غيبت بهانهاي است كه پاكيزهتر شويم(چشم به راه سپیده)
محرم ما را قبول کن
ای داغدار اصلی این روضهها بیا
صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
بالا گرفتهایم برایت دو دست را
ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
فهمیدهایم با همه دنیا غریبهای
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
بر دستهای توست فقط چشم ما بیا
هفته به هفته میگذرد با خیال تو
پس لااقل به حرمت خون خدا بیا
بیش از هزار سال تو خونگریه کردهای
ای خون جگر ز قامت زینب بیا
از هجر تو طبیعت ما گریه میکند
چشم تمام آینهها گریه میکند
چشم انتظار آمدنت شیرخوارهای است
گهوارهای به کرب و بلا گریه میکند
پای سه سالهای که پر تاول آمده است
دارد به اشک آه و دعا گریه میکند
در علقمه به خاطر تو مشک پارهای
دارد کنار دست جدا گریه میکند
گودال سرخ روز عطش نعره میکشد
از روضههای خون خدا گریه میکند
بر پا شده حسینیه گریهها بیا
بر روی چشمهای تر از اشک ما بیا
شال عزای تو به عزایم نشانده است
وقت عزایمان شده صاحب عزا بیا
از معرفت تهیام و از مصلحت پُرم
تا زیر و رو شَوَم ز قدوم شما بیا
یادش به خیر صحن رضا زار میزدم:
آقا نشستهام دَم ایوان طلا بیا
ایوان طلا اگر که نشد تا ببینمت
وقت سحر زیارت پائین پا بیا
ای خاک بر سرم که نشد خاک پای تو
یک شب خرابه دل من هم بیا بیا
من را که کُشت وا ابتاهای عمهات
یک سر به خاک کشته کرب و بلا بیا
؟؟؟؟؟
آخرین مسافر دنیا
اين هفته هم گذشت تو اما نيامدي
خورشيد خانواده زهرا نيامدي
از جاده هميشه چشم انتظارها
اي آخرين مسافر دنيا نيامدي
صبحي كنار جاده تو را منتظر شديم
«آمد غروب، رفت و تو آقا نيامدي»
از ناز چشمهاي تو اصلاً بعيد نيست
شايد كه آمدي گذر ما نيامدي
امروزمان كه رفت چه خاكي به سر كنيم
آقاي من اگر زَد و فردا نيامدي
غيبت بهانهاي است كه پاكيزهتر شويم
تا روبهرويمان نشدي تا نيامدي
«يابن الحسن بياي» قنوتم وظيفه است
ديگر به ما چه آمدهاي یا نيامدي
علی اکبر لطیفیان
گدایان کوچه گرد
نمیرسم من از این جادهها به گرد شما
به خاک پای گدایان کوچه گرد شما
خدا کند که عنان گیر مرکبت باشم
فــدای پا به رکـابـان در نبرد شما
ارادتی به تو و خانواده ات دارم
منـم غـلام غـلامان فرد فرد شما
چرا شبیه گذشته مرا نمیخواهی
مگر نمیخورم آقای من به درد شما
رسیده باز سهشنبه شب خجالتم از
مرور نامه اعمال و آه و سرد شما
محمدحسن بیات لو
داغ کربلا دارم
همیشه کوچه ما عطری از شما دارد
که آشنا به دلش میل آشنا دارد
بگو که جسم که را در بغل گرفتی که
دوباره روضه ما بوی بوریا دارد
هزار شکر که مژگان به ما حواله شده
غبار پای تو تأثیر کیمیا دارد
شبیه چشم شما سرخ میشود چشمش
کسی که چشم بر آن ریشه عبا دارد
علاج تشنگیام را فرات هم نکند
تنور سینه من داغ کربلا دارد
به سینه میزنم و حلقه میزنم بر در
در این معامله یک دست هم صدا دارد
دلم هوای حرم کرده خوب میدانم
برات کرب و بلا را فقط رضا دارد
دوباره خرجی ما بیحساب زهرا داد
همیشه سفره گرمش هوای ما دارد
حسن لطفی
ما در غیبت ماندهایم
عمریست که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم
؟؟؟؟؟