kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۹۷۱۴
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۲:۱۴
روایت‌هایی از متن و فرامتن فتنه هشتاد و هشت- 18

کار زشت و جرم بزرگ

 

بدون تردید یکی از اصول مورد تأکید امام و رهبری معظّم، مرزبندی با دشمنان ملّت و خواست و تبلیغات آنها است. رهبر انقلاب اصرار داشته و دارند افراد و گروه‌ها در زمین دشمن بازی نکنند و بهانه به دست بیگانگان ندهند ولیکن عدّه‌ای فهمیده یا نفهمیده، موجی را در سال 88 به راه‌انداختند که دشمن بر آن سوار شد و هزینه‌های جبران‌ناپذیری بر کشور تحمیل کرد. متأسّفانه یکی از اشتباه‌های مهلک برخی افراد و گروه‌ها این است که گمان می‌کنند به کمک انواع حمایت‌های بیگانگان می‌توانند به هدف موردنظرشان برسند، امّا غافلند از اینکه اغلب بارکشِ دشمنان ملّت می‌شوند و به تعبیر امام(رحمة‌الله‌علیه)، دشمن حرف خود را از زبان خودی‌ها می‌زند.
هرکس دوران رهبری امام را درک کرده باشد و یا بیانات ایشان را مطالعه کند نمی‌تواند این حقیقت را پنهان دارد که حضرت امام، چقدر در برابر مداخلات دشمن در امور کشور به ویژه در عرصه‌ سیاسی حسّاس بودند و چه موضع محکم و عزّت‌آفرینی داشتند؛ چرا که مداخله‌ بیگانگان، نقض استقلال ملّت و کشور است. این موضع امام، منطبق بر آموزه‌های دینی و رفتاری عقلانی بود که رهبر انقلاب نیز همواره بر آن پای فشرده‌اند. اضافه بر آنکه در این قبیل موارد که پای حمایت و مداخله‌ بیگانگان در مسائل داخلی به میان می‌آید، برای آقا قابل‌قبول نبوده و نیست که ببینند مسئولین یا نخبگان به وظیفه‌شان در بیزاری جستن نسبت به دشمن، کوتاهی می‌کنند و یا آن را نادیده می‌گیرند. از نظر ایشان، این کوتاهی، خود جرمی مستقل و گناهی نابخشودنی است؛ کمااینکه به گفته‌ یکی از مسئولین دفتر رهبر انقلاب، در جریان رفت‌وآمدهای گوناگون و متعدّدی که افرادی از جریان‌های سیاسی و حامیان نامزدهای چهارگانه‌ ریاست‌جمهوری در سال 88 به دفتر رهبر انقلاب داشتند، بعدازظهر یکی از روزهای تیرماه که هنوز یک ماه از انتخابات نگذشته بود، وقتی آقا از ملاقات رئیس‌ستاد انتخاباتی آقای موسوی با یکی از مسئولین دفترشان مطّلع شدند، فرموده بودند که این‌ها واقعاً نمی‌فهمند چه کار زشت بزرگی کرده‌اند؟ صرف‌نظر از آنچه تا انتخابات شد، همین اعلام مخدوش بودن انتخابات بدون هیچ دلیل و سپس به میدان کشیدن مردم و کارهایی که امروز دشمن را به طمع‌انداخته، کم جرمی است که حالا بعضاً طلبکار هم هستند؟!
شاهد مثال دیگر آنکه در همان روزهای نخست برافروخته شدن آتش فتنه، یکی از افراد مشهور نامه‌ای به رهبر انقلاب می‌نویسد و ادّعاهایی را مطرح می‌کند از سنخ آنچه کم‌وبیش همان فرد و دوستانش در جامعه منتشر کرده بودند. رهبر انقلاب برای نویسنده پیام می‌دهند و ازجمله او را در برابر این پرسش قرار می‌دهند که مگر نمی‌گویید راه‌پیمایی 25 خرداد راه‌پیمایی سکوت بود؛ چرا حمله به بسیج و تلاش برای تصرّف آن و دستیابی به اسلحه‌ موجود در پایگاه را محکوم نکردید؟ چرا وقتی حمایت مقامات آمریکایی و صهیونیستی را دیدید، از آنها اعلام بیزاری نکردید؟
اگر فقط همین دو پرسش رهبری انقلاب را پاسخ می‌دادند، برادری‌شان را با انقلاب و مردم ثابت کرده بودند. افسوس که چنین نکردند و خود و کشور و ملّت را به دردسر‌انداختند.
ممکن است کسانی که شرایط انتخابات سال 88 را درک نکرده و یا از واقعیّات تاریخی مرتبط با آن زمان بی‌اطّلاع بوده باشند این پرسش آزاردهنده بارها ذهن شان را درگیر کرده باشد که چرا تلاشی برای خاموش کردن آتش شعله‌ور فتنه به عمل نیامد و اگر چنین شد چرا به نتیجه نرسید؟ و چه کسانی مسبّب شکست این قبیل خیرخواهی‌ها بودند؟
در پاسخ باید گفت کم نبودند افرادی که از موضع نظام یا احساس مسئولیّت انقلابی و عقلی، تلاش‌های وافری کردند تا آتش فتنه خاموش شود، امّا صدافسوس که همگی بی‌نتیجه ماند. برای مثال به مذاکراتی اشاره می‌شود که با یکی از مسبّبان حوادث پس از انتخابات و از مسئولین سابق کشور صورت گرفته بود تا نامبرده پشت سر آرمان‌های ملّت بایستد؛ او ابتدا این عذر را بازگو می‌کند که خود و دوستانش به گفتار و رفتار آقای احمدی‌نژاد همچنان معترضند و نمی‌خواهند چنین تصوّر شود که اعتراض‌های خود را پس گرفته‌اند. گفته می‌شود شما می‌توانید هر نظری درمورد عملکرد دولت داشته باشید و آن را در هر زمان و به هر نحو که لازم می‌دانید اعلام کنید؛ مطالبه‌ اصلی از شما این است که به شعارهای قانون‌گرایی‌تان ملتزم باشید، از دخالت‌های بیگانگان و تشنّج‌آفرینی‌ها اعلام تبرّی کنید و به اردوکشی‌های خیابانی پایان دهید. ابتدا این خواسته پذیرفته می‌شود و حتّی او متنی را هم تهیّه می‌کند امّا به دلایل نامعلوم هیچ‌گاه حاضر به انتشار آن نمی‌شود.
مورد دیگری که بازگو می‌شود مربوط به برخی رایزنی‌های صورت گرفته با آقای موسوی بوده که مفصّل و متعدّد و دارای رفت‌وبرگشت‌های زیادی است. برخی از رایزنی‌ها توسّط افرادی صورت گرفته بود که طرف اعتماد و اضافه بر آن طرف مشورت آقای موسوی برای نامزدی در انتخابات هم بوده‌اند. در دفعات مختلف، آقای موسوی ضمن طرح برخی تصوّرات و ادّعاها، ابتدا همراهی نشان می‌دهد و افراد رایزن را به نمایندگانش ارجاع می‌دهد، امّا هر بار که مراجع مسئول با پیشنهاد داده‌شده موافقت می‌کنند و افراد رایزن، طرح را به مرحله‌ اجرائی می‌رسانند، همه چیز به خانه‌ اوّل برمی گردد؛ حرفی جدید و طرحی جدید و روز از نو و روزی از نو.1
این قبیل خیرخواهی‌ها به‌موجب این تصمیم بوده است که راه را برای بازگشت این افراد به آغوش نظام باز نگه دارند و خدا می‌داند که اگر به این تلاش‌های بی‌وقفه و خداپسندانه و انقلابی، پاسخ مثبت می‌دادند چگونه نزد خدا و خلق، عزیز می‌شدند و در چه جایگاه مبرّز سیاسی و اجتماعی قرار می‌گرفتند.
در اینجا بحثی فنّی و جدّی مطرح است که جای شرح و بسط آن نیست و باید در فرصتی مناسب مبانی و آثار آن توضیح داده شود، ولی در چند جمله می‌توان استدلال آن را این‌گونه نوشت:
لزوم محکومیّت و اعلام بیزاری نسبت به دخالت‌های بیگانگان علاوه‌بر اینکه منشأ اعتقادی و انقلابی دارد، یک الزام حقوقی هم هست و کسانی که در این قبیل موارد به وظیفه‌شان عمل نمی‌کنند، برخی از شرایط قانونی برای ادامه و یا پذیرش مسئولیّت را از دست می‌دهند؛ چرا؟ زیرا هرگونه موضع‌گیری بیگانگان در مسائل داخلی کشورها و احیاناً اقداماتی که به دنبال آن می‌کنند، نوعی نقض حاکمیّت ملّی و استقلال سیاسی است. از سوی دیگر کسانی که عهده‌دار مسئولیّتی در حکومت‌های ملّی شده‌اند و یا به دنبال آن هستند (به ویژه در سطوح کلان و تصمیم‌گیر) موظّف به دفاع از حاکمیّت ملّی‌اند و کوتاهی در دفاع از حاکمیّت ملّی و استقلال کشور ازجمله در برابر مداخلات بیگانگان، نقض مبانی حقوقی مسئولیّت است که حسب مورد، مشروعیّت و صلاحیّت فرد را مخدوش می‌کند. برای مثال وقتی اشخاصی مانند رئیس‌جمهور و نمایندگان مجلس، سوگند می‌خورند پاسدار قانون اساسی باشند، یکی از نشانه‌های التزام شان به قانون اساسی، دفاع از حاکمیّت ملّی و استقلال کشور است.
بنا بر استدلال ارائه شده، آیا صاحبان سِمت‌های مهم و یا نامزدهای این سِمت‌ها که در برابر مداخلات بیگانگان سستی می‌کنند و یا با مواضع و رفتارشان دشمن را به طمع می‌اندازند و موجب افزایش فشار بر ملّت می‌شوند، صلاحیّت قانونی استمرار و یا شرایط عهده‌داری این سِمت‌ها را دارند؟ آیا می‌توان آنها را ملتزم به قانون اساسی و منافع ملّی
دانست؟
پانوشت‌ها:
1- شرحی از این ماجرا را به روایت دکتر علی آقامحمّدی در همین کتاب بخوانید.