش بردند و با جان و مال خود در برابر رژیم صدام و چند ده کشور دنیا ایستادند، بسیاری از ناامنیها و شرارتهای داخلی با کمک و مشارکت مردم برچیده شد، فتنه 78 و 88 را مردم برچیدند. اساساً بدون مردمی همدل و همراه نه نسخه اسلام سیاسی و نه نظریه ولی فقیه امکان تحقق ندارند و صرفاً تئوریهایی بر روی کاغذ خواهند بود.
دشمن در باز خود علاوهبر اینکه هر کدام از این سه ضلع را نشانه رفته، از آن مهمتر ارتباط میان آنها را هدف گرفته است. امروز تحریم همهجانبه اقتصادی بصراحت مردم ایران را نشانه رفته است تا آنان را خسته کند و نسبت به راهی که در پیش گرفتهاند پشیمان سازد.
رهبر انقلاب در این باره میفرمایند؛ «آمریکا عصبانی است، بهشدت عصبانی است. از که عصبانی است؟ فقط از این حقیر که عصبانی نیست، از شما هم عصبانی است؛ از ملّت ایران عصبانی است، از حکومت ایران عصبانی است، از انقلاب ایران عصبانی است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه شکست خورده؛ از این حرکت عظیم شکست خورده.» (19 دی 1396)
راز ماندگاری و تداوم این انقلاب خدایی علیرغم این همه توطئه و دشمنی در این سه محور خلاصه میشود. البته که میتوان برای هر کدام از آنها زیر شاخهها و توضیحات مفصلتری نیز ارائه کرد. تا وقتی این سه ضلع با قدرت و قوت در کنار یکدیگر باشند، هیچ توطئه و خباثتی را یارای شکست انقلاب نیست. امروز دشمن پیوند این اضلاع را هدف گرفته و سعی دارد این هندسه را درهم بشکند. «جهاد تبیین» تلاشی حیاتی در مقابل این حرکت است.
ذکر این نکته نیز در پایان ضروری به نظر میرسد که ما از بسیاری جهات در برابر اردوگاه حریف در اقلیت هستیم. آنچه تا کنون ما را از گردنهها عبور داده دست نصرت خداست. این انقلاب به نام خدا بود و تا وقتی خدا را یاری کنیم خدا نیز ما را یاری خواهد کرد.