یادداشت دانشجویی
آدم اشتباهي يا ديپلماسي عوضي؟!
محمد زندي
انتشار گفتوگوي ظاهراً محرمانه و سه ساعته وزير خارجه اعتداليون، چنان موجي ايجاد نمود كه پسلرزههاي آن از تهران نيز فراتر رفت و حتي يانكيهاي ينگه دنيا را نيز به جنب و جوش انداخت! اگرچه درباره اهداف پشتپرده افشاي اين فايل صوتي متهورانه از سوي انتشاردهندگان آن، تحليلهاي گوناگوني مطرح گرديده است اما به نظر ميرسد برخلاف جوّ رايج تبيين اثرات آتي اين فايل صوتي بر سطوح داخلي و خارجي، كمي هم بايد به عقب بازگشته و تحليلي تاريخي بر آن داشته باشيم.
عرصه ديپلماسي و روابط خارجي جمهوري اسلامي، از جمله حوزههايي است كه طي چهار دهه اخير، كمابيش در چنبره ديپلماتهايی قرار گرفته كه درك کاملی از مباني و اُفقهاي فكري انقلاب اسلامي نداشتهاند. نمونه بارز و مثال ملموس اين افراد، همين وزير خارجه كنوني است كه كُميت فهم ديپلماسياش عليرغم چهل و اندي سال مشق و تجربهاندوزي در اين حوزه، به قدري لَنگ ميزند كه با ايجاد دوقطبي و در مقابل هم قرار دادن «ميدان» و «ديپلماسي»، سعي دارد تا هزينه رفوزگي خود و همقطارانش را بر گردن سايرين سرشكن كند!
البته كه نميتوان چندان از اين قماش فكري و عقيدتي در عرصه سياست خارجي خُرده گرفت چون ايشان جملگي تربيتيافته سانفرانسيسكو و دِنوري هستند كه نهايت هُنرشان، پيادهسازي دانش ديپلماسي عموسام است؛ لذا اگر جز اين عمل ميكردند و دستاوردشان جز خسارت محض «برجام» ميبود، جاي تعجب و شگفتي داشت!
ديپلماسي در نظر دانشآموختگان مكتب غرب، چيزي به جز دلالي و كارچاقكني در عرصه روابط بينالملل نيست. اين بدين معني است كه اتفاقاً برخلاف نظر حضرات در رابطه با خرج «ميدان» از كيسه «ديپلماسي»، اين ديپلماتها بودهاند كه در هر برهه، امتيازات با خون دل به دست آمده از طرف «مردان ميدان» را با ثمنبخس به طرف متخاصم در 598 يا سعدآباد يا برجام، هبه كرده و حراج بيعرضگي «ديپلماتيك» خود نمودهاند! طرفه آنكه، سياست شوم تقدم ديپلماسي بر ميدان كه محبانالمذاكره بر آن اصرار دارند، همان گام برداشتن در مسير ديپلماسي ذليلانه قاجاريه و پهلوي است كه نهايتاً منجر به انعقاد قراردادهاي ننگين تركمانچاي و گلستان يا شوهر دادن بحرين شد!
مبرهن است كه عرصه سياست خارجي جمهوري اسلامي، مرد ميدان و شير شرزهاي ميطلبد كه «همواره استعفانامه در جيبش نباشد»؛ «روش هشانا را تبريك نگويد»؛ «در پيشگاه امير كويت زانو نزند»؛ «با باراك اوباما مصافحه نكند»؛ «با جان كري فالوده نخورد»؛ «قدرت دفاعي كشور را به سخره نگيرد»؛ «سفره دل براي البرادعي باز نكند»؛ «دري اصفهاني در تيمش يافت نشود»؛ و...!
تجربه هشت سال گذشته به روشني نشان داده است كه «آدمهاي اشتباهي» با پيشبرد «سياستهاي متناقض» و «ديپلماسي عوضي»، ضررهاي غيرقابل جبراني را بر مردم و نظام وارد آوردهاند. در توضيح چرايي وضع كنوني اما دو عنصر را ميتوان تاثيرگذار دانست. مورد اول، حضور افراد مُلوّن و بيعرضه در سِمتهاي كلان است كه با عِلم به سست ايماني به شرايط و چارچوبهاي عقيدتي نظام، مجدداً در عرصه حاضر ميشوند؛ و مورد دوم، انتخابهاي احساسي و نابجاست كه به صرف لجبازيهاي كودكانه يا همرنگي با جماعت متأثر از پروپاگانداي مشاطهگران رسانهاي، جز عاقبتي شوم را براي ملك و مملكت رقم نميزنند.