kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۴۹۵۲
تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۹
نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران

هشدارهایی در ابتدای شکل‌گیری روزنامه‌های زنجیره‌ای



ادامه گزارش حسین شریعتمداری در زمینه خط‌مشی و شاخص‌های فکری روزنامة همشهری در ابتدای نشر آن:
در «یادداشت روز» دوشنبه 19 بهمن ماه، با عنوان «انقلاب و فرهنگ» تأکید می‌کند که دربارۀ تهاجم فرهنگی، ابتدا باید «دوتصور عوامانه را از ذهن‌ها بیرون بریزیم» و در توضیح این «دو تصور عوامانه» می‌گوید: «اوّل اینکه، نباید تصور کنیم که تهاجم فرهنگ غرب به ایران اسلامی اختصاص دارد» و برای اثبات این ادعا – که ادعای تمامی مهاجمین داخلی است و کاربرد آن «حساسیت‌زدایی» است – به نگرانی و تشویش کشورهایی نظیر کانادا و ژاپن، از تهاجم فرهنگی آمریکا اشاره می‌کند و البته توضیح نمی‌دهد که دغدغۀ آنها چیست؟ و نگرانی ما کدام است؟ و دربارۀ دومین «تصور عامیانه» که باید از «ذهن بیرون بریزیم» می‌نویسد: «دوم اینکه، نباید تصور کنیم که مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب از راه‌های در دسترس و از طریق جست وجوی آدرس‌های داخلی این تهاجم در گوشه و کنار داستان‌ها، کتاب‌ها و فیلم‌ها می‌گذرد.»
و این نیز تطهیر طیف داخلی مهاجمین است که به قول رهبر معظّم انقلاب و به گواهی تمامی شواهد و قرائن و اسناد موجود، به گونه‌ای حساب‌شده سازماندهی شده و از طریق رخنه در کانون‌های حساس، به تهاجم علیه ارزش‌های اسلامی و انقلابی مشغولند.
روزنامة همشهری، در ادامة همان «یادداشت روز» تأکید؟ یا تهدید؟ و یا اگر با خوشبینی نگاه کنیم، هشدار می‌دهد: «دورۀ استخدام مأموران ثابت در کشورهای مورد تهاجم – حداقل به لحاظ فرهنگی – سپری شده است. امروز، همه چیز به صورت کنترل از راه دور درآمده است.»
در این سرمقاله، اعتراض و انتقاد به مهاجمین فرهنگی نیز، بخشی از تهاجم فرهنگی غرب معرفی شده است. «مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب در کشورما نیز – منحصراً در جنبه‌های عینی و نه آرمانی آن – تاکنون راه تحمیل تلقی‌ها و فهم و سلیقه‌ای یک گروه و تهاجم به حق آزاداندیشی دیگران و‌اندیشه‌ستیزی و استعدادکشی را پیموده است. این دو تهاجم، حداقل به لحاظ روش‌ها، دوروی سکه‌ای هستند که نام «تهاجم فرهنگی» به خود می‌گیرد.»
روزنامة همشهری در همان شماره، با اشاره به «نظم نوین اطلاعات و ارتباطات»، چنان‌که گویی آقایان خیلی می‌فهمند، به گونه‌ای تحقیرآمیز منتقدین و معترضین به تهاجم فرهنگی را مورد «عتاب» قرار‌داده و می‌نویسد: «آیا ترویج‌کنندگان موضوع تهاجم فرهنگی، می‌توانند حتی یک گزارش توصیفی و نه تحلیلی از شرایطی که ممکن است در پی وقوع مخاطرات فوق رخ دهد، ارائه کنند؟»
6- در سرمقاله‌های همشهری، تلاش محسوسی برای جایگزینی «هویت ملی» به جای «هویت دینی» به چشم می‌خورد. به عنوان مثال، تهاجم فرهنگی غرب که همشهری – شاید اجباراً – به آن اعتراف می‌کند، بیشتر حمله به ملیت ایرانی است تا حمله به ارزش‌های اسلامی و از همین زاویه است که ادعا می‌کند کانادا و ژاپن هم از تهاجم فرهنگی آمریکا دغدغه دارند! این جایگزینی، خصوصاً آن‌جا که سخن از مقولات سیاسی است، محسوس‌تر است.
7- استقلال: در «یادداشت روز» شنبه 17 بهمن‌ماه، با عنوان «انقلاب و استقلال» ابتدا تأکید شده است که «ایران، به دلایل متعدد، هیچ‌گاه به صورت یک مستعمره نبوده است ولی از استقلال به عنوان عدم وابستگی سیاسی و اقتصادی به قدرت‌های خارجی محروم بوده است.» در ادامه با این بیان که منظور از استقلال، استقلال سیاسی است و استقلال به مفهوم اقتصادی آن «با توجه به عصر فوق تکنولوژی، حتی برای کشورهای گروه صنعتی7 نیز ممکن نیست» میان دو مقولة «تبادل اقتصادی» و «وابستگی اقتصادی» خلط می‌کند و این همان خلط مبحثی است که در عرصة فرهنگ نیز، میان دو مقولة «تبادل فرهنگی» و «تهاجم فرهنگی»- که نتیجة آن وابستگی فرهنگی است – دیده می‌شود. با توجه به تقلایی که این روزها تکنوکراتها، به منظور مخدوش کردن مرز میان تکنولوژی و تکنوکراسی می‌کنند، بعید به نظر می‌رسد که تأکید همشهری بر ناممکن بودن استقلال اقتصادی، خارج از این حال و هوا باشد.
همشهری معتقد است که «طی 14 سال گذشته، جمهوری اسلامی ایران بر حمایت توده‌های مردم و اعتماد کم‌نظیر آنان تکیه داشته است» و از این طریق استقلال سیاسی خود را حفظ کرده است و اعلام می‌کند «مروری بر روند تجمعات مردمی، با توجه به افزایش چشمگیر جمعیت» نشان می‌دهد که «مشارکت مردمی در صحنه‌های سرنوشت‌ساز سیاسی، سیر نزولی داشته است» و با بی‌انصافی می‌نویسد: «نباید پیدایش و قدرت‌گیری نهادهای امنیتی و نظامی را برای جبران کسری پشتوانه و نیز ضعیف شدن موقعیت دولت در صحنه‌های بین‌المللی و در شکل بدبینانه آن، تلاش برای جلب رضایت قدرت‌های خارجی را از نظر دور داشت.» و اضافه می‌کند: «البته در چهارچوب همین نگاه سنتی، نباید از عوامل متعددی که در شکل اعمال محدودیتهای خلق‌الساعه و برخوردهای گزینشی در راه جذب عناصر اجتماعی به ساختار سیاسی قدرت بروز می‌کند، غفلت کرد.»
همشهری، برای پیشگیری از پدیده‌ای که آن را «فاصله گرفتن تدریجی مردم از نظام سیاسی و قدرت‌گیری نهادهای امنیتی و نظامی برای جبران کسری پشتوانه» می‌نامند، پیشنهاد می‌کند که باید حمایت مردمی، نهادینه شود و می‌نویسد: «راه دیگری که به نظر می‌رسد از چشم نظام دور مانده و در قوام‌یابی استقلال سیاسی کشور نقش تعیین‌کننده ایفا می‌کند، در شکل جلب مشارکت مردم در حقوق مدنی و سیاسی‌شان و در نهادینه کردن این مشارکت از طریق اعطای فرصت به نیروهای سیاسی و اجتماعی برای عهده‌داری رسالت پاسداری از منافع ملی و بسط دامنة فعالیت آنها در چهارچوب قانون، حاصل می‌شود.»
برای پی بردن به هویت آن دسته از «نیروهای سیاسی و اجتماعی» که همشهری مشارکت آنان در قدرت را درخواست می‌کند، باید اوّلا: به حال و هوا و دیدگاه اجتماعی و سیاسی این نشریه و ثانیاً به ادامة همین سرمقاله مراجعه کرد. مقصود همشهری از «نیروهای سیاسی و اجتماعی» بوضوح «طیف مخالفین انقلاب اسلامی» است. زیرا: همشهری این طیف را کسانی معرفی می‌کند که غرب، برای مخالفت با جمهوری اسلامی ایران و رسیدن به «مقاصد نامشروع خود» روی آنها حساب باز کرده است و به همین دلیل دربارة محسنات پیشنهاد خود – با ساده‌لوحی یا زرنگ‌نمایی – می‌نویسد «وقتی این نهادها – یعنی نهادهای سیاسی متشکل از نیروهای مخالف نظام – عملاً احساس می‌کنند که در راه سازندگی و توسعة کشور و در راه تنظیم و سازماندهی قدرت و اعمال آن سهیم هستند، نیروهای خارجی برای مخالفت با این نظام سیاسی و برای دستیابی به مقاصد نامشروع خود، به دشواری می‌توانند روی وجود پتانسیل پنهان و آشکار سیاسی در اینجامعه حساب کنند.»
روزنامة همشهری که می‌داند مفهوم پیشنهادش دست کشیدن نظام از اسلام و آرمان‌های انقلابی است، بلافاصله برای رفع و رجوع دست به کار شده و استدلال می‌کند: «شاید ادعا شود که میان این مفهوم استقلال سیاسی و «اسلام» تناقض آشکاری وجود دارد. در پاسخ باید گفت که همین نکته قابلیت طرح و بررسی و نتیجه‌گیری دارد، اما صرف‌نظر از منازعات لفظی، باید اشاره کرد که اگر تناقض فوق صحت داشته باشد، پس ترکیب «اسلام» و «جمهوری» چگونه شکل گرفت و به دست آمد؟»
گویی همشهری‌نویسان با «دستۀ کورها و کَرها» معامله می‌کنند و نمی‌دانند که اگر قرار بود هر بنجل ضدانقلاب و ضداسلام در ساختار قدرت جمهوری اسلامی و تصمیم‌گیری‌های آن شرکت داشته باشد، قید «اسلامی» در دنباله «جمهوری» مفهوم و معنایی نداشت و همان «جمهوری دموکراتیک» پیشنهاد شده از سوی همفکران غربزده و مشکوک آقایان، مناسب‌تر بود. همشهری‌نویسان می‌دانند که حمایت مردم از نظام، جایی برای استدلال‌های کودکانة آنان باقی نمی‌گذارد و به همین علت، اصرار دارند که نظام، حمایت مردمی خود را از دست داده و مشارکت ملت در «تجمعات سرنوشت‌ساز» سیر نزولی داشته است.
8- سیاست خارجی: در «یادداشت روز» سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه، سخن از سیاست خارجی است. بخش نخست سرمقاله، اگر چه خالی از تعریض نیست، ولی مطلب، معمولی و دم‌دستی است و ظاهراً زمینه‌ای است برای «حرف اصلی» که در پایان سرمقاله آمده است.
همشهری در این مقاله، چنان‌که گویی جمهوری اسلامی ایران از همزیستی مسالمت‌آمیز با همسایگان حاشیة جنوبی خلیج‌فارس امتناع کرده است، از ضرورت «برقراری روابط موزون و پایدار با همسایگان» سخن می‌گوید که به نوشتة این روزنامه «عملاً یک سیاست امنیتی مؤثر به شمار می‌رود» و نصحیت می‌کند که ورود به «دیپلماسی فعال»، در مقایسه با سیاست تکیه بر قدرت دفاعی و بالابردن پتانسیل آن، به مراتب آسان‌تر و صرفه‌جویانه‌تر است و فراموش می‌کند که چه کسانی در منطقه به خرید انبوه تسلیحات نظامی و انبار کردن آنها پرداخته‌اند و رجزخوانی و تهدیدهای مکرر – وسابقه‌دار – آنان راکه اخیراً بی‌پرده و آشکار شده است را نمی‌بینند و نمی‌شنوند و....
همشهری، با نگرانی عوامانه، این به اصطلاح تحلیل محافل و مجامع غربی را تکرار می‌کند که جمهوری اسلامی ایران، به دلیل خریدهای تسلیحاتی و «درنتیجة فقدان چنین دکترینی (که تکیه بر قدرت دفاعی و رویگردانی از دیپلماسی فعال) به وضوح مشاهده می‌شود که قدرت‌های خارجی و مشخصاً آمریکا، با وجود پایان یافتن جنگ علیه عراق، هنوز به صورت نیروی حافظ امنیت و عرضه کنندة الگوی نوینی(؟!) از تدابیر امنیتی باقی مانده‌اند.» همشهری باز هم، از همین تفسیرهای عوامانه دارد. نظیر اینکه‌گریز جمهوری اسلامی ایران از همکاری منطقه‌ای (2+6) عملاً دو مخاطرة عمده را درپی داشته است، اوّل: مخاطرة ناشی از پیوستگی (و نه وابستگی) هرچه بیشتر کشورهای حوزة جنوبی خلیج‌فارس به سیاست‌های منطقه‌ای غرب و دوم: مخاطرة ناشی از ورود ایران به یک مسابقة پایان‌ناپذیر تسلیحاتی.
در ادامة این «یادداشت روز» به سیاست خارجی ایران در آسیای میانه اشاره شده است. همشهری معتقد است – یا تظاهر به اعتقاد می‌کند – که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای غربی و اقمار آنها نظیر ترکیه، روی سناریوی کوتاه‌مدت، حفظ ساختارهای سنتی – کمونیستی، کشورهای تازه استقلال یافته استوار شد تا طرح‌های درازمدت پس از پیدایش و زایش نیروهای پذیرندة الگوهای غربی به مرحلة اجرا گذاشته شود. اما دربارة ایران معتقد است: «سیاست خارجی ما به جای کوشش در راه خلق فرصت‌های جدید برای نیروهای ملی این کشورها که از طریق طرح و ترویج دموکراسی، به‌مثابه ضرورت شرایط نوین کشورها امکان‌پذیر بود، حول محور جذب سریع عناصر مؤید و حامی الگوهای مورد قبول خود متمرکز شده است.»
دربارۀ تبعات این به اصطلاح تحلیل که با واقعیات منطبق است و نه با آرمانخواهی، گفتنی‌های فراوانی هست که به دلیل اجتناب از اطالة کلام می‌گذارم و می‌گذرم و از آن میان به «شاه»بیت سرمقالة همشهری اشاره می‌کنم که اصلی‌ترین مسئله این روزهاست و شدیداً مورد توجه رهبر معظّم انقلاب.
همشهری، در این سرمقاله می‌نویسد که مهم‌ترین موضوع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، «مناسبت‌های سیاسی با کشورهای غربی و مشخصاً آمریکا»ست و به بیان «جدی‌ترین» استدلال موافقین و مخالفین برقراری مناسبات می‌پردازد. به نظر همشهری، جدی‌ترین استدلال مخالفان «آرمان‌گرایی و وجهة ضدآمریکایی انقلاب اسلامی ایران» است و معتقد است که «موافقان موضوع برقراری دیالوگ باز با آمریکا، به عنوان مقدمة عادی‌‌سازی مناسبات، روی ضرورت‌های عینی، همراه با حفظ اصول پایه‌ای انقلاب تأکید می‌کنند.» سپس نتیجه می‌گیرد که آیا نمی‌توان «میان آرمان‌گرایی انقلاب و ضرورت‌های عینی آن تلفیق موزون، هوشمندانه و شجاعانه‌ای ایجاد کرد؟»
همشهری در این سرمقاله، با توجه به مقدمة قبلی و دیدگاه عمومی نشریه که پیش از این اعلام شده است، اوّلاً علیرغم آن همه وضوح، خواستار برقراری مناسبات و «دیالوگ باز» با آمریکاست و اشاره‌ای نمی‌کند که اصلی‌ترین مانع برقراری مناسبات خوی استکباری آمریکا و کینة عمیقی است که شیطان بزرگ از ایران اسلامی در سینه دارد. ثانیاً این پیشنهاد ذلت‌بار را بعد از فرمایشات صریح و حکیمانة رهبر معظّم انقلاب مطرح می‌کند و از آن‌جا که می‌داند این اصرار بی‌نتیجه است، به نظر می‌رسد که شکستن حریم را هدف گرفته است. ثالثاً مانند سایر هم‌طیفان و همفکران خود، اصرار دارد که میان آرمان‌گرایی و واقع‌بینی، تفاوت و تضاد است و....
برادر گرامی جناب آقای حجازی
در خاتمه با پوزش از خط بد و نبودن فرصت کافی برای پاکنویس و یا ویرایش و تکمیل، به نظر این حقیر روزنامة همشهری باتوجه به دنبال کردن اهدافی که به وضوح از آن بوی وابستگی قابل استشمام است، در صورت ادامة این روند، در فاصله‌ای نه چندان طولانی به روزنامه‌ای شبیه «انقلاب اسلامی» بنی‌صدر و یا «میزان» نهضت آزادی تبدیل می‌شود. مسیری که هم اکنون روزنامة «سلام» نیز به گونه‌ای دیگر در حال پیمودن آن است.
با احترام و التماس دعا
حسین شریعتمداری