گفتاری از استاد رحیمپور ازغدی در جمع دانشجویان
ضدیت با آمریکا لازمه پیشرفت درونزا
مطلب زیر تلخیصی از بیانات تفصیلی استاد حسن رحیم پور ازغدی در موضوع «پیشرفت درونزا، رسالت امروز دانشگاه» است که مردادماه جاری در گردهمایی اعضای اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه های سراسر کشور ایراد گردیده است:
در قرن گذشته جریان پیشرفت در قشر مذهبی اختلافات عمیقی به بار آورد لذا با توجه به اینکه ایام سالگرد قیام مشروطه است یک نمونه از اختلافاتی را که قبل از دوران مشروطه وجود داشت اشاره می کنم.
دو تعریف از پیشرفت و ترقی توسعه وجود دارد که از ابتدا خواهیم دید که این خط پیشرفت وابستگی و غرب گرایی سرنخ این اختلافات در دربار و سفارت انگلیس و بعدها روسیه و فرانسه و امریکا و اسرائیل هستند. چطور یکباره محل تحصن مشروطه خواهان از حرم عبدالعظیم و حضرت معصومه عوض شد و به سفارت انگلیس تغییر مکان دادند و روحانیون به افرادی مانند تقی زاده، کسروی و افراد وابسته و تربیت شده در مدارس آمریکایی و سفارتخانه های انگلیسی و ... روشنفکران غرب زده تبدیل شدند.
رهبران اصلی مثل شیخ فضل الله که به دار کشیده شدند و آیت الله بهبهانی ترور می شود و افرای چون باقرخان و ستارخان در تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند. این افراد چه شد که حذف شدند، بی آبرو شدند و توده مردمی که پایگاهشان مسجد بود، یک باره بیتفاوت شدند و افراد دیگر بر سفره مشروطه آمدند و شعارهای دیگر داشتند؟!
اینگونه اختلافات پیش از وقوع مشروطه وجود داشت؛ از کسانی که ندای شعار پیشرفت در عین وابستگی سر داده بودند تا افرادی که در همین سال 88 مانیفست به اصطلاح پیشرفت ارائه دادند.
حزب مشارکت همین گروه مانیفست بود که مجلس ششم را تماماً در اختیار داشت و در دولت نفوذ زیادی داشت. اکنون هم کم کم فعال شدند و برخی موارد حضور دارند، اینان تا قبل از این سابقه، مذهبی های انقلابی بودند اما به دلیل وادادگی شخصیتی و نیز پر نبودن سواد اسلام برای آنها به جهت مقابل متمایل شدند. در دهه شصت مرکز بچه های انقلابی و اسلامی انجمن اسلامی بود چرا که هنوز بسیج و جامعه اسلامی و انجمن مستقل وجهی نداشت و یا مثال آن هم تشکیل نشده بود.
ولایی ترین، حزب اللهی ترین جوانان در سنگر انجمن اسلامی حضور داشتند که در دانشگاه با لیبرال ها، مجاهدین خلق، کمونیست ها، سلطنت طلبان و مائوئیست ها مبارزه می کردند، در جبهه حضور داشتند و همین افراد مؤسسات انقلابی و سپاه و ... را راه می انداختند و دست آخر همین ها هم بودند که ترور شدند و به شهادت رسیدند.
عده ای به اسم انجمن اسلامی مدتی دفتر تحکیم وحدت را مصادره کردند اما آن چیزی که در دهه 60 تحت عنوان دفتر انجمن اسلامی بود، بچه های انقلابی و حزب اللهی ما بودند. آن جریان های دیگری که آمدند افرادی بودند که وابسته به منافقین و کمونیسم و لیبرال ها بودند و بسیار افراد خشنی بودند، در کردستان برای تجزیه کشور می جنگیدند و در دانشگاه فعالیت تبلیغاتی می کردند، کتک می زدند و می گفتند ما را نزنید، تاکتیکشان این بود که کتک می زدند و همان لحظه می گفتند "آی ما را زدند"!
اولین کسانی که الگوی تئوری پیشرفت را در دنیا آوردند و پیشرفت بدون وابستگی به غرب، بدون پیروی از آنها امکان ندارد و باید زیر سایه غرب رفت، اتفاقاً خود غربی ها بودند.
این ایده که وابستگی شرط پیشرفت است از کلوپ های روشنفکری به اصطلاح فراماسونری و سفارتخانه های غربی بیرون آمد، افرادی که تئوریسین های اولیه این الگوی پیشرفت بودند، اولین مانیفست غرب زده پیشرفت را این افراد می گفتند همه چیز را باید تغییر دهیم تا با این نوع توسعه وابسته به غرب یکسان شود و همین طور دین را نیز بازسازی کنیم.
اگر قرار بود ایران پیشرفت از نوع غربی کند، باید در زمان پهلوی پیشرفت می کرد. چون حکومت ایران، رسانه هایش، آموزش و پرورش آن، صددرصد ایران در اختیار آمریکا و اسرائیل و انگلیس شد. نتیجه اش این بود که وقتی که انقلاب آمد و رژیم سقوط کرده، دیگر ایران در هیچ حوزه ای تولید کننده نبوده. نه تولید کننده علم و نه صنعت. در یکی دو تا از مسایل صنعتی مونتاژ کار و وارد کننده بود. ایرانی که نیم قرن در رژیم پهلوی بود، در کدام حوزه پیشرفت می کرد که شما می گفتید پیشرفت؟ با آن همه ثروتی که داشت. که روزی هفت میلیون بشکه نفت بیرون می آمد و تمامش برای غرب می رفت.
در کدام رشته ی علمی در زمان قبل از انقلاب، ایران توانست کاری انجام دهد؟ در کدام عرصه اقتصادی، ایران تولید کننده شد؟ یا صادر کننده شد؟ هر چه هم از غرب داشت، همه از بین رفت. کل تولیدات نابود شد. ایران مصرف کننده و واردکننده محض شد. از تمدن، فقط اخلاق تجددش را داشتند و طوری شد که در همه شهر ها فاحشه خانه، مشروب فروشی، دیسکو، رقص به سبک اروپایی و غربی شد. پیشرفت، عریان شدن دختر و پسر در خیابان بود!
رسماً مرد و زن با لباس های نامناسب به خیابان ها می آمدند. تمام رستوران ها مشروب داشتند. این کل پیشرفتی بود که ایران قبل از انقلاب کرد. معلم ما در کلاس مدرسه راهنمایی هر روز از ما در مورد این که چند دوست دختر دارید، می پرسید.که ما دستمان از این جهت خالی بود! اسم ما را می نوشت و به حالت مسخره می گفت اینها شیخ های کلاس اند. این ها مثلاً جزو پیشرفت های ما در زمان شاه بود!
این پیشرفت وابسته تمدن نیست. عقلانیت فعال نمی شود. تولید علم، تولید کشاورزی، تولید صنعت در آن نیست. همه اش واردات، ترجمه، سقوط اخلاقی در لباس پوشیدن و داشتن دوست دختر و اینها و در کل تقلید کردن از آنها بود. این کل پیشرفت ایران به علاوه وابستگی بود. می گفتند جامعه جهانی و جهان آزاد، فقط همین آمریکا و انگلیس و همین چهار پنج کشور هستند. اینها جامعه را در این صد و پنجاه سال به خاک و خون کشیدند و غارت کردند. بمب اتم دارند، خودشان هم زدند اما از ما می خواهند که انرژی مسالمت آمیز هسته ای نداشته باشیم. هم در شورای امنیت و هم خودشان جنگ راه می اندازند و غارت میکنند. در همین قضایای فلسطین و عراق این ها هستند که این کارها را می کنند. الان هم متاسفانه یک عده ای را می بینیم که در نظام ما هستند، بعضا سوابقی در انقلاب و نظام هم داشتند، و الان می گویند تعامل با جامعه جهانی! مگر امام با جامعه جهانی مشکل داشتند؟ مگر انقلاب اسلامی با جامعه جهانی مشکل داشت؟
مگر کسی مخالف تعامل بوده؟ آشتی با جامعه جهانی! انگار ما با جامعه قهر بوده ایم. جامعه جهانی کیست؟ 120 کشور غیرمتعهد که مسایل هسته ای را به نفع ما رای دادند. این ها جامعه جهانی نیستند؟ آیا جامعه جهانی فقط آمریکا، اسرائیل، انگلیس و فرانسه است؟ فقط جامعه جهانی 5+1 است؟ اینها وقتی میگویند جامعه جهانی، منظورشان این هاست. وگرنه چه کسی در جهان با این هاست؟ الان میبینیم در قضایای غزه چه اتفاقاتی دارد می افتد. 150 کشور که علیه اسرائیل راهپیمایی می کنند، این ها جامعه جهانی نیستند؟ چه کسی با جهان مشکل داشته؟ با چهار تا کشور جلاد مشکل داشتیم و داریم و خواهیم داشت. ما با اینها نمی خواهیم آشتی کنیم. اینها آشتی نمی خواهند، اینها تسلیم شدن می خواهند. برده می خواهند.
می گفتند خط و الفبای لاتین را در کشور باب کنیم؛ تا کشور بتواند پیشرفت کند. این ها بعد تبدیل به پرچم داران مشروطه خواهی و اصلاحات در دین و پروتستانتیسم اسلامی و پدر ملیگرایی و ... می شوند. یکی از آنها تقی زاده بود که کسی که می گوید: پیشرفت درون زا معنی ندارد و قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشک و قید و تسلیم شدن مطلق به اروپا، اخذ افکار، آداب و رسوم از اروپا حتی زبان و همه ایرادات بی معنا را باید کنار گذاشت و این وطن پرستی ها کاذب است. یعنی اگر بگویید دین و مذهب، زبان، ادبیات و تاریخ و استقلال می گویند این ها وطن پرستی کاذب است ما واقعا وطن پرست هستیم. این ها پدران مدرنیته ایرانی بودند که سلسله آن ها از نوع مذهبی و غیر مذهبی هنوز ادامه دارد.
این خط را بشناسید، این خطی است که می گفتند ما تا وقتی که زبانمان انگلیسی نشود یعنی مثل کشور هند بچه ها از وقتی دنیا می آیند زبانشان انگلیسی نشود، این کشور پیشرفت نخواهد کرد. حتی بعضی از این ها گفتند آموزش خط و زبان فارسی اگر تا مدتی ممنوع نشود، نمی توان آموزش زبان انگلیسی را در جامعه نهادینه کرد و بدون این آموزش امکان پیشرفت نیست. این ها چنین آدم های عجیب و غریبی بودند. نمونه دوم، نمونه دوران خودمان است. آنچه برای شما آوردم که بخوانم فاصله اش با آن حرف ها بیش از 100 سال است.
این حرف را گروه هایی نوشتند که بعضی از آنها در نظام و حکومت مسئولیت داشتند و بعضی از آنها هنوز هم دارند و بعضی از آنها سوابقی را در انقلاب داشته اند. این چنین افرادی، یک مانیفستی نوشتند که سال 88 براساس این عمل کردند. الان ظاهراً غیرقانونی اعلام شدند اما دارند کارهای خود را انجام می دهند، نشریه و روزنامه می دهند و فعالیت دانشگاهی دارند بعضی از آنها در وزارتخانههای آموزشی کشور مسئولیت دارند و پشت پرده تصمیم گیر شدند. من برای شما عین متنی را میخوانم که نویسندگان این متن زنده هستند و در روزنامهها و سایتها مطلب مینویسند و فعال هستند و هیچ کدام از اینها نمیگویند که ما ضد ایران و انقلاب هستیم و همه آنها میگویند ما ایران را می خواهیم و نظام و قانون اساسی را قبول داریم و جمهوری اسلامی باید باشد اما پیشرفت را ببینید چطور تفسیر می کنند.
یکی از توصیه هایی که بیان کرده اند این است: "اصلاح قانون حمایت از سرمایه گذار خارجی یعنی باز کردن و صاف کردن جاده برای حضور مطمئن کمپانیهای اقتصادی و سرمایه داری آمریکایی و غربی."
شما زمانی می گویید که با یک کمپانی خارجی قراردادی میبندیم چون طرف در این حوزه تخصص و سرمایه و تجربه دارد و ما یک قرارداد عادلانه می بندیم تا در زیر نظر ما و در برنامه جامع ما یک پروژه را در کشور انجام دهد. این اشکالی ندارد و ما مشکلی با این قرار داد و کمپانی نداریم و ما نمی گوییم که رابطه با کمپانی ها قطع شود و خودمان از صفر شروع کنیم نه، اعتقاد ما این است که با همه شرکت ها و کمپانی ها جمیع جهات باید کار کرد منتهی او نباید روی ما کار کند بلکه ما باید روی آن کار کنیم، او باید در پروژه ما باشد ما نباید در پروژه آنها عمل کنیم. سرجمع یک قرارداد و فعالیت اقتصادی در کشور باید به نفع ملت ایران باشد. حقوق و منافع و عزت و کرامت و استقلال کشور باید رعایت شود.
قراردادهای خارجی اقتصادی دو گونه است، یک زمانی آنها می آیند و روی شما مسلط می شوند و شما غارت می شوید و منافع او بر منافع ملت ایران اولویت پیدا می کند که این خیانت است و این کاری است که آنها می کردند و این ها هم الان میگویند کمپانی های خارجی، سرمایه گذار خارجی مشکلات دارد و باید مشکلات آن را حل کنیم.
همین چند روز پیش دیدم یکی از همین آقایان گفت: "اینهایی که می گویند استقلال، این ها در دانشگاه های سطح پایین درس خوانده اند. اگر کسی در دانشگاه های معتبر در انگلیس درس خوانده باشد او می فهمد که استقلال یک مفهوم قرن 19 یا اوایل قرن 20 بود که آنجا هم شاید یک بخشش توهم ایدئولوژیک تحت تاثیر کمونیسم بود و امروز جامعه جهانی یک جامعه یکپارچه است و استقلال معنا ندارد. جامعه یک بازار جهانی است و ما باید خودمان را جزو این بازار تعریف کنیم."
اگر این طور باشد باید خودمان را جزو بردههای آن تعریف کنیم، اگر راست می گویید و عرضه دارید خودتان را جزو اربابهایش تعریف کنید چرا این ملت را جزو برده ها تعریف می کنید؟ می گویند این ها در دانشگاه های سطح پایین درس خوانده اند و علمی به قضایا نگاه نمی کنند. از این حرف ها رکیکتر هم دارند بعضی از این ها می زنند و کتاب نوشتند و مقاله های آنها موجود است.
می گویند دنیا 40 و 50 کمپانی اصلی در مسائل مختلف از نفت تا هواپیما وجود دارند که بر جهان مسلط هستند بعضی از آنها برای اسرائیل هستند ولی اگر بخواهی کار کنی باید با آنها کار کنی. این ها هم با کسی کار نمی کنند مگر اینکه مقداری غارت کنند. شما اگر یکی از شرط های سرمایه گذار کمپانی خارجی را این بگذارید که این ها بر ما نباید هیچ نوع تسلطی پیدا کنند و باید منافع ملت ایران صددرصد لحاظ شود این ها نمی آیند. اگر بخواهید شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل بدهید اینها نمیآیند. یعنی این ها به شرط حرمت و کرامت ملت ایران و استقلال شما نمی آیند. ما هم که نمی توانیم. کسی که در دانشگاه سطح پایین درس بخواند می گوید ما می توانیم.
امام (ره) صریح می گفتند هر وقت دیدید که می خواهند شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را و مرگ بر استعمار و استکبار را بردارند، بدانید انقلاب می خواهد منحرف شود. مگر اینکه آنها تغییر ماهیت داده باشند که آنها تغییر ماهیت نداده اند. از زمان امام(ره) آمریکا دارد بدتر عمل می کند.
امام گفت اگر قدرت های دنیا اگر در برابر دین ما بایستند ما در برابر دنیای آنها خواهیم ایستاد. امام گفتند ما منافع آمریکا و صهونیست را در جهان اسلام در سراسر دنیا به خطر خواهیم انداخت آنها حق ندارند منافعی در خاک ما داشته باشند. فرمود تمام انقلابیون جهان ایران را وطن دوم خود بدانند.
اینها گفتند تنش و دشمنی با دنیا درست نیست، خجالت میکشند اسم امام را بیاورند چون مدعی پیروی از خط امام هستند. این افراد همان کسانی هستند که در هنگام زمامداری، در قضیه افغانستان و عراق با سازمان سیا کاملا همکاری کردند تا عراق و افغانستان اشغال شوند تحت عنوان اینکه ما با صدام و طالبان مخالف هستیم چراغ سبز دادند و امریکایی ها هم افتخار می کردند!
اینها می گویند مفهوم حاکمیت ملی عوض شده است و انتخابات باید در داخل طوری باشد که سیاست خارجی را تغییر بدهد یعنی سیاست خارجی زمان امام بحث بود مسئله فلسطین، جهان اسلام، ارتباط با آمریکا و استکبار باید انتخابات طوری باشد که سیاست خارجی را تغییر دهد محور باید سیاست خارجی باشد محور منافع ملی است یعنی صحبتی از ایدئولوژی و منافع ملی را نباید کرد!
جمله های دیگرشان در مانیفست را می خوانم: "سیاستهای کلیشه ای علیه آمریکا را باید کنار گذاشت، تصمیم شجاعانه ملی لازم است."
می گویند آمریکا همسایه ما شده است و باید آن را به رسمیت بشناسیم. شعار کلیشه ای ندهید، این ها حرف هایی است که در سال 78، 79، 80 و 87 و 88 زده اند. امروز آمریکا همسایه ما شده است خب همسایه شد و ما در عراق بیرونشان کردیم، فشار ما و انقلاب اسلامی آنها را بیرون کرد، نگاه یکسان به نیروهای داخل آمریکا نباید داشت، برخی می گویند با برخی آمریکایی میشود کنار آمد، باید گفتگوی صریح با بخش هایی در پارلمان و نهادهای و نهادهای غیرافراطی (دموکرات) آمریکا داشت.
شما می دانید حزب دموکرات با حزب جمهوری خواه فرقشان گاهی در ادبیاتشان است. چامسکی میگوید: «فرق جمهوری خواه و دموکرات آمریکا و فرق حزب محافظه کار و حزب کارگر در انگلیس مثل فرق پپسیکولا و کوکاکولاست.»
آن ها در اصول و اهداف و منافع یکسان هستند. همه آن ها هم به کمپانی سرمایه داری واحدی وصل هستند. در رسانه ها فقط ادبیاتشان و زبانشان در بعضی از جاها فرق می کند. می دانیم که کودتای 28 مرداد در زمان حزب دموکرات اتفاق افتاد. انقلاب اسلامی ملت ما که هزاران هزار کشته داد در زمان کارتر دموکرات بود. دموکرات یا جمهوری خواهشان عملاً یکی اند.