دروغ گفتیم؛ رئیسجمهور خیلی هم اختیارات دارد(!)(خبر ویژه)
اما با نزدیک شدن به انتخابات، ادبیات یادشده به کناری رفت و اصلاحطلبان از 14 نامزد خواستند ثبتنام کنند و اکنون نیز بهطور جد، ستادهای همتی و مهرعلیزاده را تجهیز میکنند؛ بیآنکه بخواهند هزینه حمایت رسمی از این دو نامزد (با رایهای یک تا 4 درصدی در نظرسنجیهای دولتی) را بپردازند.
در همین رویکرد جدید، روزنامه آرمان در یادداشتی به قلم محمد فاضلی نوشت: میشنویم که «رئیسجمهور هیچکاره است.» این گزاره صحت ندارد؛ و به همان اندازه این گزاره که رئیسجمهور اختیاردار اجرای برنامهها و اهدافش است، صحیح نیست. چند دلیل: یک. رئیسجمهور یک نفر نیست، بلکه مدیر شبکهای از آدمهاست. کیفیت افکار، ایدهها و توانمندیهای این شبکه، اثر تعیینکنندهای دارد. ایدئولوژی و جهتگیری آنها هم اثرگذار است. شبکه آدمهای احمدینژاد و خاتمی فرق میکردند و تفاوت عملکردها محصول تفاوت این شبکه هست.
دو: رئیسجمهور، کنشگر با قدرت ثابت نیست. مقداری اختیارات و قدرت برای رئیسجمهور از قبل تعریف شده، و نوع و کیفیت بهرهگیری از قدرت تعریفشده، به علاوه ساختن صورتهایی از قدرت که تعریف نشدهاند – نظیر قدرت ناشی از ارتباطگیری صحیح با مردم، ناشی از اعتمادسازی، ناشی از موفقیت پله پله در برخی عرصهها و ... – از قبل تعریف نشده است بلکه رئیسجمهور آنها را میسازد.
سه: رئیسجمهور مدیر هدایتکننده هزاران نفر مدیری است که بهکار میگمارد، تنظیمکننده روابط و جریانهای قدرت مؤثر بر صدها هزار میلیارد تومان منابع مالی، قدرت اثرگذار بر تعریف روابط خارجی (در چارچوب، تعامل یا تعریف دستور کار برای شورای عالی امنیت ملی)، و دارای قدرت نهادسازی است. چند مثال: در اینباره محمود احمدینژاد تعریفکننده و پیشبرنده تأثیرگذار مسکن مهر، هدفمندی یارانهها و ریلهایی در سیاست خارجی است. اثرات این سه کار وی تا دههها ایران را متأثر میسازد. حسن روحانی نیروی مؤثر بر شکلگیری برجام است – بخواهیم یا نخواهیم – و هر دولتی در آینده هم ناگزیر از پذیرش میراث اوست. آیتالله هاشمی رفسنجانی با برنامه تعدیل اقتصادی، و محمد خاتمی با دستور کار توسعه سیاسی، و شماری دستاوردهای اقتصادی مهم بر تاریخ ایران اثر گذاشتهاند. وزیری نظیر آذری جهرمی با همراهی رئیسجمهور حسن روحانی بر روند توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی در ایران اثر گذاشته؛ و حسن قاضیزاده هاشمی با اجرای طرح تحول سلامت بر سرنوشت نظام سلامت و حتی نظام بودجهریزی این کشور اثری ماندگار – کاری به خوب و بدش ندارم – گذاشته است. درخصوص اغلب بقیه مقامات ارشد نیز میتوان چنین اثرگذاریهایی را سراغ گرفت.
چهار: قدرت یک رئیسجمهور در میزان توانایی برای «ساختن روح یک ملت» تعریف میشود. رئیسجمهور فرصت دارد هر لحظه که اراده کند با مردم سخن بگوید، در فضای مجازی باشد، در رسانههای معتبر خارجی سرمقاله بنویسد، توئیتهای مهم بزند، و حتی عکسهایی از او منتشر شود که معناهای مهم داشته باشد. او شکلدهنده به یک نظام ارتباطی است؛ و ارتباطگیری بر محور زبان و نمادها یکی از بزرگترین داراییها و اختیاری است که به رئیسجمهور داده میشود تا قدرت بسازد و روح یک ملت را تعریف کند. حرف زدن رئیسجمهور مهم است.
پنج: رئیسجمهور تعیینکننده 18 وزیر، چندین معاون رئیسجمهور، با اختیار تعریف کردن معاونتهای جدید، نیروی مؤثر بر تعیین دهها سفیر، قدرت تأثیرگذار بر تعیین و کیفیت دهها معاون وزیر، دارای اختیار تعریف دستور کار برای چندین شورای عالی، دارای قدرت اثرگذاری بر دستورکار سازمانهای عظیمی نظیر سازمان تأمین اجتماعی، سازمان حفاظت محیطزیست، سازمان مناطق آزاد، سازمان امور اداری و استخدامی، سازمان امور مالیاتی، گمرک و... است. رئیسجمهور قدرت بلامنازع نیست؛ در هیچ نظامی حتی در آمریکا هم قدرت بلامنازع نیست. محدودکنندههای قدرت او و دولت هم فقط رقبا، مخالفان یا قانون نیستند. قدرت او را شیوه بهکارگیری قدرت، ظرفیت دولت، کم و زیادی منابع، شیوه ارتباطگیری با مردم، کیفیت آدمهایی که بهکار میگیرد، و مسیرهایی که در پیش میگیرد تعیین میکند. قدرت رئیسجمهور امر ثابت نیست، محدوده تغییرات دارد، بیشتر میشود یا افت میکند. یکی از دروغهایی که باید در برابر آن ایستاد و نگذاشت باعث فرار از مسئولیتپذیری شود، گزاره «هیچکاره بودن رئيسجمهور» است.