صبرو سکوت در برابر تهمتها
احمدحسين شريفي
حلم و بردباری
شديدترين تهمتها، شنیعترین افتراها و ناجوانمردانهترين ناسزاها همواره بر سر او آوار میشد، اما ایشان در برابر این سیل هجمه، هیچگاه پا از جاده بردباري و پارسایی بيرون نگذاشت و در برابر همه بهتانهای ناروايي که به شخص او زده شد، واکنشي جز صبر و سکوت نشان نداد و حتي تا جايي که ميتوانست به شاگردان خود نيز اجازه دفاع و عکسالعمل متقابل نميداد. او هرگز خود را گرفتار اين حاشيهها نکرد؛ چون از مصاديق روشن اين آيه بود که «يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَهًْ لائِم» (مائده، 54)
تهمت انقلابي نبودن به مردي که از نخستين حلقههاي ياران امام بود و مجاهدتهايی کمنظير در راه پيروزي انقلاب داشت، بهتانی بزرگ بود؛ با نگاهي به کتاب 8 جلدی «جامعه مدرسين حوزه علميه قم از آغاز تاکنون» (حاوي فعاليتها و بيانيهها) معلوم ميشود آيتالله مصباح از ابتداي نهضت تا واپسين روزهاي پيروزي نهضت، جزو کساني بود که بيشترين امضاها را بر بيانيههاي انقلابي جامعه مدرسين دارد.1 حال با وجود اين، عدهاي ناآگاه يا غرضورز در بوق و کرنا کنند که ايشان سابقه انقلابي نداشته است، و جز چند مورد در ابتدای نهضت، پای هیچ بیانیهای را در دفاع از امام و انقلاب امضا نکرده است! این حقیقتاً افترايي بسيار سنگين و ناجوانمردانه و برای افراد عادی تحملناپذیر است.
تهمت اينکه در نیمه شعبان 57 که
امام خميني(ره) فرموده بودند بهمنظور اعتراض به جنايات و ظلمهاي رژيم ستمشاهي جشن گرفته نشود، اما «موسسه در راه حق» آقاي مصباح جشن گرفتند! تهمت کوچکی نيست؛ آنهم از سوي مدعيان پيروي از خط امام(!). درحالیکه آیتالله مصباح 41 روز قبل از آن نيمه شعبان تا حدود دو ماه بعد از آن، اساساً در ايران نبود. (ايشان به دعوت دانشجويان مسلمان مقيم اروپا از چهارم رجب همان سال (مصادف با 20 خرداد 57) تا
28 شعبان براي تدريس مباحث فلسفي و جهانبيني اسلامي به دانشجويان مسلمان به لندن مسافرت کردند و از همانجا هم براي زيارت عمره به مکه مشرف شدند.) افزون بر اين، اساساً در سال 57 و 58 موسسة در راه حق در حال بازسازي و تعمير ساختمان بود و تمام فعاليتهاي آن مرکز، جز بنّايي و تعمیرات، تعطيل بود!
تهمت «حجتيهاي بودن» به عالمی که تمام وجود خود را وقف انقلاب و اسلام و جمهوري اسلامي و اقامه دين کرده بود، و بهمعناي حقيقي کلمه ذوب در امام خميني(ره) بود، تهمتي نيست که براي هرکسی تحملپذير باشد. بهتان ضدیت با «جمهوریت» به فردی که از سوی رهبر نظام به «عقبه تئوریک نظام» ملقب شده و کسی که تمام عمر خود را به روشنگری درباره «نظریه سیاسی اسلام» و دفاع از ارکان سیاسی جمهوری اسلامی سپری کرده بود، سخنی سخت و دردآور بود. جدای از اینها صدها افتراء و دروغ ديگري که بر ضد اين مرد خدا نه از سوي افراد عادي، بلکه گاهی از سوي پارهای از مدعيان انقلابیگری و خط امام(!) زده ميشد، سنگین و زجرآور بود، با اینحال، او هرگز برای دفاع از آبرو و حیثیتش به میدان نیامد و لحظهای مسیر حقگویی و حقيقتیابی و پاسداری از مرزهای عقيده و ارزشها را رها نکرد.
اين سخن که «آقای مصباح نه خودش جنگ و جهاد را قبول داشت و نه به شاگردانش اجازه ميداد که به جبهه بروند...» تهمتی سنگین و دروغی زشت بود؛ آنهم به کسي که سخنرانيهاي حماسیاش در خطوط مقدم جبهه و در جمع ارتشيان قهرمان و سپاهيان دلاور آنقدر اثرگذار بود که روزي فرماندهی ارتشی بعد از يکي از سخنرانيهاي ايشان گفته بود اين سخنان مثل آن بود که شما 50 تانک براي ما هديه آورده باشيد! يعني نيروي ما را چند برابر کرد.
تهمت مخالفت با دفاع و جهاد به کسي که داماد و برخی از شاگردان بزرگش، تمام هشت سال دفاع مقدس را در میادین رزم حضور داشتهاند، فرزندان و بیشتر یاورانش بارها به جبهه رفتهاند، و حتي تعدادی از بهترين شاگردانش مثل شهيد ردانيپور و شهيد ميثمي و... به شهادت رسیدهاند، تهمت بسيار سنگيني است، اما او هرگز در برابر چنين حرفهای خردکنندهای
خم به ابرو نياورد.
حقيقتاً تحمل چنان تهمتها، افتراها و دروغهايي آنهم از سوي مدعيان خط امام و انقلاب و آنهم از سمت کسانی که خود ميدانستند دروغ ميبافند، کار هر کسي نيست؛ ايماني راسخ و عزمي چون کوه و دلي دريايي ميخواهد؛ و چه زيبا فرمود پيامبر اکرم صل الله علیه و آله: «كَادَ الْحَلِيمُ أَنْ يَكُونَ نَبِيّاً»2
ترک خشم و شهوت و حرصآوری
هست مردیّ و رگ پیغمبری
***
خشم بر شاهان شه و بر من غلام
خشم را من بستهام زین و لگام
خشم بر من چون تواند دست یافت
حلم من او را همهجا پست یافت
پانوشتها:
1- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که خود علامه مصباح از مؤسسان آن بود، در طول سالهای ۴۲ تا ۵۷ در مجموع ۱۰۷ بیانیه سیاسی در حمایت از امام و نهضت اسلامی و قیامهای مردمی صادر کردند. از مجموع این بیانیهها، ۶۰ بیانیه بهصورت مجموعی و بدون امضای افراد بوده است، اما از مجموع بیانیههای دارای امضاء، آیتالله خلخالی با ۲۰ امضاء بیشترین امضاء را داشتند و بعد از ایشان علامه مصباح با ۱۶ امضاء رتبه دوم را داشتند. این در حالی است که اعضای دیگری مثل مرحوم هاشمی رفسنجانی فقط ۶ بیانیه را امضاء کردهاند و شهید قدوسی ۱۱ و شهید مفتح نیز ۶ بیانیه را امضاء کرده بودند. از نظر گستره زمانی بیانیههای امضاء شده توسط علامه مصباح هم باید گفت که نخستین بیانیه امضاء شده توسط ایشان در سال ۴۲ و مربوط به بازداشت امام خمینی(ره) توسط ساواک بوده است، و در ادامه به مناسبتهای دیگری در سالهای ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۹، ۵۶،
۱۶ فروردین ۵۷ و ۱۸ آذر ۵۷ نیز در حمایت از امام خمینی(ره) و نهضت اسلامی ملت ایران بیانیههای مختلفی را امضا کردهاند.
2- پاينده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ص۶۰۳.