kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۹۷۹۳
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۴

سیاست‌گذاری ادبیات در دولت سیزدهم

 


با نزدیک شدن به موعد سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری جامعه به جمع‌بندی عملکرد دولت مستقر توجه نشان داد و با نگاهی بر مسائل، موانع و ظرفیت‌ها، انتظارات خود را در شعارها، برنامه‌ها، توانایی‌ها و سوابق عملی و اجرایی نامزدهای ریاست جمهوری جست. فرایند مطالبه‌گری در جهت امید به بهبود وضعیت موجود افزایش یافت و بیان انتظارات- خاصه آن دسته از انتظارات که برآورده نشده‌اند- شدت گرفت. گرچه مطالبه‌گری که برخاسته از نیاز‌های واقعی یا واقعی انگاشته شده جامعه در ابعاد مختلف است، ماهیتا امری مستمر بوده و تعطیلی‌پذیر نیست. اما بی‌توجهی کارگزاران و متولیان دولت‌ها در طول مدت، به این گزاره می‌انجامد که برخی مطالبات جز با تغییر مجریان قابل تحقق نیست. اما باید مطالبات عام که نوعا توسط عامه مردم بیان می‌شود و خبر از کاستی‌های ملموس و محسوس در میان اقشار مختلف مردم می‌دهد را از مطالبات خاص تمایز بخشید. خصوصیت مطالبات خاص آن است که رویکردی، صنفی- تخصصی، برنامه‌مند، ظرفیت‌شناسانه و ساختاربندی شده است. در حالی که نوع مخاطبان مناظرات در جست‌وجوی نتیجه و اثر ملموس در اجرای شعارها و برنامه‌ها هستند، طیفی از نخبگان در صنوف و حوزه‌های تخصصی لازم است مطالبه خود را در حوزه شیوه‌ها، ساختارها، سیاست‌گذاری‌ها، راهبردگزینی‌ها و برنامه‌ریزی‌ها مطرح و دنبال کنند. طرح چنین انتظاراتی در قشر نخبگانی، این امکان را فراهم خواهد آورد تا فراتر از شعارها و اهداف، روش‌ها به محک گذاشته شوند و سطح مناظرات در گامی ‌فراتر به نمایش درآید. گرچه به درستی باید مسئله اول کشور را در شرایط کنونی «اقتصاد» دانست. در جنگ اقتصادی تحمیلی از سوی مستکبران عالم، ‌آشکارترین آسیب‌ها و مهم‌ترین راهبردها و برنامه‌ها باید دفع هجمه دشمنان انقلاب اسلامی و بهبود وضعیت معیشتی مردم
- خاصه اقشار آسیب‌پذیر- باشد. اما ساحت «اقتصاد» در نگاه سیستمی ‌و شبکه‌ای به مقولات اصلی اقتصاد، فرهنگ و سیاست، نه ساحتی مستقل و جداافتاده که جزئی از کل به هم تنیده و به هم آمیخته است. بهبود اقتصادی چه در مقدمات، چه در مقارنات و چه در موخرات خود نیازمند اهرم‌های فرهنگی و هنری است. به‌عنوان مثال «امید» به ‌آینده که تضمین‌کننده شرکت در انتخابات و انتظار افرین و مشارکت‌افزا است، مقوله‌ای متأثر از فرهنگ و هنر است. بنابراین هیچ راهکار اقتصادی بدون معاضدت قدرت نرم فرهنگی از جمله دشمن‌شناسی، باور به وعده الهی، باور به توانایی ملی، امید به آینده، باور به آرمان‌ها و ارزش‌های انقلابی، به نتیجه مطلوب نخواهد انجامید. با این جایگاه رفیع و نقش کلیدی برای فرهنگ و هنر در بستر‌سازی برای پیروزی در جنگ اقتصادی، این مقولات کمتر از آنچه انتظار می‌رفت در دیدگاه نامزدهای محترم ریاست جمهوری برجسته شد.
با توجه به شأن دولت در نظام جمهوری اسلامی و وزارتخانه‌ها و نهادهایی که وظایف مشخصی در حوزه فرهنگ و هنر دارند، و دولت در جایگاه مشرفانه خود با در اختیار داشتن ابزارها قادر است به اعمال قدرت بپردازد، طبعا مطالبه از دولت باید در ‌تراز چنین جایگاهی مطرح شود. نگاه سیستمی ‌به مقولاتی که اجزا و ابعاد متعدد دارند و انتظار تعامل، هماهنگی، ارتباط و تناسب میان اجزا نه تنها در سه ساحت کلان اقتصاد، فرهنگ و سیاست مورد انتظار است بلکه در ساحت‌های پایین‌دستی چون فرهنگ، اجزا و ابعاد این کلان مقوله نیز نیازمند نگاه سیستماتیک و مشرفانه و هماهنگ‌کننده دارند. همچنین این نگاه در حوزه هنر با انواع رشته‌ها و شاخه‌های هنری و حوزه ادبیات جاری و ساری است. از جمله معضلاتی که تقریبا در تمامی سطوح سیستم‌های پیش‌گفته قابل مشاهده است، نگاه موردی و تک‌ساحتی در متولیان امر است. نگاهی که قادر نیست به هم‌افزایی در سطوح مختلف پیش‌گفته منجر شود و بعضا یا به تبعیض و تمایز مخرب می‌انجامد یا به تعارض و تنافر میان اجزا منجر
می‌شود.
در نگاه مشرفانه متولیان امر در دولت باید عالی‌ترین جایگاه را به مقوله «سیاست‌گذاری» اختصاص داد. متولیان سیاست‌گذاری فرهنگی، هنری و ادبی در دولت چه مجموعه‌هایی هستند و در نیل به سیاستی جامع، پایدار، واقع‌بینانه، منعطف به توانایی‌ها، ناظر بر آرمان‌ها و ارزش‌های اصیل، ملی و مبتنی بر نگاه افق‌نگر چه تلاش‌هایی انجام شده است؟ در حوزه ادبیات که این نوشته به جهت ارائه تصویری از آسیب‌ها و انتظارات متناظر با آن تنظیم شده است، سیاست‌گذاری ادبی با چالش‌های متعددی مواجه است: بی‌توجهی و عدم اهتمام به اصل سیاست‌گذاری؛ عدم اتصال و تکمیل سیاست‌گذاری به راهبردگزینی و برنامه‌ریزی؛ تلون و توجه در توجه به سیاست‌گذاری؛ عدم توجه لازم به سیاست‌های بالادستی نظام؛ عدم توجه به لوازم تنزل و تفصیل سیاست‌ها به راهبردها؛ عدم افق‌نگری در سیاست‌گذاری؛ عدم برخورداری از نظام مشخص ارزیابی در بحث سیاست‌گذاری از جمله چالش‌های پیش‌گفته تلقی می‌شوند. دلایل متعددی در بروز این آسیب‌ها قابل شمارش است. مجموعه‌های اجرایی در طول سالیان متمادی تلاش کرده‌اند در مسابقه‌ای برای طرح اهداف بزرگ‌تر با یکدیگر به رقابت بپردازند بدون آنکه ناگزیر به پاسخ‌گویی درباره آن باشند. عدم تمایز میان اهداف و سیاست‌ها که دربرگیرنده ظرفیت‌های اجرایی و تحققی اهداف هستند، عملاً از اهمیت سیاست‌گذاری در بسیاری مجموعه‌های ادبی کاسته است. فقدان درک واقع‌بینانه و جامع از گذشته، حال و آینده حوزه‌ای که باید برای آن سیاست‌گذاری صورت گیرد از دیگر آسیب‌هایی است که اصل سیاست‌گذاری در ساحت ملی را به چالش می‌کشد. در حوزه ادبیات چگونه می‌توان مدعی سیاست‌گذاری بود در حالی که هیچ تحلیل به‌روز، مشرفانه و جامعی درباره آن وجود ندارد. چگونه می‌توان سخن از سیاست‌گذاری در حوزه‌ای به میان آورد که دولت و مجموعه‌های اجرایی عملاً ابزاری برای مدیریت و هدایت آن در اختیار نداشته و آن را تدارک ندیده‌اند؟
اما مرحله انتقال از سیاست‌گذاری به راهبردگزینی و پس از آن برنامه‌ریزی از جمله موضوعاتی است که ادبیات - خاصه ادبیات داستانی- درباره آن بسیار کم‌کار و کم‌اطلاع ظاهر شده است. به‌عنوان مثال می‌توان گزاره «تقویت ادبیات داستانی متعهد به انقلاب اسلامی» را به‌عنوان گزاره‌ای ناظر بر سیاست‌های کلی این حوزه برشمرد. زمانی که از این گزاره به مرحله بعد (راهبردگزینی) وارد می‌شویم عرصه موسعی از راهبردها پیش روی متولی ادبیات گستره می‌شود. سوال این است که راهبرد ما برای نیل به چنین تقویتی چیست؟ در اینجاست که میان نهادهای انقلابی و کسانی که بر چنین گزاره‌ای توافق دارند اختلاف راهبرد دیده می‌شود. می‌توان به‌عنوان مثال یکی از راهبردهای نیل به سیاست پیش‌گفته را «جذب حداکثری و دفع حداقلی» عنوان کرد. این مسئله‌ای است که عمری به طول دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی دارد. تجربیات مختلفی بر اساس آن شکل گرفته و خود موجب صف‌آرایی‌های جدی در میان اهل ادب شده است. چنین گزاره راهبردی درباره جذب و دفع نمی‌تواند بدون تفکیک و ساحت‌بندی میان جریان ادبی انقلاب اسلامی و جریان یا جریان‌های مقابل صورت گیرد و این تفکیک و تمایز و حدود و مراتب آن مقوله‌ای کاملاً اختلافی با مبانی متعدد است. در مرحله «برنامه‌ریزی» که مرحله سوم و مادون «راهبردگزینی» است نیز انتخاب‌ها متکثر و بعضا متضاد است.
غرض از بیان مراحل سه‌گانه پیش‌گفته آن است که صرف بیان اهداف کلی نمی‌تواند تضمین‌کننده موفقیت در انجام برنامه‌ها در ساحت فرهنگ هنر و ادبیات باشد. ما در حوزه فرهنگ- خاصه- نیازمند به نگاه نخبگانی، جامع، به‌روز در سه سطح سیاست‌گذاری، راهبردگزینی و برنامه‌ریزی هستیم. دولت آینده، به شدت نیازمند خانه‌تکانی در نگاه مشرفانه و جامع و سیستماتیک به مقوله هنر و ادبیات است.
احمد شاکری