حسادت چیســتی و عـوامل آن
مرتضی جهانبخش
شاید کسی نباشد که داستان حسادت برادران حضرت یوسف(ع) را نشنیده باشد؛ حسادتی که موجب شد که نقشه قتل او را کشیده و در نهایت با انداختن در چاه و آوارهسازی حضرت(ع) همراه شد. خداوند در سوره فلق بصراحت از خطر فعلیت یافتن حسادت سخن به میان آورده و تنها راه نجات و رهایی از حسادت فعلی را پناه بردن به خود میداند. این بدان معناست که حسادت روحیه و صفت بسیار خطرناک برای «حاسد و محسود علیه» است. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای قرآنی بر آن است تا ماهیت و عوامل و آثار آن بیان کند.
***
حسادت بیماری خطرناک روح
روان آدمی بشدت تحت تاثیر افکار و اعمال شخص است؛ هر گونه فکر و عملی میتواند روان را به دو جهت متقابل صعود و سقوط سوق دهد. افرادی که نسبت به دیگران حسادت میورزند و نسبت به داشتهها و داراییهای دیگران دچار اندوه و غم میشوند، پس از مدتی تلاش میکنند تا به هر شکلی شده آن داراییها را از او بگیرند و یا زمینه زوال نعمتی را فراهم آورند.
حسد در اصطلاحات اخلاقی به معناى آرزو کردن زوال نعمت از کسى است که استحقاق آن را دارد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۲۳۴، «حسد») به این معنا که شخصی به فضل الهی یا تلاش و کوشش خود، به نعمتی دست یافته است و مستحق این نعمت است، اما دیگری بهاشکال گوناگون حتی انجام کارهایی میکوشد تا این شخص نعمت را از دست بدهد. جالب اینکه گاه شخص خود دارای همان نعمت است، ولی چشم دیدن این را ندارد که دیگری آن را دارا باشد.
نوع دیگر حسادت این است که شخصی فاقد نعمتی است و مثلا گرفتار فقر و نداری، بیفرزندی، بیخانمانی، بیهمسری و مانند آن است و حسود آرزو دارد که این فقدان نعمت درباره آن شخص همچنان استمرار یابد و هرگز به آن نعمت دست نیابد.
پس دست کم میتوان دو نوع متفاوت از حسادت را در افراد شناسایی و ردگیری کرد: ۱. آرزوی زوال نعمت از مستحق آن(همان پیشین)؛ ۲. آرزوی استمرار و ادامه یافتن فقدان نعمت، نقص، فقر و مانند آن، براى دیگران.(روحالمعانى، ج۱۶، جزء۳۰، ص۵۰۷)
در تعاریف اصطلاحی، حسادت تنها به آرزوی زوال نعمت یا فقدان نعمت محدود شده است؛ اما وقتی به آموزههای قرآنی مراجعه میشود، حسادت فراتر از دایره اندیشه و فکر و خیال است؛ به این معنا که در آیات قرآن از اعمال و رفتاری نیز سخن به میان آمده که حسود برای زوال نعمتی از دیگران انجام میدهد؛ چنانکه برادران حضرت یوسف(ع) تنها آرزومند این نبودهاند که محبت پدر نسبت به حضرت یوسف(ع) کاهش یابد و یا از میان برود، بلکه برای ایجاد جدایی میان این دو محبوب اقداماتی را انجام دادند تا این پیوند محبتآمیز گسسته شود. از جمله این اعمال، توطئه قتل حضرت یوسف(ع) و ایجاد جدایی میان پدر و پسر با انداختن در چاه و فراهم آوردن شرایط بردگی و اسارت و آوارگی آن حضرت(ع) از سویی(یوسف، ۸ تا ۱۶) و سرزنش پدر و تهمت زدنها از سوی دیگر است.(یوسف، آیات ۷۷ و ۸۵)
خداوند بهصراحت در آیه ۵ سوره فلق میفرماید: وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ؛ و از شرارت حاسد هنگامی که حسادت میورزد و آن را به فعل در میآورد. پس از نظر آموزههای قرآنی حسادت تنها محدود به دایره آرزوها نیست، بلکه شامل فعل نیز میشود.
از نظر قرآن خطرناکترین حالت حسادت حوزه آرزو و اندیشه جزمی نیست که تنها به دعا و نفرین و طلب باطنی محدود است، بلکه زمانی است که به شکل عزم ارادی در آید و در قالب فعل خودنمایی کند؛ چرا که در این مرحله حسود همه همت و عزم جدی خود را بکار میبرد تا نعمت را از صاحب آن بگیرد و شخص را گرفتار مشکلاتی کند که گاه فراتر از زوال آن نعمت، پیامدهای خطرناکتری نیز به دنبال دارد. به عنوان نمونه برادران حضرت یوسف(ع) میخواستند که پدر توجه بیشتری به آنان و محبت کمتری به حضرت یوسف(ع) داشته باشد؛ ولی این حسادت به درجهای میرسد که میکوشند برای سلب و زوال این نعمت محبت، جان حضرت یوسف(ع) را نیز بگیرند و او را به قتل برسانند.(یوسف، آیات ۸ و ۹)
خداوند گزارش میکند که نخستین قتلی که در بنی آدم صورت گرفته به سبب حسادت برادر نسبت به برادر دیگر بوده است؛ زیرا وقتی قابیل یکی از فرزندان حضرت آدم(ع) مشاهده کرد که هابیل برادرش مورد توجه و محبت خداوندی قرار گرفته و قربانی او پذیرفته شده، حسادت چنان آتشی را در دلش برافروخت که هابیل را کشت.(مائده، آیه ۲۷)
امام صادق(ع) در این باره میفرماید: قابیل پسر آدم به سبب حسد و از راه حسد در حسرت همیشگی افتاد و هلاک شد. هلاکشدنی که هرگز نجات ندارد.(مصباح الشریعه، ص ۳۲۲)
راههای شناخت حسادت باطنی
حسادت امری باطنی است و حتی گاه به گونهای شخص حسود عمل میکند که انگار دلسوز است؛ چنانکه برادران حضرت یوسف(ع) با آنکه در درون از حسادت در حال دق کردن بودند، ولی به گونهای تظاهر میکردند که دلسوز حضرت یوسف(ع) و دایهای مهربانتر از مادر هستند. از این روست که به حضرت یعقوب گفتند: «اى پدر، تو را چه شده است که ما را بر یوسف امین نمىدانى در حالى که ما خیرخواه او هستیم؟ فردا او را با ما بفرست تا در چمن بگردد و بازى کند و ما به خوبى نگهبان او خواهیم بود.»(یوسف، آیات ۱۱ و ۱۲)
بنابراین، در بسیاری از اوقات نمیتوان دوست از دشمن و حسود را از دلسوز بازشناخت؛ زیرا این گونه افراد نفاق میورزند و قول و فعل و نیت و عملشان متفاوت است. با این همه راههایی نیز وجود دارد که انسان حسود را از دلسوز و غیرحسود بازشناسد.
امام صادق(ع) در بیان نشانههای حسود به سخنان حضرت لقمان(ع) اشاره میکند که فرموده است: قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَغتابُ إِذا غابَ وَیَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَیَشمَتُ بِالمُصیبَهِ؛ لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت مى کند، روبرو تملّق مىگوید و از گرفتارى دیگران شاد مىشود.(خصال، شیخ صدوق، ص ۱۲۱)
این نشانهها به انسان کمک میکند تا بتواند حسود را از غیر حسود تشخیص دهد؛ بهویژه آنکه حسود چون از درون در آتش حسادت میسوزد، نمیتواند در بلندمدت خشم خود را نهان کند. از این رو، اگر انسان دقت کند بسادگی میتواند حسود را بشناسد و از کید و مکرش در امان باشد.
به سخن دیگر، حسود در نهایت، خودش را رسوا میکند؛ زیرا تا زمانی که نعمت در اختیار محسود علیه است، او در آتش حسادت میسوزد و وجود نعمت در دست دیگری چنان فشاری بر روح و روان او وارد میکند که از درون نمیتواند خود را کنترل و مهار کند. این فشار سهمگینی که حسود بر خودش میآورد، آتشی در دلش ایجاد میکند، به طوری که گر میگیرد و نمیتواند حسادتش را نهان سازد. این خشم و فشار و آتش درون تا زمانی که این نعمت زائل نشود، استمرار دارد، پس آرام و قرار را از او میگیرد.
پس میتوان گفت که ماهیت حسد به گونهای است که نخست خود حسود را بیچاره کرده و آرامش را از او سلب میکند و این آتش درونی تا زمانی که نعمت زائل نشده باشد استمرار دارد و همین خودش موجب رسوایی حسود میشود. امیرمومنان علی(ع) در این باره میفرماید: اَلحَسَدُ عَیبٌ فاضِحٌ وَشُحٌّ فادِحٌ لایَشفى صاحِبَهُ إِلاّ بُلوغُ آمالِهِ فیمَن یَحسِدُهُ؛ حسادت عیبى رسوا و بخلى سهمگین است و حسود تا به آرزوى خود درباره محسودش نرسد آرام نمىگیرد.(غررالحکم و دررالکلم، آمدی، ج۲، ص۱۶۴، ح۲۲۰۵)
از دیگر نشانههای حسود این است که آستانه صبر و تحملش بشدت کاهش مییابد و زودرنج میشود؛ و از آنجایی که حسادت اغلب نسبت به آشنایان و دوستان و خویشان است، ارتباط دائمی با محسود علیه، اعصابش را به هم میریزد و نمیتواند خود را مهار کند. کینه محسود علیه را در دل میگیرد و همین کینه شتری است که هم خودش و هم محسود علیه را دچار مشکل میکند. امیرمومنان علی(ع) در این باره نیز میفرماید: اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَهِ، بَطىءُ العَطفَهِ؛ حسود زود خشمگین مىشود و دیر کینه از دلش مى رود.(بحارالأنوار، ج۷۳، ص۲۵۶، ح۲۹)
از دیگر نشانههای حسود این است که وقتی با نعمت و محسودعلیه مواجه میشود، خشم درون، او را میآزارد و آتشی به جانش میافکند که خونش را میسوزاند و غیظ شدید او را عصبی نشان میدهد. از آنجا که این حسادت تا زوال نعمت یا محسود علیه باقی و برقرار است و خودخوریها و خشم و غیظ و آتش درونش همچنان استمرار مییابد، کمکم جسم و تنش نیز بیمار میشود. پس پیش از آنکه حسود به دیگری ضربه و زیان برساند به جان و تن خودش زیان میرساند. از این رو میتوان این امور را به عنوان آثار و نتایج حسادت دانست که حسود خود گرفتار آن میشود پیش از آنکه به دیگری زیانی برساند. امیرمومنان علی(ع) در جایی دیگر در این باره فرموده است: اَلحَسَدُ لایَجلِبُ إِلاّ مَضَرَّهًًْ وَغَیظا یوهِنُ قَلبَکَ وَیَمرِضُ جِسمَکَ؛ حسادت نتیجهاى جز زیان و ناراحتى که دلت را سست و تنت را بیمار مىگرداند به بار نمىآورد.(بحارالأنوار، ج۷۳، ص۲۵۶، ح۲۹)
آن حضرت (ع) در جایی دیگر نسبت به آسیبهایی که حسادت به بدن وارد میکند میفرماید: اَلحَسَدُ یُضنِى الجَسَدَ؛ حسد، بدن را فرسوده و علیل مى کند.(غررالحکم، ح ۹۴۳)
آثار حسادت
اگر بخواهیم آثار حسادت را بیان کنیم میبایست آن را به دو دسته دنیوی و اخروی، مادی و معنوی و نیز آثاری که بر حسود یا محسودعلیه مترتب میشود، دستهبندی کرد.
۱. کفر: از مهمترین آثاری که برای حسادت بیان شده، کفر است؛ زیرا حسود به سبب حسادتش گرفتار کفر میشود،چنانکه کفر ابلیس ریشه در تکبر، غرور و حسادت او نسبت به حضرت آدم(ع) داشت؛ زیرا خود را شایسته نعمت ولایت و خلافت میدانست و هنگامی که دید خداوند حضرت آدم(ع) را بر او ترجیح داده و برای خلافت برگزیده، کفر ورزید و سجده بر آدم نبرد تا مطیع این خلیفه الهی نشود.(اعراف، آیه ۱۲ امام صادق(ع) در این باره فرموده است: اِیّـاکُـم اَن یَحسُـدَ بَعضُکـُم بَعضـاً فَـاِنَّ الکُفـرَ اَصلُه الحَسَـد؛ از حسـد ورزى به یکـدیگـر بپـرهیزیـد، زیـرا ریشه کفـر، حسـد است.(تحف العقول ، ص ۳۱۵)
۲. ناصح نبودن حسود: از جمله آثاری که برای حسود گفته شده این است که از حسود نباید انتظار داشت که خیرخواه کسی باشد و بخواهد نصیحتی خیرخواهانه داشته باشد. امام صادق(ع) درباره این اثر حسادت در رفتار و اعمال حسود میفرماید: اَلنَّصیحَهًُْ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛ نصیحت و خیرخواهى از حسود محال است.(خصال، ص ۲۶۹)
۳. حسادت، دشمن حسنات: از دیگر آثاری که برای حسادت گفته شده اینکه حسنات و نیکیها را از میان میبرد. پیامبر (ص) میفرماید: إِیّاکُم وَالحَسَدُ، فَإِنَّهُ یَاکُلُ الحَسَناتِ کَما تَاکُلُ النّارُ الحَطَبَ؛ از حسادت بپرهیزید، زیرا حسد نیکىها را مى خورد چنانکه آتش هیزم را مىخورد. (جامع الأخبار، ص ۴۵۱)
۴. قاتل جان حسود: حسادت بهترین و عادلترین قاضی است؛ زیرا پیش از اینکه موجب ضرر و زیان به دیگری باشد، به خود شخص زیان میرساند و قاتل جانش میشود. امیرمومنان علی(ع) در این باره فرموده است: لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛ آفرین بر حسادت! چه عدالت پیشه است! پیش از همه صاحب خود را مى کشد. (شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۳۱۶)
۵. انگیزه گناه : حسادت یکی از مهمترین عوامل سوق یافتن انسان به سمت گناه است. در حقیقت انگیزه بسیاری از گناهان را میبایست در همین حسادت افراد یافت. امام علی(ع) در کنار حرص و تکبر، حسادت را از مهمترین انگیزههای گناه در بشر دانسته است. ایشان میفرماید: اَلحِرصُ وَالکِبرُ وَالحَسَدُ دَواعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِى الذُّنوبِ؛ حرص و تکبّر و حسادت، انگیزه هاى فرورفتن در گناهانند. (نهجالبلاغه، حکمت ۳۷۱)
۶. ریشه کفر: اگر بخواهیم علل و عوامل کفر را در انسان تعیین کنیم، یکی از سه گانههای مهم آن حسادت است. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: اصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ؛ ریشههای کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.(جهاد النفس، ح ۵۵۰)
۷. آفت دین : حسادت همان گونه که عامل کفر است، در دینداران نیز آفتی است که به دین میافتد و آنان را بیدین کرده یا سست ایمان میکند. امام صادق(ع) درباره این اثر حسادت میفرماید: آفَهًُْ الدِّینِ الحَسَدُ وَ العُجبُ وَ الفَخرُ؛ آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است. (جهاد النفس، ح ۵۴۵)
۸. دوری از محبت پیامبر(ص) : در آیات قرآن از مومنان خواسته شده تا با الگوبرداری از پیامبر(ص) خود را همانند ایشان کرده و به محبت ایشان رسیده و خدایی شوند. (احزاب، ایه ۲۱؛ آل عمران ، آیات ۳۱ و ۳۲)پیامبر (ص) در این باره فرموده است: اَلا اُخبِرُکُم بِاَبعَدِکُم مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى یا رَسولَ اللّهِ. قالَ: اَلفاحِشُ المُتَفَحِّشُ البَذىءُ، اَلبَخِیلُ، اَلمُختَالُ، اَلحَقودُ، اَلحَسُودُ، اَلقاسِى القَلبِ، اَلبَعِیدُ مِن کُلِّ خَیرٍ یُرجى، غَیرُ المَمونِ مِن کُلِّ شَرٍّ یُتَّقى؛ آیا شما را از کمشباهتترینتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض کردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بىآبروىِ بىشرم، بخیل، متکبر، کینهتوز، حسود، سنگدل، کسى که هیچ امیدى به خیرش و امانى از شرش نیست. (کافى، ج ۲، ص ۲۹۱، ح ۹)
۹. زیان به خود و دیگران: از دیگر آثار حسادت زیانرسانی به خود و دیگران است. البته چنانکه گفته شد، آتش حسد نخست جسم و جان حسود را میسوزاند پیش از آنکه زیانی به دیگری برساند. امام صادق(ع) میفرماید: حسود پیش از آنکه به محسود (مورد حسادت قرار گرفته)زیان رساند به خود زیان میزند مانند ابلیس که با حسدورزی برای خود نفرین خرید و برای آدم(ع) برگزیدگی.(تحفالعقول صفحه ۲۱۶)
۱۰. غم و اندوه: حسادت موجب غم و اندوه حسود میشود؛ زیرا هرگاه نعمت را در دست صاحب نعمت میبیند از درون دچار غم و اندوه شدید میشود. امام علی(ع) میفرماید : از حسود تو را همین بس که وقتی تو شادی او غمگین و ناراحت است. (مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۷)
1۱. دشمن نعمتهای الهی: کسانی که حسود هستند، دشمن نعمتهای خداوند هستند. پس نه خود سودی میبرند و نه اجازه میدهند که دیگران از نعمتهای الهی بهرهمند شوند. حضرت محمد(ص) میفرماید : برای نعمتهای خداوند دشمنانی است. عرض کردند :ای رسول خدا ! آنها چه اشخاصی هستند؟ فرمود: کسانی که حسد میبرند بر مردمانی که خداوند از فضل و رحمت خود نعمتهایی به آنها عطا فرموده است.(بحارالانوار، ج ۷۳ ، ص ۲۵۶ )
ریشهها و علل حسادت
اما درباره چرایی ایجاد روحیه زشت و خطرناک حسادت باید گفت که علل و عواملی چند دارد که از جمله آنها میتوان به موارد زیراشاره کرد:
1. ابلیس و شیاطین: از آنجا که ابلیس دشمن سوگند خورده بشر است، همواره تلاش میکند انسانها صفات خوب را از دست داده و گرفتار صفات زشتی چون کبر و غرور و حسادت و تفاخر و نخوت و مانند آن شوند. امام صادق(ع) در این باره فرموده است: یَقولُ إِبلیسُ لِجُنودِهِ: أَلقوا بَینَهُمُ الحَسَدَ وَالبَغىَ، فَإِنَّهُما یَعدِ لانِ عِندَ اللّه الشِّرکَ؛ ابلیس به سپاه خود میگوید : میان انسانها حسادت و تجاوزگری افکنید که این دو خصلت نزد خدا برابر شرک است. (کافی، ج ۲، ص ۳۲۷، ح۲) چرا که حسادت بهترین ابزاری است که ابلیس میتواند مردم را به کفر و شرک بکشاند و آنان را بدبخت و گرفتار دوزخ کند.
2. انکار فضل الهی: کسانی که اعتقاد به فضل الهی و عنایات خداوندی ندارند، گرفتار بیماری حسادت میشوند؛ زیرا اعتقادی ندارند که خداوند به کسانی فضل میکند و برخی را بر دیگری تفضیل میدهد؛ و اینکه باید با محبت و اطاعت کاری کرد که مورد عنایت الهی قرار گرفت و از فضل الهی بهرهمند شد. پس همین انکار فضل و کوردلی است که حسادت را در جانهایی بر میانگیزاند و چشم دیدن نعمتی را در دست دیگری ندارند. امام صادق(ع) درباره ریشه حسادت و علت ایجادی آن میفرماید: اصل و ریشه حسد کوری دل و انکار کردن فضل الهی است؛ چرا که کوری دل و انکار کردن فضل الهی دو بال کفر هستند. پس حسد حاصل نمیشود، مگر از راه کفران نعمت الهی. (مصباح الشریعه، ص ۳۲۲) اما کسی که اهل ایمان باشد و به فضل الهی اعتقاد و باور داشته باشد، از این گونه صفات در امان خواهد بود. امام صادق(ع) همچنین میفرماید: سِتَّهًٌْ لاتَکونُ فِى المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَالنَّکَهًُْ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَهُ وَالکَذِبُ وَالبَغىُ؛ شش (صفت) در مؤمن نیست: سختگیرى، بىخیرى، حسادت، لجاجت، دروغگویى و تجاوز. (تحفالعقول، ص ۳۷۷) هر چند که مومن اهل حسادت نیست، ولی وقتی نعمتی میبیند و یا از آن چیزی میشنود ترغیب و تشویق میشود که آن را داشته باشد و بر آن غبطه میخورد. غبطه آن است که آرزو کنى آنچه دیگرى دارد، داشته باشى بدون اینکه آرزوى نابودى نعمت دیگرى را داشته باشى؛ در حالی که حسد آن است که بخواهى نعمتى را که دیگرى دارد، نداشته باشد و از او زائل شود. امام صادق(ع) درخصوص غبطهخوری مومن میفرماید: إِنَّ المُؤمِنَ یَغبِطُ وَ لایَحسُدُ وَ المُنافِقُ یَحسُدُ وَ لایَغبِطُ؛ مؤمن غبطه مىخورد و حسادت نمىورزد، منافق حسادت مىورزد و غبطه نمىخورد. (کافى، ج۲، ص۳۰۷، ح۷) امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نیز روایت است که ایشان فرموده است: رَأى موسى(ع) رَجُلاً عِندَ العَرشِ فَغَبَطَهُ بِمَکانِهِ فَسَأَلَ عَنهُ فَقالَ: کانَ لایَحسُدُ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّه مِن فَضلِهِ؛ حضرت موسى(ع) مردى را نزد عرش دید و به جایگاه او غبطه خورد و در مورد او سؤال کرد. به او گفته شد که او به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است حسد نمىبرد. (بحارالانوار، ج ۷۳ ، ص ۲۵۵؛ روضهالواعظین، ص ۴۲۴)
3. مدح و ثنای ناروا و نارسا: از دیگر علل و عوامل ایجادی حسادت میتوان به چاپلوسی اشاره کرد که توقع و انتظاراتی را برای فرد ایجاد میکند و یا حسادت دیگران را نسبت به او بر میانگیزاند. امام على (ع) با بیان اینکه تملق یکی از ریشههای حسادت است میفرماید: اَلثَّناءُ بِاَکثَرَ مِنَ الاستِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقصیرُ عَنِ الاستِحقاقِ عِىٌّ اَو حَسَدٌ؛ تعریف بیش از استحقاق، چاپلوسى و کمتر از استحقاق، از ناتوانى در سخن و یا حسد است. (نهجالبلاغه، حکمت ۳۴۷)
4. برجستهسازی نعمت: همچنان که مدح و ثنا موجب میشود تا حسادت در برخی افراد گر بگیرد و افروخته شود، همچنین دیدن و آشکارسازی نعمتها عاملی دیگر در حسادت افروزی است. از این رو که فرمان داده شده تا نعمتهای خود را آشکار نکنید تا دیگران حسادت نورزند. اینکه حضرت یعقوب(ع) به حضرت یوسف(ع) میفرماید که این قصه خواب و رویا را برای دیگران تعریف مکن، برای این است که حسادت برادران را برمیانگیخت.(یوسف، آیه ۵) همچنین آن حضرت(ع) به فرزندانش فرمان میدهد که از یک دروازه وارد شهر مصر نشوند؛ زیرا دیدن ده فرزند قوی و برومند موجب میشود که حسادت در افرادی برانگیخته شود و چشم زخم پدید آید.(یوسف، آیه ۶۷) پیامبر(ص) براساس همین مسئله است که فرمان میدهد تا کتمان را در دستور کار قرار دهید؛ چرا که این کتمان موجب میشود تا دیگران بر نعمتهایی که در اختیار شماست آگاه نشده و حسادت نورزند. آن حضرت (ص) فرموده است: اِستَعینوا عَلى قَضاءِ حَوائِجِکُم بِالکِتمانِ، فَإِنَّ کُلَّ ذى نِعمَهٍ مَحسودٌ؛ در برآوردن نیازهاى خود از پنهان کارى کمک بگیرید، زیرا هر صاحب نعمتى مورد حسد واقع مى شود.(شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۳۱۶)
راههای جلوگیری و درمان حسادت
با شناخت عوامل حسادت میتوان به راههای درمان آن نیز شناخت پیدا کرد؛ زیرا شناخت عوامل یک بیماری، نقش اساسی و کلیدی را در درمان آن بیماری از جمله بیماری روحی و روانی ایفا میکند.
۱. کتمان نعمت: بنابراین، اگر گفته شود که دیدن یک نعمت موجب حسادت میشود، میبایست برای جلوگیری از بروز حسادت، به کتمان آن پرداخت یا نعمت آشکار شده را نهان کرد تا حسادت را بر دارد.
در آیه ۵ سوره یوسف بیان شده که ذکر برخی فضایل موجب بروز حسادت میشود، پس ترک و کتمان میتواند از بروز حسادت در افراد جلوگیری به عمل آورد. مثلا ابراز علاقه و محبت به یک فرزند از میان فرزندان میتواند حسادت دیگر فرزندان برانگیزاند، پس میتوان با عدم ابراز جلوی حسادت را گرفت و حتی حسادت پدید آمده را برطرف کرد.(یوسف، آیه ۷ و ۸)
۲. مبارزه با هواهای نفسانی : شیطان یکی از عوامل ایجاد حسادت در انسان است، ولی میتوان با مخالفت با هواهای نفسانی اجازه نداد که ابلیس و شیاطین به مقصد خویش در ایجاد حسادت برسند.(یوسف، آیه ۵) پیامبر اکرم(ص) در اینباره میفرماید: اذا حسدت فلاتبع؛ هنگامى که حسادت و رشک ورزیدى، در پى آن مرو. (بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۵۳ و ص ۱۲۲) این در حقیقت همان مبارزه منفی و مخالفت با نفس و خواستههایش است تا نتواند تقویت شود. چنانکه هنگام تکبر با تواضع و فروتنی میتوان نفس را ذلیل و خوار کرد و اجازه نداد تا متکبر و مستکبر شود یا بر این حالت باقی بماند.
۳. علم و تقویت خداشناسی: توجّه به حکمت و علم خدا در برتریها و تفاوتها، راه درمان خصلت حسد است؛ زیرا بر اساس آموزههای قرآنی ضعف افراد در خداشناسى و جهل به حکمت تفاوتهاى موجود در میان انسانها، از مهمترین عوامل حسادت است. پس میتوان با آگاهی و تقویت ایمان جلوی حسادت را گرفت یا حسادت پدید آمده را درمان کرد.(نساء، آیات ۳۲ و ۵۱ و ۵۴).
۴. آگاهی و علم به مشیت و حکمت الهی: خداوند در آیه ۱۰۵ بقره در تحلیل و تبیین علت و چرایی حسادت میفرماید که جهل به نقش مشیّت الهى در بهرهمندى انسانها از رحمت خدا، عامل حسادت و بدخواهى در افراد است؛ پس میتوان این جهل را به علم تبدیل کرد و به جلوگیری و درمان حسادت پرداخت.
۵. توجهیابی به عطایای گسترده الهی: توجّه به گستردگى عطایاى الهى به بندگان، راه درمان حسد است که در آیه ۵۴ سوره نساء به آن اشاره شده است.
۶. درخواست فضل برای دیگران: درخواست از فضل خدا، همان طوری که راهی برای بهرهمندى از عطایاى الهى است همچنین عامل نجات انسان از حسادت به دیگران است.(نساء، آیه ۳۲)
۷. پناه بردن به خدا: در صحیفه سجادیه در این باره این دعا و از امام سجاد(ع) نقل شده که ایشان میفرماید: «اللهم انی اعوذ بک من هیجان الحرص و سوره الغضب و غلبه الحسد». (صحیفه سجادیه، ص۵۶ )
البته ریشه این مطلب را باید در سوره فلق جست که به مسئله تعویذ و استعاذه به خدا برای رهایی از حسادت دیگران پرداخته است. اما در این دعا سخن از حسادت در خود شخص نسبت به دیگران است که باید در این امر نیز به خدا پناه برد که گرفتار حسادت نسبت به دیگران نشویم.
آنچه بیان شد تنها گوشهای از روشهای درمانی یا جلوگیری از حسادت است که حوصله مقاله اجازه به پرداختن آن را میداد. در آیات و روایات راهکارهای دیگری نیز بیان شده که در زمان دیگر باید به آن پرداخت.