kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۹۲۳
تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۲
گفتاری از استاد رحیم پور ازغدی

آزادانديشی بدون اباحه گری و شكاكيت


اشاره) مبحث وحدت  حوزه و دانشگاه از جمله مقولاتی است که هر آن چه در اهمیت و ضرورت آن تأکید شود، باز هم جای توصیه باقی خواهد ماند. از این روی توجه خوانندگان فرهیخته را به سخنی از استاد رحیم پور ازغدی که به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه در جمع د انشجویان دانشگاه تهران ایراد گردیده است جلب می‌نماییم:
درود بر همه‌ مردان و زنان بزرگ از دانشگاه و حوزه كه به ويژه در نيم‌قرن اخير، در غربت و سكوت، گفتند و نوشتند و برای استقرار جامعه‌ی دينی جديد و فرهنگ دينی معاصر (با تاكيد بر هر دو قيد) مايه گذاشتند و خون دل خوردند و بر مجاهدين حوزه و دانشگاه كه در اين راه مقدس، خون دادند، و در شكنجه‌گاه‌های رژيم پيشين، در جبهه‌های نبرد و كف همين خيابان‌های تهران، خونشان در هم آميخت و مخلوط شد.
امروز برنامه‌ريزی و سرمايه‌گذاري‌های كلانی برای ايجاد شكاف‌های نژادي، مذهبی و صنفی در كشور مي‌شود و اگر ما چرت بزنيم، قافيه را خواهيم باخت. ما بايد عميقا از دستاورد آن ارواح پاك و از خون‌ دل‌هايی كه خوردند و خون‌هايی كه دادند، حراست كنيم.
يك روز هدف‌گذاری برای ارتباط حوزه و دانشگاه آسان‌تر و واضح‌تر بود. تفاهم، درك متقابل، رفع سوء ظن‌ها، آشنايی با علوم و متد يكديگر و ... نزديك شدن در صفوف مبارزه عليه ستم، استبداد و امپرياليزم، كفايت مي‌كرد. امروز آن تلاش‌ها به ثمر نشست و حاكميتی را برانداختيم و حاكميت جديدی با اهداف و مبانی جديد به ثمر نشست؛ اين دستاورد بزرگ نسل اول حوزه و دانشگاه معاصر بود.
نسل دوم حوزه و دانشگاه نيز در حراست از انقلاب طی دو دهه‌ی گذشته، سرمايه‌گذاری كلانی كرد و نسبتا موفق بود، گر چه ضعف‌های مهمی داشت و برخی از مسائل را نتوانست به خوبی حل كند. علت آن هم روشن است چون ”نظام‌سازي”، از ”نظام براندازي” به مراتب پيچيده‌تر و مشكل‌تر است. دوسه بار انقلاب‌كردن، از يكبار ”درست حكومت كردن” سخت‌تر است. اما امروز نوبت به نسل سوم حوزه و دانشگاه رسيده است كه گام سوم را در نهادينه كردن ارزش‌های انقلاب و تكميل پروژه‌ی وحدت بردارد. اين گام سوم بسيار بسيار مهم و خطير است. اگر به درستی برداشته نشود، همه‌ی زحمات نيم‌قرن گذشته جبهه‌ی عام انقلاب اسلامی و دو نسل پيشين به هدر خواهد رفت و عقب‌گرد وحشتناكی خواهيم داشت كه معلوم نيست دوباره چه وقت، قابل جبران باشد. شايد قرن‌ها وقت ببرد. امام (ره) بارها مي‌گفت اگر ما شكست بخوريم، قدرت‌ها چنان سيلی به اسلام مي‌زنند كه تا قرن‌ها بلند نشود. چون قدرت اسلام و پتانسيل عظيم اجتماعی آن را در دو دهه‌ی گذشته تجربه كردند و مستبدين عالم، زهر اسلام سياسی را چشيدند.
اما نوع برنامه‌ريزی و هدف‌گذاری برای نسل سوم با آنچه وظيفه‌ی دو نسل قبل بوده است گرچه در اصول، مشترك است اما البته بايد در استراتژی و تاكتيك، متفاوت باشد. ما بايد مراحل پيچيده‌تر و نهادينه‌تری از اين پروژه را پيش ببريم. شعار ما بايد اين باشد: ساده‌زيستی نظری و راحت‌طلبی عملي، موقوف.
حوزه امروز البته با 30 سال قبل بسيار متفاوت است. پيشرفت‌های بزرگ در حوزه اتفاق افتاده و امروز دارای دهها موسسه‌ی تحقيقاتی و صدها فاضل حوزوی روشنفكر است كه اهل قلم، آشنا با علوم جديد و اهل تفكر اجتماعي‌اند. دانشگاه ما هم با دانشگاه 30 سال قبل بسيار متفاوت است. دانشگاه به مراتب مردمي‌تر، ديني‌تر و زنده‌تر از دانشگاه قبل از انقلاب است. روح تحقيق و پيشرفت، علاقه به توليد علم و حضور در صحنه مشكلات اجتماعی و حس همدردی با محرومين، در دانشگاه، زنده شده است. قلب دانشگاه و حوزه امروز با صدای بلند مي‌تپد و آنها كه مرگ دانشگاه را و افول حوزه را آرزو مي‌كردند، آرزوی خود را به گور مي‌برند. در عين حال امروز همه‌ی ما ناآراميم و از وضع موجود، راضی نيستيم و اين نارضايتي، نه به معنای انكار پيشرفت‌ها بلكه به دليل آرمان‌های بلندتری است كه داشته و داريم. اين دغدغه، مقدس است و بايد حفظ شود. نبايد ترسيد و نبايد مايوس شد و نبايد خسته شد. اميدوار، مصمم، و مثبت‌انديش، فعال و جدی باشيم و به آينده بزرگی كه انشاءالله در پيش است بينديشيم، اين آينده، البته محتوم نيست و به دست شما بايد ساخته شود.
اگر ما تجربه جامعه‌سازی جديد كه پي‌ريزی آن چند دهه و ساختمان كامل آن دو سه قرن وقت مي‌برد را به درستی پيش ببريم، بزرگترين پديده‌ی چند قرن اخير جهان اتفاق افتاده است. چون واحد زمان در رفتار فردي، ساعت و روز و سال است اما در مقياس تحول اجتماعي، اين واحد، دهه است و ساير تمدن‌ها هم طی چهار و پنج قرن تلاش ساخته شده‌اند و خلق‌الساعه نبوده‌اند. اين همان پديده‌ای است كه من آن را رنسانس اسلامی مي‌نامم. مانيفست تحول بزرگ جهان اسلام به دست شما، دارد نوشته مي‌شود. كوچك‌ترين اقدامات شما زير ذره‌بين تاريخ قرار خواهد گرفت و ملت‌های بسياری منتظرند تا از روی دست شما نسخه‌برداری كنند و جامعه جديدی بسازند. انقلاب‌های بسياری در جهان اسلامی از روی دست انقلابيون ايراني، كپي‌برداری و الهام گرفته شده، اما بايد بتوانيم در مرحله‌ی بعد، جامعه دينی جديد يعنی محصول انقلاب دينی را هم به جهان عرضه كنيم تا الگوبرداری در جامعه‌سازی پس از الگوی انقلاب هم به ساير  ملت‌ها هديه شود. اگر درس انقلاب داديم، درس حكومت و جامعه‌سازی هم بايد بدهيم تا اين ترم آموزش جهاني، تكميل شود والا، كار، ناقص مي‌ماند و در دهه‌های آينده، روح ياس و عقب‌گرد جهان اسلام را دوباره خواهد گرفت. جامعه‌ای بسازيم كه  از زير فشار عادات غلط و خرافی گذشته رها شود و در عين حال به دام خرافات مدرن كه از سوی هژمونی غرب به ملت‌ها تحميل شود، نيفتد.
ما - حوزه و دانشگاه - بايد مدام با خود مرور كنيم كه چه جامعه‌ای مي‌خواستيم و مي‌خواهيم بنا كنيم. مديران كشور، تقريبا همگی از كرسي‌های دانشگاه و حوزه، به كرسی مديريت كشور مي‌آيند. حاكميت ما خوشبختانه هم ماهيتا مردمی است و هم حقيقتا فرزند دانشگاه و حوزه است. هيچ وقت مثل اين عصر، حلقه‌ی نظر و عمل، به يكديگر، اين‌گونه وصل نبوده است. هر فكر قوی كه در دانشگاه يا حوزه، توليد شود به فاصله‌ی كوتاهی وارد حاكميت مي‌شود و حتی عملی مي‌شود. اين واقعيت، از طرفي، بسيار اميدواركننده است كه سرنوشت جامعه و نظام، در محافل علمي، تعيين شود و نه در پستوی مافياهای قدرت و ثروت و در عين حال، مسئوليت‌آور است. و تكليف بزرگی از سوی خدا و مردم است خطاب به دانشگاه و حوزه، كه توليد فكر كنيد و كار خلاق كنيد. تا مي‌توانيد به جای وعده دادن و صرفا انتقادكردن و وراجی كردن، كار مثبت كنيد. ما در دهه‌ی سوم، برادران و خواهران، كمتر بايد كلي‌گويی كنيم. دهه‌ی سوم، دهه‌ی جزيي‌گويی و دقت فكری است. بايد همان اصول دهه‌ی اول را پي‌گيری كرد اما نبايد عينا و انحصارا در همان حد، باقی ماند. حوزه و دانشگاه، بايد حرف‌های تكراری در باب جامعه و حكومت ايده‌آل را تبديل به ايده‌های جديدتر و اجتهادي‌تر، و به راهكار عملي‌تر و برنامه‌های عيني‌تر كنند.
اگرحوزه و دانشگاه، در پروژه‌ی توليد علم و توليد حرف‌های تازه‌تر و طرح‌های عملي‌تر، شكست بخورند، حاكميت هم شكست خواهد خورد؛ در اين شرايط ما بايد:
اولا - اميد خود را از دست ندهيم و منفی بافی نكنيم. اگر حوزه و دانشگاه، مثبت باشند، كل حاكميت، مثبت خواهد بود و جامعه هم به جلو خواهد رفت.
ثانيا: حوزه و دانشگاه، كمی عملگراتر و عيني‌تر بايد بشوند. طلبه و دانشجو نبايد جدا از جامعه و بي‌ارتباط با شرايط كشور، مطالعه و مباحثه كنند. در روايات ما از علم به طور مطلق يعنی تبديل ذهن به انباری از مفاهيم و الفاظ به‌دردبخور دفاع نمي‌شود بلكه علم مفيد، علم نافع، و علم توام با عمل، مورد سفارش است.
ما با علممان نمي‌خواهيم برای يكديگر پز بدهيم و مدركمان را به سر ديگری بزنيم. علم بايد به درد دنيا و آخرت مردم بخورد. علم بايد به كار بشر و حقوق بشر و رشد او و نجات محرومين بيايد. طرح جامع ما برای نيم قرن آينده حكومت و جامعه چيست؟! هر چه هست بر همان اساس بايد از امروز به سير علوم و تحقيقات و موضوعات و مطالعات خود جهت بدهيم.
حوزه و دانشگاه، هنوز با همه‌ی ظرفيت خود پای كار نيامده‌اند و كمتر از 20 ظرفيت‌شان فعال شده. نظام بايد حوزه و دانشگاه را در جريان مشكلات كشور قرار دهد و آنها را پای كار بياورد. همه تحقيقات علمی ما، اعم از تجربی و علوم پايه و فلسفی و عقلی و نقلی و فقهی و كلامی و اخلاقی و همه و همه در دانشگاه و حوزه بايد پای كار آورده شوند.
ثالثا - مراقب باشيم هسته و بدنه‌ی اصلی حوزه و دانشگاه به مسائل فرعی و حاشيه‌ای و دعواهای جناحی و حزبی و فحاشي‌های ژورناليستی و چاقوكشي، آلوده نشوند و انرژی كه بايد به كار مردم بيايد در اين جبهه‌های انحرافی و در اغراض نازل به هدر نرود.
امروز بايد به راه وسط ميان طالبانيزم و سكولاريزم بينديشيم. به راه سوم ميان سلطنت سنتی و دموكراسی غربی بينديشيم. به راه سوم، ميان يك جامعه بدوی عقب افتاده و تكنولوژی بدون آرمان غربی بينديشيم. به راه سوم، ميان انزوای رهبانی شرق و شهوت‌پرستی و نفسانيت غرب بينديشيم. به راه سوم، ميان فقر مفرط و سرمايه‌داری افسارگسيخته بينديشيم. به راه سوم، ميان تحجر و قشري‌گری و گذشته‌گرايی با تقليد و ترجمه و غرب‌پرستی بينديشيم. راه سوم، راه خلاقيت و توليد و اجتهاد و نوانديشی در عين اصالت‌خواهی و اصول‌گرايی و ارزش محوری است. راه سوم، راه اخلاق‌گرايی بدون ظاهرآرايی و رياكاری است. راه سوم، راه عملگرايي، بدون عملزدگی و پراگماتيزم است. راه سوم، راه نوانديشی و روشنفكري، بدون بدعت‌گذاری و ارتداد است. راه سوم، راه اصول‌گرايي، بدون قشری گرايی و بنيادگرايی است. راه سوم، راه آزادانديشي، بدون اباحي‌گری و شكاكيت است. راه سوم، راه گفت‌وگو و مباحثه بدون لجاجت و بي‌ادبی و چاقوكشی است. راه سوم، در ضمن اختلاف‌نظرهاست. راه سوم، راه مردم‌گرايی و مردم‌سالاري، بدون عوامزدگی و عوامفريبی است. راه سوم، راه قانون‌گرايي، بدون عدالت‌ستيزی است.
 راه سوم، راه آزادي، بدون هوچي‌گری و هرج و مرج‌طلبی است. راه سوم، راه دفاع از امنيت بدون سركوب آزادي‌های مشروع است.اين راه را بايد ابتدا نخبگان ما در حوزه و دانشگاه هموار كنند و حاكميت با همه‌ی گرايش‌های اسلامي‌اش، آن را طی كند.