تئاتر چگونه جولانگاه نفوذیها شد؟
مهدی امیدی
وضعیت سالهای اخیر تئاتر ایران را میتوان نزدیک به قرمز دانست. حدود 30 سال قبل شهید سیدمرتضی آوینی در مقالهای با عنوان «آیا تئاتر زنده میماند؟» فضای کنونی تئاتر ما را چنین پیشبینی کرده بود: «تئاتر امروز ايران مصداق شجرهاي است كه ريشه در عمق خاك ندارد و به طوفاني نه چندان شديد فرو خواهد افتاد... دوران جلوه فروشي طاووس پير غرب گذشته و آن شيفتگي جنونآميز كه ما را از تأمل و تفكر در خودمان بازميداشت، فرو نشسته است. عهد بشر با خدا تجديد گشته است و اگر تئاتر از مقتضيات اين تجديد عهد تاريخي غفلت كند، سر از بستر اين بيماري برنخواهد داشت و خواهد مرد.» و امروز میبینیم که این سخنان به واقعیت تبدیل شده است؛ تئاتر ما اگر نمرده، زنده هم نيست.
فقط کافی است به برخی از مضامین و مسائل مطرح شده در نمایشهایی که در ماههای اخیر روی صحنه رفتهاند، توجه کرد؛ زیر سؤال بردن ارزشهای اخلاقی و حتی دین، ترویج روابط آلوده و نامشروع روی صحنه، نادیده گرفتن افتخارات و قهرمانان ملی، عدم رعایت پوشش و حجاب قانونی، غوغا و جولان جریانهای نفوذی و وابسته به سفارتخانههای غربی و... چکیدهای از واقعیتهای تئاتر ایران در سالهای اخیر بوده است.
تئاتر؛ مأمن نفوذیها
نحوه مدیریت هنرهای نمایشی در دولتهای یازدهم و دوازدهم به گونهای بود که این عرصه به مأمن نفوذیها تبدیل شد! جای سؤال است که چرا ناگهان 10 نمایشنامه با مشکل محتوایی از یک نویسنده بدسابقه بهطور همزمان روی صحنه تئاتر رفت؟ در یک مقطعی شاهد اجرای آثاری از هنرجوهای آموزشگاههای غیرقانونی و زیرزمینی تحت تحصیل آموزشهایی منهای اخلاق و عفت و شئون اسلامی بودیم که بر صحنه تئاتر آمدند! روز 28 اردیبهشت سال جاری، روزنامه کیهان در خبری نوشت: «امروز سهشنبه 28 اردیبهشت و به مناسبت هفته جهانی ارتباطات و روابط عمومی نشستی با حضور یک متهم امنیتی و یک رابط سفارتخانهای به میزبانی یکی از مراکز تئاتری تدارک دیده شده است!
این نشست در حالی تحت عنوان بیان مشکلات روابط عمومی تئاتر و ارائه راهحلهای ممکن برای رفع موانع صنف روابط عمومی و ضرورت همکاریها با پیشکسوتان عرصه روابط عمومی ایران برگزار میشود که حضور چند عنصر تابلودار در عرصه نفوذ فرهنگی پرده از اهداف از پیش تعیینشده در این دست نشستها برمیدارد. نکته قابلتوجه حضور فردی است که سابقه ریاست خانه هنرمندان و اتاق فکری با حضور برخی سفرای کشورهای اروپایی در خانه هنرمندان در سال 83 را دارد.» اما مرکز هنرهای نمایشی وزارت ارشاد هیچ گاه پاسخی برای این نشست و مواردی از این دست نداد!
پایه گذاری نمایشهای اشرافی
یکی از بدعتهای مدیریت تئاتر در دولت حسن روحانی، پدید آمدن نمایش هایاشرافی و به اصطلاح تئاتر لاکچری بود. هم موضوعات و محتوای این نمایشها از دغدغههای مردم فاصله گرفتهاند و هم اینکه هزینه حضور در تئاتر، روز به روز بیشتر شده است. طوری که برای برخی از این نمایشها بلیت 200 هزار تومانی به فروش رسیده و حتی در بازار سیاه نیز به 400 هزار تومان هم رسیده است! محل اجرای یک نمایش نیز اغلب در یک تالار پر زرق و برق
و مجلل است.
قیمت نجومی بلیت برخی از این نمایشها حتی واکنش وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی را نیز در پی داشت. به طوری که «سیدعباس صالحی» در فضای مجازی نوشته بود: «تئاتر لاکچری تیر خلاص به این هنر مردمی است. اداره کل هنرهای نمایشی با هماندیشی و همیاری خانه تئاتر، حریم صحنه را از آن مصونیت دهد.» هرچند که یکی از مدیران تحت امر وزیر سابق ارشاد، پیشتاز این جریان بود!
نکته مهم این است که اغلب نمایش هایاشرافی با پولهای مشکوک تولید میشدند! یعنی افرادی که صاحب سرمایههای کلان بودند برای اهداف تبلیغاتی، سیاسی و همچنین پولشویی، بخشی از سرمایه خودشان را به اجرای این گونه نمایشها اختصاص دادند.
سوءاستفاده از سلبریتیها
اما مسئله دیگری که در سالهای اخیر در تئاتر ما جریان یافته، سودجویی با استفاده از سلبریتیهاست. بارها اتفاق افتاده که نمایشی به رغم فقدان ارزش دراماتیک و هنری، اما صرفا به خاطر حضور سلبریتیها بلیتی به قیمت چند صد هزار تومان داشته است. این هم نوعی مردمفریبی است. چرا یک نمایش ضعیف و بیمحتوا، فقط به دلیل حضور یک ستاره سینما، چنین هزینهای را برای مردم ایجاد میکند؟
به این موارد، نمایشهای تئاتر آزاد را هم اضافه کنیم که بیشتر شامل ماجراهایی مبتذل، لودگی، حرکات موزون و دیالوگهای رکیک هستند.
متأسفانه با اینکه تئاتر به منزله هنری فاخر و اندیشمند شناخته میشود؛ اما آنچه این روزها و در بیشتر موارد در تالارهای نمایشی ما روی صحنه میرود، همه چیز دارد به جز هنر و اندیشه! بدحجابی و رعایت نکردن موازین شرعی، استفاده از کلمات واشارات غیراخلاقی، توهین به ارزشها و آرمانهای ملی و مذهبی و... محورهای اصلی بیشتر نمایشهایی است که در تئاتر حرفهای ما اجرا میشوند.
نادیده گرفتن تئاتر بومی
مشکل اصلی تئاتر امروز ایران، گرفتاری در نحلهها و اندیشههای تاریخ مصرف گذشته غربی است. با اینکه این سرزمین خود از فرهنگ و تمدنی ریشهدار و کهن برخوردار است؛ اما تئاتر ما از سخیفترین نظریات دراماتیک غربی ارتزاق میکند که نتیجهاش دوری و جدایی تئاتر از فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی و همچنین متن جامعه است. تنها راه نجات تئاتر، بازگشت به خویشتن و احیای هویت دینی و ملی در هنرهای نمایشی است.
در پایان، صحبتهای قابل تأمل «پیام دهکردی» بازیگر مطرح سینما و تئاتر در مصاحبه با یکی از خبرگزاریها را یادآور میشویم. این روزها که زمان انتصاب مدیران جدید فرهنگی است، بازخوانی
این گونه نظرات خالی از لطف نیست. دیدگاههایی که قابل تطبیق با بسیاری از اتفاقات سالهای اخیر در مدیریت تئاتر کشور است: پیام دهکردی در بخشی از مصاحبهای با خبرگزاری مهر گفته بود: «ما در حوزه فرهنگ کار نکردیم و جامعه به سمت سطحی شدن رفته و از سوی دیگر جریانات نفوذ نیز کار خود را کرده است. انسان نیازمند غذا است که این غذا یا جسمانی یا روحانی است که غذای روحانی همان غذای فرهنگی اعم از فیلم، سریال و رسانه است که اینها را مردم ندارند یعنی ما کمکاری کردیم و شاید کاری به آن معنا انجام ندادیم. محتوایی که مردم میخواهند را برایشان فراهم نکردیم یا محتوای بد ارائه دادیم اما مردم گرسنه بودند. بهعنوان مسئولان و تصمیمگیرندگان، هنرمندان و همه ما در یک گناه دستهجمعی سهیم هستیم....در این شرایط جریان نفوذ کار عملیاتی خود را اجرایی و تفکر خود را پیاده میکند. تفکر جریان نفوذ در تضاد کامل و قطعی با اندیشههای ناب ملی، مذهبی و هویتی ما است. جریان نفوذ ذرهای دغدغه این وطن را ندارد، دغدغه فروپاشی این وطن را دارد ولی دغدغه انسجام و یکپارچگیاش را ندارد. وقتی ما کاری انجام نمیدهیم دیگران برای ما محتوا، رسانه، سریال، فیلم و موسیقی تولید میکنند و جریان نفوذ در بستههای زیبای هنر که روی جامعه تأثیرگذار است کار خود را عملیاتی میکند.»