kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۶۵۲
تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۵
ناکامی راه حل های سیاسی در باره بحران های فلسطین

چرا کرانه باختری باید مسلح شود؟

در هفت سال گذشته مردم نوار غزه به دلایل سیاسی از سایر نقاط فلسطین جدا و محصور شده و تحت شدید‌ترین تحریم ها قرار گرفته اند. اما مردم این منطقه با وجود تمام مشکلات و سختی ها توانسته اند با رژیم صهیونیستی در چندین نبرد مختلف جانانه مقاومت کنند و توانسته اند آسیب هایی جدی بر ارتش اسرائیل وارد کنند که مهم ترین آنها ناکارآمد نشان دادن سامانه دفاع موشکی گنبد آهنین است. در شرایطی که مردم این منطقه توانسته اند هفت سال همچنان آرمان فلسطین را زنده نگه دارند اکنون مردم کرانه باختری نیز با برپایی اعتراض‌های خیابانی خواستار مقابله با ارتش رژیم صهیونیستی شده‌اند. این امر می تواند معادلات بازی در فلسطین را بر هم بزند و شکست اسرائیل را شدت ببخشد.

محمدرضا کلهر

نوار غزه
منطقه‌ غزه که از آن با عنوان «نوار غزه» یا «باریکه‌ غزه» یاد می‌شود، در جنوب غربی سرزمین اشغالی (فلسطین) قرار دارد. این باریکه دقیقاً 41 کیلومتر طول دارد و عرض آن نیز بین 6 تا 12 کیلومتر تغییر می‌‌کند. کل مساحت این منطقه 360 کیلومتر مربع است و حدود یک میلیون و هشتصد هزار نفر جمعیت دارد که یکی از پرتراکم‌ ترین مناطق دنیاست. از شمال به شهرک صهیونیست ‌‌نشین «عسقلان» منتهی می‌‌شود، از شرق به استان «بئر شبع» فلسطین اشغالی و از جنوب نیز به کشور مصر می‌‌رسد. در سمت غرب نیز دریای مدیترانه قرار گرفته است. در منطقه‌ غزه، پنج شهر به ترتیب از شمال، جبالیا، غزه، دیرالبلح، خان‌یونس و رفح وجود دارد که بزرگ ‌ترین آنها شهر غزه است.
 کنترل نوار غزه از سال 2007 پس از اختلاف و درگیری با جنبش فتح، به دست حماس افتاد و جنبش فتح در حال حاضر صرفاً بر کرانه‌ی باختری تسلط دارد. غزه در حال حاضر محل تجمع گروه‌هایی است که به مقاومت و ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی اعتقاد دارند. نزدیک‌ترین شهرک‌های صهیونیستی به غزه به‌ترتیب «سدیروت» 10 کیلومتر، «عسقلان» 21 کیلومتر، «اشدود» 38 کیلومتر، «بئر الشبع» 42 کیلومتر است که بیشترین تعداد موشک‌های مقاومت نیز به این شهرها اصابت می‌کند.
 شهر تل‌آویو پایتخت فلسطین اشغالی در 70 کیلومتری غزه است و بارها مورد اصابت موشک‌های مقاومت قرار گرفته است و دورترین شهر نسبت به غزه نیز شهر بزرگ و مهم «حیفا» در شمال سرزمین اشغالی و در 155 کیلومتری غزه است. موشک‌های مقاومت توانسته تا قدس غربی در 77 کیلومتری، بیت شمیس در 57 کیلومتری، گوش دان در 67 کیلومتری، رعناتا در 85 کیلومتری، کفار سابا در 85 کیلومتری و زخرون یعکوف در 126 کیلومتری نوار غزه را مورد هدف قرار دهد. این شرایط در حالی است که نوار غزه از سال 2007 و در پی پیروزی حماس در انتخابات بر جنبش فتح، از سوی اسرائیل تحت شدیدترین محاصره‌ها قرار دارد. مردم این منطقه برای ارتباط با دنیای خارج، تنها از طریق حفر تونل‌های زیرزمینی اقدام می‌کنند. وضعیت انسانی در این منطقه بسیار اسف بار است و دارو و غذا به‌شدت کمیاب است و برق جز چند ساعت در روز وجود ندارد.
کرانه باختری
کرانه باختری به دلیل قرار گرفتن در غرب رود اردن به این نام خوانده می شود. این منطقه نزدیک به 21 درصد از مساحت فلسطین یکپارچه(از رود اردن تا دریای مدیترانه) یعنی حدود5860کیلومتر را تشکیل می دهد. کرانه باختری در کنفرانس اریحا در سال1951 به اردن ملحق شد و اسرائیل توانست در جریان جنگ 1967 این منطقه را اشغال کند. این منطقه تا سال1988 جزو اراضی تحت حاکمیت اردن قرار داشت. براساس آمار سال 2011 میلادی این منطقه که دارای 11 استان است جمعیتی حدود دو میلیون و 300 هزار نفر را در خود جای داده است. البته برخی از مراکز آماری جهانی نیز جمعیت این منطقه را دو میلیون و 800 هزار نفر اعلام کرده اند.
پرسش مطرح این است که چرا پیوستن مردم کرانه باختری به نوار غزه و مقابله با اسرائیل تا این حد مهم شده است که حتی رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران نیز بر روی مسلح شدن مردم کرانه باختری تاکید کرده اند؟
اهمیت کرانه باختری را علاوه بر بیانات رهبری، می‌توان در اظهارات مقامات رژیم صهیونیستی و تحلیلگران داخلی و خارجی نیز مشاهده کرد. با توجه به همین اهمیت حیاتی است که نفتالی بنت وزیر اقتصاد رژیم صهیونیستی اخیرا هشدار داد که رهاکردن کرانه باختری، اسرائیل را در معرض خطر تونل‌هایی قرار خواهد داد که تا مرکز اسرائیل کشیده شده است. بنت خاطرنشان کرد: در عملیات "صخره سخت” بود که فهمیدیم یک دولت فلسطینی نه تنها برای امنیت اسرائیل مضر خواهد بود، بلکه به‌لحاظ دیپلماتیک اسرائیل را منزوی خواهد کرد.
وزیر اقتصاد رژیم صهیونیستی افزود: "شلیک یک موشک از طرف "ساماریا” که شش کیلومتر از فرودگاه بن‌گوریون فاصله دارد یا شاید حتی پرتاب یک راکت می‌تواند موفقیت راکت‌های شلیک‌شده از غزه به "یهودیه” را تکرار کند. همچنین خطر تونل‌های حماس که در خلال عملیات صخره سخت آشکار شد، از جانب کرانه باختری هم متوجه اسرائیل خواهد بود.”
بنت سال گذشته نیز گفته بود که بخشی از کرانه باختری به نام "منطقه ج” باید به اراضی اشغالی فلسطین بپیوندد که تحت سیطره نظامی اسرائیل قرار دارند. رئیس حزب راست‌گرای افراطی "خانه یهودی” متذکر شده بود: "بهتر است اسرائیل کنترل منطقه‌ای را در اختیار بگیرد که 400 هزار شهرک‌نشین صهیونیست در آن حضور دارند و فقط 70 هزار عرب در آن ساکن هستند. این در حالی است که "منطقه ج” 60 درصد از مساحت کرانه باختری را شامل می‌شود.
برابر توافق صورت گرفته در قاهره که به "اسلو 2” معروف است، کرانه باختری و نوار غزه به سه بخش "الف”، "ب” و "ج” تقسیم شد. منطقه "الف” تحت حاکمیت کامل حکومت خودگردان قرار گرفت و منطقه "ب” از نظر امنیتی زیر نظر رژیم صهیونیستی باقی ماند اما امور غیرنظامی و غیرامنیتی آن در اختیار حکومت خودگردان گذاشته شد. منطقه "ج” شامل آن دسته از شهرهای کرانه باختری می‌شود که به لحاظ اداری و امنیتی زیر نظر رژیم صهیونیستی باقی می‌مانند. حدود 60 درصد وسعت کرانه باختری به‌عنوان "منطقه ج” و در اختیار صهیونیست‌هاست.
حتی مقامات آمریکایی نیز در راستای حمایت‌های همه‌جانبه خود از رژیم صهیونیستی و برای کمک به اسرائیل به منظور حفظ منطقه حیاتی کرانه باختری، اواخر سال گذشته پیشنهادات به دقت طرح‌ریزی شده‌ای را برای تأمین امنیت در کرانه باختری تحویل نخست‌وزیر اسرائیل دادند. این طرح‌ها که تحت عنوان قرارداد به اصطلاح صلح با فلسطین تنظیم شده بود توسط ژنرال "جان آلن” فرمانده سابق آمریکا در افغانستان و مشاور جان کری در مذاکرات صلح خاورمیانه تسلیم نتانیاهو شد. این در حالی است که جان کری طی چندین دیدار قبلی خود با نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در همین رابطه، کلیات این طرح‌ها را با وی در میان گذاشته بود و ژنرال "آلن” صرفاً درباره جزئیات این نقشه‌ها با نتانیاهو دیدار کرد.
تلاش‌های اسرائیل و حامیانش برای حفظ کنترل کرانه باختری به هر قیمتی، باز هم نشان می‌دهد که این منطقه تا چه اندازه برای تأمین امنیت رژیم صهیونیستی حیاتی است و نه تنها مقامات صهیونیست، بلکه مقامات آمریکایی نیز از تسلط نیروهای مسلح شده مقاومت بر این منطقه هراس دارند.
دلیل آن این است که این منطقه بزرگ است و در مرکز فلسطین قرار گرفته و به مناطق اشغالی هم بسیار نزدیک است. بنابراین اگر قرار باشد موشکی از کرانه باختری به تل‌آویو، حیفا، اشدود و یا حتی دیمونا (مرکز هسته‌ای رژیم صهیونیستی) شلیک شود، دیگر نیازی به موشک‌های با برد 80 و 100 کیلومتر نیست، بلکه برد 15 تا 20 کیلومتر کافی است.
به علاوه، کرانه باختری امکانات بسیار بیشتری از نوار غزه دارد و بنابراین کوچک ترین کمکی به این منطقه می‌تواند نقطه آغازی باشد برای آنکه نیروهای مقاومت در منطقه با امکانات خود ادامه این مسیر را طی کنند. در این میان، نامه اخیر قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران خطاب به نیروهای مقاومت در فلسطین و تأکید  وی بر تبدیل زمین و آسمان به جهنمی برای اسرائیل نشان از همت مضاعف ایران به افزایش حجم کمک‌های آموزشی و نظامی و تسلیحاتی به فلسطین برای آزادی هرچه سریع تر مردم مظلوم این کشور از اشغالگری رژیم کودک‌کش اسرائیل دارد. رساندن سلاح به این منطقه به معنای به خطر افتادن بسیار جدی منافع و امنیت اسرائیل است، ضمن اینکه در خود این منطقه هم اهدافی وجود دارد، مثل شهرک‌نشین‌هایی که برای صهیونیست ها خیلی مهم هستند. به این شکل مردم فلسطین با امکانات حداقلی می‌توانند هم مناطق خود را پس بگیرند و هم ناامنی دائم برای رژیم صهیونیستی ایجاد کنند. شهرک‌نشین‌های صهیونیست هم در صورت احساس کوچک‌ترین خطری، مهاجرت معکوس را آغاز خواهند کرد، چرا که این‌ افراد به وعده اسرائیل و با فراهم شدن همه امکانات رفاهی برای زندگی به این منطقه آمده‌اند، نیامده‌اند که بجنگند.
طرح های بی فایده
مردم نوار غزه با تمام محدودیت‌های خود، بیش از شش سال است که در برابر حملات اسرائیل نه تنها مقاومت می‌کنند، بلکه بارها شهرهای این رژیم اشغالگر را آماج حملات خود قرار داده‌اند. تاکنون هیچ کدام از طرح‌های صلح ارائه‌شده در این مورد راهگشا نبوده است. اولین طرح صلح در این مورد از سوی نروژ در همان ابتدای بحران ارائه شد که مردم فلسطین و کشورهای عربی به‌شدت با آن برخورد کردند. در دهه‌ 50 میلادی، دومین طرح به نام طرح «گاما» ارائه گردید که به سرنوشتی همانند طرح نروژ دچار شد. با توجه به حساسیت مسئله‌ فلسطین و تلاش کشورهای عربی برای حل این مسئله در سال 1964، اولین طرح عربی از سوی حبیب بورقیبه رئیس‌جمهور وقت تونس ارائه شد که این طرح نیز توفیقی نداشت. در سال 1982 اعراب برای به رسمیت شناختن اسرائیل در فاس(مغرب) گرد هم آمدند. در این طرح برای اولین‌بار به پذیرش اسرائیل به‌عنوان یک کشور اشاره شد.
 در 30 اکتبر 1991 کنفرانس صلح مادرید(اسپانیا) برای حل مسئله‌ فلسطین برگزار شد. این اولین کنفرانسی بود که همه‌ طرف‌های درگیر در آن گرد هم آمده بودند. هدف این کنفرانس تحقق یک توافق فلسطینی-اسرائیلی بود. به دنبال حمله‌ اسرائیل به جنوب لبنان و تشدید جنایات اسرائیل در فلسطین، اولین انتفاضه در 1987 در اردوگاه جبالیا به وقوع پیوست. در حالی که سازمان آزادی‌بخش فلسطین در آمریکا مشغول مذاکرات علنی با اسرائیل بود، در اسلو مذاکرات میان عرفات و نمایندگان اسرائیل به‌صورت محرمانه در جریان بود. علاوه بر آن، این مذاکرات به مدت یک‌سال‌ونیم در اختفای کامل و طی 14 دوره، در 10 پایتخت جهان ادامه یافت. سرانجام در 13 سپتامبر 91 توافقنامه‌ موسوم به اسلو در واشنگتن به امضا رسید و سازمان آزادی‌بخش فلسطین، اسرائیل را به رسمیت شناخت. اسرائیل در مقابل، حق داشتن یک حکومت خودگردان در غزه و کرانه‌ باختری را به سازمان آزادی‌بخش فلسطین داد.
 در این دهه، در شرم‌الشیخ مصر کنفرانس دیگری در این مورد نیز برگزار شد. در سال 1998 توافقنامه‌ مریلند منعقد شد که براساس آن، اسرائیل طی سه ماه از 13 درصد زمین‌های کرانه‌ باختری عقب‌نشینی خواهد کرد و حکومت خودگردان نیز تعهد داد تا سلاح‌های غیرقانونی موجود در فلسطین را مصادره و با سرویس‌های امنیتی آمریکا و اسرائیل برای مقابله با فعالیت‌های نهضت مقاومت، همکاری کند. در سال 2000 نیز با ورود آریل شارون و نظامیان به مسجدالاقصی و توهین به این مکان مقدس، انتفاضه‌ دوم مردم شکل گرفت.
 بعد از همه‌ این طرح‌ها، نوبت به نقشه‌ راه رسید. نقشه‌ راه برای صلح، برنامه‌ای برای حل نزاع میان اسرائیل و فلسطین بود که توسط گروه چهارجانبه برای خاورمیانه، شامل آمریکا، اتحادیه‌ اروپا، روسیه و سازمان ملل، پیشنهاد شد. بوش در سال 2002 در یک سخنرانی، خواهان تأسیس یک دولت مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل شد و طرح نقشه‌ راه نقطه‌ شروع رسیدن به دو کشور مستقل، در عین تضمین امنیت بیشتر برای اسرائیل بود.
 بعد از نقشه‌ راه، نوبت توافقنامه‌ مکه شد که ملک عبدالله، پادشاه عربستان، دو گروه حماس و فتح را برای حل اختلافاتشان به مکه فراخواند و دو طرف بر سر تشکیل دولت وحدت ملی به توافق رسیدند. از جمله آخرین طرح‌های ارائه‌شده برای حل مسئله‌ فلسطین، کنفرانس آناپولیس(آمریکا) در سال 2007 بود که بر اجرای نقشه‌ راه تأکید می‌کرد.همان‌طوری که ذکر شد، از دهه‌ 50 میلادی تاکنون طرح‌های مختلفی برای صلح و حل مسئله‌ فلسطین ارائه شده است که نه تنها تاکنون راه به جایی نبرده‌اند، بلکه بر وخامت اوضاع این منطقه نیز افزوده‌اند. دلیل این امر نیز وابستگی و حمایت بانیان طرح‌های مذکور به صهیونیست‌ها بوده است. بنابراین کاملا مشخص است که راه حل مسئله فلسطین مقاومت است نه سازش.
 با نگاهی به جنگ های گذشته مقاومت فلسطین در سال های 2008، 2012 و همچنین جنگ کنونی در‌می‌یابیم  ارتش اسرائیل که خود را به عنوان چهارمین ارتش قدرتمند جهان می داند نتوانسته در برابر نیروهای مقاومت که ارتباط چندانی با دنیای خارج و تکنولوژی های نظامی روز دنیا ندارند پیشرفت چندانی داشته باشد. حال اگر به این نیروها جمعیت میلیونی و تازه نفس کرانه باختری نیز بپیوندد آن گاه می توان به راحتی طومار اسرائیل را در هم پیچید.(البته منظور این نیست که این رژیم را در کوتاه مدت نابود کرد بلکه منظور اصلی عقب نشینی این رژیم از شهرهای فلسطین و به ویژه کرانه باختری است). کرانه باختری که از سال 2007 از نوار غزه جدا شده و توسط سیاستمداران سازشکار این منطقه وارد راه حل سازش با رژیم صهیونیستی شده است نه تنها از محور مقاومت و جنگ گروه های فلسطینی با اسرائیل دور مانده است بلکه تحت شدیدترین نظارت های جاسوسی اسرائیلی ها هستند. تمام هدف و تلاش صهیونیست ها تاکنون بر این امر قرار گرفته است که مردم کرانه باختری را از صفوف مقاومت جدا کنند. شاید مهمترین دلیل این امر فقدان وجود عمق استراتژیک اسرائیل است که در مجاورت شهرهای کرانه باختری قرار دارد. با نگاهی به جنگ های 33 روزه ، 22 روزه و 8 روزه به خوبی می توان دریافت که رژیم صهیونیستی به دلیل همین مشکل یعنی فقدان وجود عمق استراتژیک توان ادامه یک جنگ بلندمدت را ندارد و دوره های جنگی خود را بر اساس روز مشخص می کند مانند جنگ هشت روزه. در صورتی که در جنگ های عرصه بین الملل تاکنون این واحد برای تعیین زمان جنگ ها مصطلح نبوده و براساس سال جنگ ها را تقسیم بندی می کنند. بنابراین زمانی که رژیم صهیونیستی با مشکلی بزرگ  مانند فقدان عمق استراتژیک روبه رو است و در جنگ با مردم محصور نوار غزه که 7 سال است تحت شدیدترین تحریم ها قرار دارند نتوانسته است پیروزی ولو اندکی به دست آورد و در جنگ اخیر نیز با شکست بی سابقه ای روبه رو شده و سراسیمه به دنبال برقراری آتش بس است تمام تلاش خود را بر مسلح نشدن و نپیوستن مردم کرانه باختری به مقاومت فلسطین به کار برده است. آنها نیک می دانند اگر جمعیت دو میلیون و 800 هزار نفری کرانه باختری به نوار غزه بپیوندد آنها نخواهند توانست با 5/4 میلیون مبارز و طرفدار مقاومت بجنگند. از این رو سعی کرده است با تشدید نظارت ها و فعالیت های جاسوسی هرگونه تحرک مشکوک را کنترل کند.
 از طرف دیگر، بخشی از یهودیان که در کرانه باختری زندگی می کنند و به آسانی در تیررس مردم این منطقه هستند به خوبی اهمیت مسلح شدن مردم کرانه باختری را مشخص می کند. بیش از نيم ميليون صهیونیست در بيش از ۱۲۰ شهرک غيرقانوني که از سال ۱۹۶۷ ميلادي در کرانه باختري و شرق بيت المقدس ساخته شده است، زندگي مي‌کنند. وجود این جمعیت قابل توجه در کرانه غربی رود اردن بزرگترین نقطه ضعف برای رژیم صهیونیستی می‌تواند باشد. در صورتی که مردم به میدان آمده کرانه باختری توسط گروه های حامی مقاومت مسلح شوند این جمعیت صهیونیستی به راحتی می تواند به عنوان اهرم فشاری بر اسرائیل عمل کند.
شاید اسرائیلی ها هیچ وقت در پروژه تصرف کرانه باختری این نقطه ضعف را در نظر نداشته اند. حال  که مردم بی گناه و بی دفاع غزه که آماج حملات بی رحمانه اسرائیل قرار گرفته است جمعیت نیم میلیونی اسرائیل در کرانه باختری باید به عنوان گروگانی در دستان مقاومت باقی بماند و از این اهرم فشار در راستای عقب راندن اسرائیل بهره گرفته شود.بنابراین، مسلح شدن مردم کرانه باختری و پیوستن به صفوف مقاومت می تواند معادلات جنگ را به کلی تغییر دهد و به اصطلاح ورق را کاملا به سود فلسطین برگرداند. این امر جدای از حوزه نظامی در بعد روانی نیز می تواند نه تنها در داخل فلسطین بلکه در عرصه بین المللی فضا را به سود مقاومت فلسطین دگرگون کند. هرچند که رایحه تغییر فضا علیه اسرائیل از هم اکنون به مشام می رسد.