kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۳۵۶
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۹:۵۸
نگاهی به برخی شرائط حج ابراهیمی

چگونه حج بگزاریم؟


 سید رضا سلمانی
اسلام پنج نماد اصلی دارد که نشانه مسلمانی است؛ یعنی اگر کسی این پنج عمل را انجام ندهد میان مسلمان و کافر فرقی نیست. اگر مسلمان فاقد این اعمال پنج گانه نماز، روزه، زکات، حج و ولایت باشد در مسلمانی او باید شک کرد؛ چرا که عقیده و باور باطنی باید در رفتار و کردار آدمی خود را نشان دهد؛ تجلیات باورهای اصول دین یعنی توحید، عدل الهی، نبوت، امامت و معاد را می‌بایست در فقه عملی او یافت. اما سؤال این است که چگونه حج یا دیگر اعمال، مقبول الهی خواهد بود؟ شرایط حج و نماز و روزه واقعی چیست؟ نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌های قرآنی درباره حج واقعی و مقبول از دیدگاه قرآن و عترت(ع) وشرائط حج ابراهیمی به این سؤالات پاسخ داده است.
اطاعت از ولایت، محور عبادت
بر اساس آموزه‌های قرآنی، محور عبادت همان اطاعت از ولایت است، و گرنه عبادت در هر شکل دیگری جز بدعت و «ادخال ما لیس من الدین فی الدین»، چیزی نیست. خداوند می‌فرماید که عبادت آن چیزی است که او به عنوان هدایت از طریق وحی به پیامبر(ص) بیان و تشریع کرده و آن حضرت(ص) در قالب قرآن و سنت و حدیث در عمل انجام داده و اجرا نموده است. از این رو اطاعت از پیامبر(ص) را عین اطاعت خود دانسته و لفظ اطاعت را تکرار نکرده و فرموده است: أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ؛ از خدا و رسول اطاعت کنید.(آل عمران، آیات 32 و 132؛ انفال، آیات 1 و 20)
خداوند در جایی دیگر می‌فرماید که پیامبر(ص) جز به وحی سخن نمی‌گوید (نجم، آیات 3 و 4) و در آیه 7 سوره حشر می‌فرماید: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ و آنچه را فرستاده اش به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت‏كيفر است.
از این آیات به دست می‌آید که قول و فعل و تقریر پیامبر(ص) بر مسلمان حجت است و باید بی‌چون و چرا از آن اطاعت کند؛ زیرا هیچ سخنی بر اساس هواهای نفسانی نمی‌گوید بلکه هر چه بر زبان می‌آورد وحی الهی است و هر چه عمل می‌کند در چارچوب خواسته الهی است.(نجم، آیات 3 و 4) از این رو اطاعت از پیامبر(ص) عین اطاعت از خدا دانسته شده است.
البته همین عینیت را خداوند برای امیرمومنان علی(ع) نیز در آیه 61 سوره آل‌عمران اثبات کرده و با تعبیر «انفسنا» امیرمومنان علی(ع) را نفس پیامبر دانسته است که به طور طبیعی وقتی علی(ع) نفس محمد(ص) است، پس اطاعت از علی(ع) عین اطاعت از پیامبر(ص) و در نتیجه اطاعت از خداست. براین اساس در آیه 55 سوره مائده ولایت مطلق امیرمومنان علی(ع) را اثبات می‌کند و از آنجایی که به تعبیر پیامبر(ص) نور چهارده معصوم(ع) یکی است، پس تفاوتی میان این چهارده نفر نیست و لذا خداوند با اعلام صریح و اعلان روشن تطهیر مطلق و کامل اهل بیت(ع) از پلیدی، حجت قول و عمل و تقریر آنان را تاکید می‌کند(احزاب، آیه 33) و به طور طبیعی هر کسی بخواهد در صراط مستقیم الهی و هدایت خداوندی برود و عبادت کند، می‌بایست همه زندگی پیامبر(ص) و به تبع او امیرمومنان نفس پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را اسوه حسنه خود قرار دهد(احزاب، آیه 21) و از آنان اطاعت کند تا این گونه دین کامل اسلام را پذیرفته و به نعمتی تمام برسد (مائده، آیه 3) که مرضی الهی است و در روز قیامت از آن پرسش و بازخواست می‌شود.(تکاثر، آیه 8)
امام باقر (ع) با اشاره به جایگاه نمادهای اصلی دین اسلام که جداکننده و فارق اسلام و کفر است، ولایت را به عنوان محور قرار می‌دهد و می‌فرماید:بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ؛ اسلام بر پنج پایه بنا شده است: بر نماز و زکات و روزه و حج و ولایت. و به چیزی چون ولایت دعوت نشده است.(الكافي، الکلینی،ج2،ص18)
اینکه خداوند محور عبادت و درستی و کمال و تمامیت آن را منوط به اطاعت از ولایت دانسته، برای این است که در آیه 3 سوره مائده، اکمال دین اسلام و اتمام نعمت الهی به ولایت و پذیرش آن منوط شده است؛ پس اگر کسی همه اعمال عبادی و احکام شریعت اسلامی را به جا آورد، ولی بدون اطاعت از ولایت پیامبر(ص) و ولایت امامان معصوم(ع) باشد هیچ عملی را به درستی انجام نداده است؛ چرا که اعمال عبادی او بدون اطاعت از ولایت همانند اعمال بدعت آمیز است؛ زیرا این ولایت است که آن را معنا و مفهوم می‌بخشد. بر همین اساس گفته شده که انجام اعمال عبادی و دینی بدون تقلید از مرجع تقلیدی که به حکم خاص از سوی امام(ع) نصب شده یا به حکم عام نصب می‌شوند، عملی غیر مقبول و باطل یا دست کم دارای اشکال است و هر کسی باید عمل عبادی‌اش به حکم مرجع تقلیدی باشد.
بر همین اساس هر کسی هر عبادتی را انجام می‌دهد باید در چارچوب اطاعت از ولایت باشد که شامل ولایت ابتدایی پیامبر(ص) و ولایت استمراری امامان معصوم(ع) و ولایت تبعی ولایت فقیه و مراجعی خاص است که دارای شرایط عام باشند.
همچنین بر همین اساس اگر عمل عبادی با لقای امام(ع) همراه نباشد آن عمل عبادی ابترو بی‌تاثیر است؛ چرا که شرط پذیرش و قبولی اعمال علاوه بر تقوای الهی(مائده، آیه 27) و اطاعت از خداوند،اطاعت از ولایت است (مائده، آیه 3) که خداوند از آنان به اهل بیت(احزاب، آیه 33)، اولوا الامر(نساء، آیات 59 و 83) و مانند آن یاد کرده است.
این لقاء امام در نماز با «السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته» انجام می‌گیرد که سلام به چهارده معصوم(ع) است و در حج و دیگر اعمال عبادی با دیدارپیامبر(ص) و امامان(ع) در قالب زیارت قبور ایشان انجام می‌گیرد؛ چرا که بر اساس آیات قرآنی پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) همانند خداوند شاهد اعمال ما هستند و هرگز ما از محضر آنان غایب نیستیم. خداوند در آیه 105 سوره توبه به صراحت می‌فرماید: وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ و بگو: «هركارى مى‏خواهيد بكنيد، که به تحقیق خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما می‌نگرند و به تحقیق به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده مى‏شويد پس شما را به آنچه انجام مى‏داديد آگاه می‌کند.» این سین در «فَسَيَرَى» سین تسویف و تاخیر نیست بلکه سین تحقیق است؛ زیرا خداوند بعدا نمی‌بیند بلکه همین حالا می‌بیند. پس پیامبر و آن مومنان که همان امامان معصوم(ع) و اولوا الامر واقعی(ع) هستند(مائده، آیه 55؛ نساء، آیات 59 و 83) همین الان هنگام عمل می‌بینند؛ چرا که باید آنان نسبت به اعمال انسانی شهادت دهند و شهادت می‌بایست «عن حس» و همان هنگام عمل باشد و شاهد و گواه ارتباط نیت و عمل را نیز بداند و ببیند. پس باید عالم به غیب و شهادت و ظاهر و باطن فرد و اعمالش باشد تا بتواند شهادت دهد؛ چرا که خداوند امامان(ع) و پیامبر(ص) را شاهد و گواه بر همگان دانسته است.(نحل، آیه 89)
در روایات امامان(ع) آمده است که برای تمام بودن هر عمل عبادی ،باید به دیدار امام و ولی الله برویم تا عمل به تمامیت و کمال برسد و مقبول الهی شود. در بحارالانوار بابی با این عنوان است: أن من تمام الحج لقاء الإمام و زيارة النبي و الأئمة علیهم السلام.؛ از تمام حج لقاء امام و زیارت پیامبر(ص) و امامان (ع) است. در آنجا از علل شرایع شیخ صدوق نقل شده است:امام صادق(ع) فرمود: هرگاه کسی از شما حج گزارد پس باید حج خود را با زیارت ما خاتمه دهد؛ زیرا زیارت ما نشانه تمام بودن حج است.
بحار الانوار از علل الشرائع و  کتاب عيون أخبار الرضا به سند زیر نقل می‌کند:امام باقر(ع) فرمود: به راستی مردم به این امر نشده‌اند که بیایند این سنگ‌های خانه خدا را طواف کنند و برگردند، بلکه باید به مکه بیایند و در آنجا ولایت خودشان به ما را اطلاع دهند و نصرت و یاری خودشان را نسبت به ما عرضه دارند.( بحارالانوار، ج 99، ص 374، روایات 1 تا 3)
در حقیقت هدف آن است که با حضور در مکه هم ابراز ارادت به ولایت کنند و هم آمادگی خود را برای نصرت امامان(ع) بیان کرده و خود را آماده جانفشانی در راه اهل بیت عصمت و طهارت کنند.
حجّ ابراهیمی، حج اطاعت و ولایت
پس حج ابراهیمی چیزی جز همان حج ولایت و اطاعت از ولایت نیست؛ چرا که با آمدن به مکه به عنوان مرکز اسلام، شخص نشان می‌دهد که مسلمان است و هر چه اسلام بخواهد از مال و جان و عرض هزینه می‌کند تا بیاید و در آن کنگره عظیم در یک همایش جهانی، ولایتمداری خود را اعلان نماید و با برائت از ولایت شیطان و سنگ زدن به جمرات نشان دهد که از ولایت ابلیس و شیاطین انس و جن تبری می‌جوید. از این رو برائت از مشرکان و شیاطین انسی و جنی لازم و ضروری حج ابراهیمی است.
انسان در حج ابراهیمی نفس خویش را ذبح می‌کند؛ زیرا همان طورکه گفته شد نفس انسان تنها همان چیزی نیست که در درون خودش است؛ زیرا دیگری نیز می‌تواند نفس شخص باشد، چنانکه امیرمومنان علی(ع) نفس پیامبر(ص) شمرده شده و خداوند آن حضرت را نفس پیامبر(ص) معرفی می‌کند.(آل عمران، آیه 61)
نفس حضرت ابراهیم(ع) حضرت اسماعیل (ع) بود و خداوند خواست تا او نفس خویش را قربانی کند و در آزمون قربانی حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسماعیل(ع) به عنوان نفس ابراهیمی به سلامت بیرون آمدند و نشان دادند که مطیع محض و بی چون و چرای اوامر الهی هستند و اطاعت کامل و مطلق دارند.(صافات، آیات 102 تا 104)
همچنین پیامبر(ص) و نفس ایشان حضرت امیرمومنان علی (ع) در لیله المبیت از این آزمون سربلند بیرون آمدند و نشان دادند که مطیع امر الهی هستند. پس پیامبر(ص) در آن شب نفس خویش حضرت امیر(ع) را به قربانگاه بستر فرستاد تا آماج چهل شمشیر سران مشرکان قریشی شود، این گونه بود که پیامبر(ص) و نفس کریم و بزرگوارش از آزمون الهی و اطاعت، سربلند بیرون آمدند و خداوند این حرکت بندگی محض ایشان را در آیاتی بیان کرده است: وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ و چون به او گفته شود: «از خدا پروا كن» نخوت، وى را به گناه كشاند. پس جهنم براى او بس است، و چه بد بسترى است.(المیزان، ج 2، ص135؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، جلد 3، صفحه 270 ؛ هم چنین غزالى در كتاب احياء العلوم جلد سوم صفحه 238 و گنجى در كتاب كفاية الطالب صفحه 114 و صفورى در نزهة المجالس جلد دوم صفحه 209 و ابن صباغ مالكى در كتاب الفصول المهمة صفحه 33، سبط ابن جوزى حنفى در تذكرة الخواص صفحه 21 شبلنجى در نور الأبصار صفحه 86 و احمد در مسند جلد يك صفحه 348 و تاريخ طبرى جلد دوم صفحه 99 تا 101 و ابن هشام در سيره جلد دوم صفحه 291 و حلبى در سيره خود و تاريخ يعقوبى جلد دوم صفحه 29 جريان ليلة المبيت را نقل كرده‏اند.)
پس کسی که می‌خواهد حج ابراهیمی بگزارد لازم است مانند حضرت ابراهیم(ع) و پیروان به حق ایشان یعنی پیامبر(ص) و امیرمومنان علی(ع) از نفس خویش بگذرد و ازهر آنچه که رنگ تعلق دارد خود را آزاد کند. البته بسیاری از مردم، مال و فرزندانشان نفس آنان را تشکیل می‌دهند واینها سد راه تعالی و تکامل آنان بوده و هستند. از این رو قرآن فرزندان و اموال را مایه آزمایش برای همگان (تغابن، آیه 15) و برخی از زنان و فرزندان را دشمن ایمان مردمان می‌داند.(تغابن، آیه 14)
به هر حال، گذشت از مال و فرزند و زن که جزو محبوب‌های آدمی و محل ابتلاء و امتحان اوست (آل‌عمران، آیه 14) از لوازم و شرایط اصلی حج ابراهیمی است.
همچنین خلوص و دوری از ریا و خودنمایی از دیگر شروط حج ابراهیمی است؛ چنانکه آن حضرت (ع) خالص برای خدا زندگی کرد و با خلوص، خانه خدا را بنا کرد و آیین ‌ها و مناسک آن را انجام داد؛ به طوری که مهم‌ترین تصویر از خلوص ایشان را در ذبح اسماعیل می‌توان مشاهده کرد.
در روایتی از امام صادق(ع) آمد است: حج بر دو گونه است: حجی که برای قرب و رضای خدا به جا آورده می‌شود و حجی که به خاطر مردم (تظاهر و ریاء ) به جا آورده می‌شود، پس هر کس برای خدا حج کند بر خداوند است که پاداشش را بهشت دهد و هر که برای مردم حج کند پاداشش در روز قیامت بر عهدۀ مردم است.
همچنین امید به خدا و عدم یاس از بخشش او از مهم‌ترین شرایط حج است. کسی که حج می‌گذارد خود را همانند کسی می‌یابد که به شست و شو رفته تا هر چه چرک ایام و روزگاران بر تن و جانش نشسته را بزداید. پس وقتی از حمام حج بیرون آمد باید خود را همچون کودکی پاک و معصوم بداند و گرنه اگر خود را نیامرزیده بداند گناه بزرگی مرتکب شده است. مردی از امام صادق (ع) از گناهکارترین مردم پرسید. حضرت فرمود هر که در این دو موقف عـَرَفه و مُزدَلـِفه وقوف کند (وقوف در عرفات و مشعر الحرام) و میان این دو کوه (صفا و مروه) سعی کند سپس این خانه (کعبه) را طواف کرده و در پشت مقام ابراهیم (ع) (دو رکعت) نماز بخواند آنگاه در دل خود بگوید و گمان کند که خداوند او را نیامرزیده است، او از گناهکارترین مردم است.
به دلیل تاثیر اعمالی چون نماز و روزه و زکات و حج در زندگی انسان و تحول اساسی آن در آدمی است که این اعمال بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. نماز به عنوان ستون دین و زکات در کنار نماز قرار می‌گیرد.(بقره، آیات 2 و3) و درباره حج خداوند آن را از شعائر عظیم الهی می‌داند و در آیات بسیاری از جمله سوره حج بر اهمیت آن تاکید می‌کند؛ زیرا این پنج اصل اساسی در اسلام جدا کننده مومن از کافر و بی تقوا از تقوا و عامل مهمی در رسیدن انسان به تقوای الهی است.امام صادق(ع) می‌فرماید: هر کس بمیرد و حجه الاسلام را (حجی که در تمام عمر یکبار برای اشخاص مستطیع واجب می‌شود) به جا نیاورد و برای او مانعی از این جهت نباشد (یعنی  حاجتی که او را به زحمت اندازد و یا مرضی که با وجود آن طاقت رفتن نداشته باشد و یا صاحب قدرتی که مانع او گردد) پس باید یهودی و اگر خواست نصرانی بمیرد.
ناصر خسرو و حج ابراهیمی
اسرار حج و رموز عرفانی آن را ناصر خسرو چنین گوید:
حـاجـیـان  آمـدنـد  بـا  تــعـظــیـــم 
                                   شـاکـر از رحمـت خـدای رحـیم 
خـستـه از مـحـنـت و بـلای حـجـاز                  
رسـتـه از دوزخ و عـذاب الـیـم 
مـرمـرا در مـیـان قــافــــلــه بـــود                  
 دوستی مخلص و عزیز و کریم 
گـفـتـم او را بـگـوی چـون رســتی                   
زیـن سـفر کردن برنج و به بیم
بـاز گـو تـا چـگـونـه  داشــتــه ای                   
حـرمـت آن بــزرگــوار حــریـم
چـون هـمـی خواستـی گرفـت احرام                   
چـه نـیـت کردی اندر آن تحریم
جـمـلـه بـر خـود حـرام کـرده بـدی                 
 هـر چـه مادون کردگار عظیم ؟
گـفـت نـی، گـفـتـمـش زدی لبـیک                  
از سـر عــلــم از ســر تـعـظـیم 
مـی شـنـیـدی نــدای حـقّ و جــواب                   
بــاز دادی چـنـانـکـه داد کـلیم ؟
گـفت نـی، گفتمش چو در عرفـات                 
 ایـسـتـادی  و  یـافـتـی  تــقــدیـم
عارف حـق شـدی و منـکر خویش                  
 بـه تـو از مـعـرفت رسید نسـیـم ؟
گفت نی، گفتمش چو سنگ جـمـار                  
هـمـی انـداخـتـی بـه دیـو رجــیــم
از خــود انـداخـتـی بـرون یـکـسـو                   
هـمـه عـادات و فـعـلهای ذمیم ؟
گـفـت نـی، گـفـتـمش چو می‌کشتی                  
 گـوسـفـنـد از پـی اسـیـر و یتیم؟
قرب حــق  دیــدی اول  و کــردی                   
قـتـل و قـربان، نفسِ دونِ لئیم؟
گـفـت نـی، گـفـتمش چو گشتی تـو                  
مــطــلـع بــر مـقـام ابــراهــیــم 
کـردی از صـدق و اعـتـقـاد و یقین                  
خـویـشـی خویشتن به حق تسلیم ؟
گـفـت نـی، گـفـتـمش به وقت طواف                 
 کـه دویدی به هروله چو ظلیم ؟
از طـــواف  هــمـــه  مـلائـکــیــان                  
یـاد کـردی به گرد عرش عظیم ؟
گـفـت نی، گفتمش چو کردی سعی                 
از صـفـا سـوی مـروه بـر تقسیم 
دیـدی انـدر صـفـای خــود کـونـیــن                
 شد دلت فارغ از جحیم و نعیم ؟
گـفـت از ایـن بـاب هرچه گـفتی تـو                 
مـن نـدانـسـته ام صحیح و سقیم 
گـفـتـم‌ای دوسـت پـس نکـردی حج                  
نـشـدی در مـقــام مـحـو، مـقـیـم 
رفــتــه و مــکــه دیــده  آمــده  بــاز                
مِـحـنـت بـادیـه خـریـده  بـه سـیــم
 گـرتوخواهی که حج کنی پس ازاین                 
ایـنـچـنـیـن کن که کردمت تعلیم .