kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۳۰۳۱
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۷
بررسی قیام 15 خرداد؛ مبدأ تحولات منتهی به انقلاب اسلامی- 39

راهبرد هجوم و استحاله ‌فرهنگی

 

با توجه به رویكرد كلان دشمنان در زمینة تهاجم فرهنگی،‌ می‌توان دریافت كه «تربیت و به‌كارگیری قدرت‌طلبان داخلی»،
«ترویج ملّی‌گرایی به جای ارزش های اسلامی» و «روی كار آوردن دولت های متمایل به غرب» به منزلة زمینه‌سازی برای پیاده كردن شگردهای اصلیِ استحالة فرهنگی جامعه اسلامی‌ و به‌خصوص نسل جوان‌اند و نقش مقدّمی دارند. با فراهم شدن این مقدمات، دشمنان می‌توانند هجمه‌های خطرناك و مرگبار خود را در حوزه‌های باورها و ارزش‌ها و رفتار‌ها سامان دهند و بر جان و ایمان مردم مسلمان بتازند.
اما پیش از پرداختن به برخی مظاهر این هجمه‌ها،‌ پرداختن به پیامد‌های استحالة‌ فرهنگی، ما را در فهم بهتر جهت‌گیری های دشمنان در این زمینه یاری می‌دهد.
بی‌تردید آنچه موجب قیام و مقاومت ملّت مسلمان در برابر رژیم پهلوی و نیز حكومت‌ها و قدرت‌های استعماریِ پشتیبان آن ها شد روحیة دین‌مداری و اسلام‌خواهی آنان بود. مردم مسلمان و با ایمانِ ایران،‌ یقین داشتند كه تنها راه دست‌یابی به سعادتِ آخرت و خوش‌بختی دنیا، عمل به تعالیم جاویدانِ این دین است. از این روی برای برپاییِ آن قیام كردند و با یاری خداوند و به رهبری امام خمینی
(رحمه الله علیه) توانستند رژیم قدرتمندِ پهلوی را ساقط كنند. آنان می‌دانستند اگر در این راه پیروز شوند گامی بلند در راه رسیدن حكومت اسلامی برداشته‌اند و به این ترتیب زمینة رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را فراهم ساخته‌اند، و اگر هم در این میدان به شهادت می‌رسیدند، باز هم به فوز عظیمی دست یافته بودند.
این نگره عمیق دینی، ‌رهاورد ایمانِ وثیقی بود كه مردم شیعة ایران در دل داشتند، و این همه، حاصل یقین به آیات نورانی قرآن و گفتار و كردارِ بی‌نقصِ معصومان(علیهم السلام) بود. به عبارت دیگر این قدرت بی‌كرانِ ملّت،‌ برخاسته از یقین قلبی و سترگی بود كه آنان از آموزه‌های دینی‌شان به دست آورده بودند،‌ و بر اساس همان ایمان و یقین، به رهبریِ ولیّ‌‌فقیه زمانه‌شان گردن می‌نهادند و برای حفظ ارزش‌های دینی‌شان از بزرگ‌ترین دارایی‌شان به راحتی می‌گذشتند و در راه آرمان های خود
جان می‌دادند.
این‌چنین بود كه سركوب های خونین رژیم پهلوی نتیجه‌ای عكس می‌بخشید و قیام هایی به بزرگیِ نهضت پانزدهم خرداد رخ می‌داد و پیروز می‌گشت. همچنین مقاومت شگفت‌انگیز مردم در مقابل قدرت های بزرگ جهان پس از پیروزی انقلاب، در نهایت به همین یقین و ایمان وثیق آنان باز می‌گشت.
بر این اساس، اگر به طریقی این یقین به تردید و شك بدل شود، ایمان به غیب و وعده‌ها و وعید‌های دین از میان می‌رود، و دستگاه ارزشی، و در حقیقت «غیرت دینی» و نیروی مقاوم و محركِ بی‌نهایتِ ملّت شیعة ایران ـ و نیز تمام ملّت هایی كه انقلاب اسلامی را الگوی عملی خویش قرار داده‌اند ـ روی به ضعف و افول می‌نهد، و اگر چنین شد، مركز و بنیاد اصلی نظام و حكومت اسلامی، یعنی ولایت فقیه، تضعیف می‌شود و رفته‌رفته فرو می‌ریزد.
این همان هدفی است كه دین‌ستیزانِ جدید در پیِ آن‌اند و با كسب آن در حقیقت بلند‌ترین گام برای رسیدن به مطامع استعماری‌شان را برداشته‌اند.
امروزه، تشكیك در مبانی فكری و اعتقادی جامعه و به‌خصوص نسل جوان، با سرعت و قوتِ بسیار صورت می‌گیرد، و وابستگان و فریب‌خوردگان، در تمام عرصه‌های اجتماع ـ از جمله مطبوعات، نشریات، دیگر رسانه‌ها، دبیرستان ها و دانشگاه هاـ در این زمینه فعالیت می‌كنند، و به این تشكیك و تضعیف‌ها دامن می‌زنند.
عناصر اصلی فرهنگ
پیش از پرداختن به شگردهای دین ستیزانِ جدید در عرصة فرهنگ، ضروری است تا قدری عناصر اساسی فرهنگ، یا به عبارت دیگر، عرصه‌های اصلی تهاجم فرهنگی را واكاوی كنیم.
فرهنگ، مقوله دامن‌گستر است كه تعاریف پرشماری از آن ارائه كرده‌اند.
یكی از این تعریف‌ها، فرهنگ را مجموعه مایه‌هایی می‌داند كه رفتار انسان را از رفتار حیوانات مشخص و ممتاز می‌سازد.
به طور كلّی، سه عنصر یا سه بخش اساسی می‌توان برای فرهنگ ها برشمرد:
اول، شناخت ها و باورها؛
دوم، ارزش ها و گرایش ها؛
سوم، رفتار‌ها و كردارها.
برای تغییر دادن فرهنگ یك جامعه نیز، مهم‌ترین عرصه‌هایی كه می‌باید دگرگون شوند، همین سه بخش اساسی‌اند:
الف. شناخت ها و باورها: در این حوزه، بینش افراد دربارة خداوند، جهان و انسان باید تغییر كند.
ب. ارزش ها و گرایش ها: گذشته از شناخت‌‌هایی كه انسان ها دربارة هر چیز دارند، ضروری است در زندگی آنان ارزش هایی نیز مطرح باشد؛ زیرا زندگی بدون اعتقاد به یك سلسله ارزش‌ها، شكل انسانی پیدا نمی‌كند.
زندگیِ آدمی، زمانی از زندگی سایر حیوانات متمایز خواهد بود كه خوب و بد در آن مطرح باشد. كسانی كه اعمالی را به دلیل خوب بودن آن ها انجام می‌دهند و كارهایی را به سبب ناپسند بودنشان
وا می‌نهند و به ارزش هایی انسانی پای‌بندند.
اما جوامع، از نظر شناخت خوب و بدها، و ارزش‌ و ضد ارزش‌ها با هم اختلاف دارند، و این اختلاف‌ها به نوبة خود موجب تفاوت در فرهنگ‌های آنهاست.
ج. رفتارها و كردارها: وقتی باورها و ارزش ها دستخوش دگرگونی شوند،‌ رفتار‌ها نیز خودبه‌خود تغییر می‌كنند. از این روی، كسانی كه می‌خواهند به فرهنگ جامعه‌ای هجوم برند، می‌كوشند تا در ساحَت های فوق دگرگونی هایی متناسب با اهداف خود ایجاد كنند تا به این ترتیب الگوهای رفتاریِ افراد آن جامعه را تغییر دهند.