آنارشی و بحران غزه توان موشکی ، برگ برنده مقاومت
اشاره
بیش از یک ماه از شروع بحران غزه و تهاجم زمینی ، هوایی و دریایی رژیم صهیونیستی به نوار غزه می گذرد و در پی این حملات وحشیانه بیش از2000 نفر که بیشتر آنها زن و کودک بوده اند به شهادت رسیده و بیش از 10000 نفر نیز زخمی شده اند و صدها بیمارستان، خانه، مدرسه و مسجد نیز ویران شدهاند. رژیم اسرائیل سعی دارد در مذاکرات مربوط به آتش بس که در قاهره در جریان است حماس را به پذیرش شروط آتش بس خود که مهمترین اصل آن پذیرش خلع سلاح مقاومت است مجبور کند. اما سؤال اینجاست که چرا رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی و اروپای آن بر خلع سلاح مقاومت اصرار دارند و آیا پذیرش خلع سلاح از سوی حماس بر اساس مناسبات موجود در روابط بین الملل منطقی است؟
سید محمد امین آبادی
آنارشی و جنگ غزه
پاسخ به سؤال فوق در مفهوم کلیدی آنارشی در روابط بین الملل نهفته است. آنارشی اگر چه در ادبیات عامه به معنای هرج و مرج تعبیر می شود ولی در ادبیات روابط بین الملل از آن به عنوان نبود اقتدار مرکزی، فقدان حاکمیت و قدرت فائقه در نظام بین الملل یاد می شود که الگوهای رفتاری خاصی را بر بازیگران روابط بین الملل تحمیل می کند. دولت در داخل مرزهای سرزمینی خود مرجع اقتدار است و همه در برابر قانون مساوی هستند لذا ضرورتی ندارد مردم برای تامین حقوق و امنیت خود مسلح شوند چرا که این وظیفه را دولت به عهده گرفته است ولی در نظام بین الملل آنارشی به معنی وجود نداشتن اقتدار مرکزی حاکم است که خود نوعی نظم به شمار می رود و بازیگران حاضر در محیط بین المللی را مجبور می کند برای تامین منافع خود با فرض وجود آنارشی از الگوهای رفتاری خاصی پیروی کنند.
از بین نظریه های روابط بین الملل نظریه نئورئالیسم کنت والتز بیشترین تاکید را بر مفهوم آنارشی دارد این نظریه به دلیل انطباق با واقعیات موجود در عرصه بینالملل و عملکرد دولت ها تا کنون هژمونی خود را در توضیح مسائل جاری نظام بین الملل تا حدود زیادی حفظ کرده است.
رئالیست ها آنارشی را ویژگی همیشگی و تغییرناپذیر نظام بین الملل می دانند. در رئالیسم نئوکلاسیک نیز نظریه رئالیسم تهاجمی مرشایمر بیشترین تاکید را بر آنارشی و تاثیرات آن بر رفتار دولت ها دارد. بر اساس نظریه مرشایمرساختار آنارشیک نظام بین الملل دولتها را مجبور می کند تا نسبت به نیات یکدیگر اعتماد و اطمینان نداشته باشند و برای تامین امنیت خود نسبت به بیشینه سازی قدرت و به خصوص قدرت نظامی بپردازند.
به طور کلی از نظر نئو رئالیسم آنارشی سه گزینه والگوی رفتاری را بر عملکرد بازیگران( در اینجا حماس به عنوان دولت مستقر در نوار غزه) تحمیل می کند؛
آنارشی باعث بی اعتمادی و سوء ظن دولت ها و بازیگران نظام بین الملل نسبت به یکدیگر می شود. دولت ها و بازیگران عرصه نظام بین الملل همواره نگران تهدید های نظامی و خطر بروز جنگ هستند. چرا که هیچ مرجع و اقتدار قانونی فوق ملی وجود ندارد که در صورت بروز تهاجم و حمله نظامی متجاوز را تنبیه و وضعیت را به حالت سابق برگرداند. عملکرد رژیم اشغالگر قدس از زمان شکل گیری نامشروع آن در 1948 و تاریخ طولانی تجاوزگری های این رژیم علیه فلسطین ، مصر، سوریه و لبنان به خوبی تبیین کننده این اصل اساسی است از آنجایی که شورای امنیت سازمان ملل نمی تواند و قادر نیست نقش قوه قضائیه در سیستم های حکومتی داخلی را بازی کند و به شدت دیدگاه های سیاسی اعضای دارای حق وتو بر آن سنگینی می کند. لذا گزینه عقلی و منطقی حماس در نوار غزه این است که به شدت نسبت به رژیمصهیونیستی سوء ظن داشته باشد چرا که هر وقت منافع این رژیم ایجاب کند بدون کوچک ترین ترس و واهمه ای از مجازات و تنبیه که دقیقا از منطق آنارشی ناشی می شود تجاوزگری خود را ادامه یا تشدید خواهد کرد.
این بی اعتمادی و سوء ظن شدید نسبت به اهداف و نیات رژیم صهیونیستی حماس را مجبور می کند بقاء و امنیت خود را در صدر اولویت ها و اهداف خود قرار دهد و برای تامین آن به هیچ کشور و دولت دیگری متکی نباشد و به آن دل نبندد که در صورت بروز حادثه مصر، اردن، عربستان یا هر کشور عرب دیگری به کمکش خواهد رفت. چرا که آنارشی بازیگران نظام بین المل را مجبور می کند که بقا و امنیت را در صدر اولویت های خود قرار داده و برای تامین آن نیز به کسی متکی نباشند و به دنبال تامین آن از طریق تکیه بر توانایی ها خود بروند. جنگ اخیر و جنگ های گذشته تحمیلی رژیم صهیونیستی به مقاومت نیز به خوبی این گزاره اساسی را تایید می کند. هم اینک به دلیل شرایط خاص و همراهی نکردن اعراب و در سکوت سازمان های بین المللی حماس و مقاومت اسلامی برای حفظ خود در مقابل رژیم صهیونیستی به هیچ وجه نمی تواند غیر از خود به کس دیگری دل ببندد چرا که اولا این منطقه در محاصره شدید قرار دارد و کشورهای حامی مقاومت به سختی می توانند کمکهای خود را ارسال کنند و ثانیا کشورهای عرب منطقه از جمله مصر و عربستان نه تنها از توان و اراده کافی برای کمک به حماس برخوردار نیستند بلکه در نقطه مقابل دست در دست تل آویو و به دنبال تسلیم حماس در مقابل رژیم صهیونیستی هستند
آنارشی باعث می شود حماس نیز مثل سایر بازیگران نظام بین الملل تلاش کند قدرت خود را افزایش دهد. چرا که در شرایط بی اعتماد و سوء ظن شدید به دیگران از یک سو و ضرورت خود اتکایی و خودیاری، هرچه حماس توان نظامی خود را بالا ببرد ضریب امنیتی خود را ارتقا و افزایش داده است. این منطق انگیزه بسیار قدرتمندی به حماس می بخشد که با افزایش توانمندی نظامی و به خصوص موشکی خود به موازنه سازی درونگرای خود در مقابل رژیم صهیونیستی بپردازد. از این نظر تاکید حماس بر عدم خلع سلاح کاملا بر اساس منطق نظری روابط بین الملل قابل توجیه است چرا که در مقابل دشمنی که هر آن احتمال تهاجم نظامی آن بدون هیچ گونه ترس و واهمه ای از مجازات و تنبیه میرود خلع سلاح گزینه ای غیر معقول و غیر قابل توجیه است. آنارشی غیر از موازنه درونگرا که بیشینه سازی قدرت نظامی را در مقابل حماس قرار می دهد تاکید بر موازنه برونگرا نیز دارد که بر اساس آن حماس در کنار افزایش توان نظامی، اقتصادی و فنی خود در نوار غزه باید برای مقابله با رژیم صهیونیستی به ائتلاف و اتحاد سازی در خارج نیز بپردازد اتحاد با ایران و حزب الله و سایر گروه های مقاومت در منطقه و تغییر و تصحیح سیاست پیشین خود در مقابل نظام سوریه در این راستا قابل ارزیابی است.
چنان که گفته شد عملکرد مقاومت در فلسطین نه تنها بر اساس منطق نظری حاکم بر روابط بین الملل غیر معقول نیست بلکه کاملا منطقی نیز به نظر میرسد بر اساس منطق آنارشی نه تنها حماس نباید تن به خلع سلاح بدهد بلکه به دنبال ارتقای توان نظامی و موشکی خود نیز باید باشد تا هزینه های تهاجم نظامی دیگر را برای رژیم صهیونیستی بالا ببرد و این رژیم را در محاسبات آتی خود دچار تردید کند.توان نظامی و موشکی مقاومت برگ برنده ای است که در صورت از دست دادن آن باریکه غزه نیز به کرانه باختری دیگری تبدیل خواهد کرد که هر زمان رژیم صهیونیستی اراده کند آن را زیر شنی تانک های خود زیر و رو خواهد کرد. اصرا بر خلع سلاح مقاومت در نوار غزه در مذاکرات صلحی که در قاهره در جریان است و به طور مرتب از سوی دولتمردان آمریکایی و اروپایی به عنوان متحدین رژیم اشغالگر قدس تکرار می شود اساسا برای از بین بردن موازنه درونی حماس در مقابل رژیم اسرائیل قابل ارزیابی است.
مقاومت تنها راه است
مذاکرات صلح طی چند دهه اخیر به خوبی این گزاره طلایی را اثبات کرده است که حل معضل فلسطین نه از طریق مذاکرات صلح و گفت و گو های بی حاصل بلکه از طریق مقاومت مسلحانه و لوله های تفنگ و موشک های نشانه گیری شده می گذرد و درست بر همین اساس به فرموده رهبر معظم انقلاب علاقه مندان به حل مسئله فلسطین باید کرانه غربی را نیز مثل نوار غزه مسلح کنند.
اما چرا مقاومت مسلحانه تنها راه حل مسئله فلسطین است ؟برای پاسخ به این سئوال مروری اجمالی به تاریخچه سازش اعراب و اسرائیل و ارزیابی مقایسه ای آن با دستاوردهای جبهه مقاومت در مقابل رژیم اسرائیل به خوبی این گزاره را ثابت می کند که راه احقاق حق ملت فلسطین و به طور کلی اعراب مقابل رژیم اسرائیل از لوله تفنگ می گذرد
از زمان اشغال فلسطین توسط یهودیان صهیونیست اعراب برای بازپس گیری سرزمین های اشغالی سه جنگ مهم را راه انداختند جنگ 1948 یک روز پساز تاسیس رژیم صهیونیستی، جنگ شش روزه 1967 و جنگ رمضان 1973 به دلیل خیانت برخی رهبران کشورهای عربی، فقدان مشروعیت و مقبولیت حکام عرب منطقه در کسب پشتوانه مردمی و نیز ضعف نظامی و اطلاعاتی و نبود اتحاد و انسجام داخلی اعراب در این جنگ ها شکست خوردند. اعراب بعد از این جنگ ها، سطح نزاع خود را از "موجودیت اسرائیل” به "مرزهای اسرائیل” کاهش دادند با شکست اعراب در این جنگ ها تلاش های موازی برای سازش اعراب و اسرائیل نیز شکل گرفت که به اختصار با برخی از مهم ترین این مذاکرات اشاره می شود.
طرح صلح راجرز و طرح سادات (1970-1972)
پیمان کمپ دیوید(1978)
کنفرانس مادرید( 1991)
پیمان اسلو( 1993)
توافقنامه موقت (1995)
توافقنامه هبرون (1997)
يادداشت تفاهم رودخانه واي(1998)
يادداشت شرم الشيخ اول(1999)
مذاكرات كمپ ديويد 2(2000)
پيشنهاد كلينتون و مذاكرات طابا(2001)
اجلاس بيروت و طرح صلح عربي(2002)
نقشه راه صلح(2002)
پيمان غير رسمي ژنو(2003)
اجلاس شرم الشيخ دوم(2005)
مذاكرات سال هاي 2007تا2009 (در طول تقريبا دو سال از دسامبر سال 2006 تا اواسط سپتامبر 2008 ايهود اولمرت و محمود عباس 36بار با يكديگر ديدار كردند و مذاكرات در سطوح پايين هم برگزار شد.)
كنفرانس آناپوليس(2007)
مذاكرات مستقيم( 2010)
مذاکرات (2013)
مذاکرات (2014)
اکنون در سال 2014 و پس از 19 دور مذاکره رسمی و صدها دور مذاکره فرعی جانبی اعراب و اسرائیل در آمریکا، اروپا و خاورمیانه به جرئت می توان گفت جریان سازش هیچ گونه دستاورد چشم گیری نداشته است ، رژیم اسرائیل حتی به مرزهای سال 1967 برنگشته است ، تکلیف 5 میلیون فلسطینی که از خانه و کاشانه خود آواره شده اند هنوز مشخص نیست و رژیم صهیونیستی در این زمینه کوچک ترین نرمشی نشان نداده است ، اسرائیل شهرک سازی را متوقف نکرده و اعلام نیز کرده است شهرک های یهودی نشین جدیدی در مناطق اشغالی خواهد ساخت ، رژیم اسرائیل اسرای دربند فلسطینی را آزاد نکرده است. بعد از گذشت این دوره های طولانی مذاکره هنوز دولت مستقل فلسطینی تشکیل نشده است ، اسرائیل به تجاوزگری خود علیه سایر کشورهای عربی مثل سوریه و لبنان پایان نداده است. رژیم اسرائیل کشتار و سرکوب فلسطینی ها را در نوار غزه و کرانه باختری متوقف نکرده است حوادث غمبار اخیر غزه و کرانه باختری و کشتار و سرکوب وحشیانه فلسطینی ها توسط رژیم اسرائیل خود به خوبی نشان می دهد که مذاکرات طولانی سازش هیچ دستاوردی برای ملت فلسطین در درجه نخست و برای اعراب در وهله دوم نداشته است.
نگاهی به نقشه سرزمین فلسطین از 1946 تا سال 2000 به خوبی نشان دهنده دستاوردهای سازش در این سالیان دراز مذاکرات علنی و پنهانی است
حال می توان نگاهی گذرا به دستاوردهای جریان مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی انداخت و در ارزیابی مقایسه ای به این سؤال پاسخ داد که چرا مقاومت تنها راه است؟
با شکست ناسیونالیسم عربی در مقابل رژیم صهیونیستی و شروع مذاکرات علنی و مخفیانه دولتهای عرب با رژیم صهیونیستی از سال 1967 به بعد پرچم مقاوت از دست این دولت ها به دست گروه های مقاومت افتاد در این سال ها به دلیل هژمونی سنگین ایدئولوژی مقاومت چپ گرایانه که شوروی به شدت مدافع آن بود سازمان هایی مثل الفتح و سایر گروههای رادیکال و چپ گرا شکل گرفتند مقاومت مسلحانه این گروه ها در دهه 60 و 70 میلادی اگر چه ارزشمند بود ولی دستاورد چندانی به همراه نداشت. با پیروزی انقلاب اسلامی و علنی شدن ضعف های مارکسیسم وهمچنین شکست ناسیونالیسم دوران تازه ای از مبارزه علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی شکل گرفت ویژگی اصلی این دوران جدید تشکیل گروه های مبارز اسلامی مثل جهاد اسلامی و حماس در درون سرزمین های اشغالی و حزب الله لبنان و جنبش امل در لبنان و تبدیل حرکتهای چریکی محدود به یک حرکت عمومی اعتراضی و گسترده و با پشتوانه قوی مشروعیت مردمی بود که نمود عینی آن را میتوان در انتفاضه ملت فلسطین دید در سال 2006 و در جریان انتخابات پارلمانی فلسطین 61 درصد مردم این سرزمین به جریان مقاومت رأی داده و این به وضوح گویای این است که که اکثریت مردم فلسطین بر این باورند که مقاومت تنها راه است. محبوبیت حزب الله در کشور لبنان و محبوبیت شدید سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله در جهان عرب که به خصوص بعد از جنگ 33روزه افزایش یافت نیز نشان می دهد جهان عرب و افکارعمومی خاورمیانه تا چه اندازه بر گزینه مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی اعتقاد دارند و معتقدند میز مذاکره راه حل مسئله فلسطین نیست.ارزیابی بسیار مختصر دستاوردهای خط مقاومت در مقابل خط سازش از حماس و جهاد اسلامی در فلسطین تا حزب الله در سرزمین لبنان به خوبی نشانگر این مسئله است که کدام راه درست است
عقب نشینی رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان پس از 18 سال اشغالگری(2000)
عقب نشینی رژیم صهیونیستی از داخل نواره غزه و واگذاری از روی ناچاری آن به حماس(2005)
عقب نشینی کامل رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان در سال2005
شکست خفت بار اسرائیل در جنگ 33 روزه از حزب الله لنبان و پایان افسانه شکست ناپذیری ارتش این رژیم و کشیده شدن جنگ به عمق خاک سرزمین های اشغالی(2006)
شکست رژیم صهیونیستی در جنگ 22 روزه غزه (2008)
شکست رژیم اسرائیل در جنگ هشت روزه و قبول آتش بس (2012)
یکی از دیگر دستاوردهای بزرگ جبهه مقاومت و انتفاضه ملت فلسطین در مقابل رژیم صهیونیستی را باید توقف مهاجرت یهودیان به سرزمین های اشغالی و شروع فرایند مهاجرت معکوس عنوان کرد که به دلیل نبود امنیت جانی و فروپاشی چتر دفاعی اسرائیل موسوم به گنبد آهنین به دنبال اصابت موشک های حماس و حزبالله به عمق شهرهای یهودی نشین است به مهاجرت معکوس باید بحران اقتصادی را نیز اضافه کرد که به دلیل بی ثباتی اقتصادی و نبود امنیت سرمایه گذاری در سرزمین های اشغالی به دنیال جنگ های پی در پی اخیر به وجود آمده است
به این فهرست باید شکست رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر بر ضد مردم غزه را نیز اضافه کرد چرا که رژیم اسرائیل تا کنون و پس از گذشت بیش از یک ماه از شروع این جنگ وحشیانه و نابرابر غیر از کشتار زنان و کودکان و غیر نظامیان هیچ دستاوردی نداشته و در مقابل گروههای مقاومت با موشک های خود سرتاسر سرزمینهای اشغالی را آماج حملات موشکی خود کرده اند و در جنگ زمینی نیز آمار کشته های سربازان اسرائیلی روز به روز در حال افزایش است و رژیم صهیونیستی ناتوان در جبهه زمینی ، هوایی و دریایی و در میان انتقادات گسترده محافل سیاسی و امنیتی این رژیم که حتی خواستار استعفای نتانیاهو به خاطر این افتضاح نظامی شدند تن به آتش بس داده ولی حتی در مذاکرات مربوط به آن نیز قادر به تحمیل خواسته های خود بر مقاومت نشده است. دستاوردهای مقاومت و سازش در مقابل اعراب و جهان اسلام و همه دوستداران و علاقه مندان به حل مسئله فلسطین است با توجه به این دستاوردها حال به خوبی می توان باز به سؤال اول این نوشتار بازگشت که چرا خلع سلاح حماس در مقابل رژیم صهیونیستی غیر منطقی است و چرا رژیم اسرائیل در مذاکرات مربوط به آتش بس در مصر اصرار عجیبی بر خلع سلاح مقاومت به عنوان پیش شرط آتش بس دارد.