فلسفه تاریخ(پرسش و پاسخ)
پرسش:
منشأ تحولات تاریخی چیست و چه عواملی سبب شده تاریخ بشر ادوار مختلفی با فراز و فرودهای خاص خود پیدا کند؟
پاسخ:
تعریف فلسفه تاریخ
بحث فلسفه تاریخ میخواهد ریشه تحولات تاریخی را بیان کند، یعنی اگر ما تحولات تاریخی نداشته باشیم دیگر بحث فلسفه تاریخ هم نخواهیم داشت، بلکه فقط بحث جامعهشناسی داریم نه بحث فلسفه تاریخ. در باب فلسفه تاریخ این مسئله مطرح میشود که چه چیزی سبب و منشأ پیدایش ادوار مختلف تاریخ تحولات بشر شده است؟ چرا در زندگی حیوانات این تحول ادواری پیدا نشد؟
منشأ تحولات تاریخی
1- ظهور نوابغ
بعضی از دانشمندان تحولات تاریخی را ناشی از ظهور نوابغ در انسانها دانستهاند، با این استدلال که نوع انسان با انواع دیگر این تفاوت را دارد که در انواع دیگر افراد خارقالعاده که تفاوت فاحشی با افراد دیگر داشته باشند ظهور نمیکنند! و همیشه یکنواخت ظهور میکنند. طبیعت و نظام خلقت همیشه آنها را به طور یکنواخت میآفریند. به عنوان نمونه زندگی زنبور عسل و مورچگان و... از این قبیل است. بنابراین اگر نوابغ در میان افراد بشر نبودند، جامعه در همان دوره اول خودش برای همیشه درجا میزد. این نوابغ هستند که جامعه را از دورهای به دوره دیگر منتقل میکنند. «کارلایل» در کتاب «الابطال» خود که به فارسی هم به نام قهرمانان ترجمه شده مینویسد: تاریخ را قهرمانان خلق کرده و میکنند و نوابغ هستند که تاریخ را به وجود میآورند. تاریخ هر قومی در نوابغ آن قوم خلاصه میشود. او پیامبر اسلام(ص) را در رأس نوابغ ذکر کرده است!
2- نژاد
نظریه نژادی میگوید: نژادها با لذات متفاوتند. حال ما نمیدانیم که منشأ اصلی تفاوت نژادهای مختلف چه بوده است؟ ولی بالاخره واقعیت این است که افراد بشر نژادها و تیرههای مختلفی هستند. نژادهای برتر که با لذات برتر و نژادهای پستتر که با لذات پستتر هستند! میگویند ارسطو تابع همین نظریه است و قائل به همین نظریه بوده است. و لذا ارسطو مسئله بردگی را وابسته به مسئله نژاد و جنسیت انسان میدانسته و اعتقاد داشته که بعضی از انسانها اساساً در طبیعت آفریده شدهاند برای خدمت به انسانهای دیگر و کارهای پست و منحط کردن و بعضی از نژادهای دیگر آفریده شدهاند برای کارهای عالی و برتر! و نژاد یونان را که خودش وابسته به آن بود مصداق نژاد برتر میدانست! «کنت گوبینو» وزیر مختار فرانسه در ایران در اوایل زمان ناصرالدین شاه که دانشمند متفکری بود نظریه خاصی در تاریخ دارد که به نام «گوبینیسم» معروف است و فلسفه تاریخ او مبتنی بر همین نظریه نژادی است!
3- جغرافیا
بعضی اندیشمندان معتقدند اختلافات جغرافیایی انسانها سبب یک نوع تحول و تحرک در تاریخ بشر شده و میشود. آنگاه میگویند که منطقهها، محیطها، آب و هوا، اعتدال، سرد و گرم بودن منطقه در مزاج، ساختمان و هیئت ظاهری افراد و در ساختمان مغزی، و هوش و استعداد افراد مؤثر است. «مونتسکیو» در کتاب روح القوانین تکیهاش روی نظریه جغرافیا است.
4- زور و قدرت
برخی اندیشمندان معتقدند اساساً تمدن را زور به جلو برده است. هر وقت یک قدرتی پیدا شده است و توانسته ارادهها را ولو به زور هم که شده تابع اراده خودش قرار بدهد و همه نظامها را تغییر دهد، دیکتاتوری پیدا شده که آن دیکتاتور در عین اینکه دیکتاتور بوده، اصلاح طلب هم بوده است. هر وقت زور یک اصلاح طلب پیدا شده، تقدم و پیشرفت هم پشت سرش بوده است. بنابراین پیشرفت اگر بخواهید باید دیکتاتوری مصلح باشد نه دموکراسی. همیشه زور تاریخ را از دورهای به دوره دیگر منتقل کرده است!
5- ابزار تولید
طبق این نظریه وقتی ابزار تولید انسان متحول بشود، به طور طبیعی معیشت او هم متحول میشود. معیشت که متحول شد، خواه ناخواه سایر قسمتها نیز متحول و تغییر پیدا خواهد کرد. اساس نظریه مارکسیسم براین عامل ابزار تولید استوار است! در راستای این نظریات برخی هم معتقد به دورانی بودن تاریخ و برخی دیگر به حرکت حلزونی بودن تاریخ اعتقاد پیدا کردند و میگویند حرکت تاریخ هم دورانی و هم صعودی است.
راز اصلی حرکت تاریخ
موتور حرکت جوامع انسانی که راز اصلی حرکت تاریخ است مبتنی بر دو خصیصهای است که در نهاد انسان وجود دارد: 1- قدرت انسان بر ابتکار و خلاقیت 3- فطرت کمال جو و افزونطلب انسان.