برمر: آمریکا هم شکست خورد هم نشان داد غیرقابل اعتماد است(خبر ویژه)
ایان برمر کارشناس و تحلیلگر آمریکایی و رئیس و بنیانگذار اندیشکده آمریکایی «گروه اوراسیا» نوشت: پایان ساده طولانیترین ماجراجویی نظامی و طولانیترین جنگ در تاریخ آمریکا رقم خورد. چگونگی آغاز این جنگ، نحوه دنبال کردن آن، پولی که برای آن هزینه شد، و تلفات انسانی آن مورد سرزنش و ملامت فراوان قرار خواهد گرفت و بدون شک کتابهای بسیاری درباره آن نوشته خواهد شد. اما در حال حاضر باید به بیکفایتیها در حوزه اجرایی درخصوص پایان دادن به جنگ و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان پرداخت. سیاستی که با آن موافقم و یک راهبرد واقعی میدانم، این است که با توجه به وضع موجود پیشین و پیشروی طالبان و در دست گرفتن قدرت توسط آنها، یا باید حضور خود را افزایش میدادیم یا از آنجا خارج میشدیم. اما روند اجرایی افتضاح بود. این به باور من به مراتب عقوبتبارترین بحران سیاست خارجی است که از زمان بحران گروگانگیری در ایران و سپس ناکامیدر نجات گروگانها شاهدش بودهایم. بنابراین، این اتفاق بزرگی است. ما شاهد بحرانهای بزرگتری در حوزه سیاست داخلی در آمریکا بهطور مشخص در روز ششم ژانویه بودهایم. اما در حوزه سیاست خارجی، این یک بحران فوقالعاده بزرگ است.
کجای کار اشتباه بود؟ به باور من، چهار شکست اصلی در حوزه اجرایی ذیل مسئولیت بایدن اتفاق افتاده است: شکست اول یک شکست نظامی و اطلاعاتی بود. بایدن نخستین بار روز ۱۱ سپتامبر اعلام کرد که همه نیروها تا ماه اوت از افغانستان خارج میشوند. در آن مقطع، سازمانهای اطلاعاتی آمریکا گفتند که قوای دفاعی افغانستان قادر خواهند بود به مدت دو تا سه سال طالبان را عقب برانند. پس از آنکه طالبان طی چند روز گذشته تهاجم خود را آغاز کرد، ارزیابی اطلاعاتی به دو تا سه روز کاهش یافت. در طول فعالیت شغلیام هیچگاه شاهد اینچنین شکست اطلاعاتی نبودهام. آمریکا بیست سال وقت و حدود ۹۰ میلیارد دلار هزینه صرف تعلیم قوای افغانستان کرد و این نیروها از جنگیدن امتناع کردند. حقیقت دوم نیز این است که آمریکا پس از آنکه به مدت دو دهه شخصاً افغانها را تعلیم داد، هنوز از روحیه و قابلیتهای نیروهایی که تعلیم داده بود، خبر نداشت.
شکست دوم همانا شکست در زمینه هماهنگسازی بود. آمریکا به مدت دو دهه در کنار متحدان ما جنگید، در پی رویدادهای ۱۱ سپتامبر از آنها خواست تا در کنار ما بجنگند، و آنها با روی گشاده پذیرفتند و شجاعانه جنگیدند. آنها شجاعانه در میدان نبرد جنگیدند و تلفاتی را متحمل شدند. اما وقت خروج که فرا رسید، بایدن تکروی کرد. او صرفاً روند تصمیمگیری، اعلام تصمیم، و سیاستهای جاری را مدنظر قرار داد، سیاستهایی نظیر اینکه مثلاً آیا پناهجویان را بپذیریم یا نپذیریم و اینکه آیا کمکهای بشردوستانه ارائه دهیم یا نه یا این موارد را به چه نحو صورت دهیم. حتی مواردی نظیر نقش سفیر آمریکا در افغانستان نادیده گرفته شد و سفیر موقت آمریکا از افغانستانگریخت و آن کشور را ترک کرد.شکستی به این بزرگی در زمینه ایجاد هماهنگی اتفاق افتاده و متحدان آمریکا از این مسئله سرخورده شدهاند و سرخوردگی خود را نشان میدهند. آنها طی چند ماه گذشته سرخوردگی خود را در خلوت نشان میدادند و اکنون علناً این کار را میکنند.
شکست سوم به مقوله برنامهریزی مربوط میشود. خطای اطلاعاتی و ناکامیدر زمینه ایجاد هماهنگی را میتوان هضم کرد، اما اگر برای سناریوهای ثانویه برنامهریزی صورت گرفته بود، چنین فاجعهای اتفاق نمیافتاد. طی ماههای منتهی به خروج انجام داد و میباید در آن مقطع صورت میگرفت. بسیار عجیب است که چنین چیزی اتفاق نیفتاد. در نهایت به شکست چهارم در زمینه برقراری ارتباط میرسیم. اکنون دیگر ویدئوهایی مربوط به روز هشتم جولای را دیدهاید که در آنها رئیسجمهور بایدن در حمایت از خروج از افغانستان به آمریکاییها اطمینان میدهد و سلطه طالبان بر سرتاسر کشور را بسیار نامحتمل میداند. این پیشبینیها بیدرنگ بهصورت وارونه اتفاق افتادند و ما همچنان شاهد آن بودیم که بایدن و وزیر امور خارجه و دیگر مقامات در کاخ سفید در قالب اظهارات علنی خود خروج نیروها را موفق ارزیابی میکنند، ادعایی که مایه شگفتی است.
به گزارش مشرق، در بخش دیگری از این گزارش آمده است: علیرغم آنچه گفته شد، کار هنوز تمام نشده و اوضاع میتواند از این هم بدتر شود. این امر میتواند به قیمت از دست رفتن ریاست جمهوری بایدن تمام شود. من فکر میکنم اکنون وضعیت در داخل بیشتر شبیه خط قرمز ناموفقی است که اوباما برای سوریه وضع کرده بود. او گفت «اسد باید برود»، اما اسد هیچ جا نرفت. اما این موضوع در سطح بینالمللی از اهمیت بیشتری برخوردار است. متحدان آمریکا که امیدوار بودند آمریکا طبق گفته بایدن بازگشته باشد، احساسشان این است که آمریکا به تنهایی عمل میکند و یکجانبهگراست و نمیتوان به آن اعتماد کرد.