سلوك الهی (درآمدیبر عرفان عملي)-4
خلافت انسان در زمین و آسمان (خوان حکمت)
سلوك برای انسان در فرصتیمناسب است و مقدور است كه او صبغه خلافت الهياش را حفظ بكند و اگر اين صبغه را حفظ كرد؛ هم ميتواند سلوك زمينی داشته باشد، هم سلوك آسمانی و هم سلوك جامع بين أرض و آسمان. محور بحث كنونی آن سلوك تامّ است؛ «سلوك تام» در نظام هستی فقط مقدور خليفهالهی است به نام انسان كامل. يك وقت انسان مأموريت پيدا ميكند كه خليفه خدا باشد و حاكم در زمين باشد؛ نظير آنچه كه درباره داود(ع) آمده است كه: يا داودْ إنّا جَعَلناكَ خَليفَهً فِیالأرض فَاحكُمْ بِينَ النّاسِ بِالحَق(1)، اين يك نحوه خلافت است. يك وقت خلافتی است كه تعليم اسماء است برای فرشتگان، نظير آنچه كه در جريان آدم(ع) رخ داده است كه فرمود: اَنبِئْهُمْ بِاَسماءِ هؤلآء (2). اينگونه از خلافتها، خلافتهای مقطعی است؛ آن خلافتی جامع است كه از فرش شروع بشود، به عرش برسد؛ اين راه را مهندسی كند، معماری كند و برود.
مراحل پيمايش قوس نزول و صعود سير توسط انسان
خدا راهی به عنوان قوس نزول را ترسيم كرد كه از مصدر ربوبی فيضهای ويژهای تجلّی پيدا میكند، نه تجافي؛ تا به عالم خاك میرسد. عالم عقول هست، عالم نفوس هست، عالم طبيعت هست يا جبروت هست، ملكوت هست، ناسوت هست؛ و آن تعبيرات ديگر. اين راه را خدا ترسيم كرد علماً، و راهيان اين راه را ايجاد كرد عيناً، اين راه در خارج به عنوان قوس نزول محقق شده است. امّا قوس صعود كه يك موجودی از عالم خاك به عالم عرش سفر بكند، سير ملكوتیبكند و عدد شخصياش محفوظ باشد؛ اين تبيين شده است، ولیتحقق عينی پيدا نكرده و نميكند؛ مگر به وسيله انسان. زيرا نه موجود جمادی اين توان را دارد كه عرشی بشود، نه گياه اين قدرت را دارد و نه حيوان؛ اينها در بين راه میمانند، اگر اَلا إلَیاللهِ تَصيرُ الاُمُور(3) شد، اينها مثل نهرهایياند كه جريان پيدا ميكنند، به لبه ساحل ميرسند؛ هرگز به عمق دريا بار نمييابند، به وسط دريا و اقيانوس نمیرسند.
و بخش ديگر از موجودات جهان خلقت، فرشتگانياند كه اينها همواره نيمه راهياند؛ يعنی از بالا تا پائين میآيند و از پائين به بالا ميروند؛ ولی همان مسير قوس نزول را طی ميكنند. اينچنين نيست كه يك موجود مادی باشند، از خاك برخاسته باشند، به عنوان كادِحِ إلَی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيه (4) به لقاءُ الله بار يابند؛ اينچنين نيست. تنها انسان است كه از خاك بر ميخيزد كه خداوند فرمود: انسان را از تراب (5)، از طين (6)، از صَلصال و حَمأ مَسنُون (7) آفريد. دوران جمادی و نباتی و حيوانی را پشت سر ميگذارد، به دوران فرشتگی میرسد و مقرّبتر از ملك میشود و اين راه را با اعتقاد از يك سو، تخلّق و اِتصّاف از سوی ديگر و عمل صالح از سوی سوّم؛ اين راه را با رفتن احداث میكند. راه از نظر علمی مشخص است كه از كجا شروع بكند، به كجا ختم بشود؛ ولی رونده تا اين راه را نرود، معماری و مهندسی پيدا نمیكند.
ترسيم علمیسلوك الهیدر قرآن و روايات
قرآن كريم اصل اين راه را مشخص كرده است؛ گاهی به تعبير (صعود)، گاهی به تعبير (نيل). در جريان صعود فرمود: اِلِيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَّيِبْ وَ العَمَلُ الصّالِحُ يَرفَعُه(8). عقائد طيّب و طاهر، اخلاق طيّب و طاهر؛ اينها به طرف خدا صعود میكند. بالاتر از صعود، مسئله نيل است كه در سوره حج بيان شده، فرمود: لَنْ يَنالَ اللهَ لُحُومُهَا وَ لا دِماؤُهَا وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقویمِنكُم(9). در جاهليّت رسم بر اين بود كه قربانیمیكردند؛ منتها گوشت قربانی را به ديوار كعبه میآويختند، يا خونهائی را به كعبه میماليدند؛ ذات أقدس إله اين كار جاهليّت را طرد كرد، فرمود: گوشت و خون به خدا نمیرسد كه مربوط به آن مَذبوح است و ذَبح شده شماست، تقوای شما كه فضيلت و ملكات نفسانی شماست میرسد.
بنابراين اين مطالب را قرآن كريم و همچنين روايات اهل بيت (عليهم السَّلام) بيان كردهاند كه انسان میتواند كادح باشد. اين كَدحش إلیلقاءالله اختصاصی به مرگ طبيعی ندارد، با مرگ ارادی هم حاصل میشود. انسان اگر بميرد؛ برزخ را میپيمايد و وارد قيامت و بعد به لقاءِ الله بار میيابد؛ البتّه هر كدام به اسمی از اسمای خاص الهي. و اگر با موت ارادی بميرد كه مُوتُوا قَبلَ اَنْ تَمُوتُوا (10)، حاسِبُوا اَنفُسَكُمْ قَبلَ اَنْ تُحاسَبُوا، زِنُوا قَبلَ اَنْ تُوزَنُوا (11)؛ با اين مسائل ملكوتی آشنا بشود، با موت ارادی میميرد. وقتیمُرد وارد برزخ خاص خود میشود، از برزخ میگذرد وارد نشئه عقل میشود؛ در عين حال كه موجود طبيعی است، يَأكُلُ وَ يَمشِی فِی الاَسواق (12) است، در عالم طبيعت به سر میبرد؛ اما برزخی و الهی شده است و نائل شده است؛ چه اينكه صعود كرده است. اين راه را كه قرآن بيان كرد، هم صعودش را، هم نيلش را ترسيم كرد؛ با مهندسی انسان كامل كه خليفه خداست در كار هندسیو در كار معماري، اين كار محقق میشود؛ اين تنها خليفه و انسان كامل است كه از خاك برخاست و الهیشد.
امكان جمع ( خلافت الهی) در زمين و آسمان توسط انسان
انسان اگر در قوس صعود بخواهد ترقّی كند و به لقاء الهی بار يابد؛ وحدت شخصی او محفوظ خواهدبود. اينطور نيست كه انسان وقتی بخواهد كادِح الهی بشود با موت ارادی و به لقاءُ الله بار يابد؛ ديگر زمينی نباشد، در زمين مسئوليت نداشته باشد! انبيای الهي، اهل بيت عصمت و طهارت در عين حال كه در زمينند، يَأكُلُ وَ يَمشِی فِی الاَسواق هستند، مديريت جامعه را به عهده دارند؛ مع ذلك اهل عروجند، میتوانند وارد ملكوت بشوند، میتوانند وارد نشئه جبروت بشوند، میتوانند به لقاءُ الله بار يابند و معراجی داشته باشند.
البتّه آن معراج مصطلح كه مخصوص پيغمبر(ص) است، حساب خاص خودش را دارد؛ امّا اگر گفتند: نماز معراج مؤمن است (13)، و اگر گفتند: اِنَّ المُصَلّی يُناجِی رَبَّه (14)، كه مرحوم محدّث ابن بابويه قمی در كتاب قيّم مَن لا يَحضُراش نقل كرد كه نماز گزار با خدايش مناجات میكند؛ اينها همگیبا حفظ وحدت شخصیاست. بنابراين انسان هم خليفه خداست در زمين، نظير آنچه را كه به داود فرمود؛ هم خليفه خداست در بين فرشتهها، نظير آنچه كه به آدم فرمود: معلّم فرشتهها باش؛ هم كُون جامع است كه میتواند خليفهُ الله باشد فِیالأرض، خليفهُ الله باشد فِیالسَّماء، خليفهُ الله باشد بِينَ المَلائِكَه.
بيانات حضرت آيت الله جوادی آملی(دامت بركاته)
در برنامه تلويزيونی «سلوك الهی»؛ دماوند ـ مرداد 1392
_______________________________
(1) ص / 26 (2) بقره / 33 ـ با اندكی تفاوت (3) شوری/ 53
(4) انشقاق / 6 (5) ر. ك: كهف / 37 (6) ر. ك: سجده / 7
(7) ر. ك: حجر / 26 (8) فاطر / 10 (9) حج / 37
(10) بحار الأنوار / 66 / 317 (11) وسائل الشيعه / 16 / 99
(12) فرقان / 7 ـ با تلخيص (13) بحار الأنوار / 79 / 303
(14) بحار الأنوار / 68 / 216
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.