kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۴۳۸۳
تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۹
اهمیت کار هنری و رسانه‌ای درباره حاج قاسم

خلق آثار فاخر هنری راه مقابله با تحریف مکتب سلیمانی

 
 
 
آرش فهیم
 
 تجربه نشان داده که همه شخصیت‌های بزرگ و تأثیرگذار تاریخی، از سوی مخالفانشان هدف تحریف و مصادره قرار می‌گیرند! تخریب و انحراف در روایت واقعیات و حقایق پیرامون بزرگان، دقیقا در اوج جریان ‌سازی این گونه شخصیت‌ها انجام می‌شود. 
در این میان، سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، به عنوان یک انسان بزرگ و جاودان تاریخی از هم اکنون مورد دستبرد قرار گرفته است؛ چرا که او از یک شخصیت نظامی فراتر رفت و به نماد و نماینده‌ای از هویت یک ملت در جامعه جهانی تبدیل شد. به همین دلیل هم ترور قاسم سلیمانی توسط آمریکا، فقط حذف فیزیکی یک شخصیت نظامی نبود بلکه شهادت جلوه‌ای بارز از هویت، عظمت، قدرت و فرهنگ انقلابی و اتحاد کشور ما در عصر حاضر بود؛ آمریکا با این اقدام، به خیال خام خود فکر می‌کرد همه ایران، جریان انقلاب و جبهه مقاومت را زخمی کرده است اما زهی خیال باطل! همچنان‌که رهبر عزیزمان در دیدار اخیرشان با خانواده شهید سلیمانی با اشاره به تبدیل شدن شهید سلیمانی به الگو و قهرمان جوانانِ دنیای اسلام و منطقه، گفتند: «امروز سلیمانی در منطقه ما نماد امید، اعتماد به‌نفس، رشادت و رمز استقامت و پیروزی است و همچنان‌که برخی به درستی گفته‌اند، «شهید» سلیمانی برای دشمنانش خطرناک‌تر از «سردار» سلیمانی است.»
 قاسم سلیمانی برای مردم امروز ایران بالاتر از همه اسطوره‌های دست نیافتنی و افسانه‌ای است. برای نسل ما دیگر رستم و سهراب و اسفندیار، عظمتی ندارد وقتی قاسم سلیمانی را دیدیم. اسطوره‌های‌ هالیوودی، با هزاران ترفند و جلوه‌های ویژه در مقابل سردار سلیمانی، خورد و حقیر هستند. هر چند تاریخ 40 سال گذشته ثابت کرده که هر توطئه خونباری، خون تازه‌ای را در رگ‌های ملت ایران جاری می‌سازد و از پس هر تراژدی، یک حماسه بزرگ خلق می‌شود. 
به همین دلایل نیز باید انتظار داشت هر چه پیش برویم، تلاش‌ها برای تحریف و جعل تاریخ درباره این ثمره انقلاب اسلامی بیش از پیش رخ بدهد. این روزها نیز برخی از رسانه‌های داخلی و اغلب رسانه‌های خارجی مشغول داستان‌پردازی‌هایی مطابق با منافع و مقاصد خودشان درباره حاج قاسم هستند. سؤال اساسی این است که برای زدودن غبار تحریف، تخریب و حفظ این اسطوره و قهرمان ملی چه باید کرد؟ 
آثار فاخر؛ راه مقابله با تحریف
درحالی که فیلمسازان وابسته به دولت آمریکا از سال‌ها قبل «ترور سردار ایرانی» را در آثار خودشان زمینه‌‌سازی می‌کردند، (سریال هوملند) سینمای ایران همچنان در خواب به سر می‌برد و حتی مرگ سرخ قهرمان ملی ما نیز تغییری در روح این سینمای بی‌جان ایجاد نکرد! حتی در دومین سالگرد شهادت قاسم سلیمانی نیز غیر از دو فیلم مستند هیچ نشان و نشانه‌ای از ردِ خون سردار در سینما دیده نشد!
هر چند که یکی از دلایل این غفلت، وسعت شخصیت حاج قاسم است که در قاب محدود تصویر سینما نمی‌گنجد. همچنانکه بسیاری از مستندها و کتاب‌هایی هم که درباره این سردار تولید شده، تنها پرتوی از آن خورشید را بازتاب داده‌اند.
میثم رشیدی مهرآبادی، نویسنده دفاع مقدس و فعال رسانه‌ای در حوزه مقاومت در گفت‌وگو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «به نظر من در حوزه شهدای مدافع حرم که حاج قاسم هم سالار این شهداست باید یک فاصله زمانی بین پنج تا هفت سال از زمان شهادت این بزرگان بگذرد تا بتوان سراغ آنها رفت و پیرامون آنها کتاب نوشت، فیلم ساخت، مستند تولید کرد و... چون تجربه نشان داده که بلافاصله بعد از شهادت، اگر سراغ کار درباره شهدا رفت، آنچه به دست خواهد آمد پر از احساساتی است که ما را از حقیقت شخصیت شهدا دور نگه می‌دارد.»
وی می‌افزاید: «شهادت حاج قاسم سلیمانی شوری وصف‌ناشدنی در بین مردم ما ایجاد کرد؛ ما از یک جهت باید این شور را حفظ کنیم – مثل همین اتفاقی که در این دو سال رخ داده و حدود 420 کتاب در این زمینه چاپ شده است- و از جهتی دیگر باید مراقب کیفیت آثار هم باشیم و برای تولیدات ماندگار در این زمینه تلاش کنیم. چون آنچه باعث می‌شود تحریفات حول بزرگانی چون شهید سپهبد سلیمانی از بین برود تولیدات فاخر فرهنگی است. تولیدات دست چندم، در بلندمدت از بین می‌روند و نمی‌توانند با فعالیت‌های مخالفان هماوردی کنند.»
این نویسنده بیان می‌کند: «هنوز خیلی از آثار به‌جامانده از حاج قاسم، ازجمله دست‌نوشته‌های این شهید منتشر نشده است، شاید عدم انتشار این آثار یک رفتار هوشمندانه باشد برای اینکه ما از فضای احساسی دور شویم و این به نفع حاج قاسم است. البته فاصله گرفتن از فضای احساسی به این معنا نیست که بیکار ماند؛ باید فعالیت‌های رسانه‌ای شورانگیز که یاد حاج قاسم را زنده نگه می‌دارد انجام بگیرد، اما یادمان باشد که نباید در جریان تولید آثار پرشور و انگیزشی، از خلق آثار ماندگار و فاخر در همه عرصه‌های ادبی و هنری و رسانه‌ای غافل بمانیم. باید آثاری تولید شوند که ماندگاری آنها حداقل یک قرن باشد و کتاب‌هایی باید پیرامون حاج قاسم نوشته شود که وارد مخزن کتاب‌های مرجع بشوند. الحمدلله کارهای خوبی هم صورت گرفته است؛ کتاب‌هایی که تحقیقات مفصلی برای آنها انجام شده اما این کتاب‌ها هنوز منتشر نشده‌اند. نویسندگان این کتاب‌ها گفته‌اند که قصد دارند تا تحقیقات بیشتری کنند و عمق بیشتری به آثارشان ببخشند؛ اینکه این نویسندگان جوگیر نشده‌اند و به‌جای کار مناسبتی به تحکیم و تقویت محتوا و کیفیت آثار مشغول هستند، یک اتفاق خوب و امیدوار‌کننده است.»
رشیدی مهرآبادی تصریح می‌کند: «خلق آثار فاخر در درازمدت، می‌تواند موجب خنثی‌سازی تلاش برای تحریف پیرامون شخصیت و مجاهدت‌های 
حاج قاسم شود. بنابراین درکنار تولیدات شورانگیز باید به خلق آثار فاخر و ماندگار درباره شهید قاسم سلیمانی پرداخت، همچنانکه ما در مواجهه با 
حاج قاسم دارای یک ظرفیت عظیم و کم‌نظیر از مایه‌های روایی و داستانی و تصویری هستیم اما این ظرفیت باید دستمایه نویسندگان و هنرمندانی قرار بگیرد که اسیر احساسات کوتاه مدت و لحظه‌ای نباشند و وقت بگذارند و ان‌شاءالله آثار ادبی، رسانه‌ای و هنری ماندگاری تولید شود.»
همراه‌سازی هنرمندان جهانی 
پرداختن به حاج قاسم نباید فقط به هنرمندان داخلی محدود شود. جذابیت و قابلیت شخصیت جهان وطنی شهید سلیمانی می‌تواند دیگر هنرمندان جهان را هم به خودش معطوف سازد و این جریان می‌تواند مسیر تحریف‌کنندگان تاریخ مقاومت را مسدود سازد. همچنانکه یک هنرمند فرانسوی، که مادر شهردار یکی از شهرهای فرانسه است، اخیرا تابلوهای زیبایی از حاج قاسم خلق کرد؛ او خودش را «مرید شهید سلیمانی» می‌داند. فراموش نکرده‌ایم که موقع شهادت قاسم سلیمانی و برگزاری تشییع باشکوه او نیز برخی از هنرمندان سینمای آمریکا واکنش نشان دادند. 
از جمله رابرت دنیرو، بازیگر مطرح‌ هالیوودی در فضای مجازی، تصاویری از تشییع حاج قاسم منتشر کرد و نوشت: «این تصاویر تشییع‌جنازه سلیمانی است در ایران. ترامپ هیچ تصوری از آنچه انجام داده است، ندارد.» بنابراین، همان طور که قاسم سلیمانی یک شخصیت جهانی بود، کار هنری برای او نیز می‌تواند بین‌المللی باشد. همچنان‌که دو سال قبل وقتی مسابقه کاریکاتور «ترامپیسم» در ایران برگزار شد، هنرمندان کشورهای مختلف نیز آثاری را با محوریت حاج قاسم تولید و به این مسابقه ارسال کردند.
سید مسعود شجاعی طباطبایی، کاریکاتوریست و دبیر مسابقه ترامپیسم در گفت‌وگو با گزارشگر کیهان، می‌گوید: «هنرمندان مستقل و آزاده جهان که اغلبشان نیز از معتبرترین شخصیت‌ها در فضای هنری دنیا محسوب می‌شوند از ما توقع دارند تا نسبت به اتفاقات جهانی و منطقه‌ای بی‌تفاوت نباشیم. 
بعد از ترور سردار شهید سلیمانی توسط رژیم تروریست آمریکا، هم به دلیل این مطالبه هنرمندان جهان و هم به خاطر سیلی زدن به آمریکا در جنگ نرم، فراخوان دومین دوره مسابقه کارتون و کاریکاتور ترامپیسم را منتشر کردیم که با استقبال بسیار خوبی از سوی هنرمندان جهان همراه شد. تعدادی از این آثار هم با موضوع سپهبد شهید قاسم سلیمانی طراحی شدند.»
وی که خودش نیز ازجمله هنرمندانی است که کاریکاتورهایی را با مضمون «انتقام سخت» از آمریکا طراحی کرده، توضیح می‌دهد: «واقعیت این است که همه قالب‌های هنری و به ویژه کارتون و کاریکاتور به‌خاطر زبان بین‌المللی و قابل فهم برای همه مردم، ظرفیت بسیار زیادی برای مقابله با ظلم و ستم و افشاگری علیه آمریکا دارد. یک هنرمند مثل ناجی‌العلی با آثارش آنچنان نفس رژیم صهیونیستی را گرفت که او را برنتابیدند و به شهادت رساندند. 
کارلوس لتوف، یک کاریکاتوریست برزیلی است که مسلمان نیست و کشورش فرسنگ‌ها از منطقه ما دور است اما با آثارش آنچنان اسرائیل را دچار هراس می‌کند که حزب لیکود وی را به مرگ تهدید کرده است. همه اینها نشان‌دهنده تأثیر زبان هنر است.»
مسئولیت رسانه‌های مقاومت
طی دو سالی که از هجرت حاج قاسم گذشته رسانه‌های غربی نیز بیکار ننشسته‌اند و برنامه‌هایی را برای وارونه‌نمایی بسیاری از حقایق تولید کرده و ساخته‌اند. به طور طبیعی، به دلیل عشق و تعلق خاطر عموم مردم ایران به حاج قاسم، آنها تا به حال دست به عصاتر علیه حاج قاسم کار کرده‌اند، اما با گذشت زمان می‌توان منتظر تشدید تخریب‌ها و جعلیات رسانه‌های معاند فارسی زبان درباره حاج قاسم 
یا فعالیت‌های او باشیم. بدون تردید رسانه‌های جبهه مقاومت مسئولیت سنگینی برای ثبت حقایق و مقابله با تحریف رسانه‌های دشمن دارند.
دکتر علیرضا داوودی، متخصص علوم شناختی و کارشناس و فعال رسانه‌ای به گزارشگر کیهان می‌گوید:«اول باید به این نکته اشاره کنیم که دشمنان قسم‌خورده جبهه مقاومت دشمنانی ساده و دم‌دستی نیستند؛ آنها خیلی دقیق و حرفه‌ای راجع به موضوعات کار می‌کنند. 
بنابراین ما با دشمن ساده‌ای طرف نیستیم. دشمن محور مقاومت دشمن فعالی است. آنها به طور معمول قصد تخریب سه محور را دارند؛ باور مردم به کارآمد بودن محور مقاومت، اقبال مردم به مسیری که مقاومت طراحی کرده است و امید به نتیجه‌بخش بودن محور مقاومت در همه عرصه‌ها. رسانه‌های معاند همچنین روی دو قاعده فعالیت می‌کنند؛ شناخت مردم از محور مقاومت و شناخت مردم از محور ضد مقاومت. این دو در کنار یکدیگر به یک معناست؛ قصد دارند شناخت مردم نسبت به محور مقاومت را کاهش دهند، تحریف کنند، تغییر دهند و خیلی جاها واقعیات را معکوس کنند. یعنی قدرت محور مقاومت را کاهنده و قدرت محور 
ضد مقاومت را فزاینده نشان دهند. بنابراین نوع و جنس کاری که آنها در حوزه رسانه انجام می‌دهند، یک رزم جدی‌تر نسبت به حوزه نظامی است. یعنی آنچه از آنها در میدان می‌بینید ده برابر بیشترش را در عرصه رسانه کار می‌برند.»
وی می‌افزاید: «رسانه‌های مقاومت در مواجهه با این جریان دو وظیفه اساسی دارند: اول، اقتدار، اشراف و اقدام محور مقاومت را در تمام عالم و در همه ساحات و عرصه‌ها نشان دهند. 
عرصه فعالیت محور مقاومت فقط میدان رزم نظامی نیست بلکه اقتصاد، سیاست امنیت و فرهنگ هم هست. دوم اینکه واقعیت محور ضد مقاومت را هم نشان دهد. آنها در زمان جنگ‌های شش‌روزه، نوعی ارعاب و تحریف را به واسطه رسانه‌ها و اقداماتشان در میدان در ذهن مخاطب ایجاد کردند که رژیم صهیونیستی مثل یک ویروس همه عالم را فراگرفته بود، اما امروز نه تنها خود رژیم ‌صهیونیستی بلکه متحدان و حامیانش در جهان توانایی حفاظت از قلب این رژیم در سرزمین‌های اشغالی را هم ندارند. جریان ضدمقاومت زمانی که در میدان کم می‌آورند روی شناخت مردم از خودشان کار می‌کنند. 
یعنی قصد دارند باور مردم را نسبت به خودشان مثل قبل نگه دارند، در حالی که شرایط تغییر کرده است. حاج قاسم این را اثبات کرد، هم با حضورش و هم با خونش اثبات کرد که این باور غلط است. یعنی جریان ضد مقاومت به هیچ وجه من‌الوجوه آن توانایی قبل را ندارد.» 
داوودی ادامه می‌دهد:«من اینجا می‌خواهم استنادی بکنم. زمانی که حضرت امام(ره) فرمودند ما کمونیسم را در موزه‌ها خواهیم دید، چقدر بعدش کمونیسم و شوروی سابق فرو پاشیدند؟ امروز هم وقتی رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند اسرائیل 
۲۵ سال آینده را نخواهد دید، به این سخن باور داریم. چون محور مقاومت و حاج قاسم این باور را اثبات 
کرده‌اند. 
نشانه‌های اثبات این فرمایش آن‌قدر زیاد است که حتی چیزی بیشتر از یقین در ما ایجاد کرده است. حوزه شناختی اینجا چه کار می‌کند؟ حوزه علوم شناختی نبرد در این مسیر را به گونه‌ای طراحی می‌کند که بحث بر سر آفند و پدافند است. در اینجا جریان مقاومت خودش را آفندی اثبات کرده است در حالی که جریان ضد مقاومت الان در شرایط پدافندی قرار گرفته است. 
 اما همه هم و غمشان این است که بگویند جبهه ضد مقاومت آفندی است و جبهه مقاومت پدافندی. این مهم‌ترین موضوعی است که باید برای مخاطب حتماً تبیین شود.»