دست های خـالی جـو بایـدن در مقابل روسـیه و چیـن
سبحان محقق
اشاره:
ریاستجمهوری «جو بایدن» از روز (20 ژانویۀ 2021) به طور رسمی آغاز شده و او به عنوان چهل و ششمین رئیسجمهور، فعالیت خود را آغاز کرده است. طی این مدت، در ارتباط با سیاست خارجی آمریکا در جهان، همان طور که بسیاری از کارشناسان به درستی پیشبینی کرده بودند، تغییرات مهمی در دولت بایدن رخ نداده است. کسب آگاهی درباره دیپلماسی مستاجران جدید کاخ سفید نسبت به دوکشور روسیه و چین، اهمیت فراوانی دارد و علت این اهمیت نیز به جایگاه خاص دو کشور فوق در معادلات جهانی بر میگردد. به همین خاطر، از هماکنون درباره نحوه مواجهه دولت جدید آمریکا با دو بحران فوق، گمانهزنیهای زیادی مطرح میشود. در مقاله حاضر، این مفروض پذیرفته شده است که نگاه آمریکا به دو کشور روسیه و چین، یک نگاه راهبردی است. به عبارت دیگر، رویکرد واشنگتن نسبت به مسکو و پکن، با تغییر روسای جمهور، دچار تغییر و تحول بنیانی نخواهد شد. دلیل راهبردی به این معناست که آمریکا در سیاست خارجی خود، یک هدف محوری دارد و آن، تک قطبی کردن جهان است. آمریکا میخواهد دنیا را تک قطبی کند و خود در راس آن قرار بگیرد. روسیه و چین نیز در این مسیر، مانع محسوب میشوند و لذا، از نگاه آمریکا، باید این موانع برداشته شوند.
با این تفاصیل، نمیتوان میان بایدن و روسای جمهور قبلی آمریکا، به ویژه «دونالد ترامپ» رئیسجمهور سابق، هیچ تفاوتی قائل شد. اما، همین سران کاخ سفید در تاکتیکهای خود، فرقهای زیاد با هم دارند. این تفاوتها میتوانند دارای منشاءهای گوناگونی باشند، که از جمله آنها، میتوان به خلقیات روسای جمهور، مشاوران، اتاق فکری، ایدئولوژی و شرایط زمان اشاره کرد.
به همین خاطر، جا دارد که رفتار دولتها و روسای جمهور مختلف آمریکا را زیر ذره بین قرار داد و تفاوتها را دریافت. در مقاله حاضر، ضمن نگاه فوری به سیاستهای رئیسجمهور سابق(ترامپ) نسبت به روسیه و چین، رویکرد سه ماهه اخیر بایدن به طور مفصل تر، مورد توجه قرار گرفته است. علاوهبر آن، گمانههایی نیز درخصوص آینده مناسبات آمریکا و روسیه و چین و اینکه رئیسجمهور کنونی احتمالا طی ماهها و سالهای آتی چه کار خواهد کرد، مطرح شده است. سرویس خارجی
روسیه
ماهیت و جوهره بحران میان روسیه و آمریکا، نظامی و امنیتی است. روسیه برای آمریکا، یک تهدید سیاسی، ایدئولوژیک و صنعتی نیست و اگر محافل سیاسی و رسانهای غرب روی مسائل سیاسی داخلی روسیه متمرکز میشوند، به خاطر اهداف دیگری است. به عنوان مثال، بزرگنمایی اختلافات سیاسی داخلی و برجسته نشان دادن چهره مخالفان دولت «ولادیمیر پوتین»، از جمله «الکس ناوا اولنی»، بیشتر با هدف ایجاد شکاف سیاسی در درون روسیه و تضعیف این کشور صورت میگیرد. هدف واقعی و راهبردی آمریکا در قبال روسیه، همان چیزی است که کاخ سفید در بارۀ اتحاد جماهیر سابق در نظر داشت؛ یعنی، تضعیف و حتی تجزیه روسیه، تا آنجا که این کشور مجبور شود دیکتههای آمریکا را درخصوص خلع سلاح هستهای و یک نظم آمریکایی بر جهان را بپذیرد. بحرانهایی مثل منازعه مرزی اوکراین و روسیه، مسئله گرجستان و موارد مشابه، نسبت به این راهبرد، بحرانهای فرعی محسوب میشوند.
در این میان، تقابل آمریکا با روسیه، ماهیت سیالی و چرخشی دارد؛ زمانی واشنگتن و مسکو بر سر مداخله روسیه در انتخابات آمریکا، مقابل هم قرار میگیرند. زمان دیگر، آنها در خاک سوریه با هم اصطکاک پیدا میکنند و به علاوه، کشورهایی مثل لهستان، بلاروس، اوکراین، قرقیزستان و گرجستان ، که در مجاورت مرزهای روسیه قرار دارند، هر کدام میتوانند در مقطعی توسط آمریکا به عنوان اهرم فشار علیه روسیه مورد استفاده قرار گیرند. علاوهبر آنها، آمریکا میتواند با پیشروی ناتو به سمت شرق، روسیه را آزار و تحت فشار قرار بدهد.
براساس گزارشی که اوایل بهمن 1397 توسط «بنیاد دفاع از دموکراسی ها» تهیه شده بود، «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور سابق آمریکا، به دلیل اختلاف با اعضای دولت خود، سیاستگذاری در قبال روسیه را پیچیده کرده بود. همین مسئله، بر نحوه مواجهه دولت وی با روسیه تاثیر منفی گذاشته بود.
این اندیشکده تندرو، که پیشگفتار آن را ژنرال «اچ. آر. مک مَستر»، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، نوشته بود، اعلام کرد که رویکرد دولت ترامپ در قبال مسکو، تحت تاثیر «هوی و هوسهای یکجانبه رئیسجمهور دمدمی مزاج» قرار داشته است. تصمیم یکباره ترامپ برای خروج حدود 2000 نظامی آمریکایی از سوریه، که دی 1397 اعلام شده بود، یک نمونه بارز از رفتارهای غیرقابل پیشبینی رئیسجمهور وقت دانسته شد.
بنیاد مذکور بااشاره به اینکه روسیه بزرگترین تهدید علیه راهبرد جهانی آمریکا است، نوشت که علیرغم چنین اهمیتی، رویکرد دولت ترامپ نسبت به آن، تحت تاثیر هوا و هوس و خلقیات وی قرار داشته است. او از یک طرف، اوکراین را مسلح کرده و علیه روسیه نیز تحریمهای جدیدی اعمال میکرد. اما از طرف دیگر، از پوتین در برابر اتهامات مربوط به نقض حقوق بشر و مداخله در انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 آمریکا، دفاع میکرد. اتخاذ این سیاستها، معنیاش این بود که دولت ترامپ به طور همزمان، دو سیاست جداگانه را در قبال روسیه دنبال میکرده است.
«دیوید آدسنیک»، مدیر تحقیقات در بنیاد دفاع از دموکراسیها، طی مصاحبهای گفته بود: «به طور کلی، روسیه از اعمال فشار حداکثری بیمی ندارد، چون میداند که رئیسجمهور(ترامپ)، قلبا به چنین کاری راضی نیست.» سیاست دولت ترامپ در قبال روسیه، این ویژگیها را داشت و در چنین شرایطی بود که بایدن دیپلماسی ترامپ را به ارث برد.
البته، پیشاپیش مشخص است که دستگاه دیپلماسی آمریکا ، مثل دوران رئیسجمهور سابق، تحت تاثیر خلقیات بایدن قرار نخواهد گرفت و در دولت وی، رویکرد سیاسی آمریکا در قبال روسیه، منسجمتر و البته، مرموزانهتر خواهد بود.
در ارتباط با دولت جدید آمریکا، چیزی را که تا کنون شاهدش بودهایم، برخورد قاطعتر مقامات این کشور و شخص بایدن با روسیه است. کاخ سفید در ظاهر، متاثر از گفتمان مداخله روسیه در انتخابات 2016 آمریکا، سطح خصومتها علیه روسیه را به طرز بیسابقهای افزایش داد؛ در ماجرای ناوااولنی، آمریکا علنا در امور داخلی روسیه مداخله و حتی مردم را به شیوه غیر مستقیم، جهت برگزاری تظاهرات، بسیج کرده بود.
اما، مهمترین موردی که طی همین دوران اندک مستاجر جدید کاخ سفید اتفاق افتاد، این بود که بایدن اواخر اسفند گذشته و در مصاحبه اختصاصی با شبکه خبری «ای بیسی نیوز»، همتای روس خود را قاتل توصیف کرد! و درباره دخالت مسکو در انتخابات آمریکا هم سخن گفت. او مدعی شد که طی تماسی تلفنی با رئیسجمهور روسیه در ماه ژانویه(دی)، به او هشدار داده است که اگر موضوع دخالت در انتخابات، صحت داشته باشد، او تاوان آن را خواهد پرداخت. این توهین و موضعگیری چکشی بایدن، باعث شد که مسکو سفیر روسیه را از آمریکا فرا بخواند.
هر چند این نوع موضع گیریها و اهانت بایدن، ریشه در خلقیات خاص وی ندارد، ولی هیستریک و ناشی از عصبانیت است. اینکه چرا بایدن از پوتین عصبانی است، نه به مداخله روسیه در انتخابات آمریکا ربط مییابد و نه رئیسجمهور این کشور با همتای روس خود، خصومت شخصی دارد. علت عصبانیت به تحولات بینالمللی و گزینههای اندک دولت بایدن در قبال رقبای جهانی آمریکا ، از جمله روسیه، مربوط میشود. دولت روسیه(به همراه ایران و چین) پاشنه آشیل یکجانبهگرایی آمریکا هستند و بایدن هم مثل ترامپ، در برابر این کشور گزینههای اندکی دارد.
سیاستهای تحریمی آمریکا علیه روسیه، که تا پایان دولت ترامپ، 90 بسته تحریمی را شامل میشده است، در دولت بایدن نیز همچنان پیگیری میشود. بهانه اعمال تحریم نیز به طور مرتب، مداخله مسکو در انتخابات 2016 آمریکا و سرکوب مخالفان در روسیه اعلام میشود.
وقتی ما چنین بستری را مورد توجه قرار میدهیم، اولا متوجه این نکتۀ مهم میشویم که خصومتهای آمریکا نسبت به روسیه، به مسائل راهبردی واشنگتن ربط پیدا میکند و قرار نیست که با تغییر روسای جمهور آمریکا، این خصومتها بر طرف گردد.
بنابراین، گمانۀ تقویت و تداوم خصومتهای واشنگتن علیه مسکو طی ماهها و سالهای آتی، قابل پیشبینی است و دراین میان، راهکارهای سیاسی و دیپلماتیک هم نمیتواند مرهم درد باشند و این خصومتها را پایان دهند. دولت بایدن طی ماههای آتی، دخالت هایش در امور داخلی روسیه را افزایش خواهد داد، به بحران جاری میان روسیه و اوکراین دامن خواهد زد، بحرانهای جدیدی را در کشورهای مجاور روسیه ایجاد میکند، شکاف میان مسکو و بروکسل را بیشتر کرده و تحریمهای جدیدی را نیز علیه روسیه و شهروندانش اعمال خواهد کرد. البته، بایدن از تقابل و درگیریهای مستقیم نظامی با روسیه نیز اجتناب میکند و به شدت از چنین اتفاقی میترسد.
چین
ترامپ هر چند به تعبیر بسیاری، از سیاست خارجی و دیپلماسی، درک درستی نداشته، ولی با توجه به تجارب شخصیاش، به نظر میرسید که درخصوص ترازهای تجاری میان کشورها و پیامدهای آنها، درک درست تری داشته است. به همین خاطر، با توسعه تجاری و فروش کالاهای چین در آمریکا در افتاده و تعرفههای سنگینی را علیه کالاهای وارداتی چینی به آمریکا وضع کرده است. حتی میتوان گفت که رئیسجمهور سابق آمریکا طی چهار سال گذشته، یک جنگ اقتصادی و تعرفهای بیسابقهای را علیه چین راه انداخته بود.
در دوره مستاجر جدید کاخ سفید نیز خصومتها علیه چین ادامه دارد و حتی به گفته برخی ناظران و کارشناسان، بیشتر هم شده است و واشنگتن قصد دارد فشارها علیه چین را افزایش بدهد. بایدن در همان اوایل ورودش به کاخ سفید(دی گذشته)، از همپیمانان آمریکا خواست برای مقابله با مدل اقتصادی چین، ائتلاف تشکیل دهند. این موضعگیری واکنش«شیجین پینگ»، رئیسجمهور چین، (۶ بهمن) را به دنبال داشت و او درخصوص تشکیل یک ائتلاف میان آمریکا و اروپا علیه پکن، هشدار داد و گفت که این اقدام، خطر شکل گیری جنگ سرد را به دنبال خواهد داشت.
در ارتباط با سفر 12 مارس(22 اسفند) بایدن به کشورهای هند، ژاپن و استرالیا نیز کاخ سفید اعلام کرده بود، هدف اصلی این سفر، مهار کردن قدرت نظامی و اقتصادی چین است.
کشورهای هند، ژاپن و استرالیا از سال ۲۰۰۴ به همراه آمریکا، در جهت تقویت همکاری در اقیانوس هند گام بر میدارند. هدف این کشورها، تشکیل جبههای متحد علیه چین است.
رئیسجمهوری آمریکا همچنین اعلام کرده است که برای ترسیم راهبردی جدید جهت مقابله با چین، یک کارگروه ویژه در وزارت دفاع (پنتاگون) ایجاد کرده است.
بایدن در جریان نخستین بازدید خود از پنتاگون به عنوان رئیسجمهوری آمریکا، ضمن اعلام مطلب یاد شده تصریح کرد: «این کارگروه به سرعت فعالیت خود را آغاز خواهد کرد، تا این امکان برای ما فراهم شود که درخصوص مسائل مربوط به چین، با یک جهتگیری قاطعانه تصمیمگیری کنیم.» کارگروه یاد شده از 15 عضو دارد و شامل مشاوران نظامی و غیرنظامی بایدن در پنتاگون هستند.
هدایت این گروه ویژه را «الی راتنر»، از مشاوران پیشین بایدن برعهدهدارد که برای تصدی میز ویژه چین، به پنتاگون پیوسته است.
این کارگروه چهار ماه فرصت دارد تا نتیجه ارزیابیهای خود را در قالب پیشنهادها و مشاورههایی برای ترسیم راهبرد تازه جهت مهار چین در اختیار دولت آمریکا بگذارد.
نحوه آرایش و استقرار نیروهای نظامی آمریکا به منظور بازدارندگی چین در اقیانوس آرام، از جمله محورهای سیاست راهبردی تازه کاخ سفید در قبال بزرگترین رقیب استراتژیک این کشور عنوان شده است.
بایدن در ادامه سخنان خود، گفت که کشورش بدون شک، در صدد مقابله با چالش چین است. او مدعی شد که مردم آمریکا در آینده، پیروز این رقابت خواهند بود!
رئیسجمهوری آمریکا در عین حال، تاکید کرد که برای رسیدن به این هدف لازم است که علاوهبر تلاشهای دولت، هر دو حزب اصلی کشورش در کنگره با یکدیگر همکاری کنند و در این خصوص، همچنین به یاری متحدان و شرکای قوی نیاز است.
از جمله ابزارهایی که آمریکا طی سالهای گذشته علیه چین به کار برده است، میتوان به تحریم، جنگ تجاری، حمایت واشنگتن از جدا شدن هنگکنگ و تایوان از خاک چین، حمایت(هدفمند) از مسلمان اویغور در استان سین کیانگ و اتهام به چین در مورد ایجاد ویروس کرونا،اشاره کرد.
در حقیقت، میتوان گفت که سیاست آمریکای بایدن در قبال چین، همان سیاست دوران ترامپ خواهد بود و در این میان، ممکن است که دولت جدید ابتکارهای تازه و متفاوتی را نیز علیه چین به اجرا در آورد. در ارتباط با تداوم سیاستهای قبلی در دولت جدید، اظهارات «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه دولت بایدن، نیز گواه این مدعاست. وی زمانی که نامزد پست وزارت خارجه آمریکا بود، اظهار داشت، ترامپ حق داشت رویکرد سختگیرانهای مقابل چین اتخاذ کند. بلینکن افزود: تردیدی نیست که چین بیش از هر ملت دیگری، برای آمریکا چالش برانگیز است و برای مقابله با پکن، اتفاق نظر فراحزبی وجود دارد.
البته، اینکه مقامات واشنگتن چین را یک رقیب راهبردی برای خود میدانند، یک واقعیت است، اما این واقعیت را نیز باید در نظر گرفت که آنها به میل خود، نمیتوانند جهان را تغییر بدهند. بنابراین، به نظر میرسد که دنیا آینده متفاوتی را تجربه خواهد کرد. علتش نیز این است که دستان بایدن در برابر کشورهایی مثل روسیه، چین و ایران، واقعا خالی است.
منابع:
- دیپلماسی ایرانی
- شورای راهبردی روابط خارجی
- دویچه وله
- دنیای اقتصاد
- خبرگزاری جمهوری اسلامی.