رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان تاکید فرمودند
پیروزی معجزهآسای غزه نماد قدرت غرب را به زانو درآورد
اعضای مجلس خبرگان رهبری، پس از پایان اجلاس شانزدهم خود، پنجشنبه هفته گذشته به دیدار حضرت آیتالله العظمی خامنهای رفتند. متن کامل بیانات رهبر معظم انقلاب در این دیدار، به شرح زیر است؛
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاهًْ و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین
خوشامد عرض میکنم به همه برادران عزیز، علماى بزرگوار و معتمَدان و خبرگان ملت. جاى جناب آقاى مهدوى در این جلسه ما حقیقتاً خالى است و متأسفیم از اینکه این برادر بسیار خوب و این شخصیت بسیار ارزنده حدود سه ماه است که در بیمارى سخت قرار دارند. خیلى بجا است که برادران عزیز، آقایان محترم حمدى را براى شفاى ایشان تلاوت بفرمایید. اللّهُمَّ اشفِهِ بِشِفائِکَ وَ داوِهِ بِدَوائِکَ وَ عافِهِ بِعافِیَتِکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد. یاد دوستان و برادرانى را که در این فاصله از میان ما رفتهاند، گرامى میداریم و براى آنها طلب مغفرت میکنیم: مرحوم آقاى محمدى گیلانى، مرحوم آقاى زرندى، مرحوم ماموستا مجتهدى و اخیراً مرحوم آقاى جبارى (رحمهًْ الله علیهم).
ماه ذىالقعده است. مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى (رضوان الله تعالى علیه) میفرمایند ماه ذىالقعده ماه توبه است، ماه رجوع الىالله است، ماه مراقبت از خود براى اینکه مبادا خداى نکرده با عمل خودمان، محاربه با خداى متعال و رسول خدا بکنیم. ایشان میفرمایند ذىالقعده که ماه نشستن از جنگ با دشمنان خدا است، به طریق اولى بایستى ماهى باشد که انسان مراقب باشد که مبادا دچار محاربه با خداى متعال بشود. و این عمل معروف یکشنبه ذىالقعده(۲) را ایشان ذکر میکنند و تأکید میکنند، اصرار میکنند که این عمل را انجام بدهیم.
مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى (رضوانالله علیه) در ورود ماه ذىالقعده یک مکتوبى، نامهاى دارند به دوستانشان، به مریدانشان و شاگردانشان که در این کتابى که شرح حال ایشان است، درج شده است. مرحوم آقاى قاضى به عربى اشعار برجستهاى دارند؛ به تعبیر مرحوم آقاى طباطبایى شاعرٌمفلق(۳) [بودند]؛ ایشان طبق تشخیص مرحوم آقاى طباطبایى (رضوانالله علیه) شاعر برجستهاى بودند. یک قصیده خیلى شیوایى ایشان انشاء میکند که اول آن این است: «تنبه فقد وافتکم الاشهر الحرم». این قصیده را ایشان مفصل [گفتهاند]؛ و توصیههایى دارند نسبت به شاگردانشان. فرصتى است براى ما، براى مردم که انشاءالله از برکات این ماه - که آغاز سه ماه متوالى حرام است - بهره ببریم. و البته ماه ذىالقعده، ماه حضرت ثامنالحجج (سلامالله علیه) هم هست که ولىنعمت همه - به خصوص ما ایرانىها - هستند که از برکات مضجع ایشان و مرقد ایشان انشاءالله بهره ببریم، استفاده کنیم و انشاءالله خودمان را به ارزشهاى رضوى نزدیک کنیم.
درباره مسائل جارى جهان و کشور، من یک مطلبى را آماده کردهام که عرض بکنم؛ خلاصه مطلب این است که ما به مسائل جهانى و مسائل منطقهاى و از جمله مسائل کشورمان، باید نگاه کلان و جامع داشته باشیم؛ این نگاه کلان، به ما معرفت و بصیرتى را عطا میکند که اولاً موقعیت خودمان را، جایگاه خودمان را، ایستگاه خودمان را در وضع کنونى بازیابى کنیم و بفهمیم در چه وضعى قرار داریم؛ بعد هم به ما تعلیم میدهد که براى آینده چه باید بکنیم.
در نگاه کلان به کل جهان - و از جمله به منطقه - انسان به این نکته اساسى برخورد میکند که نظم مستقر حاکم قبلى دنیا در حال تغییر و تبدیل است؛ این را انسان میفهمد و مشاهده میکند. بعد از جنگ اول جهانى، یک نظم جدیدى در عالم و بهخصوص در منطقه ما بهوجود آمد؛ قدرتهایى جان گرفتند، قدرتهاى برتر عالم شدند؛ و بعد از جنگ دوم جهانى - که تاکنون حدود هفتاد سال از پایان آن میگذرد - این نظم جهانى استقرار پیدا کرد و مدیریت عالم به شکل خاصى درآمد. غرب در واقع، چه به شکل نظام سوسیالیستى و چه به شکل نظام لیبرالیستى - که هر دو غربى بودند - حاکم بر مدیریت جهان شد و مدیریت جهان در اختیار اینها قرار گرفت. آسیا و آفریقا و آمریکاى لاتین و مناطق گوناگون دنیا تحت نفوذ و هیمنه و اراده اینها در طول این هفتاد سال حرکت کردند. انسان به روشنى میبیند که این نظم در حال تغییر است که حالا من مختصراً اشاره میکنم و دلایل این تغییر و نشانههاى این تغییر را عرض میکنم.
خب، وقتى که دنیا در حال تغییر است، نظم جهانى در حال تغییر است و نظم جدیدى در حال نطفهبندى است، ما طبعاً وظایف مهمترى خواهیم داشت. در نظم جدید عالم، جایگاه اسلام، جایگاه جمهورى اسلامى، جایگاه کشور مهم ما ایران کجا خواهد بود؟ این را میتوانیم فکر کنیم، پیشبینى کنیم، در راه آن حرکت کنیم. آن نظم قبلى - که عرض کردیم حدود هفتاد سال به نحو مستقر در دنیا حاکم بود - دو پایه اساسى داشت: یک پایه فکرى و ارزشى، و یک پایه عملى، یعنى نظامى و سیاسى. عرض من این است که هر دو پایه امروز دچار چالش شده، دچار تزلزل شده.
اما آن پایه اخلاقى و فکرى عبارت بود از ادعاى برترىِ فکرى و ارزشى غرب - شامل اروپا و آمریکا - بر بقیه مناطق جهان و بقیه ملل عالم. شعارهایى را اینها مطرح کردند که این ربطى به پیشرفتهاى علمى و صنعتى ندارد؛ شعارهاى جذاب و فریبنده مثل شعار آزادى، شعار دموکراسى، شعار حقوق بشر، شعار دفاع از ملتها و از آحاد انسانها را سرِ دست گرفتند و مطرح کردند و خواستند برترى نظام ارزشى خودشان را بر سایر مناطق عالم، بر ادیان عالم، بر نحلههاى (۴) گوناگون فکرى و به خصوص بر اسلام، از این طریق تثبیت کنند. موفق هم شدند؛ یعنى در دنیاى اسلامِ ما، افرادى، گروههایى، شخصیتهاى سیاسىاى و دولتهایى که حقیقتاً معتقد شدند به برترىِ نظام ارزشى غرب، کم نیستند. امروز هم در داخل جامعه ما کسانى هستند که همین فکر و همین عقیده را دارند.
در بخش دوم که بخش عملى است - که پایه دوم قدرت غرب و تسلط غرب بر مدیریت جهان بود - مسئله توانایىهاى سیاسى و نظامى بود که اگر ملتها یا دولتها یا جریانهاى گوناگونى تحت تأثیر آن نظام ارزشى و آن جنبه اول قرار نمیگرفتند و تسلیم نمیشدند و ایستادگى میکردند، اینها با فشار سیاسى و با فشار نظامى با آنها مواجه میشدند و کارهاى زیادى را انجام میدادند که کسانى که زیر بار آن عامل اول نمیرفتند، با فشار عامل دوم، یعنى فشار سیاسى و فشار نظامى و امنیتى، مجبور بشوند با آنها همراهى کنند و همکارى کنند.
این را ما در دنیا مشاهده کردیم، در کشور خودمان مشاهده کردیم. دستگاههاى تبلیغاتى غرب هم که روزبهروز توسعه پیدا میکردند و مدرن میشدند و توانایىهایشان افزایش پیدا میکرد، این دو عامل - یعنى عامل برترى ارزشى و عامل سلطه نظامى و سیاسى - را مرتباً به رخ ملتها کشیدند؛ صاحبان فکر را، روشنفکرها را و به تدریج عامه مردم را نسبت به آن به قناعت رساندند.
امروز هر دو عامل دچار چالش شده؛ هم آن عامل اول و هم عامل دوم. آن دو ابزار و دو سلاحى که غرب با آن دو سلاح قادر بود دنیا را مدیریت کند و عملاً تسلط بر دنیا را به دست گرفته بود و مدیریت دنیا را به دست گرفته بود، هر دو عامل امروز در دنیا به تدریج ضعیف شده است. اما آن عامل اول که عامل ارزشى بود - یعنى رجحان ارزشهاى غربى بر ارزشهاى ملل دیگر، ادیان، اسلام و غیره - دچار تزلزل شده به دلایلى. عواملى موجب شده است که دچار تزلزل بشود. من چند عامل از این عوامل را اینجا یادداشت کردهام که عرض میکنم: یکى از این عواملى که نظام ارزشى غرب را و سلطه معنوى این نظام را متزلزل کرده، بحران رو به افزایش اخلاقى و معنوى در غرب است؛ که نشانه بارز آن رواج احساس پوچى، احساس بیهودگى، احساس ناامنى روحى در بین آحاد مردم - به خصوص در بین جوانها - در غرب است. تلاشىِ خانواده؛ بنیان خانواده در غرب دچار تزلزل شدید است و متلاشى شده که این آثار را میگذارد. مسئله زن که بر روى مسئله زن جهتگیرى غربى بهنحوى بوده است که امروز حرکت فمینیستى - که از دهها سال قبل شروع شده بود - زیر سؤال جدى از سوى متفکرین و روشنفکران و اهل فکر است؛ یعنى احساس میکنند که این یک دامى براى زن بود و زن را دچار محاذیر(۵) عجیب و غریبى کرده است که داستان مفصلى است.
مسئله ارزش شدن منکرات؛ مثلاً همجنسبازى در غرب میشود ارزش؛ مخالفت با همجنسبازى میشود ضد ارزش! که اگر چنانچه - امروز در دنیاى غرب اینجورى است - با کسى، با یک مقام دولتىاى، رئیس جمهورى، شخصیت برجستهاى مصاحبه کنند و او بگوید من با همجنسبازى مخالفم، این بهعنوان یک نقطه منفى در کارنامه او در دنیا تلقى میشود؛ یعنى فضاى اخلاقى غرب، به این جهت، به این سمت رفته. البته در این زمینه متوقف هم نخواهد ماند و پیش خواهد رفت و به جاهاى بسیار بدتر و زشتترى خواهد انجامید. و این نکته را امروز - یعنى از چندى پیش، از چند سال قبل از این، شاید از ده، پانزده سال قبل - متفکرین غربى و بعضى از خیرخواهان و دلسوزان غربى متوجه شدهاند و مدام تذکر میدهند؛ لکن فایدهاى ندارد؛ وقتى که یک نظام اخلاقى به این سراشیب افتاد، دیگر قابل جلوگیرى نیست و سرنوشتى جز متلاشى شدن ندارد. این یک عامل براى به چالش گرفته شدن ارزشهاى غربى.
عامل دوم میل به مذهب است؛ که این در واقع واکنش به همین عامل اول است. در بین جماعات گوناگون کشورهاى غربى، میل به مذهب، علاقه به مذهب، بهطور خاص علاقه به اسلام، گرایش به اسلام، گرایش به فهم قرآن روزبهروز بیشتر شده است؛ که این را کسانى که دستاندرکارند، به خوبى میدانند. این هم یکى از چیزهایى است که نظام اخلاقى و ارزشى غرب را به شدت دچار چالش کرده.
عامل سوم بُروز تعارضهاى عملى با شعارهاى غربى است؛ یعنى اینها در دنیا دم از آزادى و دم از دموکراسى و دم از حقوق بشر و این حرفها میزدند؛ در عمل آنقدر دولتهاى غربى با این شعارها عملاً مخالفت کردند و نقض کردند این شعارها را که امروز طرح این شعارها در دنیا از سوى غربىها بهصورت یک امر مستهجن درآمده است؛ یعنى افراد صاحب فکر میفهمند. تعداد کودتاهایى که دولتهاى غربى و قدرتهاى غربى علیه دولتهاى مستقل - غالباً دولتهاى ملى - انجام دادند، یک تعداد عجیبى است. طبق بعضى از گزارشها، آمریکا پس از جنگ دوم [جهانى] تا امروز براى سرنگونى پنجاه دولت اقدام کرده! در مورد پنجاه دولت انواع و اقسام اقدامها را کرده؛ با دهها جریان مقاومتِ مردمى مخالفت کرده که اینها در کارنامه آمریکا و دیگران مضبوط است. استفاده از بمب اتم؛ تنها موردى که بمب اتم استفاده شده است [توسط] آمریکا است که بیش از همه دم از مردم و دم از حقوق مردم و مانند اینها میزند و بیش از دویست هزار نفر کشته شدند - در آن حوادث ژاپن - و تعداد خیلى بیشترى هم دچار عوارض آن شدند. (۶) زندان گوانتانامو (۷)، زندان ابوغریب (۸)، این حوادثى که پیش آمد، زندانهاى مخفىاى که در اروپا ثابت شد(۹) براى همه و روشن شد که اینها زندانهاى مخفى دارند و مردم را شکنجه میکنند و بىمحاکمه نگه میدارند، که هنوز هم هست؛ همه دارند مىبینند. این هم عامل سومى بود که نظام ارزشى مورد ادعاى غرب را به چالش کشید.
عامل چهارم، پناه بردن به استفاده از زور و خشونت و سرکوب بود؛ انواع خشونتها، از جمله تحریم. دیده شد و در مقابل چشم مردم دنیا قرار گرفت که وقتى که اینها با یک کشورى، با یک ملتى مسئله پیدا میکنند و نمیتوانند غلبه فرهنگى خودشان را بر این کشور تحمیل بکنند و سلطه خودشان را تأمین بکنند، دست به زور میبرند و لشکرکشى میکنند؛ گاهى با لشکرکشى، گاهى با ترور، گاهى با راه انداختن جریانهاى تروریستى؛ که اینها همه در همین زمان خود ما در همین اواخر دیده شده و این در مقابل چشم مردم دنیا است: حمله به کشورها، حمله به عراق، حمله به افغانستان، حملات گوناگون به شکلهاى مختلف به پاکستان و جاهاى دیگر. این هم یکى از آن چیزهایى است که نظام ارزشى غرب را به چالش کشیده.
و عامل پنجم هم جریانسازىهایى از قبیل همین جریان القاعده و داعش و مانند اینها. حالا اینها ادعا میکنند که اینها با ما مربوط نیست؛ اما همه میدانند. من یک چیزى را نقل کردم از قول یکى از مسئولان معروف آمریکایى (۱۰)، بعد خودشان منکر شدند. علىالظاهر هست، اینها اعتراف میکنند که این جریانها را اینها به راه انداختهاند؛ اگر هم اعتراف نکنند ما شواهد داریم، ما میدانیم. من فراموش نمیکنم، مرحوم شیخ سعید شعبان - حالا آوردن اسمش دیگر اشکالى ندارد - عالم معروف اهل سنت، در مشهد - آنوقتى بود که ما در دوران جنگ بودیم - به من گفت که من اطلاع دارم که دارند تلاش میکنند براى اینکه شما را از طرف شرق کشورتان، مشغول کنند و درگیر کنند؛ من گفتم خب شرق ما افغانستان است؛ گفت بله از طرف افغانستان. این قبل از آن بود که این جریان طالبان و القاعده و این حرفها در افغانستان راه بیفتد؛ ایشان خب ارتباط داشت با محافل گوناگون سیاسى و روحانىِ اهلسنت، در جاهاى حساسى حضور داشت، شخص بسیار محترمى بود، مطلع شده بود، گفت من وظیفه خودم دانستم که این را به شما بگویم. بعد از اندکى هم همین حوادث اتفاق افتاد و دیدیم که همینجور بود که گفت. بنابراین شبههاى وجود ندارد که راه انداختن این جریانها و ساختن این جریانها، بهدست همین قدرتهاى غربى و عوامل منطقهاى آنها [است]. حالا ممکن است یک مواردى خودشان مستقیم وارد نشوند و دیگران [وارد شوند]. البته مستقیم هم وارد شدند؛ در همان قضیه طالبان من فراموش نمیکنم در مجلات آمریکایى، جورى از طالبان حرف میزدند که بهنحوى ترویج آنها بود؛ [البته] صریحاً ترویج نمیکردند اما کیفیت کار تبلیغاتى، ترویج طالبان بود آن اوایلى که اینها سرِکار آمده بودند. بنابراین اینها عواملى است که آن نظام ارزشى مدعىِ برترى را - که غرب آن را مطرح میکرد - امروز در دنیا کاملاً به چالش کشیده؛ این حرف را دیگر از غربىها و از قدرتهاى غربى کسى نمیپذیرد که اینها بگویند ما طرفدار حقوق بشریم، ما طرفدار ارزشهاى انسانى هستیم، و مانند اینها. آن چیزهایى که در اعلامیه استقلال آمریکا در دویست سال قبل ذکر شده بود، همه عملاً نقض شده است.
اما عامل دوم که عامل اقتدار سیاسى و نظامى بود، هم به چالش کشیده شد؛ مهمترین چیزى که این عامل - عامل اقتدار نظامى و سیاسى - را به چالش کشید، برپایى نظام جمهورى اسلامى بود. در یکى از مناطقِ به شدت تحت نفوذ آمریکا، یک حرکت عظیم انقلابى با این ابعاد بهوجود مىآید، یک نظامى را مبتنى بر تفکراتى که آنها این همه براى حذف این تفکرات تلاش کرده بودند بهوجود مىآورد، و این نظامْ با حملات گوناگون و متنوع آنها - حملات سیاسى، اقتصادى، نظامى، امنیتى و غیره - از بین نمیرود بلکه روزبهروز هم قوىتر میشود؛ تا امروز که نظام جمهورى اسلامى نظامى است به معناى واقعى کلمه مقتدر. البته نظام اسلامى، هم مقتدر است، هم مظلوم است. این اقتدار نظام، منافاتى ندارد با مظلومیت؛ یکوقتى عرض کردیم(۱۱)، مثل امیرالمؤمنین: حاکم مقتدرِ نظام اسلامى در زمان خود، اما در عینحال مظلومترین مظلومان؛ نظام جمهورى اسلامى هم همینجور است. اقتدار آن منافاتى با مظلومیتش ندارد و این مظلومیتى که امروز این نظام دارد، نشانه عدمِ اقتدار نیست؛ واقعاً اقتدارِ نظام جمهورى اسلامى، امروز امر واضحى است؛ این را دشمنان آن هم دارند اعتراف میکنند.
بعد هم حوادثى که اتفاق افتاد، ایستادگىِ هشتساله جمهورى اسلامى و ملت ایران در دفاع مقدس؛ چیز کوچکى نبود، حادثه بسیار مهمى بود. این نشان داد که توانایىهاى نظامى و امنیتىِ قدرتهاى مسلط بر عالم، قادر نیستند از ایستادگى یک ملت بکاهند یا به آن ضربه بزنند، و این خواهد توانست خودش را بر آنها تحمیل کند، کما اینکه تحمیل کرد. بعد هم دیگر حوادث منطقه، حوادث فلسطین، حوادث لبنان، جنگ ۳۳ روزه، جنگ ۲۲ روزه، جنگ ۸ روزه غزه، و این جنگ اخیر ۵۰ روزه غزه که واقعاً جزو نمونههاى معجزهآسا است. یک منطقه کوچک، محدود، با توانایىهاى بسیار محدود، کارى بکند که رژیم صهیونیستى که نماد قدرت غرب در منطقه است، به زانو در بیاید؛ این اصرار کند بر آتشبس، آنها قبول نکنند آتشبس را؛ این مدام اصرار کند، آنها بگویند نخیر، شرط قبول آتشبس این چیزها است؛ و تا این چیزها حاصل نشد، آتشبس را قبول نکردند؛ این خیلى حادثه مهم و قابل تحلیلى است. اینها نشان میدهد که اقتدار و برترى نظامى - سیاسى غرب، به معناى واقعى کلمه به چالش کشیده [شده]. امروز در دنیاى غرب این جمعبندى، جمعبندى رایجى است که خیلى از افراد ذىنفوذ در غرب، معتقدند که «جنگ» دیگر یک گزینه معتبر و باصرفه براى غرب نیست؛ امروز خیلى از سیاسیون در آمریکا - عمدتاً در آمریکا، و [نیز] در برخى از کشورهاى اروپایى - این را مطرح میکنند و میگویند که جنگ براى ما دیگر یک گزینه باصرفه نیست، معناى این همین است که توانایىهاى نظامى و اقتدار نظامى - امنیتى غرب کاملاً به چالش کشیده شده. خب، قدرتهاى جدیدى هم که در آسیا و در شرق ظهور کردند - مثل قدرت چین، مثل قدرت هند، و امثال اینها - اینها هم ابعاد دیگر قضیه را روشن میکند. خب، این وضع منطقه و وضع جهان است و دلیلِ بر اینکه نظم قبلى جهانى دیگر قابل استمرار نیست که غربىها مدیریت جهان را به دست بگیرند. وضع جدیدى در حال شکلگیرى است که البته هنوز هم شکل نگرفته است.
ما اینجا باید چکار کنیم؟ بهنظر ما دو مطلب، مهم است: مطلب اول این است که این واقعیتهایى که امروز مشاهده میکنیم، واژگونه تحلیل نشود، غلط تحلیل نشود، غلط فهمیده نشود، همچنان که هست فهمیده بشود؛ نه فقط در کشور ما [بلکه] در منطقه آسیا، هنوز کسانى، کشورهایى، دولتهایى، شخصیتهایى، رجال سیاسىاى، جریانهایى وجود دارند که درک نمیکنند این واقعیتى را که بیان شد؛ اینها معتقدند که ما در مقابل غرب یک راه بیشتر نداریم، باید تسلیم غرب شد؛ حالا این تسلیم یا با طوع(۱۲) و رغبت است - یعنى پذیرش ارزشهاى غربى و تسلیم شدن در مقابل نظمى که آنها ابراز میکنند و توقعاتى که براى اداره جهان دارند - یا اگر چنانچه یک کشورى به طوع و رغبتْ تسلیم نشد، طرف آنها نرفت، با آنها همکارى نکرد، نسبت به خواستههاى اساسى آنها طوع و اطاعت نشان نداد، طبعاً مواجه خواهد شد با فشار؛ حالا فشار اقتصادى، فشار تحریم، فشار سیاسى، فشار نظامى؛ ناچار بایستى تسلیم شد، یا تسلیمِ آرام، یا تسلیمِ با سروصدا و مشکل! این تحلیل وجود دارد. این غلط است؛ این تحلیل، تحلیل خطرناکى است؛ در کشور ما هم گوشه و کنار این تحلیلها وجود دارد. نه، اینجور نیست؛ همینطور که گفتیم، قدرت غربى بر این دو پایه بود - پایههاى اخلاقى و معنوى و ارزشى، و پایه نظامى و سیاسى و امنیتى و عملى - هر دوى اینها متزلزل شده است. ما این واقعیت را باید درک کنیم.
کار دومى که مهم است، این است که خودمان را آماده کنیم براى ایفاى نقش در پدید آوردن نظم جدید؛ کشور را آماده کنیم براى اینکه نقشآفرینى کند. و این هم ممکن نخواهد شد مگر با قوى کردن کشور؛ کشور را باید قوى کنیم. تقویت کشور متوقف است بر استفاده از همه ظرفیتها و توانایىهایى که ما در داخل کشور و در بیرون کشور داریم. توجه بکنیم که ظرفیتهاى ما و توانایىهاى ما، فقط آن چیزهایى نیست که ما در داخل داریم؛ ما در بیرون کشور هم ظرفیتهاى مهمى داریم؛ طرفدارانى داریم، عمق راهبردى داریم؛ در منطقه، در کشور؛ بعضى بهخاطر اسلام، بعضى بهخاطر زبان، بعضى بهخاطر مذهب شیعه؛ اینها عمق راهبردى کشور هستند؛ اینها جزو توانایىهاى ما هستند؛ از همه این توانایىها باید استفاده کنیم. فقط هم در منطقه نیست، ما در آمریکاى لاتین عمق راهبردى داریم، در قسمتهاى مهمى از آسیا عمق راهبردى داریم، امکاناتِ استفاده داریم؛ از اینها بایستى استفاده کنیم، اینها کشور را قوى خواهد کرد.
سه موضوع هم در تقویت کشور بسیار نقش دارد: یکى مسئله علم و فناورى است، یکى مسئله اقتصاد است، یکى مسئله فرهنگ است. در این سه بخش ما باید سرمایهگذارى کنیم؛ اینها عناصر کلیدىاند. دولتهاى ما، مسئولین ما، مؤثرین و متنفذین ما، در هر سه قسمت بایستى فعال بشوند و کار بکنند. مسئله جمعیت هم البته بسیار مهم است - همانطور که اشاره کردند که بعضى از آقایان هم روى این تکیه کردند - کاملاً بجا است، مسئله جمعیت تأثیر زیادى دارد در اقتدار ملى؛ و افزایش نسل جوان و بزرگ بودن کشور از لحاظ جمعیت، خیلى تأثیر دارد در ایجاد اقتدار. البته از همه اینها مهمتر، مسئله فرهنگ است؛ به خصوص در سطح باورها و عقاید مردم. مىبینید چقدر دارند سرمایهگذارى میکنند. اشاره شد که بسیارى از سرمایههاى گوناگون بینالمللى صرف ایجاد رسانههاى اثرگذار میشود، از قبیل ماهواره و اینترنت و موبایل و امثال اینها؛ دارند سرمایههاى زیادى را صرف میکنند براى اینکه بر روى عقاید مردم و باورهاى مردم اثر بگذارند و اینها را در واقع از حیطه نفوذ نظام اسلامى و ارزشهاى اسلامى خارج کنند؛ که البته پادزهر آن هم این است که ما بتوانیم در سطوح مختلف، نسبت به باورها، طرحهاى تبیینى و اقناعى داشته باشیم؛ علماى ما، سازمانهاى فرهنگى ما، سازمانهاى تبلیغاتى ما، گویندگان ما، صداوسیماى ما باید بتوانند این باورها را در ذهن مردم تثبیت کنند و تعمیق کنند که البته ارتباط مستقیم علما با مردم، یک عامل و عنصر بىبدیلى است؛ هیچ چیزى جاى این را نمیگیرد، هیچ چیزى؛ حتى صداوسیما که یک رسانه فراگیر است، نمیتواند جاى ارتباط مستقیم علما و متفکرین دینى را با مردم بگیرد.
مسئله وحدت و همدلىِ در کشور هم بسیار مهم است. اختلاف سلیقه در زمینههاى سیاسى - در زمینههاى سیاسى خُرد و کلان - وجود دارد، اما این اختلافها نباید وحدت کشور را و همدلى کشور را از بین ببرد؛ همه بایستى با هم باشند؛ یکى از نقاط مهم این است که از مسئولان هم همه باید حمایت کنند. حمایت منافات ندارد با اینکه شما یک ایرادى هم به فلان مسئول، یا دولت، یا قوه قضائیه، یا مجلس داشته باشید، اما حمایت باید بههرحال انجام بگیرد. علاوه بر اینکه خب بحمدالله مسئولان در حال تلاشند، دارند کار میکنند. در همین یک سالى که دولت جدید بهوجود آمده، تلاشهاى زیادى کردهاند، کارهاى زیادى انجام گرفته، این را انسان شاهد است، از نزدیک میبیند؛ خیلى کار کردهاند؛ توفیقات خوبى هم بهدست آوردهاند؛ قوه قضائیه همینجور؛ و دستگاههاى مختلف مشغول کارند. من یادم مىآید، گاهى خدمت امام افرادى مىآمدند از دولت و از بعضى از نواقص و مانند اینها گله میکردند که مثلاً فلانجا این کار انجام گرفته؛ امام در جواب اینها میگفتند آقا، اداره کشور کار سختى است! واقع قضیه هم همین است: مدیریت دستگاهها کار سختى است. یک نفرى ممکن است از جهت فکرى، از جهت عملى، از جهت سلامت رفتارى، هیچ عیب و نقصى هم نداشته باشد، اما دستگاهى که زیر نظر او است مشکلاتى پیدا بکند، این پیش مىآید؛ یعنى واقعاً فراگیرى و شمول همه اطراف و جوانب قضایا، کار آسانى نیست؛ پیش مىآید دیگر، حالا مشکلاتى هم هست. البته کسى با انتقاد کردن مخالف نیست - ایراد کردن، انتقاد کردن، نقاط ضعف برنامهها و سیاستهاى اجرایى را مطرح کردن؛ کسى منکر اینها نیست - اما اینها نباید به معناى تخریب و ایستادگى در مقابل تلاش و امثال اینها باشد. حمایت و کمک به دولت و دستگاههاى اجرایى و عملیاتى را همه بایستى وظیفه خودمان بدانیم که انشاءالله انجام بگیرد.
امیدواریم خداى متعال تفضلات خودش را از این ملت باز نگیرد و انشاءالله باز نخواهد گرفت. این مقدارى که امروز در کشور ما توجهات و توسلات به معنویت هست، اینها قطعاً کمککار است؛ یک مواردى هم وجود دارد واقعاً که انسان در یک چیزهایى به بنبست میرسد اما توجه به خداى متعال و توسل به ذیل عنایات پروردگار، واقعاً بنبستها را باز میکند که این را انشاءالله بایستى دنبال بکنیم. همینطور که مکرر عرض کردیم، بنده همینطور که نگاه میکنم در مقابل خودم، افق را، آینده را بسیار روشن میبینم و میدانم که به توفیق الهى، به حول و قوه الهى، آینده این کشور از گذشته آن از همه جهات - جهات مادى و جهات معنوى - بهتر خواهد بود؛ انشاءالله.
والسلام علیکم و رحمهًْ الله و برکاته
__________________
۱) این دیدار بهمناسبت شانزدهمین اجلاس از چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبرى (در روزهاى یازدهم و دوازدهم شهریور سال جارى) برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظم له، آیتالله سیدمحمود هاشمى شاهرودى (نایب رئیس اول مجلس خبرگان) و آیتالله محمد یزدى (نایب رئیس دوم مجلس خبرگان) گزارشى ارائه کردند.
۲) چهار رکعت نماز که شرح آن در کتاب المراقبات ذکر شده است.
۳) شاعر برجسته و ماهر
۴) فرقهها
۵) موانع، مشکلات
۶) بمباران اتمى دو شهر هیروشیما و ناگازاکى در زمان جنگ جهانى دوم به دستور رئیس جمهور وقت آمریکا علیه امپراتورى ژاپن انجام گرفت.
۷) بازداشتگاه گوانتانامو زندانى است در خلیج گوانتانامو در جنوب شرقى جزیره کوبا که در اختیار ارتش آمریکا است.
۸) زندانى است در غرب بغداد که در ابتدا صدام مخالفان خود را در آنجا شکنجه میداد و پس از اشغال عراق توسط آمریکا، محل شکنجه و آزار و اذیت زندانیان عراقى توسط نظامیان آمریکا شد.
۹) به گزارش خبرگزارىها، زندانیان مظنون به تروریسم در برخى از بازداشتگاههاى مخفى سیا در اروپا بازجویى و شکنجه میشدند.
۱۰) بیانات در دیدار وزیر، مسئولان وزارت امور خارجه و رؤساى نمایندگىهاى جمهورى اسلامى ایران در خارج از کشور (22/۵/1393)
۱۱) از جمله، بیانات در دیدار اعضاى «جامعهًْ المصطفى العالمیه» (7/۱۱/1388)
۱۲) فرمانبُردارىِ از روى میل.