معجزات ولادت نبی خــاتم(ص)
بيترديد، ولادت انبياي الهي وتربيت آنها بدون توجه و برنامه الهي نبوده؛ به تصريح قرآن، آنها قبل از ولادت(1) و درکودکي، پس از تولد تا آخر عمرشان مورد توجه خاص پروردگار متعال هستند؛ پيامبر خاتم،حضرت محمد(ص) نيز بيشتر از انبياي ديگر مورد توجه خداوند بوده: «اي پيامبر تو درکودکي يتيم و بيپناه بودي، خداوند تورا پناه داد»(2)، در جاي ديگر درباره مقام معنوي پيامبر ميفرمايد:«اي پيامبر مادامي که تو در بين مردم هستي خداوند آنان را عذاب نميکند»(3) در آيه ديگر مي فرمايد: «به هيچ وجه شما حق نداريد به پيامبرآزار برسانيد».(4) بر اين اساس که پيامبران از سوي خداوند مورد حمايت بودند تولد آنان نيز با علائمي بارز و مشخص همراه بود؛ در ولادت پيامبر اکرم برخي نشانهها گفته شده که دراين نوشته به اجمال اشاره ميشود.
پيامبر اكرم حضرت محمّد صلياللهعليهوآله در هفدهم ربيعالاول و در سالي كه اصحاب فيل براي خراب كردن كعبه معظّمه وارد مكّه شدند به دنيا آمد(5)؛ در هنگام ولادت آن حضرت معجزات و اتّفاقاتي به وقوع پيوست كه به آنها اشاره ميشود:
1- بسته شدن درهاي آسمان به روي ابليس و پيروان او
از حضرت صادق ع روايت شده است كه ابليس به هفت آسمان ميرفت و خبرهاي سماويّه را ميشنيد، وقتي كه حضرت عيسي(ع) متولّد شد او را از سه آسمان منع كردند و چون پيامبر اكرم متولّد شد او را از همه آسمانها منع كردند و شياطين را با تيرهاي شهاب از درهاي آسمان راندند، پس قريش گفتند: حتماً وقت تمام شدن دنيا و آمدن قيامت است كه اهل كتاب (يهود و نصاري) ذكر ميكردند و ما شنيديم، عمرو بناميه كه داناترين مردم دوران جاهليّت بود، گفت: نگاه كنيد به ستارههاي معروف كه مردم با آنها زمانهاي زمستان و تابستان را مي شناسند اگر يكي از آنها بيفتد، بدانيد وقت آن است كه همة خلايق هلاك شوند و اگر آنها به حال خود و ستارههاي ديگر ظاهر شوند پس امر غريبي اتّفاق خواهد افتاد.(6) وقتي رسول خدا متولّد شد، ديوها نيز از حريم آسمانها رانده شدند؛ همانها که دسترسي به برخي از امور عالم و برخي از اخبار داشته و در زمان پيامبران پيشين ميتوانستند به آسمانها و برخي از علوم دسترسي داشته باشند، چنانکه در داستان حضرت سليمان و آوردن تخت بلقيس فردي ادعا ميکند که من آن را ميآورم قبل از آنکه تو از جاي خود برخيزي.(7)
2- نزول بلا براي بتپرستان
و مردم را زمين لرزهاي فرا گرفت كه به همه جاي دنيا رسيد تا آنجا كه كليساها ويران گشت و چيزي كه جز خدا پرستش مي شد از جاي خود كنده شد و ستارگاني هويدا گشت كه پيش از آن ديده نميشد و كاهنان يهود از آن در شگفت ماندند.(8)
3- آسيب ديدن کاخ مستکبران و محو علائم شرک
ايوان کاخ كسري يعني امپراطور ايران به لرزه درآمد و چهار كنگره آن افتاد و آتشكدة فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترين علماي مجوس در آن شب در خواب ديد كه شتراني عربي، اسباني سركش را ميكشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ايشان شدند،(9) و طاق كسري از ميانش شكست و دو قسمت شد و آب دجله شكافته شد و در قصر او جاري گرديد و نوري در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گرديد و پرواز كرد تا به مشرق رسيد، هر بتي كه در هر جاي عالم بود بر رو افتادند و درياچه ساوه كه سالها آن را ميپرستيدند
فرو رفت و خشك شد و وادي سماوه كه سالها بود كسي آب در آن نديده بود آب در آن جاري شد.(10) و تخت هر پادشاهي در آن صبح سرنگون شده بود و جميع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نميتوانستند بگويند و علم كاهنان برطرف شد و سحر ساحران باطل شد و هر كاهن و پيشگویي كه بود ميان او و همزادي كه داشت و خبرها را به او مي داد جدايي افتاد و قريش در ميان عرب، بزرگ شدند و ايشان را آلالله گفتند، چونكه آنان در خانة خدا بودند.(11) و آمنه مادر پيامبر اكرم گفت: كه چون پسرم بر زمين رسيد دستها را بر زمين گذاشت و سر به سوي آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد سپس از او نوري ساطع شد كه همه چيز را روشن كرد و به سبب آن نور قصرهاي شام را ديدم و در ميان آن روشني، صدايي شنيدم كه گویندهای مي گفت: زاييدي بهترين مردم را، پس نام او را محمّد بگذار.(12)
4- به صدا درآمدن نواي توحيد و شادي کائنات
از حضرت اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه چون آن حضرت متولّد شد، بتها كه بر كعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد اين ندا از آسمان رسيد كه: «حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابودشدني
است».(13و14) و جميع دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخ و درختي خنديد و آنچه در آسمانها و زمينها بود تسبيح خدا گفتند و شيطان گريخت و ميگفت: بهترين امّتها و بهترين خلايق و گراميترين بندگان و بزرگترين عالميان، محمّد(ص) است.(15)
5- تجلي نور حق و تولد محمد(ص)
مرحوم طبرسي در كتاب احتجاج از امام موسي(ع) روايت كرده است كه چون پيامبر اكرم(ص) از شكم مادر به زمين آمد دست چپ را بر زمين گذاشت و دست راست را به سوي آسمان كرد و لبهاي خود را به توحيد به حركت آورد و از دهان مباركش نوري ساطع شد كه اهل مكّه قصرهاي بصري و اطراف آن را كه از شام است ديدند و قصرهاي سرخ يمن و نواحي آن را و قصرهاي سفيد اصطخر فارس و حوالي آن را ديدند و در شب ولادت آن حضرت دنيا روشن شد تا آنكه جنّ و انس و شياطين ترسيدند و گفتند در زمين، امر غريبي رُخ داده است، ملائكه را ديدند كه فرود ميآمدند و بالا ميرفتند و تسبيح و تقديس خدا ميكردند و ستارهها به حركت آمدند و در ميان هوا ميريختند.(16)
کودکي با برکت و نوجواني بردبار و امين
پيامبر گرامي اسلام در دوره شيرخوارگي فقط سه روز از مادر خود شير خورد و مشهور و قطعي اين است که پس از او تنها حليمه، افتخار دايگي پيامبر را داشته است.
پس از چهار ماه دايگان قبيله بنيسعد به مکه آمدند و در آن سال قحطي شديدي بود، به اين لحاظ بيش از پيش به کمک اشراف نيازمند بودند. حليمه دختر ابوذويب تنها زني بود از ميان دايگان که پيامبر گرامي از او شير خورد، حليمه پنج سال افتخار دايگي پيامبر را داشت.
به شهادت قرآن پيامبر در دوران کودکي يتيم بوده و مورد توجّه خاص خداوند متعال قرار داشت.(17) و همه تاريخنويسان و دانشمندان به دوران کودکي پيامبر که بسيار شگفتانگيز و حيرتآور بوده است، اشاره کردهاند و از زبان حليمه سعديه دايه پيامبر حوادث شگرف و کرامات بسياري از دوران شيرخوارگي پيامبر نقل کردهاند و صفحات تاريخ گواهي ميدهد که زندگاني رهبر عاليقدر مسلمانان از آغاز کودکي تا روزي که براي پيامبري مبعوث شد، متضمن يک سلسله حوادث شگفتانگيز است و تمام اين حوادث شگفتانگيز جنبه کرامت داشته و گواهي ميدهند که زندگي حضرت و سرگذشت وي عادي نبوده است، البته بر اساس آيات قرآن انبياي ديگر نيز اينگونه بودهاند مثل سخن گفتن عيسي در گهواره و...(18)
حليمه کرامات زيادي نقل کرده از جمله گفته است که درخت خشکي در محل زندگي ما بود وقتي او را در آغوشم به کنار درخت بردم درخت سبز شد و ميوه داد؛(19) از جمله اخلاق و سيره آن حضرت در اين دوره، اين بود که بسيار باحيا و عفت بود و از روزي که در خانواده حليمه حضور يافت، وسعت و برکت و رزق و روزي در آن خاندان افزون شد؛ از ابنعباس نقل شده که وقتي چاشت براي اطفال طعام ميآوردند آنها از يکديگر ميربودند و آن حضرت دست دراز نميکرد و چون کودکان از خواب بيدار ميشدند ديدههايشان آلوده بود و آن حضرت با روي شسته و خوشبو از خواب بيدار ميشد؛ از حليمه نقل شده که هيچ وقت بدن او را کسي نميديد و نخست مراقبت از پوشش خود ميکرد و در اين مدت همواره کسي مراقب او بود و کسي او را هنگام تخلي نديد و بسيار باحيا و عفيف و نوراني بود و نيز نقل شده که هيچ وقت اظهار گرسنگي و تشنگي نميکرد و از آب زمزم مينوشيد.
اميرالمؤمنين(ع) در نهجالبلاغه ميفرمايد: خداوند پيامبر خويش را از کودکي با ملکي بزرگ همراه کرد، او در شبانهروز حضرت را بر مکارم و آداب و اخلاق الهي آراسته ميکرد.(20)
در مدتي که حضرت در پيش حليمه بود حليمه او را هر ازگاهي پيش مادرش در مکه ميبرد حضرت در بين قبيله سعد که به فصاحت در بين عرب شهرت داشتند زبان عربي فصيح را ياد گرفت که خود حضرت به آن اشاره کرده است. بعد از بازگشت به آغوش خانواده به همراهي مادر عزيزش به يثرب براي زيارت قبر پدرش روانه شدند، در همين سفر غم فقدان پدرش با غم فقدان مادر افزون شد و دل رهبر و پيامبر آينده مسلمانان از غم فقدان مادر متألم گردید.
امّا فقدان مادر و پدر، عزت و احترام او را در پيش خاندانش بيشتر کرد که اين از الطاف خفيه الهي بود. جدش عبدالمطّلب، سرپرستي او را بهعهده گرفت و خيلي او را دوست ميداشت امّا چيزي نگذشت که او را نيز از دست داد و بنابر وصيت او سرپرستي محمد(ص) به عمويش ابوطالب سپرده شد که با پدر پيامبر برادر تني بودند لذا خيلي به او علاقه داشت.
همچنين به همراهي عمويش در مسافرت تجاري به شهر شام شرکت کرد، در دوازده سالگي اين مسافرت براي حضرت بسيار شيرين وخوش خاطره بود؛ درنوجواني آن حضرت مدتي به چوپاني در صحرا مشغول بود و اين دوره نيز از لحاظ روحي و عاطفي براي حضرت مهم و خوشنودکننده بود.(21)
دوران کودکي و نوجواني حضرت بسيار پرحادثه و شگفتانگيز بوده است که درمنابع ميتوان به تفصيل مطالعه کرد.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه
ـــــــــــــــــــــــ
1. مانند: حضرت عيسي(مريم /30) و حضرت موسي (قصص /7و10وطه /41) 2. ضحي /6 3. انفال/33 4. احزاب /53 5. احمد بناسحاق يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ترجمه: محمد ابراهيم آيتي، چاپ نهم، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1382، جلد 1، صفحه 358. 6. ابن شهرآشوب سروي مازندراني، مناقب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، بيتا، جلد 1، صفحه 31؛ و محمدباقر مجلسي، پيشين، جلد 15، صفحه 257. 7. نمل /39و40 8. احمد بناسحاق يعقوبي، پيشين، جلد 1، صفحه 359. 9. ابوالفداء الحافظ ابن كثير، البدايهًْ و النهايه، مكتبهًْ المعارف، بيروت، 1410 هجري، جلد 2، صفحه 268؛ محمّدباقر مجلسي، پيشين، جلد 15، صفحه 257. 10. ابوالفداء الحافظ ابيكثير، پيشين، جلد 2، صفحه 268 و 269؛ محمدباقر مجلسي، پيشين، جلد 15، صص 257 و 258. 11. ابن شهرآشوب سروي مازندراني، پيشين، جلد 1، صفحه 30. 12. ابن هشام، سيره النبويه، داراحياء التراث العربي، بيروت، لبنان، جلد 1، صفحه 166. 13. اسراء، آيه 81. 14. ابن شهرآشوب، پيشين، جلد 1، صفحه 31؛ محمدباقر مجلسي، پيشين، جلد 15، صفحه 274. 15. محمّدباقر مجلسي، حياهًْ القلوب، تحقيق: سيد علي اماميان، چاپ چهارم، قم: انتشارات سرور، 1382، جلد 3، صفحه 141؛ محمّدباقر مجلسي، بحارالانوار، پيشين، جلد 15، صفحه 274.
16. قطبالدين راوندي، الخرائج و الجرائح، التحقيق: مؤسسهًْ الامام المهدي، قم، جلد 1، صفحه 69-71. و محمّدباقر مجلسي، بحارالانوار، پيشين، جلد 15، صفحه 257. 17. ضحي/6 18. ابن هشام، السيرهًْ النبويه، بيروت دارالکتاب العربي 1418، ص186-192
19. عبدالمجيد زنداني، بينات الرسول، مصر: دارالايمان، ص18 و محققان باقرالعلوم، سننالرسول الاعظم؛ تهران: اميرکبير1385، ص54 20. اميرعلي حسنلو، قرآن و معصومان در آينه علوي، قم: مشهور 1386، ص100 به نقل از نهجالبلاغه. 21. سيد جعفر مرتضي العاملي، الصحيح من سيرهًْ النبي الاعظم، چاپ دوم، بيروت: 1428 ج2، صص174 ،175 ،176 ،181.