بیتابی فقیه بزرگ شیعه در مرگ مادر (حکایت اهل راز)
شیخ مرتضی انصاری بزرگ پرچمدار جهان تشیع و سرآمد فقها و مجتهدین امامیه است. او بعد از آنکه مدتی در شهر کربلا، در حضور استاد بزرگوارش مرحوم شریفالعلماء و سایر اساتید حوزه نجف تحصیل کرد، به زادگاهش شوشتر مراجعت نمود. شیخ مدتی تحصیلات خود را در همانجا ادامه داده، دوباره خواست تا برای تکمیل مراتب علمی به عتبات عالیات برگردد. امّا مادرش به رجوع دوباره وی راضی نبود. اصرار شیخ انصاری و دیگر افراد برای جلب رضایت مادر بینتیجه بود. تا اینکه شیخ به مادرش عرضه داشت: آیا اجازه میدهی تا استخاره کنم و جواب هر چه بود در مقابل آن هر دو تسلیم باشیم؟
مادرش پذیرفت. در جواب استخاره شیخ این آیه آمد: وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیک وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ؛هرگز مترس، محزون نباش، که ما او را به تو باز میگردانیم و از رسالتمداران خود قرار میدهیم.(1)
وقتی این آیه را به مادرش تفسیر کرد، او خیلی خوشحال شد و به شیخ مرتضی اجازه مسافرت داد.
شیخ انصاری در این مسافرت سرنوشتساز خود به برکت دعای مادر، توفیق الهی و تلاش و استقامت خویش به بالاترین درجه اجتهاد و مرجعیت نائل شد و پرچم اسلام بر دوش وی قرار گرفته و بزرگترین رهبر مذهبی در عصر خود گردید.(2) هنگامی که به مادر شیخ انصاری گفته شد: آیا از این همه ترقی و عظمت فرزند خویش بر خود نمیبالد و افتخار نمیکند؟! در جواب گفت: رسیدن فرزندم به شکوه و عظمت، برای من تعجبآور نیست.چون هر وقت که میخواستم به او شیر دهم وضو میگرفتم و با طهارت و پاکیزگی به او شیر میدادم. بلی، شیر پاک، فکر پاک و شیر ناپاک اندیشه ناپاک تولید میکند.
آنگاه که مادر شیخ انصاری از دنیا رفت او در فراق مادرش بهشدت میگریست و در کنار پیکر بیجان مادرش زانوی غم زده و اشک ماتم میریخت. یکی از شاگردانِ نزدیکش او را تسلیت گفته و به عنوان دلجویی اظهار داشت: جناب استاد! برای شما با این مقام علمی، شایسته نیست که برای درگذشت پیرزنی که عمرش را به پایان رسانده اینطور اشک بریزید و بیتابی کنید. آن بزرگمرد تاریخ سر برداشته و گفت: گویا شما هنوز به مقام ارجمند مادر واقف نیستید، تربیت صحیح و زحمات فراوان این مادر مرا به این مقام رسانید و پرورش اولیه او، زمینه ترقی و پیشرفت را در من ایجاد کرد. در حقیقت این همه توفیقات من مرهون زحمات و تلاشهای مشفقانه و مخلصانه این مادر است.
منبع : پاکنیا، عبدالکریم؛ پدر، مادر شما را دوست دارم، ص: 225 به نقل از حوزه نیوز
____________
1. قصص، آيه 7.
2. جلوههايى از نور قرآن، ص 54.