kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۱۹۷۳
تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۹
علت خصومت شدید با حشدالشعبی چیست؟

بزرگ‌ترین مانع آمریکا برای اجرای سناریوی افغانستان در عراق

سبحان محقق

اشاره
این روزها افغانستان شاهد یک دگردیسی سیاسی جدید است و به نظر می‌رسد که در این دنیای جدید، طالبان بار دیگری مهم خواهد بود. این شرایط به طور منطقی، ریشه درتوافق صلح امضا شده میان طالبان و آمریکا در پایتخت قطر دارد. در مذاکرات طولانی میان «زلمای خلیلزاد» نماینده آمریکا، و «ملا برادرعبدالغنی»، نماینده طالبان، که به «توافق دوحه» انجامیده، نماینده دولت افغانستان حضور نداشته است. به همین خاطر، همان زمان که طالبان دولت کابل را به عنوان طرف گفت‌و‌گو نمی‌پذیرفت، پیش‌بینی می‌شده است که بعدا دولت کابل را هم به رسمیت نشناسد و به دنبال ایجاد «امارت» باشد.
مورد‌اشاره شده، یک جنبه ماجرا است و جنبۀ دیگرآن، مردم افغانستان هستند؛ دولت کابل به دلیل عملکرد ضعیفش در خدمات رسانی و گستردگی فساد درمیان مقامات، مشروعیت چندانی در میان مردم این کشور ندارد. در چنین شرایطی، طبیعی بود که پس از خروج آمریکا از افغانستان، طالبان به راحتی بر افغانستان مسلط می‌شده است. در یک جمع‌بندی، به نظر می‌رسد که آمریکا قصد داشته است طالبان را بار دیگر در افغانستان به قدرت برساند و این کار را کرده است.
حال سؤال این جاست که اگر آمریکا بخواهد در عراق نیز همین سیاست را اجرا کند و مثلا، «داعش» را به قدرت برساند، آیا می‌تواند؟ نویسنده در مقالۀ حاضر، وضعیت‌های افغانستان و عراق را با هم مقایسه کرده است، با این هدف که جوابی را برای آن بیابد. با هم آن را مطالعه می‌کنیم.
سرویس خارجی

دی ماه 1398 بود که توافق صلح میان آمریکا و طالبان، موسوم به «توافق دوحه» امضا شد. این توافق حاصل ماه‌ها گفت‌و‌گو میان «زلمای خلیلزاد»، نماینده آمریکا در امور افغانستان، و فرستادگان طالبان، به ویژه «ملا برادر عبدالغنی» بوده است. در روند مذاکرات صلح، چیزی که عیان بود، حضور نداشتن نماینده‌ای از دولت کابل در مذاکرات بوده است. علت چنین موردی نیز به رضایت مقامات کابل بر می‌گشت؛ آنها که از یک جنگ طولانی و مزمن خسته شده بودند، به نبود نماینده‌ای از جانب دولت در مذاکرات رضایت داده بودند. البته، این ظاهرقضیه است؛ چرا که شاید مقامات افغانستان تحت فشار و اصرار آمریکا، به این قضیه تن داده بودند. در هر حال، مردم و دولت کابل بی‌صبرانه منتظر بودند که مذاکرات نتیجۀ مثبت بدهد و کشور از یک جنگ 41 ساله خلاص شود.
البته در همان زمان، بسیاری از کارشناسان نسبت به کل روند مذاکرات بدبین بوده‌اند؛ آنها می‌گفتند، مذاکراتی که در غیاب دولت کابل صورت بگیرد، مسلما منافع طرفین مذاکره بر منافع دولت و ملت افغانستان غلبه خواهد کرد.
در پی امضای توافق صلح، مقامات افغانستان با حسن نیت، خواستار مذاکرات بین الافغانی(میان دولت و طالبان) شدند. طالبان نیز آن را پذیرفت. اما، در طول روند مذاکرات، نشان داد که قلبا راضی به مذاکره نیست. این گروه روی دستور کار مذاکرات، با دولت اختلاف پیدا کرد. آزادی بیش از 5000 عضو طالبان از زندان‌های دولتی، خواسته طالبان بود که دولت با اکراه آن را پذیرفت و عملی کرد.
این تحولات در شرایطی جریان داشت که در عرصۀ میدانی، حملات طالبان به شهرها و مناطق، هر روز بیشتر از قبل می‌شد و در این میان، شمار زیادی از طرفین و مردم ، جان خود را از دست می‌دادند. شاید بتوان گفت که از سال 1398 تا کنون، هر روز حدود 50 نفر بر اثر جنگ و در گیری‌های داخلی در افغانستان کشته شده‌اند.
با گذشت زمان، مشخص شد که طالبان قصد دارد شیوه «مائوتسه تونگ» رهبر انقلاب چین، را در افغانستان پیاده کند؛ بدین ترتیب که از طریق روستاها، و شهرهای کوچک، شهرهای بزرگ را محاصره و تسخیر کند. این شیوه تا کنون ادامه یافته است و احتمالا بیش از 70 درصد خاک افغانستان در کنترل طالبان قرار دارد. هدف فعلی طالبان نیز محاصره شهر کابل به عنوان آخرین دژ دولت حاکم است. در صورتی که این اتفاق بیفتد، سقوط کابل نیز بعید به نظر نمی‌رسد. مقامات دولتی افغانستان اگر می‌خواهند کابل سقوط نکند، باید راه ارتباط این شهر به مناطق داخلی و خارجی را پیوسته باز نگه دارد.
در هر حال، اگر بخواهیم یک جمع‌بندی از تحولات دو سه سال اخیر افغانستان به دست دهیم، می‌توانیم بگوییم که تسخیر افغانستان به دست طالبان، از طرف آمریکا، به شیوه زیرکانه‌ای مهندسی شده است و آمریکا احتمالا در سیاست خارجی خود، روی طالبان برنامه‌ریزی کرده است.
وضعیت عراق
در ارتباط با عراق، باید گفت که شرایط این کشور کم و بیش مشابه افغانستان است؛ در عراق نیز مردم از بی‌کفایتی و فساد برخی از مقامات، به ستوه آمده‌اند. در این کشور هم آمریکا جایگاه متزلزلی دارد. ولی مواردی وجود دارند که عراق را با افغانستان متفاوت می‌کنند. جایگاه اجتماعی داعش در عراق، مثل جایگاه اجتماعی طالبان در افغانستان نیست؛ در افغانستان برخی از قبایل و اقشار حامی طالبان هستند، ولی داعش در عراق، چنین جایگاه وسیعی ندارد. مورد دومی که این دو گروه را با هم متفاوت می‌کند، این است که طالبان به دلیل ساختار اجتماعی و طبیعی افغانستان، توانست از حملات آمریکا و نیروهای دولتی افغانستان، جان سالم درببرد، ولی داعش در عراق ، به مدد نیروهای حشدالشعبی و کمک نیروهای مسلح عراق، شکست خورده است. حرکاتی که این روزها از داعش در عراق می‌بینیم، از عناصر غیر متشکل و فراری این گروه سر می‌زند. مورد سوم، این است که آمریکا نمی‌تواند علنا با داعش مذاکره بکند، زیرا افکار عمومی مردم این کشور و سایر کشورها، شدیدا ضد داعش است.
اما، ویژگی دیگری که در عراق وجود دارد و این کشور را با افغانستان، کاملا متفاوت می‌کند، وجود نیروهای حشدالشعبی است؛ این نیروها در عرصه میدانی نشان داده‌اند که توانمند هستند و جلوی چشم جهانیان، داعش را کاملا شکست داده‌اند. آمریکا از یک طرف، نمی‌تواند با حشدالشعبی مذاکره کند و این نیرو را در راستای منافع خود، به خدمت بگیرد. از طرف دیگر، حشدالشعبی قابل حذف نیست. در صورتی که آمریکا بتواند حشدالشعبی را در شرایط فعلی، از معادلات سیاسی عراق حذف کند، این کشور در برابر توطئه‌ها، به شدت آسیب‌پذیر می‌شود.
جمع‌بندی
با توجه به شرایط جاری در آمریکا، به نظر می‌رسد که این کشور مجبور است بالاخره، گزینۀ خروج از عراق را مثل افغانستان، انتخاب کند. اما، واشنگتن می‌تواند از این خروج برای خودش فرصت نیز بسازد؛ بدین ترتیب که دوباره جریان‌های تروریستی در عراق را فعال کند. تنها جریانی که در عراق اکنون کم وبیش فعال است، گروه تروریستی داعش است. اما، این گروه اکنون نه توان تشکیلاتی و نظامی دارد و نه کسی از میان اقشار مردم عراق، از داعش حمایت می‌کند. با این تفاصیل، شرایط عراق برای هرگونه سو استفاده آمریکا مسدود است. علت این مسدود بودن نیز وجود نیروهای حشدالشعبی است. توصیف این وضعیت، به خوبی می‌تواند چرایی دشمنی شدید آمریکا با حشدالشعبی را رمزگشایی کند.