اصلاح ساختار بانکها لازمه اصلی خروج از رکود(نگاه)
ارسلان ظاهری
نگاه اول
خودتان را در اورژانس یک بیمارستان فرض کنید؛ شخصی که بر اثر یک شوک و ضربه خارجی دچار جراحت شده است در بخش اورژانس بستری است. پزشکان مدام در حال رفت و آمد بر بالین اویند و تمام تلاششان این است که علائم حیاتی او را بهبود ببخشند!
عکسبرداری و CT Scan بیمار هم نشان میدهد که بدن او از درون دچار خونریزی است. پزشک اورژانس به خانواده بیمار میگوید؛ آزمایشها نشان میدهد بیمار شما بدلیل ضعف و مشکلات جسمانی که قبل از این حادثه از آن رنج میبرده، نتوانسته آنگونه که انتظار میرفت در مقابل این شوک مقاومت کند و ما در حال تلاش برای پایدار کردن سیستم تنفسی بیمار هستیم و بلافاصله پس از آماده شدن شرایط او را به اتاق عمل میبریم تا با یک جراحی سریع جلوی این «خونریزی درونی» را بگیریم.
اقدامات اولیه و ضروری که بر روی بیمار صورت میگیرد، او را برای ادامه درمان به بخش مراقبتهای ویژه (ICU) منتقل میکنند تا در اولین فرصت این عمل جراحی انجام بشود...
نگاه دوم
اگر «نظام اقتصادی» را به ارگانیسم بدن یک انسان تشبیه کنیم، «نقدینگی در اقتصاد» همان نقشی را ایفا میکند که «خون در بدن». اهمیت خون کاملا مشخص است، در نتیجه «مکانیزم توزیع خون» که از طریق «رگهای بدن» صورت میپذیرد، دارای اهمیتی است دو چندان. «کارکرد نظام بانکی» در اقتصاد، دقیقا به مانند همان «کارکرد رگهای بدن انسان» است. نظام بانکی، این وظیفه حیاتی را به عهده دارد که خون را در رگهای تولید به جریان بیندازد.
نگاه سوم
کیست که نداند اقتصاد ایران امروز با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکند، اقتصاد بیماری که وابستگیاش به نفت باعث شد که سالیان متمادی، دردها و ضعفهای اساسیاش در پس دلارهای نفتی پنهان بماند و البته اصلیترین کارکرد تحریمهای اخیر این بود که واقعیتهای پنهان اقتصادمان را به ما نشان داد!
اما واقعیتهای اقتصاد ما چه بود؟
اولین واقعیت این بود که ما بالاخره پس از سالها وابستگی به نفت، میبایست فکری برای رهایی از نفت میکردیم! کدام انسان عاقلی است که نداند، گذاشتن همه تخممرغهای اقتصاد، در «سبد نفت» یک سوء تدبیر کشنده است، اما با کمال تاسف ما سالیان متمادی به این رویه ادامه دادیم و علیرغم تذکرات جدی رهبر انقلاب، هر سال به میزان وابستگی اقتصادمان به نفت افزوده شد. تا آنجا که ایشان فرمودند؛ «من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم در چاههای نفت را ببندیم. آقایان به قول خودشان «تکنوکرات» لبخند انکار زدند که مگر میشود؟! بله میشود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد، وقتی برنامه اقتصادی یک کشور به یک نقطه خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطه خاص تمرکز پیدا میکنند.»
واقعیت دوم اقتصاد ایران این بود که همواره از «فقدان یک راهبرد مشخص» رنج میبرد، خلایی که البته با تدبیر رهبر انقلاب به خوبی پوشش داده شد؛ استراتژی مشخص و راهبرد اصلی اقتصاد ایران اکنون حرکت مبتنی بر «سیاستهای اقتصاد مقاومتی» است.
سومین واقعیت غیرقابل انکار اقتصاد ایران که به علت همان واقعیتهای پیشگفته یعنی وابستگی به نفت و تکیه بر این ماده خام و نداشتن راهبرد مشخص، اساسا «تولید ملی» در کشور ما هیچگاه به درستی شکل نگرفت! و البته این جمله را رهبر انقلاب همین امسال فرمودند که؛ «ستون فقرات اقتصاد مقاومتی تولید داخلی است.»
نظام بانکی مانع بزرگ بر سر راه تولید
خلاصه آنچه گفته شد این است که اگر میخواهیم دردهای اقتصادمان را درمان و برای آن نسخه پیچی صحیح کنیم، میبایست مبتنی بر راهبرد اقتصاد مقاومتی قدم برداریم، وقتی عالیترین مقام نظام میگوید؛ ستون فقرات اقتصاد مقاومتی تولید داخلی است، یعنی باید همه ظرفیتها را برای حمایت از تولید ملی و برداشتن موانع اصلی بر سر راه تولید ملی بسیج کرد! تولید داخلی و تولید ملی ما امروز یک مانع بزرگ بر سر راه خود دارند و آن هم کسی نیست جز «نظام بانکی» ما!
اساسا فلسفه وجودی بانک در اقتصاد این است که منابع مالی و سپرده سپردهگذاران را بگیرد و با سپردن آن به بخش تولید، به «رونق اقتصاد» کمک کند و نهایتا سود حاصل از این رونق را در بین سپردهگذاران توزیع کند!
اما با کمال تاسف باید گفت، بانکهای ما نه تنها این نقش را به درستی ایفا نکرده و نمیکنند، بلکه به جای حمایت از بخش تولید، در نقطه مقابل به تقویت «دلالی و سوداگری» کمک میکنند!
نه! نه! بگذارید همین جا به «واقعیت چهارم» اقتصاد ایران اشاره کنم، واقعیت این است که بانکهای ما امروز خود به بزرگترین دلال و اصلیترین رقیب «بخش تولید ما» تبدیل شدهاند! این واقعیتی بود که ما از برکت تحریم اخیر به آن پی بردیم، اما چگونه؟
وقتی تحریمها به عنوان یک شوک به اقتصاد ما تحمیل شد، دیدیم که در پی این شوک قیمت دلار و سکه به شدت افزایش یافت و این یعنی آماده شدن شرایط برای رونق بازار دلالها! و در مقابل سقوط بازار تولید!
اگر بانک میخواست و میتوانست نقش خود را در مواجهه با تحریم به درستی ایفا کند، میبایست در حمایت از تولید ملی به صحنه میآمد و با بسیج امکانات و هدایت منابع مالی خود، مانع از زمین خوردن تولید و ورود اقتصاد به «شرایط اورژانسی رکود تورمی» میشد! اما متاسفانه نه تنها بانکها منابع مالیشان را برای سر پا نگه داشتن پیکر نیمه جان بخش تولید تخصیص ندادند، بلکه در سایه این شلوغیها و نابسامانیها و در کمال ناباوری شروع کردند به خرید و فروش سکه، طلا، دلار و مسکن! و این یعنی بزرگترین دلالی!
نگاه چهارم
حکایت این روزها و سالهای اقتصاد ما، حکایت همان بیمار است! که بر اثر یک شوک و ضربه خارجی به نام «تحریم» به حالت اورژانسی فرو رفت و البته اصلیترین علت اثرگذار بودن این تحریم، «مشکلات ساختاری و درونی» خود اقتصاد ما بود. یکی از مشکلات اساسی و ساختاری اقتصاد ما، «ساختار ناکارآمد نظام بانکی» ما بود!
نتیجه این ساختار ناکارآمد این بود که بر اثر شوک تحریم، سیستم اقتصاد ما دچار یک «خونریزی درونی» شد! بدین معنی که بانکها که میبایست در آن وضعیت خطیر «نقش مثبت» ایفا میکردند و به پشتیبانی از «بخش تولید» برمیآمدند، دقیقا در نقطه مقابل عمل کرده و با ایفاء «نقش منفی»، مانع از هدایت نقدینگی به بخش تولید شدند!
البته پزشکانی که در این مدت بر بالین این اقتصاد بیمار حاضر شدند و برای بهبود هرچه سریعتر او نسخهپیچی کردند، نیز آنگونه که باید موفق نبودند و به همین دلیل «وضعیت اورژانسی اقتصاد» قدری به طول انجامید...
نگاه پنجم
نگارنده معتقد است امروز پس از گذشت سه سال از تحریمهای غرب، تنفس اقتصاد ما در یک شرایط Stable و تقریبا پایداری است (یعنی دولت توانسته تورم را تا حدودی مهار کند و تأیید رهبر انقلاب در دیدار اخیر هیئت دولت مبنی بر موفقیت دولت در کنترل تورم گواهی است بر این مدعا)، اما «خونریزی درونی اقتصاد» همچنان به قوت خود باقی است و اینک زمان جراحی فرا رسیده است! و البته هرگونه غفلت و تاخیر در انجام این «جراحی ضروری» میتواند پیامدهای ناگواری به دنبال داشته باشد.
«ساختار موجود و نامناسب نظام بانکی» بهگونهای است که هر لحظه بر میزان این ناکارآمدی میافزاید. ما هر قدر هم بخواهیم با نیت عمل به فرامین اقتصاد مقاومتی و در پشتیبانی از بخش تولید، نقدینگی را به این بخش سرازیر کنیم، موفق نخواهیم بود! مگر با یک جراحی اساسی این ساختار نامناسب را اصلاح کنیم.
نگاه ششم
همین چند روز قبل بود که آقای مسعود نیلی مشاور اقتصادی رئیسجمهور گفت: «وضعیت اقتصادی ما اکنون مانند بیماری است که تصادف کرده، پزشک برای وی نسخه مینویسد، ولی داروهای آن یافت نمیشود؛ ضمن اینکه به دلیل وضعیت اورژانسی این بیمار، کار دولت، نجات از مرگ است».
لذا در همین جا باید گفت؛ اصلیترین ایرادی که میتوان به «بسته خروج از رکود دولت» وارد کرد این است که متاسفانه توجهی به «رفع ایرادهای ساختاری» اقتصاد نداشته است و در کمال ناباوری، نسخههایی را برای این بیمار میپیچد که به اعتراف خودشان، داروهای آن هم یافت نمیشود!
اینکه چگونه باید ساختار نظام بانکی را جراحی و اصلاح کرد، یک موضوع اساسی است که اقتصاددانهای باتجربه و عالم، نسخه آن را به خوبی میدانند.