افغانستان چگونه به درس عبرتی برای متحدین آمریکا تبدیل شد؟
اشاره:
روز یکشنبه (24 مرداد) صفحه دیگری در تاریخ پرفراز و نشیب افغانستان باز شد. در این روز پس از پیشرویهای سریع گروه طالبان و سقوط اکثر ولایتهای این کشور، «اشرف غنی» رئیسجمهور به همراه شماری از مقامات این کشور فرار کرد و عنوان رئیسجمهور سابق را به خود گرفت و همزمان نیروهای طالبان نیز وارد کابل پایتخت شدند و بدین ترتیب ارتش و دولتی که آمریکا طی 20 سال گذشته و پس ازاشغال این کشور میلیاردها دلار برای آن هزینه کرده بود بدون کوچکترین مقاومتی فروپاشید. جوبایدن رئیسجمهور آمریکا 18 تیر ماه گذشته در یک کنفرانس مطبوعاتی وقتی از وی درباره احتمال سقوط کابل به دست طالبان پرسیده شد؛ با اطمینان گفته بود: «ما ارتش ۳۰۰ هزار نفری مجهز با یک نیروی هوایی قدرتمند مدرن برای افغانستان ساختهایم که به خوبی قادرند بر ۷۵ هزار نیروی طالبان پیروز شوند. من به ارتش افغانستان که کارآزمودهتر، مجهزتر و شایستهتر در جنگ است اعتماد دارم. دولت و ارتش افغانستان فرو نخواهد پاشید. بسیار بعید است که طالبان بر افغانستان مسلط شود، دولت کنونی حفظ خواهد شد». ارتشی که بایدن با اطمینان مدعی بود فرو نمیپاشد؛ روز یکشنبه(24 مرداد) با سقوط کابل به دست طالبان به طور کامل فروپاشید و کوچکترین مقاومتی نیز از آن دیده نشد. درباره وضعیت کنونی افغانستان، چرایی فروپاشی سریع ارتش و دولت این کشور و همچنین اینکه سرانجام چه خواهد شد؛پرسشهای مهمی مطرح است و در این گزارش سعی میکنیم به برخی از آنها پاسخ دهیم.
سرویس خارجی کیهان
گورستان امپراتوریها
افغانستان در طول تاریخ خود سه امپراتوری را با شکست خفتبار روانه خانه کرده است. روزنامه واشنگتن پست در تحلیلی در این زمینه مینویسد: «افغانستان را همواره گورستان امپراتوریها نامیدهاند. سرزمینی که نقشههای قدرتهای بزرگ همیشه در آن نقش بر آب میشود. افغانستان شرایط جغرافیایی و تاریخچه عجیب و غریبی دارد، همواره در مسیر تاریخ، امواجی از متجاوزان پرغرور خارجی وارد این سرزمین کوهستانی ناهموار و سرزمینهای خشک
لم یزرع کشور شدهاند و گرفتار زمین ناهموار و آب و هوای نامناسب و قبایل غیرقابل تسخیر آن شدهاند و ره به جایی نبردهاند. در طی تقریباً یک قرن؛ انگلیس سه بار به افغانستان هجوم برده است که همهشان سرنوشتی شوم را رقم زدند.اشغال مصیبتبار ۱۰ ساله افغانستان در دهه ۱۹۸۰میلادی توسط اتحاد جماهیر شوروی نیز به اسم رمز ناکامیهای کل پروژه شوروی تبدیل شد. باتلاقی که با کمک و تسلیحات آمریکا به مجاهدین افغانستان، زمینه را برای پایان یافتن جنگ سرد چید و حالا میرسیم به تجربه حضور نظامی آمریکا در افغانستان. 20 سال بعد از حمله نظامی آمریکا به خاک افغانستان که تبدیل به طولانیترین جنگ آمریکا شد، بایدن بیقید و شرط نظامیان آمریکا را از افغانستان خارج میکند. یک جنگ ناتمام در مبارزه با شورشگری و ساختن ملت-دولت که جان بیشتر از ۲۳۰۰ سرباز آمریکایی را گرفت و بالای ۲۰ هزار
تن از همین سربازان را مجروح کرد و دهها هزار افغان را هم به کام مرگ کشاند».
مقاله واشنگتن پست قبل از سقوط کابل و فرار سریع نظامیان و کادر دیپلماتیک آمریکا از این کشور نوشته شده است. اگر آنها صبر میکردند در بخش مربوط به شکست آمریکا در افغانستان دادههای بیشتری میتوانستند اضافه کنند. موسسه «امور عمومی و بینالملل واتسون» در دانشگاه «براون» در گزارشی در همین زمینه نوشت: «هزینه جنگ آمریکا در افغانستان که از پاییز 2001 آغاز شد و تا چند روز دیگر پایان مییابد 2.26 تریلیون دلار بوده است. این هزینه توسط وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا شده است. از سوی دیگر طی این مدت
241 هزار نفر به طور مستقیم در نتیجه این جنگ کشته شدهاند.طی این 20 سال در مجموع 2 هزار و 448 هزار نظامی آمریکا در این جنگ کشته شده و هزار و 144 نفر از نیروهای ائتلاف ناتو نیز در این جنگ جان خود را از دست دادند. در این گزارش آمده است که 69 هزار نیروی افغانستانی نیز در این جنگ جان خود را از دست دادند و 72 روزنامهنگار و
444 نیروی کمکهای بشردوستانه نیز در این جنگ 20 ساله کشته شدند. این آمار شامل کسانی که به دلیل بیماری، عدم دسترسی به غذا، آب و زیرساختها و دیگر نتایج غیر مستقیم جنگ جان خود را از دست دادهاند، نمیشود». از سوی دیگربه گفته «دفتر بازرسی کل ویژه افغانستان» که در سال ۲۰۰۸ ایجاد شده است «از حدود ۱۴۵ میلیارد دلاری که دولت آمریکا برای بازسازی افغانستان هزینه کرده حدود
۸۳ میلیارد دلار به توسعه و حمایت نیروهای ارتش و پلیس اختصاص یافته است. این ۱۴۵ میلیارد دلار علاوه بر
۸۳۷ میلیارد دلاری است که ایالات متحده در جنگ هزینه کرد. جنگی که با حمله در اکتبر ۲۰۰۱ آغاز شد.این
۸۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری انجام شده برای نیروهای افغان در ۲۰ سال اخیر تقریبا دو برابر بودجه سال گذشته برای کل قوای تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا و کمی بیشتر از بودجه سال گذشته واشنگتن برای کمکهای مواد غذایی برای حدود
۴۰ میلیون آمریکایی بوده است».
عقبنشینی یا فرار؟
شکست و فروپاشی سریع دولت و ارتش افغانستان، سقوط پایتخت و افتضاحات بعد از آن در فرودگاه کابل، در آمریکا مقامات دولتی و رسانهها را به شدت شوکه کرده است و انتقادات نیز به شدت افزایش پیدا کرده است. در این میان مقامات دولتی اصرار دارند آمریکا از افغانستان «عقبنشینی» کرده و منتقدان در نقطه مقابل میگویند این یک «فرار شرمآور» بوده است. بایدن در سخنرانی روز دوشنبه هفته گذشته خود از زیر بار مسئولیت صحنهای که امروز افغانستان با آن مواجه است، شانه خالی کرد و تسلط سریع و کامل طالبان بر افغانستان را بااشاره به توافق دولت ترامپ با طالبان به گردن «ترامپ» انداخت، از «اشرف غنی» رئیسجمهور متواری افغانستان ابراز ناامیدی کرد و بابت عملکرد نیروهای امنیت ملی افغانستان که تا همین چند هفته قبل میگفت قادر به حفظ کشور هستند، تاسف خورد. بایدن در سخنرانی خود از کاخ سفید بعد از تسلط طالبان بر کابل، به شدت از برنامه خروج از افغانستان دفاع کرد و گفت: «میدانم تصمیم من مورد انتقاد قرار خواهد گرفت، اما ترجیح میدهم آن انتقاد را به جان بخرم تا اینکه این (خروج از افغانستان) را به رئیسجمهور پنجم منتقل کنم». وی در ادامه علیرغم اینکه آمریکا در دو دهه گذشته به دنبال دموکراتیزه کردن افغانستان با پیروی از مدل آمریکا بود، مدعی شد «مأموریت واشنگتن در افغانستان هیچگاه ملتسازی یا ایجاد دموکراسی نبود». «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی کاخ سفید نیز که «برِت برون» مشاور امور تعاملات جهانی «باراک اوباما» از بایدن خواسته او را به دلیل بیکفایتی و رساندن افغانستان به وضعیت کنونی برکنار کند، با رد انتقادها و در دفاع از عملکرد دولت بایدن گفت «خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان بهترین گزینه برای اجتناب از ادامه جنگ آمریکا در این کشور برای سه دهه بود». اما تلاش بایدن و مقامات دولتش برای تلقین این ایده که این بهترین تصمیمی بوده که میتوانسته اتخاذ کند، باعث کمرنگ شدن این شکست و بیاخلاقی آمریکا و کاهش انتقادها و فشار افکار عمومی در داخل و خارج این کشور نشده و در روزهای گذشته جمهوریخواهان که به دنبال بهره بردن از این بحران سیاست خارجی دولت جوان بایدن به نفع خود در انتخابات ریاستجمهوری آتی هستند به شدت وی را مورد حملات لفظی قرار دادهاند و در این بین بایدن حتی در میان دموکراتها هم حامی جدی نداشته است. «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه پیشین آمریکا بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ و مشاور امنیت ملی کاخ سفید بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ نیز در یادداشتی درباره تحولات افغانستان که منجر به فروپاشی حکومت مورد حمایت واشنگتن شد، نوشت: «اکنون دولت نمیتواند ادعا کند که اعتبار جهانی آمریکا آسیب ندیده است. اعتبار، تقسیم شدنی نیست و چین و روسیه و ایران جای پای ما گذاشتهاند. تصویر چند روز گذشته در افغانستان تصویری از آمریکای در حال عقبنشینی را مجسم میکند.» نحوه خروج آمریکا از افغانستان حتی مورد انتقاد مقامهای پیشین متحد صهیونیست واشنگتن هم قرار گرفت. «عاموس یدلین» رئیسپیشین اطلاعات نظامی ارتش رژیم صهیونیستی در واکنش گفت، این عقبنشینی همانطور که به تصویر کشیده شده یک «فرار تحقیرآمیز» است.«یوسی کوپرواسر» ژنرال بازنشسته صهیونیست هم گفت: «سرعت فروپاشی دولت افغانستان دلیلی دیگر بر سختیای است که غرب به صورت کلی و اطلاعات آمریکا به صورت ویژه در درک جهان اسلام با آن روبروست».«عاموس گلعاد» رئیسپیشین بخش تحقیقات در سازمان اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی نیز تصریح کرد: «شاهد شکست فجیع اطلاعات آمریکا در طول مرحله تصمیمگیریها هستیم و ما باید واقعا بیدار باشیم تا اینها در منطقه ما رخ ندهد».
عبرتهای فرار آمریکا از افغانستان
شاید اولین و مهمترین درس عبرت بعد از فروپاشی سریع ارتش و دولت افغانستان بعد از صرف میلیاردها دلار از سوی آمریکا طی 20 سال گذشته این باشد که دوران جهانی سازی لیبرال دموکراسی آن هم با زور اسلحه به پایان رسیده است. پروژه دولت- ملتسازی که آمریکا 20 سال پیش با اشغال افغانستان شروع کرد؛ یکشنبه(24 مرداد) با سقوط کابل، فرار اشرف غنی و فروپاشی ارتش افغانستان بدون کوچکترین مقاومتی عملاً به پایان رسید و بار دیگر ثابت کرد نهادسازی از بیرون آن هم با زور اسلحه راه به جایی نمیبرد. ارتش، دولت، پارلمان، نهادهای مدنی و... باید از درون مناسبات و تحولات سیاسی و اجتماعی کشور رشده کرده و به ثمر بنشینند و شکلگیری دولت -ملت و نهادهای اجتماعی، سیاسی و نظامی تنها در سایه وفاق نیروهای داخلی شکل میگیرد. روزنامه آمریکایی والاستریتژورنال نیز ورود نیروهای طالبان را به منزله خاتمه تلاشهای ۲۰ ساله آمریکا و دیگر کشورهای غربی برای «بازسازی افغانستان به شکل یک دموکراسی مدرن» دانسته است.
شیوه برخورد آمریکا با افغانهایی که با ارتش این کشور طی 20 سال گذشته همکاری کرده بودند نیز باید به عنوان درس عبرتی مهم برای تمام کسانی باشد که دلخوش به حمایتهای آمریکا دارند. تصاویری که روز دوشنبه(25 مرداد) از لحظات برخاستن یک فروند هواپیمای باری ارتش آمریکا از باند فرودگاه کابل، در شبکههای اجتماعی منتشر شد احتمالا به یکی از نمادهای خروج نظامیان آمریکا از افغانستان تبدیل خواهد شد. در این تصاویر هزاران نفر که بسیاری از آنها به عنوان مترجم و دستیار به نیروهای آمریکایی کمک کرده بودند در کنار هواپیمای نیروی هوایی در حال دویدن بودند. گروهی از آنها نیز به بدنه و چرخهای هواپیمای در حال حرکت آویزان شده بودند. بنا به گزارشها دقایقی پس از برخاستن هواپیما از فرودگاه کابل دستکم سه نفر از بدنه و چرخهای هواپیما سقوط کردند و جان باختند. در تصاویری که لحظاتی پس از برخاستن هواپیما به ثبت رسیده است سقوط آنها دیده میشود.تصاویر دیگری که در شبکههای اجتماعی منتشر شده است صدها نفر را در حال دویدن بر روی باند فرودگاه کابل همزمان با شلیک تیر هوایی از سوی نظامیان آمریکا نشان میدهد. گفته میشود برخی از کسانی که در فرودگاه کابل تجمع کرده بودند نیز از سوی نیروهای آمریکایی و همچنین شبهنظامیان طالبان با شلیک مستقیم تیر کشته شدهاند. از سوی دیگر روزنامه «واشنگتن پست» و پایگاه اینترنتی «پولیتیکو» به نقل از منابع خود گزارش دادند که هنگام فرود هواپیما در چرخ آن «بقایای انسانی» کشف شد. این هواپیما پس از ترک کابل به دلیل «انسداد چرخ فرود» که به طور موقت آن را غیرقابل استفاده کرده بود مجبور به فرود اضطراری در «یک کشور ثالث و نزدیک» شد.بقایای جسد فردی که بر اثر گیر کردن در چرخ هواپیما جان خود را از دست داد پس از این فرود اضطراری کشف شد و این در حالی بود که داخل برخی از هواپیماها که از افغانستان خارج میشدند برخی از صندلیها را سگهای نظامیان آمریکاییاشغال کرده بودند. «عبدالباری عطوان» نویسنده سرشناس عرب و سر دبیر روزنامه الرایالیوم نیز در این باره نوشت: «آسمان کابل پر از بالگردهای عظیمی بود که دیپلماتها و اتباع آمریکایی را (۲۴۰۰ دیپلمات در سفارت آمریکا) منتقل میکردند، اما هیچکس برای انتقال فرماندهان ارتش و سیاستمداران افغانستان وجود نداشت و آنها را رها کردند تا با سرنوشت سخت خود مواجه شوند.همان صحنهای که پس از شکست آمریکا در سایگون، پایتخت ویتنام رخ داد، دیدیم که در کل روز در کابل تکرار شد و ترافیک در یک جهت به سمت فرودگاه در جستوجوی هواپیمایی برای فرار به خارج پس از کنترل طالبان بر تمامی گذرگاههای مرزی بود. اما تعداد هواپیماها محدود است و هواپیماهای موجود نیز به افراد سفیدپوست اروپایی- آمریکایی یا کسانی که ملیت این کشورها را دارند اختصاص داده شد». کانال ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی نیز در این خصوص گزارش داد «خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و رها کردن کسانی که با آنها در افغانستان همکاری میکردند، برای تمام متحدان آمریکا در خاورمیانه وحشتناک و رعبآور است. این خبر بدی برای اسرائیل است، بیایید به این حقیقت عادت کنیم ممکن است در برابر ایران تنها باشیم. برای این دولت (آمریکا) این موضوع مهم نیست. این اتفاق بسیار سختی است و باید ما را نگران کند». کانال ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی هم اعلام کرد: «آمریکا ۸۸ میلیارد دلار در طول ۲۰ سال برای ارتش افغانستان خرج کرد، این یک داستان وحشتناک است. همه این پولها ظرف یک ماه از بین رفت. این یک نمونه و نماد است که نیروهای ضد آمریکا در منطقه به آناشاره میکنند، هر کسی که به آمریکا تکیه کند عاقبتش این است، خودش را تنها و در معرض انتقام از طرفی مانند طالبان مییابد». «کلیف مِی» مدیر بنیاد دفاع از دموکراسیها در اینباره گفت: «از دید دشمنان ما، این اقدام بدین معنا است که ایالات متحده قابل شکست دادن است. در واقع اگر طالبان میتوانند آن را شکست دهند، واقعاً چه کسی نمیتواند؟ از دید یک دشمن ما بیدفاعیم و از دید یک متحد، مایه عبرت هستیم». «دیوید بارنو» ژنرال بازنشسته و استاد مطالعات راهبردی دانشگاه جان هاپکینز آمریکا نیز در این باره گفت :«اتفاقات کابل این باور خطرناک را ترویج میکند که قدرت نظامی و اراده سیاسی آمریکا در دفاع از دوستان و متحدانش در حال کمرنگ شدن هستند».
شکست اطلاعاتی آمریکا در ارزیابی درست اوضاع افغانستان نیز درس عبرت دیگری است که دستکم در آمریکا باید با دقت به آن نگریسته شود و به درستی ارزیابی شود. بایدن یک ماه قبل از سقوط کابل در یک کنفرانس خبری گفته بود: « ما ارتش ۳۰۰ هزار نفری مجهز با یک نیروی هوایی قدرتمند مدرن برای افغانستان ساختهایم که به خوبی قادرند بر ۷۵ هزار نیروی طالبان پیروز شوند. من به ارتش افغانستان که کارآزمودهتر، مجهزتر و شایستهتر در جنگ است اعتماد دارم. دولت و ارتش افغانستان فرو نخواهد پاشید. بسیار بعید است که طالبان بر افغانستان مسلط شود، دولت کنونی حفظ خواهد شد». مقامهای دولت وی نیز با وجود سقوط اکثر ولایتها همچنان مدعی بودند نیروهای افغانستانی قادر به ممانعت از پیشروی طالبان هستند و خطر قریبالوقوعی متوجه کابل نیست.
«جان کربی» سخنگوی پنتاگون نیز شامگاه جمعه
(22 مرداد) و تقریباً یک روز قبل از ورود نیروهای طالبان به کابل در کنفرانس خبری خود مدعی شد کابل در حال حاضر با خطر فوری مواجه نیست و گفت: «سرعت پیشروی زمینی طالبان به این معنا نیست که برتریهایی که نیروهای دولتی افغانستان دارند، وجود ندارد. همچنان اعتقاد داریم که نیروهای افغانستانی قادر به برتری زمینی بوده و ما به حمایت هوایی از آنها ادامه خواهیم داد». «مارک میلی» رئیسستاد مشترک ارتش آمریکا نیز بعد از سقوط کابل طی یک نشست خبری در وزارت دفاع آمریکا گفت: «واشنگتن انتظار نداشت ارتش افغانستان در عرض فقط ۱۱ روز در برابر پیشروی طالبان تسلیم شود.... درباره اتفاقات پس از خروج نظامیان این کشور از افغانستان از جمله احتمالاتی که بررسی کردیم سقوط سریع کابل و شروع جنگ داخلی بود. اما من هیچ مقام آمریکایی دیگری را ندیدم که سقوط سریع دولت افغانستان را پیشبینی کرده باشد». مهمترین پرسشی که در این میان مطرح است این است که با وجود چنین شکست فاحش اطلاعاتی آن هم در کشوری که آمریکا 20 سال بر تمامی تار وپود سیاسی و امنیتی آن مسلط بوده و هزاران نیروی امنیتی مستقر داشته آیا به ارزیابیهای اطلاعاتی نهادهای عریض و طویل امنیتی این کشور در مورد سایر کشورهای منطقه مثل ایران میشود اطمینان کرد.
نکته دیگری که باید بسیار مورد توجه قرار بگیرد تاثیر قدرت اراده و انگیزه در نبرد و مبارزه میباشد. ارتش افغانستان طی 20 سال گذشته با میلیاردها دلار از سوی آمریکا تجهیز شده بود اما این ارتش بنا به دلایل عدیده فاقد انگیزه و اراده لازم برای جنگیدن بود و به همین دلیل مقابل نیروهای طالبان به راحتی فروپاشید. «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی بایدن در این باره گفته است: «به رغم این حقیقت که ما ۲۰ سال و دهها میلیارد دلار (در افغانستان برای ارتش این کشور) هزینه کردیم، نمیتوانستیم به آنها برای جنگیدن اراده بدهیم و آنها هم تصمیم گرفتند که چنین کاری نکنند». «یورو نیوز » در این باره مینویسد: «آنهایی که تجربه زیست در خاورمیانه ناآرام را داشتهاند، اهمیت ایمان و اعتقاد در جنگ را میشناسند. نیروهای مسلح افغانستان، در برابر مجاهدان طالب، ایمان و باوری نداشتند. ابعاد اساسی مسئله اما روشن است و بیشباهت به آنچه در عراق رخ داده نیست. نیروهای توخالی ارتش و پلیس افغانستان هرچند به برترین سلاحها مجهز هستند اما تا حد زیادی از عنصر اصلی که همان انگیزه برای جنگیدن است خالی شدهاند». «جان کربی»، سخنگوی «پنتاگون» نیز بااشاره به اینکه با پول نمیتوان اراده خرید، میگوید «شما نمیتوانید رهبری را خریداری کنید. انگیزه و اراده هم با پول و تجهیزات به دست نمیآیند». «داگ لوت»، ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا نیز در این باره گفته است: «هرچند افغانها از منابع ملموس چیزهای بسیاری دریافت کردند، اما در منابع ناملموس آنها فاقد مهمترین چیزها بودند. اصلیترین مسئله در یک جنگ استواری است. عوامل اخلاقی بر عوامل مادی غالب هستند. روحیه، نظم، رهبری و انسجام واحدها از تعداد نیروها و تجهیزات تعیینکنندهتر هستند. ما به عنوان خارجیها در افغانستان میتوانستیم مواد لازم را فراهم کنیم، اما فقط خود افغانها بودند که میتوانستند عوامل اخلاقی و معنوی ناملموس را ارائه دهند» و این مسئله باید به درس عبرتی برای بسیاری از ارتشهای عرب منطقه که سالانه میلیاردها دلار صرف آموزش و تجهیز آنها میشود، باشد. به همان دلیلی که ارتش افغانستان مقابل طالبان از هم پاشید به همان دلیل نیز ارتش تا بن دندان مسلح سعودی قادر نیست در مقابل مجاهدان یمنی کاری از پیش ببرد چرا که اراده و نیرو انگیزه برای جنگیدن چیزی غیر از تسلیحات است.
چرایی فروپاشی سریع ارتش افغانستان
طی روزهای اخیر و به دنبال فروپاشی سریع ارتش افغانستان تحلیلهای متفاوتی از سوی رسانهها و در واکنش به چرایی این مسئله ارائه شده است. «فارین پالیسی» در گزارشی در همین زمینه نوشته است:
« آمریکا و متحدانش میلیاردها دلار برای توسعه، تسلیح و آموزش ارتش، نیروی هوایی، کماندوهای نیروهای ویژه و پلیس افغانستان سرمایهگذاری کردهاند. آمریکا به تنهایی از زمانی که پس از حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ به این کشور حمله کرد، ۸۳ میلیارد دلار برای بخش دفاعی افغانستان هزینه کرده است. ناتو اعلام کرد که امسال بیش از ۷۰ میلیون دلار به نیروهای دفاعی افغانستان شامل تجهیزات پزشکی و زره بدنی کمک کرده است.با این حال، طی روزهای اخیر، مراکز استان یکی پس از دیگری در افغانستان سقوط کرد. به گفته منابع امنیتی و منطقهای، برخی از این پایتختها عملاً توسط نیروهای ارتش بدون هیچ مقاومتی به نیروهای شورشی واگذار شد... ایراد از آموزش یا تجهیزاتی که به افغانستان ارائه میشود، نیست. همچنین این مشکل بومی هم نیست، زیرا افغانستان مدتهاست که مردان جنگجوی خوب تربیت کرده است و نیروهای ویژه نیز کار خود را به خوبی انجام میدهند. به دلایل این شکست عظیم از دولت اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان نشأت میگیرد. وزارتخانههای دفاع و کشور فاسد هستند. کارشناسان همچنین به بیکفایتی گسترده، فقدان رهبری و منافع شخصی در این کشور اشاره میکنند. مثلاً، پلیس افغانستان به عنوان یک واحد نظامی که در خط مقدم میجنگد، ماههاست از سوی وزارت داخله پولی دریافت نکرده است. این امر در مورد وزارت دفاع نیز صادق است. این در حالی است که سیستمهای پرداخت الکترونیکی به منظور حذف واسطهها نیز ایجاد شده است. در بسیاری از مناطق، سربازان و پلیس غذا، آب، مهمات یا سلاح کافی ندارند. خطوط تأمین به سرقت میرود و اسلحه، مهمات و سایر تجهیزات در بازار سیاه فروخته میشود و بیشتر آن به شورشیان میرسد. بسیاری از سربازان و پلیس که دور از خانههای خود مستقر شدهاند، موقعیتهای خود را رها کرده و برای دفاع از خانواده و اموال خود به محل زندگی شان بازگشتهاند.میزان فرسودگی سرویسهای امنیتی این کشور یعنی تعداد افرادی که این نهادها را ترک میکنند، حدود
۵۰۰۰ نفر در ماه است. این در حالی است که فقط بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ نفر ماهانه استخدام میشوند.از سوی دیگر مقاماتی در سطح وزیران دفاع و کشور، فرمانداران و فرماندهان پلیس با سرعتی هشدار دهنده تغییر میکنند و برکنار میشوند. برای این سمتها به ندرت از افراد محلی استفاده میشود، بنابراین، کسانی که در رأس امور قرار میگیرند، هیچگونه دانشی از مناطق و ریشهای در آن ندارند. مبالغ هنگفتی که باید در عرصه خدمات مدنی، بهداشت، آموزش و امنیت هزینه شود، از طریق اختلاس و پولشویی هدر میروند. اشرف غنی، و نزدیکترین مشاورانش شامل حمدالله محب، مشاور امنیت ملی وی و فضل محمود فضلی، رئیساداره امور ریاستجمهوری تحت عنوان جمهوری سه نفره شناخته میشوند. آنها دورههای طولانی را در خارج از کشور گذراندهاند و مانند بسیاری از بوروکراتهای ارشد، پاسپورت دوم دارند. برخی از اطرافیان رئیسجمهور به هیچ یک از دو زبان رسمی افغانستان یعنی دری و پشتو مسلط نیستند».
خبرگزاری یورونیوز نیز در گزارشی در همین زمینه نوشته است: «پس از پیشرویهای برقآسای طالبان در سراسر افغانستان و در نهایت تسلیم بیچون و چرای کابل در برابر مردان مسلح امارت اسلامی، مسئله چرایی فروپاشیدن ارتشی که
۲۰ سال برای برپا کردنش وقت و میلیاردها دلار هزینه شد، پرسش بسیاری از ناظران، کارشناسان و البته میلیونها شهروند افغان و غیرافغان در سراسر جهان است. براساس اطلاعات منتشر شده از سوی آمریکا در
۲۰ سال گذشته ۸۳ میلیارد دلار برای ساخت، تجهیز، پشتیبانی و آموزش ارتش افغانستان هزینه شده است. این مبلغ هنگفت در کشوری خرج شده است که کمتر از ۳۰ درصد جمعیت آن در تمام ساعات شبانهروز برق دارند. با این حال، به نظر میرسد که بسیاری از اعضای ارتش ملی و پلیس، توانایی کاربرد و نگهداری تجهیزات رزمی اهدایی از سوی آمریکا و ناتو را نداشتند». شبکه فرانس ۲۴ نیز در گزارش اعلام کرد «گویا آمریکا که از سال ۲۰۱۱ میلادی خروج تدریجی نیروهایش از افغانستان را آغاز کرد، این واقعیت را نادیده گرفته بود که بسیاری از نفرات نیروهای مسلح این کشور، سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند. هم ایالات متحده و هم دولت افغانستان درباره ارتش ۳۰۰ هزار نفری خود بسیار اغراق کردند. نسبت
یک به چهار نیروهای نظامی دولتی در برابر طالبان تا همین هفته پیش هم برای اطمینان دادن به مقاومت در برابر جنگجویان امارت اسلامی استفاده میشد». از سوی دیگر «مرکز مبارزه با تروریسم» وابسته به دانشسرای «وست پوینت» آمریکا نیز در گزارشی در سال ۲۰۲۰ میلادی اعلام کرد که« تنها ۱۸هزار نفر از اعضای نیروهای مسلح افغانستان تحت امر
وزارت دفاع بودند و مابقی برای پلیس یا دیگر نیروهای امنیتی کار میکردند».
علاوهبر این بر اساس گزارش « یورونیوز» آمریکا ضعفها و ناتوانیهای ارتش افغانستان را عامدانه پنهان میکرده است. «جان سوپکو»، مدیر دفتر بازرس ویژه آمریکا برای بازسازی افغانستان (سیگار) اخیراً فاش کرد: «زمانیکه نوبت به ارزیابی ارتش افغانستان میرسید، نظامیان اهداف را با هدف دستیابی آسانتر تغییر میدادند تا بگویند موفق شدهایم. وقتی هم که نمیتوانستند موفق شوند، اطلاعات شکست را بهشکل محرمانه طبقهبندی میکردند تا از افشای آن جلوگیری کنند. آنها [نظامیان ناظر آمریکایی] میدانستند که چقدر وضع ارتش افغانستان خراب است».آخرین گزارش «سیگار» به کنگره هشدار داده بود که «استفاده از سیستم پیشرفته تسلیحات، خودروها و پشتیبانی ارتشهای غربی به شدت از توان نظامیان عمدتاً کمسواد افغانستان خارج است». از سوی دیگر «ساختار دولت-ملت و نهادها و عقلانیت بروکراتیک در افغانستان از قرار معلوم هیچگاه با جامعه این کشور هماهنگ نشده است. گزارشهای پرشمار از تمایل قومیتی کارکنان دولت و ارتش به طالبان در هفتههای اخیر منتشر شده است».
چرا دولت سریع فروپاشید؟
در کنار فروپاشی سریع ارتش افغانستان باید به فروپاشی سریع دولتاشرف غنی و فرار وی و بسیاری از دولتمردان این کشور نیز اشاره کرد. هرچند تفکیک این مسائل سادهسازی برای فهم راحت مسئله میباشد و در واقعیت ارتباط بسیار معناداری بین شکست پروژه دولت- ملت سازی از بیرون، فساد سیستماتیک دولتی، فروپاشی سریع ارتش و در نهایت فروپاشی سریع دولت وجود دارد. «یورونیوز» در گزارشی درباره علت فروپاشی سریع دولت افغانستان مینویسد: «ورود جنگجویان طالبان به امارات جنگسالاران و والیان و انتشار تصاویر «کاخهای» دولتمردان فراری، نشانگر اختلاف عمده شکل زندگی طبقه حاکم با اکثریت مردم افغانستان بود.در چند سال گذشته، گزارشهای متعددی از فساد اداری گسترده در افغانستان، از تقسیم کمکهای بینالمللی گرفته تا خرید رای برای نامزدهای نمایندگی و وزارت و دیگر مناصب دولتی منتشر شده بود. گزارش مقامهای روسیه از فرار اشرف غنی با خودروهایی پر از پول و رها کردن بخشی از این پول در باند پرواز و پذیرش این روایت از سوی افکار عمومی محلی و جهانی، باز هم فارغ از صحت یا کذب آن، نشان میدهد که عالیترین مقام افغانستان تا چه حد بیاعتبار بوده و هست». از سوی دیگر جدای از فساد و زندگیاشرافی دولتمردان افغانستان، از دست رفتن پایگاه اجتماعی مبارزان قدیمی نیز به دلیل زندگیاشرافی باعث شد که دولت در موقع بحرانی نتواند از ظرفیت این مبارزان برای مقابله با طالبان استفاده کند و مردم نیز حاضر نباشند پشت سر این افراد بایستند. تصاویری که بعد از تسلیم «اسماعیل خان»
به دست طالبان از منزل وی پخش شد به خوبی نشان داد که این اسماعیل خان دیگر آن چریک سابق نیست چرا که او به زندگیاشرافی عادت کرده و خانهاش در هرات نیز به باشکوهترین عمارت این ولایت تبدیل شده بود.
فضای آشفته سیاسی و دودستگی شدید در بین مقامات این کشور نیز در از دست رفتن مشروعیت دولت در نزد مردم بیتاثیر نبود. دو انتخابات اخیر ریاستجمهوری، فضای آشفته سیاسی را بیش از پیش نمودار کرد در هر دو انتخابات، دو نامزد رقیباشرف غنی
و عبدالله عبدالله خود را پیروز معرفی کرده و در میان هواداران مراسم سوگند برگزار کردند. وقتی زور یکی از دو طرف به رقیب نرسید، دو رقیب با هم در دولت حضور یافتند و قدرت را به قدر وسع با یکدیگر قسمت کردند. دولتی که با این حد از اختلاف تشکیل میشود و البته ربطی به کابینههای ائتلافی در رژیمهای پارلمانی ندارد، البته توان و انگیزه لازم برای اداره یک جامعه متزلزل و به طریق اولی، نظارت بر یک ارتش واحد و منظم را هم ندارد». آمریکا در طول این دو دهه تلاش کرد پایههای سیاسی دولت در کابل را گسترش دهد و به دنبال ایجاد دموکراسی در کشوری بود که مملو از فساد گسترده و سازماندهی شده در کلیه نهادهای اداری و نظامی آن بود.فساد گسترده در نظام اداری و سیاسی دولت حاکم بر افغانستان باعث تسری این فساد بین افسران ردههای بالای ارتش نیز شده بود. فقدان مشروعیت و اعتبار دولت به دلیل فساد گسترده و ناکارآمدی در بین افکار عمومی و همچنین نیروهای مسلح افغانستان نیز در نهایت باعث شد که این نیروها حاضر به جانفشانی برایاشرف غنی نباشد. «کریگ ویتلوک»، روزنامهنگار در کتاب خود با عنوان «برگهای افغانستان» نوشته است که مربیان آمریکایی سعی کردهاند روشهای غربی را به نیروهای تازهکار افغان تحمیل کنند. در حالی که آنها به این فکر نکردند که آیا در حال سرمایهگذاری دلارهای مالیاتدهندگان آمریکایی در یک ارتش واقعا پایدار هستند یا خیر؟ وی همچنین در آن کتاب مینویسد با توجه به اینکه استراتژی جنگی آمریکا به عملکرد ارتش افغانستان بستگی داشته پنتاگون به طور شگفتانگیزی به این پرسش توجه کمی کرد که «آیا افغانها حاضرند برای دولت جانشان را فدا کنند یا خیر؟».
طالبان عوض میشود؟
آنچه که تاکنون بحث شد همه پرسشهایی مربوط به گذشته بود؛ اما مهمترین پرسشی که این روزها همه با نگرانی به دنبال پاسخی برای آن هستند؛ این است که در آینده چه خواهد شد؟ آیا گروه طالبان واقعاً عوض شده است؟ آیا این گروه به وعدههای خود در مورد احترام به حقوق زنان، حقوق اقلیتها، آزادی رسانهها، عفو عمومی و.... عمل خواهد کرد آیا این گروه همانطور که میگوید بعد از این هم اجازه خواهد داد شیعیان این کشور با آزادی مناسک مذهبی خود را برپا کنند؟ واقعیت این است که طالبان هرگز نرفته بودند که حالا بازگردند. هویت این گروه تعارض معناداری با هویت اکثریت مردم افغانستان ندارد و بخشی از پیشرفت سریع این گروه نیز به این اصل برمیگردد که بخش زیادی از مردم افغانستان تعارض هویتی بین خود و این گروه احساس نمیکنند. از سوی دیگر طالبان سعی دارد بخش دیگری از جامعه این کشور را نیز که تحت تاثیر اندیشههای لیبرالی هستند با دادن وعدههایی به سمت خود جلب کند. مقایسه عملکرد کنونی آنها با عملکرد سابقشان نیز به خوبی نشان میدهد که آنها سعی دارند مولفههای خشن و غیر انسانی هویتی خود را مخفی کرده و خود را با نرمها و هنجارهای مورد قبول جهانی و قواعد آمره بینالمللی هماهنگ کنند. لذا در اینکه طالبان نسبت به گذشته تغییر کردهاند یا وانمود میکنند که تغییر کردهاند شکی نیست اما نکته بسیار مهمی که در این میان وجود دارد تغییر هویت به سادگی اتفاق نمیافتد. به گروهی که در سالیان نه چندان دور قتل عام هزاران نفر، ویرانی صدها اثر باستانی و میراث بشری و... در کارنامه خود دارد نمیتوان اعتماد کرد. «ذبیحالله مجاهد» سخنگوی طالبان در نخستین کنفرانس مطبوعاتی این گروه پس از تصرف کابل وعده داد که در «چارچوب شریعت اسلامی» آنها به وعدههای سابق خود عمل خواهند کرد. اما وی هیچ چشمانداز روشنی از آینده سیاسی افغانستان تحت حکومت این گروه ارائه نکرد. گذشت زمان نشان خواهد داد که تفسیر طالبان از شریعت اسلامی با تفسیری که این گروه 20 سال پیش از شریعت اسلامی داشت فرق کرده یا «در» این گروه همچنان بر همان پاشنه میچرخد و این گروه همچنان آلت دست سرویسهای اطلاعاتی وهابی سعودی و پاکستان هستند. از سوی دیگر طالبان نیز یک گروه یک دست نیست بسیاری از نیروهای داعش در افغانستان جذب این گروه شدهاند. سؤال اینجاست طالبان با این افراد چکار خواهد کرد آیا آنها در چارچوب امارات اسلامی طالبان به جنایتهای خود ادامه خواهند داد یا با آنها برخورد خواهد شد؟ و سؤال مهمتر سیاست خارجی این امارت چگونه خواهد بود؟ و باز سؤال دیگر این اینکه آیا حذف نمادهای ملی افغانستان مثل پرچم یا عید نوروز و... با واکنش مردمی مواجه خواهد شد و جهان شاهد قیام مردمی علیه طالبان خواهد بود یا نه؟ بر اساس گزارشها فرزند «احمدشاه مسعود» عَلَمِ مخالفت با طالبان را در دره پنجشیر برداشته است. گذشت زمان مشخص خواهد کرد که او به قهرمان دیگری برای مردم رنج کشیده افغانستان بدل میشود یا خیلی زود این آتش مقاومت خاموش میشود و افغانستان به طور کامل در اختیار این گروه قرار میگیرد. خیلی از پرسشها را زمان جواب خواهد داد؛ باید منتظر بود.