معراجی از سجدهگاه خونین تا فردوس برین
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی
پرتو شخصیت امام خمینی رحمهًْالله آنچنان فراگیر و پرفروغ است که زمان و مکان را درنوردیده و شکوه رونق مکتب جعفری(ع) را از کرانِ جهاد و اجتهاد متجلی ساخته است. آن فرید دهر و یگانه اعصار، «عُصاره» قرنها مجاهدتِ عالمان شیعیست که کام آزادگان گیتی را به حلاوت ارمغان عرشیِ خود «نوشین» و به غمزهای ملتهای مظلوم را بیدل خویش ساخته است.
امام خمینی خورشیدی است که در سپهر بلند انقلاب اسلامی، منظومه اخترانی فروزان را به گرد خود دارد. آنها که هر کدام استوانهای سترگ و بازویی ستبر برای نهضتش محسوب میشوند و آیتالله شهید محمد صدوقی، از بلند مرتبهترینِ آنهاست.
***
آیتالله صدوقی، پنجمین شهید محراب به سال ۱۲۸۷ش در دارالعباده یزد پا به عرصه حیات نهاد. پدرش ملا ابوطالب از عالمان مشهور منطقه و کارگشای خلق بود. سلسله نسب خاندان صدوقی به ابن بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق از علمای بزرگ شیعه در قرن چهارم میرسد.
محمد در ۷ سالگی، پدر و در ۹ سالگی مادر خود را از دست داد و رنج یتیمی را از اوان کودکی چشید و از آن پس تحت سرپرستی پسر عمویش ملا محمد کرمانشاهی از عالمان بنام یزد قرار گرفت و بعدها داماد وی شد. محمد در ۱۳ سالگی به تحصیل علوم دینی روی آورد و در یزد و اصفهان تحصیلات مقدماتی خود را آغاز کرد و سپس برای ادامه تحصیل به قم عزیمت نمود و در محضر عالمان بزرگی چون شیخ عبدالکریم حائری(مؤسس حوزه علمیه قم)، سید محمد تقی خوانساری، سید محمد حجت و امام خمینی زانوی شاگردی بر زمین زد و ۲۱ سال در این شهر برای تحصیل علم سکونت گزید.
شیخ محمد صدوقی رابطهای خاص با امام خمینی داشت که در این باره چنین میگوید: «دو سه روز از ورودم به قم نگذشته بود که با امام خمینی آشنا شدم و کمکم آشنایی ما بالا گرفت و به رفاقت کشید و گاه در تمام مدت شبانهروز با ایشان بودم. در این مدت طولانی که در قم بودیم، انس ما عمده با ایشان بود و نمیشد هفتهای بگذرد و دو سه جلسه خدمتشان نباشم.» وی در وصف حلقه درسی امام میگوید: «امام خمینی در تدریس فلسفه و عرفان و فقه و اصول استاد اول شناخته میشدند. در آن وقت امام خمینی یکی از مدرسین بسیار مُبرّز حوزه بودند که همه ایشان را به عنوان اینکه یک آقای فوقالعادهای است میشناختند.»(این خاطره مربوط به سالهای جوانی امام و حدود سی سالگی ایشان است.)
آیتالله صدوقی از استادان برجسته حوزه قم بود و درس او یکی از بزرگترین حلقههای درسی به شمار میرفت. نقل شده که ۸۵ درصد از فضلای آن روزگارِ حوزه علمیه، از شاگردان ایشان بودهاند که به عنوان نمونه میتوان از علامه محمدتقی جعفری، شهید مرتضی مطهری، شهید سید مصطفی خمینی، شهید علی قدوسی و آیات احمد جنتی، مهدوی کنی و محمدی گیلانی نام برد. آیتالله صدوقی از حافظهای بسیار قوی برخوردار بود و مدتی مسئوليت شهریه طلاب را برعهده داشت. خود در این باره چنین اظهار میدارد: «وقتی ده هزار طلبه شهریه میگرفتند، من دفتری در موقع پرداخت نداشتم. ولی هرکس که شهریه میگرفت در خاطرم بود و شب که به منزل میرفتم به هر کس هر چه داده بودم یادداشت میکردم!»
در سال ۱۳۳۰ با ارتحال عالم دینی یزد شیخ غلامرضا فقیه خراسانی مردم آن سامان درخواست نمودند آیتالله صدوقی به شهر یزد برگردد. از این رو ایشان به دستور آیتالله بروجردی و توصیه امام خمینی به یزد برگشت و زعامت دینی و اجتماعی آن منطقه را به دست گرفت. وی در آن زمان ۴۵ ساله بود.
این انسان وارسته در انجام امور خیریه و خدمات اجتماعی پیشتاز بود و آثار ارزندهای در یزد و برخی از مناطق کشور مانند شیراز و مشهد از خود بهجا گذاشت. او در این مدت موفق شد ۱۸ مسجد را تعمیر کند یا بسازد و ۱۹ مدرسه علوم دینی را تعمیر یا تأسيس نمايد. نیز مؤسسات خیریه و قرضالحسنه، ساخت بیمارستان و درمانگاههای متعدد از جمله کارهای عامالمنفعه آن شهید محسوب میشود. او برای تحصیل خواهران مکتبة الزهراء و برای تربیت جوانان گروه فرهنگ علوی را تأسيس کرد. دستگیری از گرفتاران و مستمندان، تهیه آذوقه برای مناطق مرزی جنوب کشور، ساخت و ساز منازل برای زلزله زدگان استان کرمان و تهیه سرپناه برای مناطق جنگزده، سرکشی به روحانیون تبعیدی و تهیه آذوقه برای آنان و رسیدگی به خانوادههایشان از خیرات کثیر آن عبد صالح است. شهید صدوقی ارتباط وصف ناپذیری با جوانان داشت و بیشتر شرکتکنندگان در نماز جماعت وی را جوانان تشکیل میدادند.
فعالیت سیاسی و مبارزات
شهید صدوقی از آغاز نهضت در سال ۱۳۴۱ همگام با امام خمینی مبارزه خود را آغاز کرد. اسناد باقی مانده از ساواک و گزارشهای این سازمان جهنمی، از تأثير و نفوذ آن شهید عزیز در منطقه حکایت دارد. وی با ارسال تلگرافی به شاه، مخالفت خود را با انجمنهای ایالتی و ولایتی اعلام کرد و این مخالفت و مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی استمرار داشت.
شهید صدوقی در حادثه ۱۵ خرداد از امام خمینی حمایت کرد و در اعتراض به دستگیری ایشان به تهران مهاجرت نمود. در حادثه آتشسوزی سینما رکس آبادان اعلامیهای صادر کرد و رژیم را عامل این جنایت دانست و در حوادثی مانند ۱۷ شهریور و ۱۹ دی و چهلم شهدای تبریز در ۲۹ بهمن ۵۶ اعلام عزای عمومی کرد و مجالس بزرگداشت گرفت. اما حرکتی که منجر به قیام عمومی در یزد شد و تا پیروزی انقلاب ادامه داشت، برگزاری چهلم شهدای تبریز بود. آن مجاهد بزرگ در عید ۱۳۵۷ اعلامیهای انقلابی صادر کرد و اعلام عزای عمومی نمود. برگزاری چهلم شهدای تبریز در دهم فروردین، خیزش عمومی یزد و استانهای همجوار را به دنبال داشت. شرکتکنندگان در پایان مجلس دست به راهپیمایی زدند که با مقابله مأموران، تعدادی به شهادت رسیدند.
شهید صدوقی به معنای واقعی کلمه، شجاع بود و هراس در وی راه نداشت. مقام معظم رهبری در این خصوص میفرمایند: «در سال ۵۷ که از تبعید برمیگشتم به یزد سفر کردم و وارد مسجد ایشان شدم دیدم مثل اینکه اینجا جزء محیط اختناق کشور ایران نیست! توی مسجد اعلامیههایی زده بودند خیلی آزاد همه میآمدند و میخواندند که دارای مضامین فوقالعاده تحریکآمیزی بود... یا طریقه ساختن نارنجک دستی را زده بودند پشت شیشه مسجد. خود ایشان هر شب منبر میرفت و جمعیت انبوهی در مسجد جمع میشدند و با بیانات خودش ارشاد میکرد و به طور صریح علیه مقامات سخن میگفت. این روحیه شجاعانه آیتالله صدوقی مردم یزد را هم شجاع کرده بود.»
مسجد حظیره پایگاه انقلاب و محل فعالیت انقلابیون یزد بود روزی از ساواک زنگ زدند و ادعا کردند که ما دیشب در مسجد تعدادی چوب و چماق یافتیم که معلوم میشود شما قصد شورش و ناآرامی دارید. شهید صدوقی پاسخ داد عجب! شما فقط چوب و چماقها را پیدا کردید؟! پس سلاحهایی را که پنهان کرده بودیم چکار کردید؟ ما کلی اسلحه در آنجا پنهان کرده بودیم!
یکی از علما در واقعهای که خود حضور داشته اظهار میدارد: «با شهادت حاج آقا مصطفی، آیتالله صدوقی مجلس یادبودی در مدرسه عبدالرحیم خان گرفت که حمله ناگهانی مأموران رژیم را به دنبال داشت. اما آنان پیش از هر اقدامی با مقاومت سرسختانه آیتالله مواجه شدند و عقبنشینی کردند و از آن روز به بعد حرکتی در یزد از سوی دستگاه طاغوت سر نزد. در آن زمان هر کس در یزد جرأت و جسارتی نسبت به رژیم پیدا میکرد از برکت وجود آن بزرگوار بود که چون کوهی ایستاده بود.»
آیتالله شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان نماینده ولی فقیه در یزد تعیین شد و از سوی مردم این استان به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت. او نسبت به گنجانیدن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی و تصویب آن و مقابله با غربزدگان و لیبرالها نقش مؤثری ایفا نمود. بینش عمیق شهید صدوقی باعث شده بود پیش از پیروزی انقلاب به چهره واقعی بنیصدر خائن پی برده و هیچگاه نسبت به وی نظر مساعدی نداشته باشد.
آن شهید سرافراز با آغاز جنگ تحمیلی، در جبههها حضوری فعال یافت و با وجود کهولت سن در جمع رزمندگان شرکت میکرد و به آنان روحیه میداد. وی در چندین عملیات از جمله در فتح خرمشهر حضور داشت.
شهید صدوقی درباره نقش ولایت فقیه در اداره جامعه میگوید: «امام خمینی با ایدئولوژی اسلام راستین و نیروی لایزال الهی و خلاق ایمان زنجیرهای اسارت را یکی پس از دیگری از دست و پای خلق مسلمان ایران برداشت.» او از امام تعبیر به «زعیم عالیقدر جهان اسلام» و «قائد بزرگوار و نایب حضرت بقیهًْالله ارواحنا فداه» یاد میکرد و نصرت و پیروزی ملت را مرهون انفاس قدسی و دعاهای نیمه شب آن جناب میدانست. امام خمینی نیز در وصف شخصیت ایشان اظهار داشتند: «آقای صدوقی نور چشم من است و میتوانم بگویم که ایشان محور این انقلاب بوده است.»
سبکبار به سوی معبود
یکی از همراهان آیتالله صدوقی میگوید: «شب دهم ماه رمضان ۱۳۶۱ پس از افطاری، جلسهای با حضور استاندار در منزل ایشان برقرار بود. در پایان جلسه ایشان به رئیسدفتر خود فرمودند؛ من خسته هستم و فردا نماز جمعه را با امامت موقت برگزار کنید. فردای آن روز(یازدهم تیرماه ۱۳۶۱ برابر با دهم ماه مبارک رمضان۱۴۰۲ ق) شهید محراب پس از غسل جمعه، استخارهای گرفت و گفت: خودم برای نماز میروم، اطلاعرسانی کنید.
وی آن روز در مسجد ملا اسماعیل در خطبههای نماز با شجاعت به منافقین اعلام نمود که به فرض مرا ترور کردید، مرغابی را از آب میترسانید...؟!» و آخرین عباراتش چنین بود:» همه ما یک جهت میگوییم فرمان، فرمان توستای امام بزرگوار! آنچه را تو دستور میدهی دستورات تو را بر سر میگذاریم و با جان و دل فرمانت را اطاعت میکنیم.»
پس از اتمام خطبهها نماز جمعه را اقامه نمود و با عجله تمام نماز عصر را نیز بهجا آورد. آنگاه محراب را ترک کرد و به سمت خروجی مسجد رفت. در این هنگام جوانی مشکوک به آیتالله نزدیک شد. او یکی از اعضای فرقه منافقین (رضا ابراهیمزاده) بود که در پی مأموريت پلیدی آمده بود. ابتدا با آن مجاهد نستوه دست داد و بلافاصله از پشت سر در آغوشش گرفت. ناگهان صدای انفجار، ارکان مسجد را لرزاند و اینچنین شهید عزیز آیتالله صدوقی به خون خود غلتید و با دهان روزه به سوی معبود پرواز کرد.
امام امت در اظهار این مصیبت بزرگ چنین نوشتند: «صدوقی عزیز رضوانالله علیه شهید بزرگی که در تمام صحنههای انقلاب حضور داشت و یار و مددکار گرفتاران و مستمندان بود و وقت عزیزش صرف پیروزی اسلام و رفع مشکلات انقلاب میشد، برای خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمیشناخت. اینجانب دوستی عزیز که بیش از ۳۰ سال با او آشنا و روحیات عظیمش را از نزدیک درک کردم از دست دادم و اسلام خدمتگزاری متعهد و ایران فقیهی فداکار و استان یزد سرپرستی دانشمند را از دست داد...»
پیکر پاک و خونین آن پیر سعادتمند در مسجد حظیره به خاک سپرده شد.