پایانی در مه
مجموعه تلویزیونی «کلبهای در مه» روایتگر قصهای در دل مبارزات انقلابی مردم در پیش از انقلاب بهمن سال 57 است و داستان دو جوان انقلابی است که از چنگال مامورین ساواک به یک روستا در استان گیلان میگریزند تا تصاویر مربوط به اعتراضات مردم را از طریق مرزهای شمال ایران به رسانههای بینالمللی برسانند تا وقایع انقلاب اسلامی به آن سوی مرزها برسد. یکی از این جوانها در جریان تعقیب وگریز با ساواکیها به شهادت میرسد و جوان دیگر که مجروح میشود در کلبهای متروکه در دل جنگلی بنام «عزازیل» پنهان میشود و پیرمردی که لال است به کمک خواهرزادهاش او را به روستا میآورند و از او نگهداری میکنند. این مرد جوان که امیر نام دارد خود را «دامون» خواهر زاده طایه پیرزن روستا معرفی میکند ودر معدنی که متعلق به خان آن منطقه است مشغول بهکار میشود. در همین کش و قوس خانواده امیر بهطرز عجیبی اورا در روستا پیدا میکنند و تلاش دارند که امیر را به تهران برگردانند و اصل ماجرا از همین جا آغاز میشود. درادامه حسن لفافیان «کارگردان» تمام سعی اش براین است که نحوه زندگی ارباب- رعیتی و حکومت خانها را از قاب تصویر تلویزیون برای مخاطبان تشریح کند، به عبارتی باید اذعان کرد که ما از قسمتهای نخستین این مجموعه وارد فضای زندگی خان و خان بازی و ظلم و ستمی که فرزند خان بزرگ یعنی «برزو» به عنوان خان زاده بر سر مردم روستا و منطقه روا میدارد میشویم که البته دراین مسیر ماجراها و درگیریهای خانوادگی و زندگی برزو و مشکلاتی که برایش رخ میدهد، نداشتن فرزند پسر و وارث آینده املاک و اموال خانی، تلخیها و شیرینیهایی را در قصه سریال شکل میدهد که با مضامین مختلفی به تصویر کشیده میشود؛ از چپاول و غارت اموال روستانشینان توسط پسر خان تا دخالت درخصوصیترین موارد زندگی افراد روستا و مالکیت زن و فرزند و همه اموال اهالی روستا و منطقه تا بهرهکشی از آنان همه و همه به نوعی تلاش شده که در این مجموعه به نمایش درآید.
... فصل اول مجموعه تلویزیونی«کلبهای درمه» سرانجام پس از پخش بیش از 30 قسمت آن از شبکه سه سیمای رسانه ملی درحالی چهارشنبه شب 30 تیرماه به پایان رسید، که سکانسهای پایانی این سریال همه مخاطبان را غافلگیر کرد. در واقع بقدری عجولانه و بدون پرداخت به گذشته این سریال در قاب تلویزیون نقش بست که بهنظر میرسد همه زحمات عوامل دستاندرکار این مجموعه را زیر سؤال برده است! مخاطب در بخش پایانی این مجموعه با شبهات و ابهاماتی روبهرو میشود که حتی با بازگشت به اتفاقات رخ داده در بخشهای قبلی سریال به هیچ وجه نمیتواند به اصل ماجرای قصه در بخش پایانی پی ببرد و بیننده بهطور ناگهانی دچار سردرگمی میشود! عجله در پایان دادن این مجموعه شاید عوامل ساخت این سریال را وادار کرد که بخش نهایی را به سرعت تولید کنند و در این مسیر روند روایت قصه هم دستخوش بیدقتی شده بهطوری که بیننده نمیتواند زمان و مکان اتفاقات را در ذهن خودش به تصویر بکشد.اگرچه در سکانس آخر «دامون»که نقش آن را حسام محمودی ایفا میکند و در مجموعه «کلبهای درمه» در نقش یک جوان انقلابی ظاهر شده است پس از پیروز شدن انقلاب اسلامی و آزادی از زندان به روستا و نزد
«می جان» دختر روستایی که دوستش دارد برمیگردد اما روایت قصه در سکانسهای پایانی فصل اول آنچنان مبهم و مهآلود است که مخاطب به یکباره در یک فضای خارج از این سریال قرار میگیرد؛ کشته شدن ماهگل قصه بهدست «برزو»که با بازی متفاوت سام قریبیان همراه است و همچنین کشته شدن «برزو» توسط استوار سیروس در یک ارتباط تصویری ناهماهنگ و خارج از قصه نشان از تعجیل در اتمام این مجموعه دارد. درحقیقت روایت قصه«کلبهای در مه» در بخش پایانی فصل اول بسیار ضعیف کار شده است و به عبارتی میشد بخش پایانی را در چند قسمت و با تامل بیشتر و حساب شده و منطقی برای مخاطبان به تصویر کشید تا کل سریال لطمه نبیند. پرداختن یکباره به فضایی که بخواهیم در یک قسمت، داستان را به پایان ببریم بهنظر میرسد که کار درست و حساب شدهای نباشد و بیننده را دچار ابهام نسبت به کل داستان میکند که متاسفانه این اتفاق درخصوص این سریال افتاد و برای بیننده تلویزیون یک ابهام شکل گرفت.اگرچه در انتهای این سریال، پایان فصل اول اعلام شد اما بهتر بود که قصه با فضایی ملموستر و قابل قبول برای مخاطبان به سرانجام میرسید، ابهامی که با پایان گرفتن فصل اول برای مخاطبان شکل گرفته لطمه تاثیرگذاری برای ادامه این مجموعه در فصل دوم خواهد گذاشت و آن باورپذیری قصه را درواقع از مخاطبان میگیرد.
رسول شمالی ورزنده