آیا قدرت نرم آمریکا رو به افول است؟
آمریکا رو به افول (پاورقی)
سیده مهدیه قرشی
اشاره:
امریکا با جمعیتی بالغ بر 300 میلیون نفر، تولید ناخالص داخلی 66/14 تریلیون دلاری و درآمد سرانه 200/47 دلاری، به عنوان بزرگترین و قدرتمند ترین اقتصاد پیشرفته در جهان معرفی شده است( به ضمیمه یک بنگرید). اما در چند سال گذشته و با توجه به ناپایداری وضعیت اقتصادی در جهان و به دنبال آن مواجهه امریکا با کسری بودجه و بدهی خارجی و همچنین ظهور اعتراضات مردمی در این کشور به شرایط نابرابر اقتصادی حاکم بر جامعه امریکا، اعمال سیاست خارجی یک جانبهگرایانه این کشور در جریان جنگهای عراق و افغانستان و نیز مداخلهگری امریکا در بحرانهای خاورمیانه موجب شد تا برخی از نظریهپردازان، قدرت امریکا را در حوزه نرم به چالش کشیده و زمینههای افول آن را تبیین کنند. از جمله اهداف مورد نظر در پژوهش حاضر، یافتن دلایل، مؤلفه ها و شاخصهای افول قدرت نرم امریکا با تأکید بر منابع ایجادکننده قدرت نرم بوده است. با توجه به گستردگی فعالیت امریکا در بخش دیپلماسی عمومی که به طور مستقیم بر عملکرد و بهرهگیری این کشور در قدرت نرم تأثیر دارد، بررسی منابع قدرت نرم در امریکا یعنی ارزشها و سیاستها و سیاست خارجی این کشور که متأثر از فاکتورهای فرهنگی نهادینهشده در سیستم امریکا است ضروری به نظر میرسد. در واقع سؤالی که نوشتار در مقام پاسخ به آن بر آمده است این بوده که با بررسی برخی از شاخصها و دلایل، آیا میتوان چنین تلقی نمود که قدرت نرم امریکا در حال افول است.
آمریکا و تئوری قدرت نرم
پدید آمدن تئوری قدرت نرم در سال 1990 دیدگاه جدیدی را به مخاطبان اعم از نخبگان و همچنین عموم مردم ارائه داد که براساس آن امریکا به جای به کارگیری روشهای موسوم به قدرت سخت در قالب کودتاهای نظامی در کشورهای رقیب خود، با ایجاد تغییرات از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه، به عنوان حلقه اتصال جامعه با رهبران حکومت تلاش کرد تا به اهداف خود در راستای تأمین منافع ملیاش دست یابد. بر همین اساس امروزه اثرگذاری بر کشورها به روش قدرت نرم از مؤثرترین و کارآمدترین روشها برای حذف رقبا در سایر کشورهای هدف امریکا محسوب میشود. این در حالی است که در شیوه فوقالذکر امریکا توانست به جای سرمایهگذاری هنگفت برای تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده میشد به سرمایهگذاری در بخش نخبگان همان جوامع پرداخته تا زمینههای فروپاشی حکومتهای مخالف خود را از درون فراهم کند. در این راستا امریکا با استفاده از گروههای رسانهای، روزنامهنگاران، مترجمان و نخبگان دانشگاهی، پروژه جنگ نرم را کلید زد تا بتواند از قبل این منابع شناساییشده در کشورهای هدف، بهآرامی منابع قدرت نرم خود را که شامل ایدئولوژی و فرهنگ، ارزشها ، سیاستها و سبک زندگی امریکایی بود به سایر کشورها صادر کرده و با اقناع و ایجاد رضایت در آنها، به سربازگیری در سایر مناطق جهان برای پیشبرد اهداف خود بپردازد و این مسأله را که هرگونه خطر برای امریکا به مثابه به مخاطره افتادن سایرین در عرصه جهانی است برای دولتها و ملتها به امری عادی تبدیل کند. با توجه به پیچیدگی معادلات قدرت در جهان و نقشآفرینی هر یک از کشورها در این حوزه برای حداکثرسازی قدرت خود و نیز رقابت با سایرین در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، امریکا که همواره داعیهدار قدرت هژمون در عرصه بینالمللی بوده است در صدد بهرهگیری از فرصتهای پیش آمده در این راستا برآمده و با در نظر گرفتن منافع ملی خود و ارتقای سطح سلطهاش بر مناطق استراتژیک جهان چون خاورمیانه، برنامههایی را تدوین نمود که به واسطه آن به اهدافاش در این زمینه دست یابد. به این منظور ایالات متحده با قرار دادن منابع و امکانات در دسترس خود در داخل و خارج از این کشور در قالب طرح قدرت نرم، صورتی نرمافزارانه را برای رسیدن به منافع برگزید لکن امروزه با بروز تغییراتی در سیستم حکومتهای جهان و به وجود آمدن آگاهی نسبی در برخی از کشورها که عموماً برای امریکا مناطق ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک به شمار میروند، منابع قدرت نرم امریکا با موانعی جهت نفوذ در افکار عمومی روبهرو شده است هر چند که همچنان در بعضی کشورها تصویر امریکا، تصویری انساندوستانه و حقمدار بوده است اما بنا به نوع تغییرات در ملتها که به دنبال آن ایجاد اصلاحات وتجدید نظر در دولتهای برخی دیگر از کشورها را خواستار بوده است، امریکا به عنوان عنصری مداخلهگر شناخته میشود. از این رو با وجود آمار و ارقام و منابع مستند، امریکا با کاهش تدریجی محبوبیت در جهان و مسئولیتمندی آنان در قبال اعمال و تهاجمات این کشور مواجه بوده است و این در حالی است که این کشور همواره درصدد انکار اعمال سیاستخارجی یک جانبهگرایانه اش نسبت به کشورهایی که از آن ها منافع عمده خود را کسب میکرده نبوده است. در همین راستا بهمنظور ورود به بحث فوق ضروری است تا مروری اجمالی بر موضوع قدرت نرم و شاخصهای مورد بحث در آن را از نظر بگذرانیم.
قدرت نرم چیست؟
قدرت نرم عبارت است از توانایی تغییر یا شکلدادن اولویتهای دیگران است بهطوریکه براساس آنچه ما میخواهیم، فکر یا رفتار کنند. بنابراین قدرت نرم متعلق به بازیگرانی است که بدون اینکه از زور استفاده کنند، نتایج دلخواه را میگیرند؛ چون سیاستها و ارزشهای آنها برای دیگران جذابیت دارد. یک دولت میتواند با روش دستوری و تحکمآمیز در داخل کشور خود حکمرانی کند، قدرت تحکمآمیز ممکن است با تکیه بر ابزارهای تشویقی( هویج) یا ابزارهای تهدیدآمیز( چماق) اعمال شود. همچنین یک دولت میتواند به نتایج دلخواهش در صحنه داخلی و حتی در سیاست جهانی دست یابد، به این صورت که اقداماتی انجام پذیرد که دیگران آنچه را ما ( دولت) دوست داریم و انجام میدهیم، درست و مطابق میل خود بدانند. این چهره از قدرت در مقابل رفتار تحکمآمیز قدرت قرار دارد که میتوان آن را قدرت جذبکنندگی "قدرت نرم" نامید(نای، 1387 :100). در قدرت نرم، روی ذهنیتها سرمایهگذاری میشود. در این نوع قدرت، از جذابیت برای ایجاد اشتراک بین ارزشها و از الزام به همکاری در راستای رسیدن به خواستها بهرهگیری میشود(بولوردی،1391). اگر بازیگری موفق شود قدرت خود را در نگاه دیگران مشروع جلوه دهد و نهادهایی تأسیس کند که دیگران علایق خود را براساس ضوابط آن نهادها هماهنگ نمایند، دیگر نیازی نیست تا بازیگر مسلط به شیوه سنتی عمل نماید و برای تحقق خواست خود از نیروی نظامی یا تهدیدات خشن استفاده کند. اگر فرهنگ و ایدئولوژی بازیگر مسلط، جذابیت داشته باشد، دیگران با شوق و سرعت زایدالوصفی در راستای مورد نظر قدرت مسلط حرکت و حتی فکر خواهند کرد( گروه مطالعات امنیتی،1387 : 44). منابع قدرت نرم به همکاری و همگرایی با طیف رفتاری مبتنی بر جذابیت ارزشها، فرهنگ و سیاست ( داخلی و بینالمللی) گرایش دارند؛ در حالی که منابع قدرت سخت به همگرایی با رفتار دستوری مبتنی بر اجبار و زور، تشویق یا تطمیع اقتصادی گرایش دارند (بیکی، 1389 : 76). این در حالی است که در جنگ اول جهانی تلاشهای زیادی را برای بهرهگیری از قدرت نرم شاهد هستیم، به گونهای که اغلب حکومتها ادارههایی را برای تبلیغ کردن آرمانشان تأسیس کردند. امریکا نه تنها ادارة خودش را تأسیس کرد بلکه هدفمحوری سایر کشورها بود. طی نخستین سالهای پیش از ورود امریکا به جنگ، انگلیس و آلمان برای خلق تصاویر مطلوب در افکار عمومی امریکا رقابت میکردند.