تبعیض از نوع صفکشی برای ورود به رشتههای پزشکی!
سال هاست در مورد آسیب فرار مغزها به خارج از کشور صحبت میشود ولی متاسفانه نسبت به تهدید بسیار بزرگتر فرار مغزها در داخل کشور غافلیم. تا پیش از این باید غصه میخوردیم که چرا به دلیل سیاستهای نادرست، استعدادهای ناب از علوم انسانی به سمت رشتههای مهندسی سرازیر شده و ما را با بحران کنونی کمبود مدیران و برنامهریزان قوی روبرو ساخته است. اکنون با غصه بزرگتری مواجهیم و آن چیزی نیست جز تلنبار شدن استعدادهای برتر در صف رشتههای پزشکی و خالی شدن صف سایر شاخهها و علوم دانشگاهی!
نتایج کنکور امسال، به روشنی ابعاد این بحران را نشان میدهد. مقایسه درصدها یا تراز پذیرفته شدگان برترین دانشگاههای مهندسی با پذیرفته شدگان برترین دانشگاههای پزشکی یا با قبولیهای سالهای گذشته همین دانشگاههای مهندسی، خبر از رخداد فاجعه بزرگی در آینده میدهد.
مسلم است که مسئله درمان (به عنوان بخشی از موضوع بزرگتر سلامت)، یکی از وجوه بسیار مهم زندگی انسان است ولی مگر چند درصد از مسائل و دغدغهها واشتغالات زندگی بشر را تشکیل میدهد که باید همه مغزهای خود را به ینگه دنیا فراری دهیم. کجای جهان میتوانیم این طنز تلخ را بگوییم که تعداد داوطلبان کنکور تجربی ما چند برابر متقاضیان کنکور ریاضی است؟!
اگر پیشتر با بحران سرمایه انسانی در بین مدیران کاربلد سیاسی و اقتصادی و برنامهریزان فرهنگی و اجتماعی در حوزه علوم انسانی روبرو بودهایم، اکنون میخواهیم با بحران کاهش نخبگان در بخشهای تولیدی و زیرساختی کشور چه کنیم؟! با خالی کردن مغزها در صنایع برق و ارتباطات، در بخش عمران، مکانیک و دیگر صنایع تولیدی کشور با چه آیندهای مواجهیم؟ برای نسلهای آینده چه میراثی میخواهیم به یادگار بگذاریم؟ آیا اینگونه هدر رفت منابع انسانی، اهمیتش کمتر از هدر دادن منابع طبیعی و زیست محیطی است؟!
همه خیلی خوب میدانیم که علت بحران بوجود آمده چیست. «تبعیض» و احتمالا خیلیهایمان میدانیم علت چشم بستن بخشی از مسئولان کشور بر این وضعیت اسفبار چیست: «قدرت و نفوذ بالای برخی از صاحبان منافع در حوزه درمان».
البته کشور ما از این نوع تبعیضها و صنف گراییها، ضربه بسیار خورده است. وضعیتی که در آن هر صنف و گروهی که قدرت و نفوذ بیشتری دارد، امتیازات و انحصارات بیشتری را طلب کرده و بقیه را به حاشیه میراند. نوعی از اداره جزیرهای کشور که در آن هر صنف و گروهی قلمرو حکمرانی مستقلی دارد و منافع خودش را بر منافع ملی و میهنی مقدم میدارد.
هر وقت هم ارادهای در کشور برای کاهش تبعیضهای موجود پیدا میشود، فریاد این صاحبان منافع بلند میشود. عدهای تهدید به مهاجرت نخبگان از درون جامعه پزشکی یا صنعت نفت و... میکنند و عدهای نسبت به خطر رواج فساد و رشوه خواری در بین قضات و وکلا و سردفترداران و... هشدار میدهند. بالاخره هر یک به نحوی، چماق و ابزاری برای کوبیدن بر سر عدالتخواهان پیدا میکنند!
مسلم است که مقصود این نوشتار، نادیده گرفتن هیچیک از زحمتکشان و تلاشگران کمتوقع و گمنام عرصههای پزشکی، قضاوت، وکالت، سردفتری یا صنعت نفت و... نیست. اجازه دهید با تکریم هر فردی در کشور که منافع جمعی را بر منافع شخصی مقدم میدارد، از این تعارفهای همیشگی عبور کنیم. یکبار هم که شده بخاطر منافع تمام ملت، تعارف و رودربایستی با اقشار و گروههای مختلف را کنار بگذاریم.
اجازه دهید از مسئولان کشور درخواست کنیم به جای چرخه ناتمام باج دادن به صنفها و گروههای مختلف، مقدم بودن منافع ملی بر منافع صنفی و گروهی را در کشور فرهنگسازی و نهادینه کنند. ارزش هر صنف و گروهی به خدمت بیمنتی است که به جامعه ارائه میدهد. خدمتی که با طلبکاری و منت همراه باشد، هرقدر هم که مهم، ارزشی ندارد.
اگر به ما بگویند ده سال دیگر نفت کشور تمام میشود، چه حالی پیدا میکنیم؟ پس چگونه است اکنون که متاع بسیار گرانبهاتری را داریم از دست میدهیم اینقدر بیتفاوت شده ایم؟چه کسی گفته ارزش کار و تلاش و تحصیل یک فارغالتحصیل دانشگاه مهندسی، باید یک چندم فارغالتحصیل مشابه در دانشگاه پزشکی باشد؟ چرا باید فارغالتحصیلان بهترین دانشگاههای مهندسی کشور به عنوان سرمایههای آینده رونق تولید و تقویت زیرساختهای کشور، تحصیلات خود را رها کرده و مثل بقیه بروند در صف قبولی کنکور تجربی بایستند؟ آیا عیانتر از این هم میشود با توزیع رانت، صف درست کرد؟ تفاوت این صف کاذب کنکور تجربی با صف خرید دلار چیست؟ چه کسی پاسخگوی اینگونه
بر هم خوردن آمایش و نظم اجتماعی است که در آن، جوانان استعدادها و علایق طبیعی خود را رها کرده و به هوای پولدار شدن متقاضی رشتههای پزشکی میشوند؟ میدانیم که حیات اجتماعی ما، به شدت به این استعدادها و علایق از دست رفته و تنوع موجود در آنها وابسته است.
به نقل از تارنمای «الف»؛ این یک قاعده طبیعی است که هر نوع تبعیض و بیعدالتی، بالاخره یکجا سر باز میکند و عاقبتگریبان همه اجتماع را گرفته و تر و خشک را با هم میسوزاند. تبعیض ابعاد بیشماری دارد که اینجا فقط گوشهای از آن تصویر گردید. اگر سالهاست از بحران مرغ و تخم مرغ رهایی پیدا نکردهایم، بخش مهمی از آن به دلیل امتیازات و انحصاراتی است که به برخی از سرمایه سالاران در کشور دادهایم. همانها که تسهیلات بیشتری میگیرند و مالیات کمتری میدهند.
تجربه گذشته نشان داده که بار میهن و انقلاب بیش از همه بر دوش اقشار ضعیف و کم توقع بوده است و افراد هر چه از رانت بیشتری برخوردار بودهاند، تعهد کمتری نشان دادهاند. باید بدانیم که پیشرفت و توسعه کشور در سایه عدالت ورزی و رفع تبعیض محقق شده و باج دادن به گروهها و طبقات خاص با هر توجیه و بهانه ای، در نهایت به ضرر منافع جمعی و ملی تمام میشود.