kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۹۱۸۸
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۶

علل از دست رفتن کرامت و نعمت

 

خدا در قرآن بیان داشته است که اول به انسان کرامت و نعمت می‌دهد تا او را امتحان کند که چگونه با اینها برخورد می‌کند. اگر آنها را در کار خیر به کار برد نه‌تنها آنها را حفظ بلکه افزایش می‌دهد وگرنه زمینه از دست رفتن نعمت و کرامت به دست خودش فراهم شده و او فقیر و خوار می‌شود؛ چون این سنت الهی است.

از نظر تعالیم قرآن علل گوناگونی در از دست رفتن کرامت ذاتی و اکتسابی و نیز نعمت‌های خدا نقش دارد که از مهمترین آنها عبارتند از:
1. عدم تکریم یتیم و یتیم‌نوازی: «این‌چنین نیست که می‌پندارید، بلکه ]زبونی، خواری و دور شدن شما از رحمت خدا برای این است که[ یتیم را گرامی نمی‌دارید». (فجر، آیه 17)
2. عدم تشویق و ترغیب دیگران به تأمین غذا و خوراکی مسکین که توانایی حرکت بدنی و نیاز غذایی خود را ندارد و از فقیر پایین‌تر و در شرایط بدتر است: «و یکدیگر را بر طعام دادن به مستمند مسکین تشویق نمی‌کنید.»
(فجر، آیه 18)
3. ارث و میراث دیگران را یکجا بالا می‌کشد و می‌خورد و میراث دیگران از خواهر و مادر و برادر و مانند اینها را نمی‌دهد: «و میراث خود را ]با میراث دیگران بی‌توجه به حلال و حرام بودنش[ یک‌جا و کامل می‌خورید.» (فجر، آیه 19)
4. محبت زیاد به افزایش ثروت: «و ثروت را بسیار دوست دارید.» (فجر، آیه 20)
این امور و مانند آن باعث می‌شود که خدا نعمت را از انسان سلب کند و به جای کرامت، خواری و ذلت را برای او رقم زند؛ زیرا در آزمون با کرامت و نعمت، مردود شده است. اگر کسی می‌خواهد کرامت و نعمت خداداد را حفظ کند باید از رفتارهای پیش‌گفته اجتناب کند؛ زیرا خدا در آیات قبل از این آیات می‌فرماید: «اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید و گرامی بدارش و نعمتش بخشد، می‌گوید: پروردگارم ]چون شایسته و سزاوار بودم[ مرا گرامی داشت.
و اما چون او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.» (فجر، آیات 15 و 16)
خدا در این آیات اخیر بیان داشته است که اول به انسان کرامت و نعمت می‌دهد تا او را امتحان کند که چگونه با اینها برخورد می‌کند. اگر آنها را در کار خیر به کار برد، نه‌تنها آنها را حفظ بلکه افزایش می‌دهد وگرنه زمینه از دست رفتن نعمت و کرامت به دست خودش فراهم شده و او فقیر و خوار می‌شود؛ چون این سنت الهی است. (رعد، آیه 11 و انفال، آیه 53)