kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۴۰۹۵
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۲:۳۹

ایران در رسانه‌های جهان

 

سرویس سیاسی-
رسانه‌های بین‌المللی و منطقه‌ای روزانه اخبار و تحلیل‌های مختلفی را درباره ایران منتشر می‌کنند.‌ترجمه گلچینی از این گزارشات و تحلیل‌ها به معنای تایید محتوای آنها نبوده و صرفاً برای آشنایی مخاطبان با فضای رسانه‌های خارجی درباره کشورمان است.
کانترپانچ: سیاست آمریکا در قبال چین و ایران یک شکست مفتضحانه است
«ایو اوتنبرگ» در سایت تحلیلی «کانترپانچ» نوشت: سیاست خارجی آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم یک فاجعه پُرسروصدا بوده است. کودتاها، عملیات برای تغییر رژیم و کشتارهای تحت حمایت سیا، جهان را غرق در خون کرد. جنگ‌های امپراتوری محور، از کره تا ویتنام، تا افغانستان، تا عراق همگی شکست خورده‌اند. «منافع» واشنگتن به طرز غیرقابل توجیهی به مرگ ده‌ها میلیون انسان منجر شد. بنابراین وقتی بایدن، در اوایل ریاست جمهوری خود، از این منافع به‌عنوان راهنمای سیاست خارجی خود یاد کرد، طبیعی بود که انتظار بدترین‌ها را داشته باشیم.
اما بایدن بار دیگر شیفته تجاوزگری ‌ترامپ شده و نمی‌خواهد تسلیم شود، هر چند واشنگتن به وضوح در اشتباه است. ایالات متحده ابتدا با ایران توافق کرد اما سپس منصرف شد و خود را مانند هر گانگستر غیرقابل اعتمادی نشان داد. این ممکن است در دنیای املاک و مستغلات آلوده ‌ترامپ عالی به‌نظر برسد، اما در صحنه بین‌المللی به معنای نابودی کامل است. با این‌حال بایدن از انجام کار درست یعنی پایان دادن به تحریم‌های غیرقانونی آمریکا علیه ایران خودداری می‌کند. اگر چنین می‌شد، ایران دوباره به برجام برمی‌گشت و این مانع از نزدیک شدن این کشور به درجه تسلیحات غنی‌سازی اورانیوم می‌شد. اما وقتی ‌ترامپ احمقانه توافق را زیر پا گذاشت، حدس بزنید که چه اتفاقی افتاد؟ ایران که دیگر تعهدی به محدودیت‌های برجام ندارد، به سرعت پیشرفت کرد و اکنون در موقعیتی است که به زودی بمب تولید می‌کند. بنابراین، این بی‌درایتی احمقانه بین‌المللی ‌ترامپ است که بایدن مشتاق تقلید از آن است.
اما بی‌شک تیم مذاکره‌کننده بایدن در گذشته زندگی می‌کند، در خیالی که برتری آن 9 سال پیش در واشنگتن است. اما این دیگر سال 2012 نیست. در آن زمان، چین و روسیه با آمریکا توافق کردند که ایران را تحت فشار قرار دهند. این فشار منجر به توافق هسته‌ای شد. اما امروز وضعیت بسیار متفاوت است. این آمریکا بود که از توافق خارج شد. ایران، چین و روسیه همگی در وضعیت قوی‌تری نسبت به یک دهه قبل قرار دارند. اصلاً چرا باید دو کشور قدرتمند منطقه‌ای از سیاست خارجی شرورانه بایدن و تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا علیه ایران حمایت کنند؟
به عبارت دیگر، اگر بایدن خواسته‌های اضافی و مضحک خود را متوقف نکند، پیمان هسته‌ای با ایران را از بین خواهد برد و این به نفع هیچ‌کس نیست و قطعاً به نفع واشنگتن و متحدانش در خاورمیانه هم نخواهد بود.
بارونز: پس از افغانستان، چین و ایران محکی برای آمریکا خواهد بود
وبگاه «بارونز» در مقاله‌ای نوشت: در حالی که تصاویر هرج و مرج در کابل اخبار را پر می‌کند، رویدادهای آنجا احتمالاً تأثیرات اقتصادی کلان محدودی خواهند داشت. در حقیقت، این شکست ویرانگر باعث می‌شود سیاست خارجی ایالات متحده تمرکز بیشتری بر موضوعاتی که اهمیت استراتژیک بیشتری دارد، داشته باشد. ما در یک مقطع حساس با ایران هستیم. ایالات متحده همچنین مانور بیشتری در برخورد با چین، اصلی‌ترین رقیب ژئوپلیتیک و اقتصادی این کشور خواهد داشت. به هر حال، تصمیم جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان پس از 20 سال مطابق نظر عموم بود. خروج به خودی خود یک مشکل پایدار برای بایدن نیست. ممکن است ایالات متحده و ایران روابط خود را تا حدودی عادی کنند و این یک رویداد عظیم در ژئوپلیتیک خواهد بود.
از طرف دیگر «گرفتار نشدن در هیمالیا» قدرت مانور واشنگتن را در قبال پکن افزایش خواهد داد. پس از آشوب در افغانستان، برخی از رهبران چین ممکن است ایالات متحده را ناکارآمد، مردد و ناکارآمد تلقی کنند و به دنبال سوءاستفاده از ضعف مستولی شده بر آمریکا باشند. با این حال، ایالات متحده با تمرکز خود بر منطقه آسیا و اقیانوسیه، توانایی مقابله با پکن را به دست می‌آورد. در این خصوص چینی‌ها به احتمال زیاد استراتژی اوراسیایی خود را مضاعف خواهند کرد زیرا می‌دانند که نمی‌توانند نیروی دریایی آمریکا را شکست دهند. پیش‌بینی می‌شود که چین تلاش کند تا نفوذ خود را در پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی افزایش دهد. در واقع، پکن در حال حاضر با طالبان تماس گرفته است. اما چین به نفت خاورمیانه وابسته است، که با توجه به نفوذ آمریکا بر آن، اهرم عظیمی ‌به آمریکا می‌دهد. باز هم به همین دلیل است كه مذاكرات با ایران و خلیج ‌فارس به جای افغانستان به‌عنوان محور اصلی اقتصاد در سطح جهان باقی خواهد ماند. تأثیر این تحولات به احتمال زیاد در ارزها و نفت خام احساس خواهد شد.
هیچ چیز نمی‌تواند آنچه در افغانستان روی داده است را تغییر دهد. اما در حال حاضر، حداقل، سیاست خارجی ایالات متحده می‌تواند به‌طور کامل بر آنچه برای آینده اهمیت بیشتری دارد تمرکز کند: ایران و چین.
پراجکت سیندیکیت: فرصت ایرانی بایدن
وبگاه خبری- تحلیلی «پراجکت سیندیکیت» در مقاله‌ای نوشت: انتخاب ابراهیم رئیسی به‌عنوان رئیس‌جمهور جدید در ایران این نگرانی را ایجاد کرده است که این کشور از مذاکره با غرب خودداری خواهد کرد. اما با توجه به نابسامانی اقتصاد ایران و بازگشت طالبانی‌های سنی مذهب به قدرت در همسایگی ایران، رهبران این کشور دارای انگیزه برای احیای توافق هسته‌ای 2015 هستند.
سال‌ها میانه‌روهای ایرانی، مانند حسن روحانی، تلاش بسیاری برای توافق کردند اما نتوانستند با غرب به تفاهم برسند. در حال حاضر، یک تندرو در راس کار است. آیا انتخاب رئیس‌جمهور ابراهیم رئیسی پایان چیزی است که قبلاًً آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی «انعطاف‌پذیری قهرمانانه» ایران در برخورد با غرب نامید؟ در پی تسلط طالبان بر افغانستان، این سؤال اکنون اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. جواب بله یا خیر است. رئیسی نقش آشتی‌گر با غرب را برعهده نخواهد گرفت؛ رویارویی ایدئولوژیک با ایالات متحده در هویت بنیادگرایانه جمهوری اسلامی نقشی اساسی دارد. علاوه بر این، هم معتدلین و هم رادیکال‌ها در ایران هنوز استراتژی ایجاد «امپراتوری» ایرانی تحت حمایت نیروهای نیابتی را در سراسر خاورمیانه پیش برده و برای حفظ و بقای خود حیاتی می‌دانند. پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی هیچ نزدیکی واقعی بین غرب و ایران را امکان‌پذیر نخواهد کرد، به‌ویژه با تصویری که هم اینک تندروها به نمایش گذارده‌اند؛ از این رو دولت رئیسی قطعاً جنگ سایه‌ای ایران با «نهادهای صهیونیستی» را حفظ خواهد کرد. ایران نه تنها برای تحمیل هزینه‌های مستقیم به اسرائیل، بلکه برای تضعیف توافقنامه آبراهام از هیچ فرصتی چشم‌پوشی نمی‌کند.
اما با توجه به وضعیت اقتصادی ایران و برای جلوگیری از ناآرامی‌های احتمالی، دولت ایران باید با متقاعد ساختن جامعه بین‌المللی به کاهش تحریم‌ها، از سقوط اقتصادی جلوگیری کند، که این امر مستلزم دستیابی به نوعی تفاهم با ایالات متحده در مورد برنامه هسته‌ای است. درست است که روسیه و چین متحدانی طبیعی‌تر با ایران هستند. اما هیچکدام از این کشورها منابع لازم را برای ادامه جنگ‌های پرهزینه نیابتی ایران یا معکوس کردن روند سقوط اقتصادی این کشور را ندارند.
آنچه واضح است این است که آمریکا باید تمام تلاش خود را برای تشویق ایران به «نرمش قهرمانانه» انجام دهد. پس از خروج فاجعه بار آمریکا از افغانستان، آخرین چیزی که ایالات متحده به آن نیاز دارد، هرج و مرج بیشتر در خاورمیانه است. به همین‌ترتیب، پیروزی طالبان سنی مذهب در افغانستان- دشمنان ایدئولوژیک سرسخت ایران شیعه مذهب- باید تعهد ایران را برای جلوگیری از دامن ‌زدن به درگیری با غرب تقویت کند. اکنون ممکن است فرصتی مناسب برای دستیابی آمریکا به توافق هسته‌ای پایدار با ایران باشد.
فاکس بیزینس: چین و ایران با خروج آمریکا از افغانستان
در مورد تامین کالاهای افغانستان با هم توافق کرده‌اند
«فیل فیلین» در وبگاه خبری- تحلیلی آمریکایی «فاکس بیزینس» نوشت: عقب‌نشینی آشفته آمریکا از افغانستان میلیاردها قبض بدون پرداخت را برای مالیات‌دهندگان آمریکایی باقی گذاشته است و حالا هم قصد دارد غنیمت جنگی را به چین و ایران بدهد. در حالی که شهروندان آمریکایی در این کشور منتظر شنیدن خبری خوش از کاخ سفید بودند، چین و ایران برای به رسمیت شناختن طالبان به‌عنوان قدرت مشروع این کشور سریع‌تر حرکت کرده و در حال برنامه‌ریزی برای بهره‌برداری از منابع طبیعی عظیم افغانستان هستند.
دولت بایدن نه تنها آمادگی خروج منظم از افغانستان از نظر نظامی را نداشت و هواپیماها و تجهیزات را در اختیار طالبان گذاشت، بلکه نتوانست به فرصتی که برای چین و ایران به‌وجود آورد فکر کند. این فاجعه نه تنها برای امنیت کشور و مردم بلکه برای منافع اقتصادی بلندمدت ما نیز پیامدهای گسترده‌ای خواهد داشت.
در حالی که ایران به سوی هدف خود برای دستیابی به سلاح هسته‌ای پیش می‌رود، دولت ایران از نفوذ خود در رهبران طالبان برای تبدیل شدن به شرکای استراتژیک و اقتصادی استفاده می‌کند. ایران در روزهای اخیر درخواست دولت بایدن مبنی بر پیوستن مجدد به مذاکرات هسته‌ای ایران را رد کرده و در عوض جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود را با بالا بردن سطح غنی‌سازی خود نشان می‌دهد. پاکستان نیز پیروزی طالبان را یک پیروزی می‌داند اما متحد ما هند به دلیل اتحاد احتمالی پاکستان و طالبان احساس خطر بیشتری می‌کند.
در زمینه اقتصادی اتحاد چین، افغانستان و ایران در مورد مواد معدنی کمیاب می‌تواند برای آینده اقتصاد آمریکا بدتر باشد. عقب‌نشینی فاجعه‌بار دولت بایدن از افغانستان نه تنها ضربه‌ای برای مردم افغانستان بلکه برای مردم جهان است. این نیز ضربه‌ای به برنامه‌های بایدن در حوزه انرژی است؛ زیرا اتحاد چین و افغانستان انحصاری همه‌جانبه در زمینه مهم‌ترین مواد معدنی کمیاب جهان خواهد بود.
ورلدویوو: ایران چقدر ریسک
خلیج ‌فارس و اسرائیل را متقبل خواهد شد؟
وبگاه تحلیلی «ای‌اِی ورلدویوو» در مقاله‌ای نوشت: با تعلیق دیپلماسی در مذاکرات هسته‌ای وین، یک خلأ طبیعی به‌وجود آمد که ظاهراً با اقدام نظامی یا شبه نظامی، پر می‌شود. این امر نه تنها مذاکرات را پیچیده‌تر می‌کند، بلکه باری را نیز به ایران اضافه می‌کند که می‌تواند کمر اقتصاد این کشور را بشکند. «تعامل هوشمندانه» رئیسی در منطقه در کوتاه‌مدت حداقل با کشورهای حوزه خلیج ‌فارس از جمله با امارات متحده عربی و عربستان سعودی می‌تواند ماهیتی مهار‌کننده داشته باشد.
با این حال، انتصاب برنامه‌ریزی شده حسین امیرعبداللهیان به‌عنوان وزیر امور خارجه جدید را می‌توان شاخه‌ای از زیتون دیپلماسی دانست. وی اظهار داشته که ایران برای بهبود روابط با کشورهای عربی منطقه آماده است. او همچنین با مذاکرات هسته‌ای آشنا است، زیرا نقش مهمی‌در ایجاد توافقنامه 2015 از جمله مذاکرات محرمانه در عمان در سال‌های 2012- 2013 ایفا کرده است. با توجه به اینکه رئیسی اولویت اصلی خود را رفع تحریم‌ها عنوان کرده، بعید است که در حال حاضر تشدید قدرت سخت در خلیج ‌فارس رخ دهد. با این حال اگر ایران قمار کند و از طریق حملات پیشگیرانه به نام دفاع از خود، قدرت سخت را بر نرم‌ ترجیح دهد، عواقب آن می‌تواند زیان بار و احتمالاً فاجعه‌بار باشد. اسرائیل همچنین ثابت کرده است که می‌تواند به قلب ایران حمله کند. چین و روسیه بدون شک اقدامات اسرائیل را محکوم خواهند کرد. با این حال، ممکن است سکوت وحشتناکی در حمایت آنها از ایران در هنگام اندازه‌گیری منافع ملی خود وجود داشته باشد. با پویایی به‌وجود آمده در منطقه، همان‌طور که در افغانستان مشاهده شد، اولویت‌های چین و روسیه ممکن است فراتر از وضعیت تهران باشد.
با این‌ حال در حال حاضر، به‌نظر می‌رسد تهران در حال بررسی معضل دیپلماتیک و نظامی خود است؛ و هیچ نشانه‌ای نیز برای از سرگیری مذاکرات هسته‌ای وجود ندارد.