kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۲۵۰۲
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۵۲

پرسش و پاسخ در آموزه‌های علوی (پرسش و پاسخ)

 

حزب‌الله کیست؟
از «حبهًْ العرنی» وارد شده که آن حضرت فرمود: همانا نجیبان این امت، ما اهل بیت هستیم، و فرزندان ما نیز چونان فرزند انبیاء (از نجباء) هستند. گروه و حزب ما، حزب خدا و آن گروه که ستمگر است، همان حزب شیطان است. (که هرگز با هم مساوی نیستند!)
پس هرکس بین ما و حزب و گروه شیطان جدایی نبیند، از ما نبوده (و از دشمنان و از احزاب و گروه شیطان محسوب خواهد گردید)(بحارالانوار، ج 23، ص 10، ح 5)
فاصله میان حق و باطل چقدر است؟
امام علی(ع) در این زمینه می‌فرماید: ای مردم! مادام که فردی به صداقت و درستی دین شخصی ایمان دارد، نبایستی به شایعات پیرامون وی توجه کند. زیرا که گاه تیرانداز در نشانه‌روی به خطا می‌رود و کلام در مورد بعضی اشخاص نیز همین‌طور است. آگاه باشید که خدا هرآنچه می‌گویید و می‌شنوید را می‌داند. آیا نمی‌دانید که بین حق و باطل چهار بند انگشت بیشتر فاصله نیست؟!
شخصی از معنای چهار بند انگشت بین حق و باطل پرسید. اما انگشتان دست خود را بین گوش و چشم جمع کرده و فرمود: باطل آن است که بگویی من هم این شایعه را شنیده‌ام و حق، دیدن به چشم است تا حقیقت برای شما ثابت گردد. (نهج‌البلاغه - خطبه 131)
قوام دنیا (رشد و بالندگی) به چیست؟
جابرابن عبدالله انصاری از شخصیت‌های معروف صدر اسلام و از یاران پیامبر(ص) و امام‌علی(ع) بود.
روزی خدمت امام علی(ع) مشرف گردید. حضرت رو به جابر کرد و فرمود: ای جابر! آگاه باش که بقا و دوام و قوام این دنیا به چهار گروه از انسان‌ها است:‌1- دانشمندی که دانش خود را به کار بندد 2- نادانی که از آموختن دوری نکند 3- ثروتمندی که از بخشندگی خودداری ننماید. 4- نیازمندی که آخرت خود را به خاطر دنیای دیگران نفروشد. امام‌علی(ع) سپس در ادامه فرمود: پس اگر دانشمند دانش خود را کتمان و پنهان کرده و به اهل آن عرضه نکرد، و نادان از آموختن چیزهایی که ناچار از آن است دوری نموده، و شخص ثروتمند بخل و خساست ورزید، و نیازمند نیز دینش را به خاطر دنیای دیگران فروخت، بلای آسمانی و عذاب عظیم الهی خواهد آمد (بحارالانوار، ج1، ص 178، ح 59)
جلوه‌ای از آموزه‌های وحیانی امام‌علی(ع)
در کتاب مجالس مرحوم صدوق روایت شده از حضرت موسی ابن جعفر(ع) از جدش امام سجاد(ع) که فرمودند: روزی امیرالمومنین علی(ع) با اصحابشان نشسته بودند و آنها برای جنگ صف‌بندی می‌کردند، آنگاه پیرمردی وارد شد که از او رنج سفر نمایان بود و گفت: امیرالمومنین(ع) کجا است؟ گفتند: همین آقا است. سلام کرد و عرضه داشت: یا امیرالمومنین! من از حوالی شام آمده و پیرمردی هستم که فضائل بی‌شمار شما را شنیده‌ام و گمان می‌کنم که شما را ترور می‌کنند. پس به من بیاموز آنچه را که خداوند به تو آموخته است؟
حضرت فرمود: بلی! ای پیرمرد! هرکس که دو روزش یکسان باشد، ضرر کرده است.
و هرکس که دنیا همت او باشد، هنگام مرگ حسرت زیادی می‌برد، و هرکس که فردای او بدتر از دیروز باشد، محروم است، و هرکه با تامین دنیایش غم آخرت ندارد، هلاک است و هرکس به خود نرسد (خودسازی نکند) هوس بر او چیره می‌شود، و هرکس در کاستی است، مرگ برای او بهتر است. ای پیرمرد! دنیا خرم و شیرین است و برای دنیا طرفدارانی است و آخرت نیز طرفدارانی دارد که از مفاخره با دنیاداران خودداری می‌کنند، و به دنیا حسرت نمی‌برند، و به خوشی آنها شاد نمی‌شوند و از مشکلات آن غصه نمی‌خورند... ای پیرمرد! زبانت را دربندکن، سخنت را بشمار و کم سخن بگو، مگر در نیکی، ای پیرمرد! بپسند برای مردم آنچه را برای خود می‌پسندی و با مردم آن‌گونه عمل کن که دوست داری با تو عمل کنند.