لباس اعمال صالح بر تن ایمان
علیرضا پورفرضی
ایمان چون تن است که نیازمند لباسی است. این لباس میبایست از اعمال صالح و کارهای نیکی باشد. از همین رو در آیات قرآن همواره ایمان با عمل صالح بیان میشود. این همراهی تا جایی است که گویی ایمان بدون عمل صالح به تنهایی ارزشی ندارد، چنانکه عمل صالح بدون ایمان نیز ارزشی ندارد؛ چرا که عمل صالح با کفر برای کافر تنها پاداشهای دنیوی میآورد و ایمان بدون عمل صالح، مومن را بالا نمیبرد، بلکه این عمل صالح است که ایمان را بالا میبرد.
البته لباسی که مومنان بر تن ایمان خویش میکنند، یک لباس حقیقی است که شاکله آنان را میسازد، به شرط آنکه عمل صالح تا آخر بر تن اهل ایمان باقی بماند، و همانند لباسهای عاریتی کنده نشود، یعنی شخص به گونهای عمل کند که هر عمل صالح و نیکی ملکه یا مقوم ذات او شود و شخص آن را تا قیامت با خود داشته باشد.
نویسنده در این مطلب با نگاهی به آموزههای قرآن بر آن است تا تاثیر عمل صالح را بر تن ایمان و علل و آثار همراهی و ملازمت ایمان و عمل را بیان کند.
***
ضرورت ملازمت ایمان با عمل صالح
ایمان، باور اعتقادی است که در طول زمان پس از اسلام آوری با سربلندی شخص از ابتلائات الهی شکل میگیرد.(حجرات، آیه ۱۴)
در حقیقت شخص مسلمان با شهادتین به توحید و نبوت، به سبب اطاعت ظاهری و باطنی با تولی و تبری حقیقی نسبت ولایت الله از یک سو و ولایت طاغوت از سوی دیگر در چارچوب هدایتهای تکوینی و تشریعی و آموزههای اسلام، به حقیقتی در باطن خویش دست مییابد که آن را ایمان میگویند. اعتقادی که هیچ شک علمی و تردید عملی در آن نیست.
پس ایمان تنها یک تصدیق ذهنی یا قلبی محض نیست، بلکه فراتر از آن یک اندیشه فلسفی همراه با انگیزهای است که در جان انسان شکل میگیرد و از عقد الذهن به عقد القلب در میآید و در آنجا عقیدهای پا بر جا میشود. این گونه است که ایمان نوعی تلازم با عمل خواهد داشت؛ زیرا چیزی که به عقیده تبدیل شود، آثار آن در عمل به نمایش در میآید. ایمان تنها یک فلسفه هستی شناسانه یا فلسفه زندگی نیست، بلکه فلسفهای است که سبک زندگی شخص را میسازد. به این معنا که اگر سبک زندگی شخص سازه آن فلسفه زندگی نباشد، آن چیز ایمان نیست، بلکه ایمان چیزی است که سبک زندگی شخص، سازه آن است. این بدان معناست که میان ایمان و سبک زندگی شخص، یک تلازم وجود دارد که با اراده مومن ساخته میشود.
بر اساس همین تلازم میان ایمان به مفهوم قرآنی آن با عمل صالح ، خدا در قرآن به اشکال گوناگون بر آن است تا ایمان را همراه با عمل صالح به کار برد؛ زیرا ایمان بدون عمل صالح در حقیقت کالبدی بدون لباس است که هیچ ارزش حقیقی ندارد. البته این لباس همانند لباسهای عاریتی نیست که انسان به تن خود میکند، بلکه حقیقتی است که با کالبد ایمان انسان یگانه و یکتا میشود تا جایی که وقتی از مومن حقیقی سخن به میان میآید، به معنای همان ایمانی است که عمل صالح بر تن ایمان پوشیده شده باشد. از همین رو در تفسیر این نوع از ایمان گفته شده است: الایمان تصدیق بالقلب و عمل بالجوارح.
البته باید توجه داشت که این تلازم، زمانی به شکل کامل خود تحقق مییابد که شخص به درجه و مرتبهای از درجات و مراتب ایمان برسد که ایمان و عمل صالح از هم جدا نشود و شخص در هر عمل صالحی چون عدالت، نماز، روزه، احسان و اکرام به سطحی برسد که اینها ملکه و مقوم ذات او شده باشد، یعنی خدا و خلق او را به عنوان عادل، مُقسط، مُصلی، صائم، مُحسن و مُکرم یا به عنوان قوامین بالقسط و مانند آنها بشناسند.
مراتب و درجات ایمان از نظر قرآن
ایمان دارای درجات و مراتب چندی است؛ زیرا ایمان همچون نور دارای مراتب تشکیکی است به طوری که گویی مرتبه اول آن غیر از مرتبه آخر آن از دو ماهیت مختلف است؛ زیرا در همین دنیای مادی و محسوس نور کرمک شب تاب کجا و نور خورشید کجا؟ یا نور مادی کجا و نور خدا که آسمانها و زمین را روشن کرده و هستی بخشیده کجا؟ نور ایمان در دل مومنان کجا و نور قرآن کجا؟ نور مومنان کجا و نور معصومان(ع) کجا؟
خدا در قرآن بارها بیان میکند که اموری چون ایمان و تقوا و کفر و فسق و عصیان از این قابلیت برخوردار هستند که از ضعیف به شدت بروند و افزایش بیابند یا از شدت به ضعف گرایند.
بر اساس آیات قرآن دست کم برای ایمان سه مرتبه اصلی است که از آنها به عنوان ایمان عام و ایمان خاص و ایمان، اخص میتوان یاد کرد.(مائده ، آیه ۹۳) هر کدام از این سطوح ایمانی، با ابتلائات شخص مومن به دست میآید و این گونه نیست که این نور ایمان، از اسلام به یک باره به درجه عالی آن برسد. از این رو خدا در قرآن از مرتبه ضعیف ایمان به نام اسلام تا مرتبه متوسط به نام سست ایمانها و مرتبه قویتر به عنوان مومنان به شکل مطلق یاد میکند.
ایمان اسلامی گام اول است که شخص هنوز آزموده نشده و مبتلا به انواع واشکال آزمونهای خیر و شر نشده است تا عقیده قلبی آن دانسته شود. ایمان سست ایمانها به گونهای است که در شرایط سخت و ابتلائی، رفتاری بر خلاف اطاعت دارند و حتی معصیت میکنند. وقتی پس از آزمونها و سربلندی از آنها به توفیق الهی، ایمان تثبیت شد، دیگر کسی نمیتواند آنها را دگرگون کند.
البته ایمان، زمانی به معنای واقعی شکل میگیرد که انسان لباسی از عمل صالح را به تن آن بپوشاند که جزو ذاتیات آن ایمان شود.
عمل صالحی که میبایست بر تن ایمان کرد، همان قوانین و احکام الهی است که در قالب احکام پنج گانه بیان شده است؛ زیرا هیچ عملی نیست که در اسلام برای آن حکمی بیان نشده باشد. این احکام با توجه به مصالح و مفاسد است. البته بسیاری از این مصالح و مفاسد در متعلقات احکام است که در قالب اوامر و نواهی بیان شده است، اما برخی از آنها در متعلقات نیست، بلکه در خود امر و نهی است؛ زیرا گاه خدا امر و نهی را تنها به قصد شناخت اهل اطاعت و عصیان مطرح میکند. در این موارد امر و نهی ناظر به مصلحت یا مفسدتی در متعلق آنها نیست، بلکه اصالت در خود امر و نهی و پذیرش بیچون و چرای بندگان است.
به هر حال، اکثریت یا اغلب موارد اوامر و نواهی ناظر به مصالح یا مفاسد موجود در متعلقات احکام است؛ پس اگر امری در قالب واجب و مستحب بیان شده، مصلحتی در متعلق آن است که برای انسان مفید و سازنده است. اگر مصلحت قوی و اهم باشد، در قالب واجب و اگر مصلحت مهم باشد در قالب مستحب است؛ اگر مفسدت اهم باشد، به عنوان حرام و اگر مهم باشد به عنوان مکروه از آن نهی شده است. اموری که متعلق آن در شرایط مساوی است به عنوان مباح دستهبندی شده است.
بنابراین، وقتی خدا از انسانها میخواهد تا لباسی از عمل صالح را بر تن ایمان خویش کنند و عمل طالح را بر تن نپوشانند، به این معناست که این اعمال صالح برای انسان مفید یا آن اعمال ناصالح برای انسان مضر و زیانبار است.
لباس تقوا برای ایمان
با نگاهی به آموزههای قرآن، میتوان گفت که خدا از مردم میخواهد تا ایمان خویش را به لباس تقوا بیارایند؛ چرا که این لباس از جامعیت کامل برخوردار است؛ لباس تقوا به معنای اعمالی است که در آن شخص، اوامر و نواهی را به طور کامل مد نظر قرار میدهد؛ یعنی شخص هم به اعمال صالح واجب و مستحب میپردازد و هم از اعمال ناصالح حرام و مکروه اجتناب میکند، بلکه حتی در شرایطی از برخی از مباحات نیز اجتناب میکند و آن مباحات را نیز انجام نمیدهد، چنانکه در ماه مبارک رمضان یا در مراسم حج این گونه است.
البته مومنان در عالیترین درجه ایمانی خویش، لباسی از تقوا به تن ایمان خویش میکنند که حتی از مباحات نیز اجتناب میشود؛ چرا که بر این باورند:
صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکر به دوام
ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
ممکن است این پرسش برای برخی مطرح شود که درست است که انسان باید پوششی از اعمال نیک و صالح بر تن ایمان کند، اما چرا گفته میشود لباس تقوایی را بپوشد که شامل ترک اعمال ناصالح یا حتی برخی از مباحات چون شهوت کلامی یا شهوت غذایی یا شهوت جنسی باشد؟
در پاسخ باید گفت که آنکه انسان را در حقیقت میآراید همان اعمال ناصالح است، ولی بدون ترک اعمال طالح انسان در شرایطی قرار میگیرد که بستر زشتی برای او فراهم میآید. از این رو انجام و ترک هر دو دسته میتواند بر زیبایی بیفزاید و زشتیها را بر طرف کند.
به عنوان نمونه، خدا در قرآن خواهان عدالت است و از انسانها میخواهد که با اقامه عدالت، قوامین بالقسط شوند و عدالت را به شکل کامل آن اقامه و اجرا کنند؛ زیرا این گونه است که به حقیقت ایمان و کتب آسمانی رسیده و آن را نشان دادهاند که خدا همه پیامبران و کتب آسمانی را برای این مقصد و مقصود فرستاده است.(حدید، آیه ۲۵؛ نساء، آیه ۱۳۵؛ مائده ، آیه ۸)
از سوی دیگر، خدا ضمن اینکه به این عمل صالح توجه میدهد، در جایی دیگر میفرماید که پوشاندن لباس ظلم بر تن ایمان نمیتواند موجب امن و امنیتی شود که انسان با ایمان خواهان آن است. این گونه است که در یک جمله خبری میفرماید: الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون؛ آنانی که ایمان آوردهاند و ایمان خویش را به ظلم و ستمی نپوشاندهاند، برای آنان امنیت است و همانان هدایت شدگان هستند.(انعام، آیه ۸۲)
پس لباسی که انسان از عمل صالح بر تن ایمان خویش میپوشاند میبایست به گونهای باشد که نقیض آن بر آن ایمان پوشیده نشود.
همچنین خدا در قرآن بیان میکند که گاه انسان عمل صالح و نیکی را با ایمان انجام میدهد که موجب بالا رفتن ایمان با این عمل صالح میشود؛ یعنی: العمل الصالح یرفعه(فاطر، آیه ۱)؛ اما این صعود زمانی به مقصد و مقصود میرسد که عمل صالح تا آخر با مومن باشد؛ زیرا بسیاری عمل صالح را انجام میدهند و لباسی از عمل بر ایمان میپوشانند و آن را بالا میفرستند، اما آن را تا آخر به مقصد نمیرسانند و با اذیت و منتگذاری آن را از میان میبرند و عمل از دست میرود. بر همین اساس شرط کرده که این عمل صالح تا آخر کار با مومن باشد و شخص آن را با خود به قیامت بیاورد: من جاء بالحسنه؛ یعنی حسنه را با خود به صحنه قیامت بیاورد.(نمل، آیه ۸۹)
شکی نیست که آوردن عملی صالح تا قیامت زمانی خواهد بود که شخص آن را ملکه و مقوم هویتی خویش کند؛ یعنی محسن و مکرم و مصلی و مقسط و مانند آنها شود؛ چرا که چنین شخصی دیگر به ضد آنها گرفتار نمیشود و به جای عدالت ظلم نمیکند.
دستیابی به مرتبه عالی ایمان و تقوا به آن است که انسان به جایی برسد که از آن به عنوان «متقین» یاد شود. این متقین کسانی هستند که تقوای الهی ملکه آنان شده است. پس ایمانی دارند که در مقام عمل چنان است که اعمال نیک را به شکل ملکه و مقوم انجام میدهند و همچنین از اعمال زشت نیز چنان پرهیز دارند که اصلا نیت آن را نمیکنند و به ذهن و قلب آنان خطور نمیکند.
مومنان در مرتبه نخست ایمان خویش، تقوای عام دارند که لباسی از جنس عمل به واجبات و ترک محرمات است؛ در گام دوم و متوسط، لباسی از جنس عمل به واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات دارند؛ و در گام سوم و نهایی، لباسی از جنس عمل به ترک حتی مباحات دارند.
خروجی هر یک از این مراتب سه گانه، سه مرتبه از یقین است، زیرا از نظر قرآن متقین در هر مرتبه از مراتب تقوای خویش به شاگردی خدا میرسند و خدا معلم آنان میشود و به تعلیم آنان میپردازد که نوعی تصرف تکوینی در ذات آنان است.(بقره، آیه ۲۸۲) خدا در مرتبه نخست از تقوا به متقین، علم الیقین(تکاثر، آیه ۵)، در مرتبه دوم، عین الیقین(تکاثر، آیه ۷) و در مرتبه سوم، حق الیقین(واقعه، آیه ۹۵) میدهد کهاشکالی از رویت حقایق هستی است. این رویت حقایق موجب میشود که انسان حق را از باطل جدا کند و به سطح فرقان برسد(انفال، آیه ۲۹)، چنانکه در مقام عمل نیز راههای خروج از مشکلات را نشان میدهد و این گونه از انواع فواید و آثار علم الهی و شهودی خویش بهرهمند میشوند.(طلاق، آیات ۲ و ۳)
شرط صحت عمل از واجبات و مستحبات و بهرهمندی از فواید ترک محرمات و مکروهات، داشتن تقوا است، اما این تقوا میبایست به شکل ملکه و مقوم ذاتی و هویتی شخص در آید تا اعمال او قبول درگاه خدا شود.(مائده، آیه ۲۷)
کسی که لباس تقوای الهی را در شکل ملکه و مقوم آن دارد، تنها خود را نمیآراید، بلکه از آثار گوناگون این لباس حقیقی که بر تن ایمان کرده نیز بهرهمند میشودِ؛ زیرا لباس همان طوری که پوششی برای آراستن و زینت است، همچنین موجب پوشاندن زشتیها است، یعنی کمبودهای ایمان را جبران میکند. (اعراف، آیه ۲۶) از این رو لباس تقوای الهی خیر و برتر از هر چیزی است.(همان)
همچنین لباس، انسان را از گرما و سرما و آسیبها از جمله آسیبهای جنگ در امان نگه میدارد.(نحل، آیه ۸۱) لباس تقوای الهی نیز این گونه انسان را از خطر غضب جلالی الهی مصون میدارد.
پس بر انسان است تا لباسی از تقوا بر تن ایمان خویش بپوشاند که او را از همه این آثار و فواید لباس بهرهمند سازد. این نمیشود مگر با تلاش و کوششی مداوم که انسان در طول زندگی با عمل به تمام توضیح المسائل به دست میآورد. از همین روست که بزرگان صاحب معرفت و متالهین بر این باورند که عمل به توضیح المسائل تنها راه نجات برای انسانی است که میخواهد از نظر علمی و عملی به کمال برسد. لذا اگر شهود و رویت عرفانی به دست میآید در سایه همین لباسی است که بر تن ایمان پوشانده میشود. لذا انسان میبایست فلسفه و سبک زندگی خویش را این گونه اسلامی کند و به مومنان متقی بپیوندد.