تمام گرفتاریهای ما از این آمریکاست
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«... ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند..امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با آمریکاست. رئیسجمهور آمریکا بداند- بداند این معنا را- که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما... آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از آمریکاست. این وکلا هم از آمریکا هستند! این وزرا هم از آمریکا هستند!....»
این بخشی از سخنرانی امام خمینی در 4 آبان 1343 درباره احیای کاپیتولاسیون در ایران بود. در روزگاری که میخواستند میخ آخر را بر تابوت استقلال ایران بکوبند. در روزگاری که میخواستند دیگر از شرف و عزت ایرانی چیزی باقی نگذارند. میخواستند برای سرکوب ملت، میدان عمل وسیعتر و گستردهتری در اختیار اشغالگران آمریکایی بگذارند. در روزگاری که تقریبا تمامی نیروهای چپ و راست و ملیگرا و غیر ملیگرا در سکوتی مرگبار فرو رفته بودند.
قاسم تبریزی، نویسنده و کارشناس تاریخ درباره احیای کاپیتولاسیون در آن سالها میگوید:
«... بعد از 1342 ما شاهد خیانت بزرگتری در تاریخ ایران هستیم و آن تصویب لایحه کاپیتولاسیون بود که به معنای مصونیت تمام آمریکاییها در ایران. اگر در سالهای 22-1321 آمریکاییها مصونیت نظامیها را گرفته بودند، براساس این قانون جدید، تمام آمریکاییهای مقیم ایران میبایست مصون باشند. به تعبیری اگر یک آمریکایی مرتکب قتل میشد، دادگاه و دادگستری ایران حق تعقیب و دستگیری او را نداشت. او باید میرفت در آمریکا برایش پرونده تشکیل بشود ولی اگر در ایران یک مقام عالیرتبه ایرانی نسبت به یک آمریکایی توهینی میکرد، دادگاه بایستی او را دستگیر کرده و محاکمه میکرد. این ننگینترین لایحهای بود که به تصویب رسید...»1
حجتالاسلام محمدحسن رحیمیان از اعضای دفتر امام نیز درباره ماجرای کاپیتولاسیون گفته است:
«در آن زمان، عامه مردم اصلا با کلمهای مثل کاپیتولاسیون آشنایی نداشتند، اولین بار بود که ما این کلمه را میشنیدیم. و معنای آن را نیز امام برای اولین بار برای ما گفت. خیلی هم ساده و روشن و روان. یعنی اینکه با این قانونی که تصویب کردند، سگهای آمریکایی را بر مردم ایران برتری دادند...»2
اکبر بدیعی، حقوقدان و روزنامهنگار قدیمی مثالی از اجرای قانون کاپیتولاسیون در آن سالها میآورد:
«... در خیابان اسلامبول میرفتیم، یک زن و شوهر جوانی هم گویا برای خرید عروسی آمده بودند. دست عروس در دست داماد بود، یک دفعه یک جیپ آمریکایی در خیابان اسلامبول دم سفارت انگلیس نگه داشت، یک آمریکایی گردن کلفت پیاده شد و دست عروس را از توی دست داماد کشید و برد. ما رفتیم به پلیسی که آنجا بود اعتراض کردیم. آن پلیس گفت ما نمیتوانیم کاری بکنیم. اینها باید بروند مملکت خودشان بازخواست شوند. این بود قانون کاپیتولاسیون، واقعا این بود...»3
حضرت امام خمینی رحمه الله علیه پس از اطلاع از تصویب مجدد قانون کاپیتولاسیون در ایران که این بار مربوط به مستشاران و اتباع آمریکایی میشد، اقدامات خودشان را برای اعتراض علیه چنین قانون ننگینی که اساس استقلال مملکت را زیر پا میگذاشت و ملت را مانند دوران اشغال تحت سلطه بیچون و چرای بیگانه و خارجی درمیآورد، آغاز کردند.
این در حالی بود که هیچ یک از گروهها و دستهها و احزاب به اصطلاح سیاسی، علیرغم همه ادعاهای شدید و غلیظ میهنپرستانه و وطندوستانه و استقلالطلبانه، کوچکترین نفسی علیه تصویب این لایحه خفت بار نکشیدند.
حجتالاسلام سید حمید روحانی، نویسنده مجموعه کتابهای «نهضت امام خمینی»، این موضوع را مورد نقد قرار داده و میگوید:
«... متاسفانه وقتی این لایحه ننگین در مجلس شورای ملی آن روز به تصویب رسید، هیچ کدام از این گروهها و احزاب سیاسی عکسالعملی نشان ندادند. حتی اعتراض نکردند، حتی نامه اعتراضآمیزی ننوشتند و سکوت کامل برقرار کردند، با اینکه ادعاهای زیادی داشتند، دم از پان ایرانیست میزدند، دم از ناسیونالیسم میزدند، شعار میدادند، چو ایران نباشد، تن من مباد، ولی دیدیم که در این قضیه کاملا توطئه سکوت حاکم بود...»4
و این تنها امام بود که در آن لحظات خطیر و سنگین تاریخی بنا به تکلیف الهی، همه عزم خویش را برای مقابله با سلطه بیگانه جزم کرده بودند و اقدامات خودشان را در چند بخش به مرحله اجرا درآوردند.
سید حمید روحانی ادامه میدهد:
«... امام تنها کسی بود در ایران که علیه احیاء رژیم کاپیتولاسیون صدای اعتراض بلند کردند، ایشان در گام نخست، تلاش کردند با نامههایی که برای علمای شهرستانها نوشتند، آنها را در جریان چنین خیانتی قرار داده و مسئله کاپیتولاسیون را برای آنها تشریح کنند...» 5
امام در گام بعدی اعلامیه افشاگرانه و روشنگرانهای نوشتند که اساسا برای مردم مشخص میکرد، رژیم دستنشانده شاه و اربابان آمریکاییاش چه خوابهای پلیدی برای ایران و ملت ایران دیدهاند. در آن اعلامیه برای نخستین بار مسئله کاپیتولاسیون و مبارزه با آن به سادهترین و در عین حال تاثیرگذارترین بیان تشریح شده بود.
ابوالفضل توکلی بینا از مبارزان پیرو امام و عضو هیئتهای موتلفه اسلامی که از دستاندرکاران پخش اعلامیه یاد شده بود ، درباره چگونگی پخش آن اعلامیه اظهار داشت:
«... بنده در حضور ایشان (امام) بودم که آن اعلامیه علیه کاپیتولاسیون را نوشتند، قریحه عجیبی داشتند، قلم را که روی کاغذ میگذاشتند تا انتهای مطلب میرفتند و بعد یک مروری میکردند، به جز گاها یک نقطهای یا مانند آن، تغییری نمیدادند. به همین ترتیب آن اعلامیه را نوشتند و وقتی به من دادند، تاکید کردند این اعلامیه را هر چه سریعتر چاپ و توزیع کنید....»6
در بخشی از آن اعلامیه تاریخی آمده بود:
«...مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضاء کرد...اقرار به مستعمره بودن ایران نمود...ملت ایران را تحت اسارت آمریکاییها قرار داد... اکنون من اعلام میکنم که این رای ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد، مخالف رای ملت مسلمان است...دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست...آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر میدانند و میخواهد آنها را از جلو خود بردارد و آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار میداند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد... آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن مینماید. برملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند...این دولت را ساقط کنند...بر خطباء و وعاظ است که با بیان محکم بیهراس بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند...»
در این اعلامیه امام به جز افشای توطئه شاه و اربابانش، وظیفه هر یک از اقشار ملت را برای تقابل با آن مشخص و روشن ساخته بودند. اعلامیه چاپ شده در کوتاهترین زمان توسط جوانان و طلاب و دانشجویان در سراسر کشور توزیع گردید.
محسن رفیقدوست از اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی و از توزیعکنندگان اعلامیه مزبور میگوید:
«... تصمیم گرفته شد در یک ساعت مابین 8 تا 9 شب، در سراسر کشور این اعلامیه پخش شود. که خود رژیم شاه اسمش را کودتای سفید گذاشته بود. و آن اعلامیه را در آن ساعت در خانههای مردم انداختیم، حالا ممکن بود در آن خانه تیمسار باشد، سرهنگ باشد، آیتالله باشد یا کاسب و... ما در اکثر خانههای تهران آن اعلامیه را انداختیم که خیلی سر و صدا کرد...»7
شیخ حسین انصاریان نیز در آن زمان، یکی از پخشکنندگان اعلامیه مذکور بود. وی در مورد چگونگی پخش اعلامیه امام علیه کاپیتولاسیون گفت:
«... با یک شگرد بسیار خوب و با یک پنهان کاری، این اعلامیه در سراسر ایران پخش شد که خود من هم اعلامیههای امام را با دبیر یک دبیرستان به نام آقای فرقانی (که از او خبری ندارم و اهل اصفهان بود)، با یک دوچرخه پخش کردیم. من هم با کت و شلوار بودم، این اعلامیه را تا کرده در خیابانهای بالای تهران، به دور از چشم ماموران، هم در ماشینها میریختیم و هم در خانههای گرانقیمت میانداختیم. اعلامیه در طی 24 ساعت در کل ایران پخش شد که واقعا ساواک انگشت به دهان ماند...» 8
با پخش این اعلامیه بود که سیل تلگرافها و طومارها از سوی روحانیون و علمای مبارز و مردم مسلمان در جهت مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون سرازیر شد و مردم مسلمان سراسر کشور بار دیگر به قیام برآمدند.
سید حمید روحانی ادامه فعالیتهای امام علیه کاپیتولاسیون را چنین تشریح میکند:
«... امام در مرحله بعد درصدد برآمدند که طی یک سخنرانی، این خیانت رژیم شاه که به صورت خیلی دربسته و محرمانه صورت گرفته بود را برای مردم افشا کنند. اعلام شد که امام در روز 4 آبان 1343 میخواهند سخنرانی کنند...»9
مرحوم آیتالله سید جواد علمالهدی از یاران امام درباره آن سخنرانی گفت:
«... سخنرانی مفصل امام در منزل خودشان بود که من هم توفیق تشرف و استماع داشتم، ایشان توضیح دادند بر اینکه دشمن غربی از آن طرف آبهای اقیانوس، خودش را زعیم و فرمانده و فرمانروای ملت مسلمان مظلوم ایران میداند...»10
محمدحسین رحیمیان هم درباره سخنرانی آن روز میگوید:
«... از سحرگاه روز چهارم آبان 1343 برای اینکه بتوانیم از نزدیک امام را در حال سخنرانی ببینیم، به منزل حضرت امام رفتیم، برای اینکه به خاطر آن جمعیت دهها هزار نفری انبوه، خانه کوچک امام و کوچهها و پسکوچههای آن محدوده، ظرفیت نداشت... میدانستیم همه مناطق اطراف منزل حضرت امام آکنده از جمعیت میشود و با توجه به چنان جمعیت انبوهی که قرار بود تجمع کنند، ما بعد از اذان و نماز صبح به منزل حضرت امام رفتیم. هنگام سخنرانی من در یک متری حضرت امام ایستاده بودم. امام لب آن پنجره که از اتاق طرف قبله منزلشان به سوی حیاط باز میشد، نشسته بودند یعنی منبر و صندلی نبود و آن سخنرانی را ایراد کردند... سخنرانی که نقطه عطفی در تاریخ نهضت بود. سخنرانی که آخرین سخنرانی حضرت امام در ایران بود و سخنرانی بعد از آن، حدود 14 سال بعد در 12 بهمن 1357 در بهشت زهرا ایراد شد...»
______________________________
1 - مجموعه مستند «راز آرماگدون» – قسمت بیستم – تیرماه 1387 – شبکه خبر 2 - مجموعه مستند «راز یک نقش» – قسمت اول – خرداد 1388 – شبکه خبر 3 - مجموعه مستند «راز آرماگدون» – قسمت بیستم - پیشین 4 - مجموعه مستند «راز یک نقش» – قسمت اول- پیشین 5- همان 6 - همان 7 - همان 8 - همان 9 - همان 10- همان