بسیاری از تصمیمات اقتصادی دولت نادرست بود(خبر ویژه)
روزنامه دولتی ایران، برخی تصمیمات اقتصادی غلط دولت را از قول کارشناسان بازگو کرد.
داود سوری اقتصاددان میگوید: در پاسخ به وجه پرسش انتخاب نامناسبترین سیاست اقتصادی متأسفانه باید گفت تعداد این گروه بسیار زیاد است.متأسفانه درسالی که پشت سر گذاشتیم رویه و عملکرد مسئولان در بازار سرمایه با محور تشویق و تهییج مردم به حضور و مشارکت در این بازار و دلگرمیهای اولیه، عدم استفاده از شرایط پیش آمده و سپس مشکلاتی که برای بازار سرمایه پیش آمد سال تلخی را برای فعالان این عرصه بویژه مردم عادی رقم زد.علاوه بر این موضوع افزایش نرخ ارز هم موضوع قابل تأملی بود. در واقع میتوان گفت بدترین سیاستها سیاستهایی است که از سالهای قبل وجود دارد و همچنان در حال ادامه آن هستیم، بهعنوان مثال تخصیص ارز 4200 تومانی که چند سالی است میهمان فضای اقتصادی شده و با وجود آنکه همگان نسبت به نادرست بودن این سیاست اذعان دارند همچنان باقی مانده است؛ در جمعبندی نهایی باید گفت سال 99 از منظر اقتصادی سال سختی برای مردم بود و به لحاظ سیاستگذاری اقتصادی هم نتوانستیم شاهد سیاستهای منسجم و منظمی باشیم بلکه همه امور ادامه سردرگمیهای سالهای قبل بود.
علی سعدوندی هم گفته است: در سال ۱۳۹۹ تورم نه تنها کاهش پیدا نکرد بلکه افزایش هم داشته است. از بازه زمانی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۹ بهصورت حساب شده اوراق منتشر شد و تا حدی توانست تورم را کنترل کند اما از شهریور متوقف شد تا اینکه در دو ماه پایانی سال حجم زیادی اوراق عرضه شد که خریداری هم نداشت و نظام بانکی آن را خریداری کرد.
برای انتخاب بدترین سیاست به نظر من سیاست انبساطی پولی را میتوان نام برد که متأسفانه رشد پایه پولی با رشد نقدینگی سرسامآور شده است و از کریدور ۳۰ سال خود خارج شده است، به این دلیل که نهادهای مختلف سیاستگذاری حاکمیتی همکاری کافی را با همدیگر در جهت کنترل تورم نداشتند.
امرالله امینی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز معتقد است: بدترین تصمیمها مربوط به فقدان برنامهریزی برای واردات است، مثل ماشینهای لوکس که ارز بری بسیار بالایی دارد و خدمات پس از فروش آن بیشتر از خود ماشین ارزبری دارد. اینها تصمیمهایی کاملاً اشتباه بوده است که در این سال گرفته شد. همچنین در ارتباط با دیگر تصمیمهای نادرست در این سال ۹۹ میتوان به موقعیت و شرایط بازار سرمایه اشاره کرد. بورس را به شکلی رها کردند و بسیاری از خانوادهها با مشکلاتی روبهرو شدند، چون کل داراییشان را برای بورس فروختند اما وقتی که بازار شروع به ریزش کرد اطلاعرسانی درستی انجام نشد. مسئولان مردم را به بورس دعوت کردند اما از آنها حمایت نشد تا جایی که بسیاری از افرادی که وابسته به برخی نهادها بودند در همان زمان سهامشان را فروختند و در شرایط خوب هم فروختند و به مردم اطلاع ندادند. همچنین به موضوع ارز میتوان اشاره کرد بویژه چند نرخی بودن ارز چالش بزرگی بود که خیلی از ارگانها و شرکتها ارز با قیمت چهار هزار و دویست تومان گرفتند و کالا وارد کردند و این کالا را به مردم نرساندند.
همچنین شفافیت در تصمیمات کمتر دیده شد. نکته دیگر آنکه بعد اقتصادی وزارت خارجه قوی نبوده و هنوز هم قوی نیست، یا مثلاً تصمیمهای نادرستی که برای بخش کشاورزی گرفته شد درحالی که پتانسیلهای بالایی دارد، نمونهاش آنکه قیمت مرغ از شش ماه پیش قابل پیشبینی بود.وقتی قیمت نهادهها افزایش یابد و از سوی دیگر دستور دهید که قیمت مرغ مقدار مشخصی باشد این یعنی ورشکستگی مرغداران؛ متأسفانه الان هم کسی نمیتواند این موضوع را مدیریت کند.