kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۸۹۰۹
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۳

نمی‌دانید چرا در دولت روحانی جمعیت زیر خط فقر دو برابر شد؟!(خبر ویژه)

یک کارشناس اقتصادی همسو با اصلاح‌طلبان و از حامیان سابق دولت روحانی می‌گوید: باید بررسی شود که چرا در دوره سه ساله 96 تا 99، جمعیت زیر خط فقر بیش از دو برابر شده است.


فرشاد مؤمنی در دیدار «مدیران مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی» با بیان این که «متأسفانه مسئله فقر، امنیتی شده»، افزود: نتایج پژوهش‌ها به‌ویژه مطالعه موسسه عالی پژوهش نشان می‌دهد که در دوره سه ساله ۹۶ تا ۹۹، جمعیت زیر خط فقر بیش از دو برابر شده و این نیازمند گفت‌وگوهای جدی است و باید بررسی شود که چه عواملی موجبات ایجاد این شوک را فراهم کرده است!؟.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با تاکید بر اینکه اکنون نیازمند گفتگوهای ملی هستیم، ادامه داد: متاسفانه در برخی سطوح حتی نگاه به مسائل اجتماعی و اقتصادی نگاهی امنیتی پیدا کرده و این موجب می‌شود واکنش‌ها خاموش بمانند و زمانی که اوضاع شکننده شد دیگر آن موقع، اعتراضات و واکنش‌ها قابل پیش‌بینی و قابل جمع کردن نخواهد بود.
مومنی با اشاره به نزدیک شدن به فصل بودجه‌نویسی در کشور گفت: رفاه را نمی‌توان مستقل از تحولات فناورانه دید چراکه جزء حیاتی‌ترین مسائل این است که آثار بنیه تولید ملی در مسائل سطح کلان دیده شود در حالی که اکنون به کلی نادیده گرفته می‌شود از طرفی فهم نظری از مسائل بسیار تعیین کننده است و در هدف‌گذاری برنامه‌های توسعه باید به آن توجه کرد.
درباره اظهارات آقای مؤمنی مبنی بر اینکه باید بررسی شود چرا جمعیت زیر خط فقر ظرف 3 سال دو برابر شد؟ گفتنی است: اولاً مدیرکانال آمدنیوز یک سال پس از انتخابات 96 در گفت‌وگو با یکی از کانال‌های ماهواره‌ای ضد انقلاب فاش کرد «ما در انتخابات ۹۶ تحلیل داشتیم. این‌جور نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاح‌طلبیم یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. می‌‌خواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصل‌‌‌تر با هم صحبت بکنیم. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سر کار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی که ایجاد شد، آیا بود؟ ما بر اساس تحلیل امنیتی به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت‌سر فردی مثل روحانی. کشور باید به نقطه جوش می‌‌‌رسید و اگر آدمی‌ مثل رئیسی یا قالیباف
سر کار می‌‌‌آمد، کار به نقطه جوش نمی‌‌رسید».
ثانیاً از تحلیل امنیتی پروژه که بگذریم، به آدرس‌های گمراه کننده‌ای می‌رسیم که برخی کارشناسان اقتصادی با وجود علم به انحرافی بودن مسیر دولت غربگرا (برجام و دیگر هیچ) در انتخابات دارند و در واقع به سیاق سوفیست‌های کاسب کار معاصر فلاسفه یونانی، مغالطه‌گری کرده و شبه دانش خود را در خدمت سیاست‌بازان قرار دارند؛ از جمله نامه حمایت 163 کارشناس اقتصادی که ضمن تحریف برخی مسائل- و به جای تحلیل بی‌طرفانه و واقعی مسائل اقتصادی- خواستار رأی به نامزد ائتلاف اشرافی «اعتدال و اصلاحات» شدند.
نکته سوم، پاسخی است که آقای مؤمنی پیشاپیش و چند سال قبل به سؤال پسینی خود داده است. او 21 خرداد 94 در مصاحبه با روزنامه شرق ضمن پیش‌بینی یک آینده‌فروشی خطرناک در دولت روحانی درباره کارکرد لیبرال‌های وطنی گفته بود: «با کمال تاسف آنها که با رويکرد لیبرالی به مسائل اقتصادي نگاه مي‌کنند، آموزه بنیادگرايي بازار را همچون يک رويکرد نظري که با ضوابط و سازوکارهاي شناخته شده، در معرض آزمون تجربي قرار مي‌گيرد و در مورد کفايت آن داوري مي‌شود، در نظر نمي‌گيرند، بلکه به اين موضوع به چشم يک ايدئولوژي نگاه مي‌کنند.به اين ترتيب اينها گزاره‌ها را ابطال‌ناپذير معرفي مي‌کنند؛ هرچند ده ها بار در معرض آزمون تجربي قرار گرفته و شکست خورده باشد. به عنوان يک مصداق شايد بتوان در مورد يکي از فهميده‌ترين آنها به مقاله بسيارمهم مسعود نيلي که در کتابي با عنوان اقتصاد ايران توسط موسسه نياوران در سال ٧٦ منتشر شده است، اشاره کرد.
]دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت روحانی[ در اين مقاله، نيلي گزارش داده که اينها در تجربه آغازين تعديل ساختاري [دولت سازندگی] از بنيادگرايي بازار چه انتظاري داشتند و در عمل چه شد. اينکه مي‌گوييم با صداقت يک وجه مهم اين است که ايشان خيلي شفاف و صريح اعلام مي‌کند که ما از طريق دست‌کاري نرخ ارز فکر مي‌کرديم که مي‌توانيم همه مسائل بنيادي اقتصاد ايران را حل کنيم. در اين مقاله
قدم به قدم توضيح داده شده است که چه شد نتيجه دقيقا خلاف انتظارات تئوريک رقم خورد و با شکست روبه رو شد.
اينها در مقام حرف زدن و تبليغات ادعا مي‌کنند که به روش علمي به مسائل نگاه مي‌کنند و براي هر مسئله هم راه حل مشخص دارند اما نيلي خيلي به صراحت گفته که در دام روزمرگي و واکنش‌هاي لحظه‌اي محض افتاده بوديم. جنبه روش شناختي اين بازتاب اين مورد است که با پارادوکسي روبه رو هستيم که من به آن مي‌گويم «پارادوکس غرور و ناتواني» . اينها که با غرور ادعا مي‌کردند براي همه مسائل راه حل دارند، هرکدام از اين راه حل‌هاي به اصطلاح مشخص، وقتي قرار شد به اقتصاد ايران و ويژگي‌هاي آن پيوند زده شود، با فاجعه‌هاي بزرگ همراه شد . وجه روش شناختي مسئله را «کنت ارو» توضيح داده است که همان پارادوکس غرور و ناتواني است. وي مي‌گويد کساني که به بنيادگرايي بازار باور ايدئولوژيک دارند، آدم‌هاي هتاکي مي‌شوند. وي از موضع روش شناختي توضيح مي‌دهد که اينها چرا هتاک و کم‌حوصله هستند. نقطه عزيمت باورهاي روش شناختي اينها اين است که با فرض اطلاعات کامل، تحليل‌هاي اقتصادي را شروع مي‌کنند، بعد به طور طبيعي هرکس را که جور ديگري فکر مي‌کند نادان و مغرض فرض مي‌کنند چون بر اين باورند که به علم محرزشده اشراف دارند. اگر دقت کرده باشيد، نئوکلاسيک‌هاي وطني، همين هتاکي را دارند.»