من بیگناهم...
• پای ثابت نماز جمعه بود، تقریباً همه هفته همدیگر را میدیدیم و اگر تا شروع نماز فرصتی بود، گپ و گفت کوتاهی با هم داشتیم و برخی از خاطرات آن روزها را مرور میکردیم. خاطراتی که انگار هیچوقت کهنه نمیشوند. نامش «محمد حسینزاده» بود... او و برادرش حسن حسینزاده که بعدها در جبهه مجروح و سپس اسیر و بعد شهید شد، زندانی سیاسی رژیم ستمشاهی بودند. از همان جا و در همان روزها با هم آشنا شده بودیم و این آشنایی خیلی زود به دوستی پایدار تبدیل شده و تا همین چند روز پیش که به بیماری کرونا مبتلا شده و به برادر شهیدش پیوست ادامه داشت.
• بازجوهای ساواک -کمیته به اصطلاح ضدخرابکاری- از دستش کلافه شده بودند. در مقابل شکنجهها مقاومت عجیبی داشت. بازجو با شکنجههای وحشیانه از او اعتراف میخواست و معرفی کسانی که با او همکاری داشتند. محمدآقا، اما لام تا کام حرف نمیزد و تکیه کلامش در پاسخ به بازجو این بود که «من بیگناهم»! بازجوها که از مقاومت او به تنگ آمده بودند، محمدآقا را به سختی شکنجه کردند و او که از تاب و توان افتاده بود، فریاد زده و گفته بود «میگم... میگم» و تیم بازجوها با خوشحالی از اینکه سرانجام، مقاومت محمدآقا را شکسته و او را وادار به اعتراف کردهاند، شکنجه وی را متوقف کرده و بعد از آنکه تا حدودی به حال آمده بود، به او گفته بودند؛ خُب بگو! و محمدآقا گفته بود؛ من که از همان اول گفته بودم من بیگناهم و... محمد آقای عزیز ما از آن پس در میان بر و بچههای زندان سیاسی به «ممد بیگناه» معروف شد و با این نام بیشتر شناخته میشد تا محمد حسینزاده...
• محمد آقا و برادر شهیدش، حسن حسینزاده از پیروان پاکباخته حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بودند و از این ویژگی، به مفهوم واقعی آن تا پایان عمر شریفشان پاسداری کردند. هر دو برادر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به کسوت ملکوتی پاسداری درآمدند و عقربه قطبنمای حیات طیبه آنها هیچگاه با قطب ولایت کمترین زاویهای نداشت. در تمامی دوران زندان نیز هر دو برادر با گروههای منحرف زاویه تعریفشده و پُررنگی داشتند و در همان حال، از مقاومترین زندانیان سیاسی در مقابل ساواک بودند. سادهزیستی و بیرغبتی به چرب و شیرین دنیا از خصوصیات بارز آنها بود.
• حاج محمد آقا نه در سر سودای سود داشت و نه در دل، غم بود و نبود. دلشوره روزها و حتی ساعات حیاتش را داشت که مبادا به غفلت بگذرد. به جد بر این باور بود که جمهوری اسلامی ایران، به نمایندگی از حضرت صاحبالزمان ارواحنالهالفداء شکل گرفته است و امام راحل و خلف حاضر او را برگزیدگان و برکشیدگان حضرتش میدانست و اینگونه بود که حاضر نبود لحظهای از عمر خود را بیرون از دایره اطاعت از آنان سپری کند... و سرانجام، آن عهد را که با خدای خویش بسته بود، ارنیگویان به میقات برد. خدایش این آزاده پاکباخته را در کنار برادر شهیدش با شهدا و اولیاءالله محشور فرماید.
حسین شریعتمداری